نقش شیرخان ناشر در تحولات اقتصادی شمال شرق افغانستان

کاندید اکادمیسن اعظم سیستانی

922
برخی ازشخصیتهای پشتون که به صوابدید دولت افغانستان به شمال کشورمقیم شده اند، مصدر خدمات فراموش نشدنی نیز شده اند که یکی ازآنها شیرخان خروتی پدر کلان فرهاددریا هنرمند معروف است.
دراینجا لازمست تا از خدمات شیرخان خروتی درشمال هندوکش یادآورشوم که شاید برای بسیاریهادلچسپ باشد.
شیرخان یکی از پشتونهای خدمتگار درشمال کشوربوده است که بندری بنامش درشمال افغانستان بین تاجکستان و افغانستان نامگذاری شده است. وتوسط پلی بردریای آمو تاجکستان را با افغانستان ارتباط میدهد.
شیر خان ناشر از طایفه خروتی(قوم‌غلجائی) یکی از بزرگان وخانان و زمینداران بزرگ و مشهور خروتی معاصر امان الله خان ونادرخان بود. پس از آنکه حبیب‌الله کلکانی مشهور به بچه سقاو ازدست نادر خان شکست می‌خورد، قوای شیرخان به قصد سرکوب یاغیان سقوی بشمال افغانستان گماشته شد. شیرخان تمام اشرارسقوی وباسمچیهای متعلق به ابراهیم لقی را که از بچۀ سقو حمایت میکردند سرکوب ومجبور به فراربه آنسوی رودآمو نمود. نادرشاه به منظور استقرار اوضاع فرمان می‌دهد تا شیرخان و افراد او در ولایت کندز مقر دایمی اختیار نمایند. شیرخان درسال ۱۳۰۹ شمسی (۱۹۳۰)به صفت والی قندز مقرر میشود. غلام سرور ناشر یکی از فرزندان شیرخان در شهر کندز مراکزی چون شیر خان بندر، شرکت تولید روغن «سپن زر»، هوتل سپن زر، و لیسه شیرخان وغیره را تأسیس می‌نماید. گفته میشود که شیرخان توسط هاشم خان کاکای اعلیحضرت ظاهر شاه به شهادت می‌رسد.
سایت «مندیکگ» به نقل از «صفیه حلیم» نویسنده ومحقق پشتون روایت میکندکه : یک قرن قبل شخصی بنام شیرخان خروتی،از قره باغ غزنی به هند رفت ودر آنجا به با پول شخصی خود به تجارت پرداخت وسپس از هند به آسیای مرکزی وروسیه رفت ودرسمرقند کتابهای کمیاب دینی وتاریخی را دست یاب و محررین فارسی زبان را استخدام میکند تا آنهارا بفارسی برگردانند. وقتی امیرامان الله خان ازاین اقدام او مطلع میگردد،او را فرامیخواند وبخاطر چاپ این کتابها به او مدال درجه اول معارف را با لقب «ناشر» اعطامیکند. شیرخان ناشر در دوره سقوی به دیرۀ اسماعیل خان میرود. در عهد نادرشاه ابتدا بحیث ولسوال اورگون وبعد بجیث نایب الحکومه قطغن وبدخشان مقرر میگردد. اوپس از تصفیه باسمه چی های بخارائی به آنسوی آمودریا، درقندوز پلان شهری را پیاده میکند وبا کشیدن سرکها وتمدید پایه های تلیفون شرکتی (روغن پنبه دانه) را تاسیس میکند.او برای کارگران شرکت خود خانه وکلینیک صحی ومکتب میسازد.
شیرخان درسال 1930 زمین های قزل قلعه را برای ساختن یک بندرتجارتی آماده مینماید ودفترهای گمرک و خانه های نشیمن برای مامورین ومکتب وکلینک صحی اعمارمیکند که بعد بنام بندر شیرخان نامیده شد.‌
پس از آنکه فابریکه روغن سپین زر به همت و تلاش سرور ناشر فرزند شیرخان خروتی در قندوز فعال گردید ، مردم بغلان و قندوز به کشت پنبه و لبلبو روی آوردند و ناقلین پشتون زمین های دلدلزار و باتلاقی قندوز و بغلان را با پشتکار و زحمت کشی خود توانستند به زمین های آباد و حاصلخیز مبدل کنند. و سالانه از زمینهای خود دو بار و سه بار حاصل بگیرند و از این مدرک تحولی در زندگی اقتصادی مردم پدید آمد که بعد از آن بجای، ضرب المثل قدیمی که میگفتند:«اگرمرگ میخواهی قندز برو»چنین تغییر شکل یافت که : ” اگر مرد میخواهی قندوز برو”
آقای انجنیراحسان الله مایار روزی برایم در تلیفون تعریف میکرد که« در زمان صدراعظم هاشم خان بعد از کشیدن نهر گوهرگان دولت زمینهای تحت آبیاری این نهر را فی جریب به یک قران میفروخت، اما مردم حاضر به خریداری آن زمین ها نبودند. وی افزود که زمین دشت ارچی نیز خاره و لامالک بود تا آنکه دولت مردم بی زمین پشتون را از ولایات جنوب به آنجا اسکان داد و آنها این زمین ها را به زمین های زرخیز مبدل کردند. »
دولت برای استفادۀ بیشتر از زمینهای لامزرع در وزارت داخلۀ کشور اداره یی بنام ریاست املاک و اسکان ناقلین بوجود آورد تا اشخاص بی زمین و مستحق را از دیگر ولایات پیدا کرده با دادن گندم بذری و حتی پول تقاوی تشویق به رفتن در ولایات شمال کشور نماید. به این ترتیب دولت مردم را بر روی زمین های لامزرع دولتی اسکان و جابجا میکرد. به نظرمیرسد که مردم ترکتبار شمال کشور تا دهۀ 50 قرن بیستم چندان رغبتی به امور کشاورزی نداشتند و بیشتر به مالداری و قالین بافی و تربیۀ گوسفند قره قل و تجارت پوست قره قل و قالین به خارج علاقه داشتند و بیشتر زمین های شمال کشور به دلیل عدم علاقمندی مردم بومی به کشت و زراعت، خاره و لامزروع شده بود و یا به باتلاق ملاریا زا مبدل شده بودند. چنانکه در میان مردم ضرب المثلی بود که میگفتند: “اگر مرگ میخواهی به قندوز برو”، زیرا که وجود پشۀ ملایار واقعاً مردم را میکشت و در قندوز کمبود نیروی بشری احساس میشد، تا آنکه دولت پروژه مجادله با ملاریا را روی دست گرفت و در محو این مرض نقش داکتر عبدالرحیم خان وزیرصحت عامه وقت بسیار قابل ذکر است.
آقای حسن بیژن ، جهانگرد معروف افغان ویک ازاهالی قلم واندیشه که زاده وپروردۀ قندز است، ازچشم دید خود دربارۀ خدمات شیرخان ناشر وپسرش سرورناشر نکات جالبی بیان کرده میگوید:
«جناب سیستانی صاحب !
برای من که متولد شهر کندز استم و در زمان ریاست جمهوری محمد داود خان از لیسه شیرخان کندز فارغ گردیده ام ، خوانش این مقاله تحقیقی که به نقش شیرخان ناشر در تحولات اقتصادی شمال شرق افغانستان اختصاص یافته ، از اهمیت ویژه و دلچسپی خاصی برخوردار میباشد.من از صنف اول الی ختم صنف دوازدهم با نام شیرخان و فرزندانش از آن جمله غلام سرور ناشر رئیس اسبق فابریکه سپین زر شرکت و کارکرد های شان به نحوی از انحا آشنایی داشته ام. یکی از پسران کاکای فرهاد دریا که توران نام داشت الی ختم دوره لیسه همصنفی من بود. من یک بخش بزرگی از فعالیت های این خانواده بزرگ را در کندز به چشم سرمشاهده کرده ام. بخشی از کارکرد های این خانواده در کندز و حومه آن که مربوط به دوره شیرخان میشود ، آنرا از زبان پدرم و سایر بزرگان کندز شنیده ام. جای خوشبختی است که اینک با خوانش این مقاله تحقیقی پرمحتوا که به همت جناب شما تدوین یافته ، معلومات آفاقی من در مورد فعالیت های گسترده خانواده ناشر در کندز و مربوطات آن تکمیل گردید.
جناب سیستانی صاحب !
شما به نکات بسیار بسیار ارزنده و حیاتی که ارتباط میگیرد به نقش مثبت خانواده ناشر در کندز به ویژه کارکرد های وطنپرستانه شیرخان ، تماس گرفته اید که برای شخص خودم نهایت آموزنده بوده و از ارزش والایی برخوردار میباشد. آنگونه که من از زبان پدرم و سایر بزرگان کندز شنیده ام ، در آن سالها کندز به یک دلدلزار لامزروع میماند که رفتن و مسکون شدن در کندز به معنی تبعید یک شخص بود. در آن زمان این اصطلاح مروج بود که :«مرگ میخواهی کندز برو» که بعد ها با آباد شدن کندز و آماده شدن زمین کندز به زرع و رشد زراعت ، آن اصطلاح چنین تغییر کرد : «زندگی میخواهی کندز برو». بعد ها کندز چنان آباد و معمور شد که به گدام غله افغانستان شهرت یافت.
جناب سیستانی صاحب !
آباد شدن کندز و تبدیل شدن یک سرزمین وسیع دلدلزار به کشت و زراعت ، فقط و فقط در نتیجه تلاش های خستگی ناپذیر شیرخان بود که بایستی از درگاه ایزد منان روح این مرد بزرگ را شاد بخواهیم.
خانواده ناشر نقش بزرگی را در زمینه ترویج علم و معرفت در کندز ایفا کرده است. تاسیس لیسه شیرخان کندز ، تاسیس تیاتر و سینما های ناشر ، کتابخانه ناشر ، تاسیس لیسه نسوان کندز ، تاسیس فابریکه سپین زر شرکت در کندز و ایجاد نمایندگی های آن در ولسوالی های کندز و تخار و همچنان تاسیس چمن سپین زر و هوتل و شفاخانه سپین زر را میشود از جمله دستاورد های درخشان تلاش های دلسوزانه و وطنپرستانه غلام سرور ناشر در کندز برشمرد.یادم است وقتی اعلیحضرت محمد ظاهرشاه ذریعه طیاره مخصوص شان بنام کندهار ، به کندز تشریف میاوردند ، هواپیمای شان در چمن سپین زر پارک می شد و اعلیحضرت تا ختم ایام اقامت شان در کندز ، مهمان غلام سرور ناشر میبودند.»
با توجه به گفتارجناب حسن بیژن ودیگرصاحب نظران بغلان وقندوز،بدون تردید براثر ابتکار وتوجه وغمخواری خانواده ناشر در قندزوبغلان است که ارزش زمین در صفحات شمال کشور بخصوص در قندوز و بغلان بخاطر حاصل دهی محصولاتش بالا رفت و چون ناقلین پشتون در تولید محصولات زمین خود پیشقدم تر بودند، دشمنان وحدت ملی افغانستان در میان مردم بومی چنین تبلیغ میکردند که حاکمیت پشتونها در افغانستان سبب ستم ملی بر مردم اُوزبک و تاجیک صفحات شمال کشور شده و زمین های سمت شمال با زور و عنف از مردم ازبک و تاجیک شمال گرفته شده و به اقوام پشتون جنوب داده شده است و می باید این مردم دوباره به سرزمین های اصلی خود بجنوب هندوکش برگردند!؟
بدبختانه نتیجۀ این تبلیغات، اعمال سیاست تصفیۀ قومی پشتونها در شمال کشور از سوی قوماندانان بیسواد جمعیت اسلامی و جنبش ملی – اسلامی رشید دوستم بود که تا کنون دوبار اقوام پشتون شمال کشور با چنین نقاضت ها و شقاوت های قومی و تباری روبرو شدند : بار اول در دهه 90 قرن بیستم همزمان با روی کار آمدن حکومت تنظیمهای جهادی و سر برآوردن رشید دوستم در شمال کشور، سیاست تصفیه قومی مبنی بر اخراج اجباری اقوام پشتون از صفحات شمال روی دست گرفته شد و کسانیکه در تعمیل این تصمیم تعلل می ورزیدند بلادرنگ کشته میشدند. بسیاری از خانواده های پشتون از دم تیغ بی دریغ قوماندانان رشید دوستم و جمعیت اسلامی گذشتند و حتی خرمن های گندم و محصولات به ثمر رسیدۀ شان آتش زده میشد تا اینکه طالبان ظهور کردند و شر آنها را از سر مردم پشتون و غیر پشتون کوتاه ساختند.
بار دوم با سقوط حکومت طالبان توسط بمباردمان های B52 امریکائی، پشتونهای شمال کشور بجرم همزبانی و به بهانۀ همکاری با طالبان در ولایات فاریاب و بلخ و قندوز و تخار و بدخشان و بغلان و سمنگان و بادغیس و هرات مورد ظلم و تعدی و تجاوز نیروهای ائتلاف شمال قرار گرفتند، خانه ها و مال و دارائی شان به غارت برده شد و بر زنان و ناموس شان تجاوز صورت گرفت.
بگزارش بی بی سی، در سال 2002 در حدود 80 هزار نفر از پشتونهای شمال کشور در حالیکه تمام مایملک خود را از دست داده بودند، تنهاخود و فرزندان خود را تا جلال آباد و هلمند و قندهار رساندند و در کمپ های بیجا شدگان داخلی پناه گرفتند و حتی تا امروز هم دوباره به محل سکونت اصلی خود باز نگشته اند، زیرا خانه و سرپناه و زمینهای شان از سوی قوماندانان ائتلاف شمال غصب گردیده و بنام افراد زورمند محلی قباله شده است و دولت کرزی واشرف غنی توانائی تطبیق قانون و رساندن حق به حقدار را در این ولایات نداشتند.
پایان

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Comments are closed.