شکایت وحکایت شاه امان الله از نا امنی در قندهار

کاندید اکادمیسین سیستانی

758

27/6/2022

غباردرتاریخ خود، از زندگی خوانین قندهار در اوایل عهد سلطنت شاه امان الله تصویری بس خشنی بدست میدهد ومینویسد: ،«زمینداور، سرزمین معموروابادان در ولایت قندهار مسکن عشیرۀ سلحشور “علیزائی”(حسن زائی، پیرزائی، څلورزایی وپاتک زایی) است که در سرهریک ازاینها خانی  قرار داشت که خواهی نخواهی امتیازات سیاسی وقضائی خودش را حفظ وباسازش ورشوت وتحفه حاکم را در محل ووالی را در قندهار رام میساخت،آنگاه قضایا را در محل به میل ونفع شخصی خود حل وفصل کرده، آن سرزمین را استثمار میکردند.از خانهای بزرگ این منطقه درعهدامان الله خان،دونفربه درجۀ اول بودند، غلام حیدرخان حسن زائی وسلطان محمدخان  څلورزایی. معصوم خان پاتک زائی،خان درجه دوم بود.وپایان تر ازاینها خانهای کوچک ومتعددی قرارداشت.منجمله غلام حیدرخان قلاع متعددی داشت و حرم سرای شخصی اودر بین باغ وسیعی واقع بود.عمارت حرم سرای او گچ کاری منقش شده واز بین دالان بزرگ آن جوی آب عبور میکرد ودرحوض صحن حرم سرا ماهیان رنگه قندهارباگوشواره های نقره شنا میکردند،درحالیکه مردم دهقان ومالدار غیر از کوسی(چپن نمدی) وکلبۀ محقر چیزی نداشتند.

محمدصدیق خان علیزائی مرد دیگری بود که بعد از مرگ برادرش، روز روشن شیرمحمدخان برادرزادۀ  جوان خود را درحین شکار، توسط پسران خود با گلولۀ تفنگ بکشت وخود در لب جوی نشست وبرادرزادگان کوچک وصغیر خود را بخوست وآنگاه با دستان قوی خود هریک را از پشت گردن گرفته سرش را در آب فرو می برد ونگهمیداشت تا می مرد و نوبت به دیگری میرسید.مردم می دیدند ومی گفتند که این طفلکان لرزان وترسان از کاکای خود می پرسیدند: خان کاکا نوبت من کی است؟خان به این ترتیب همه را بکشت تا میراث خواری از برادرش نماند، آنوقت داخل حرم برادرشد وزنان را با هست و بودشان تصرف نمود.

واما غلام حیدرخان حسن زائی برضد دولت امانیه با حاکم محلی که یکی از اشراف زادگان جاه طلب به نام «امین جان» بود، بساخت ودختر خود را به اوداد، زیرا امین جان درصدد حصول تاج وتخت برآمده بود. امین جان خوابی دیده بود که شاه میشود ومنجمی اجیری درقندهار هم تائید کردکه منتظرتاج شاهی باشد. اینها در صدد آمادگی وتهیه قوا بودند که دولت مسبوق وعبدالعزیز خان والی قندهار[در1302ش] با عسکرسوق شد. غلام حیدرخان حسن زائی وسلطان محمد خان څلورزایی پا پنج نفرخان های دیگربه مقابله برخاستند. یک نفرخان رقیب اینها معصوم خان،ظاهراً طرف دولت راگرفت ووسایلی انگیخت که خانها علی الرغم مذاکره صلح برقشون دولت آتش گشادند وجنگ درگرفت وبعد از کشته شدن عده ئی مذاکره صلح آغاز گردید.عبدالعزیزخان والی قندهار بعد ازصلح خانهای هفت گانه را به نوعی احضارومحبوس کرد و بعد به حکم شاه اعدام نمود و فتنه بخفت.»(غبار،افغانستان درمسیرتاریخ،ج1، ص 800)

شاه امان الله درسال 1304 ش برای تفتیش امور قندهاربه آن ولایت سفر نمود و گزارش تفتیش آن ولایت را بصورت کتابی بنام  «حاکمیت قانون درافغانستان» نوشت. شاه در این کتاب میگوید که وضع امنیتی در قندهار بحدی خراب بود که مجبور شد شخصاً به محاکمه ومجازات اشرار وجنایتکاران آن ولایت که خوانین در آن دست داشتند، بپردازد.

کوتوالی،محکمه وبست خرقه مبارک درقندهار:

شاه درکتاب حاکمیت قانون میگوید: «دوسه روز اول متمادیاً در خواندن اوراق مخصوص وضبط احوالات خفیه مشاغلت داشتم، معلوماتی راکه در چند روز بمن میدادند نهایت صحیح و درست و باندازه ای از جزئیات وکلیات و اجراآت مرکزی آنجا بمن معلومات دادند مثلی که ده سال خودم در قندهار سکونت کرده باشم. ازین اشخاص که نامهای آنها را نمی گیرم بسیار تشکر می کنم. » (حاکمیت قانون،ص203)

شاه امان الله بنابر اطلاعاتی که بست آورده بود، علت نا امنی در قندهاررا رواج فساد ورشوت خوری در ادارات کوتوالی ومحاکم قندهاردانسته  وبست خرقۀ قندهارراجای امنی برای مجرمین واشرار تشخیص داد ودر مورد امورعدلیه قندهارمینویسد:« خرابی و بی انتظامی زیادی که در قندهار مشاهده میشد تماماً درامور عدلیه بود، دزدی ودهاره های آدم کشی بدرجه ای بود که کسی خواب آرام نداشت. آدم کشتن و شکار کردن در قندهار برای اشرار یکسان بود. امنیت بالکل وجود نداشت حتی رفتن من هم در ابتداء اثری بر جنایت کاران آنجا انداخته نتوانست بلکه بفردا یا پس فردای آن روز که به قندهار رسیدم نیز دوسه نفر کشته شد تا اینکه یک ظالم خدا ناترس یک طفل بی گناه معصومی را که از ده سال بیشتر عمر نداشت و ماما ویا کاکایش او را بغرض ادخال مکتب می آورد، ازپشت سرحلال کرد….وقتی که از وی پرسیدیم که چرا باین حرکت وحشیانه اقدام کردی؟ گفت : بین من وپدر این پسر عناد و خصومت بود و از مدتی من عقب کشتن این بچه می گشتم تا اینکه او را امروز یافته کشتم و دل خود را برو سردکردم. من هم بهمان روز بعد گذشتن شهود ثبوت شرعی این قتل، آن قاتل بی رحم را امر دادم که فوری چانماری شود.» (حاکمیت قانون درافغانستان، چاپ حبیب الله رفیع، ص220)

اعلیحضرت، ازبی  کفایتی قوماندانی امنیه وفساد ورشوه خوری قاضی محکمه قندهارشاکی است و مسئولین هردو نهاد را برطرف ومحکوم بزندان نمود ومینویسد: «این همه خرابی و بی انتظامی از دست قوماندان سابق کوتوالی قندهار بود زیرا که شرعاَ و قانوناً اجازه داده شده که در مجازات نمودن اشخاصی که موجب اخلال امنیت و انضباط شوند مضایقه و فروگذاشت نشود. اگر قوماندان سابق کار میکرد به هیچ صورت دزد وفساد پیشه از پنجۀ قانون خلاص شده نمی توانست. قوماندان سابق یک شخص تنبل و بی خبر وکارهای درایام قوماندانی خود کرده که یک جاروکش کش نکند.»(همان منبع،ص 221)

 اعلیحضرت در بارۀ قاضی محکمه میگوید:قاضی ابتدائیۀ سابق که بسیار درکارخود غفلت کرده بود امر دادم که پانزده روز حبس شود. ودرمورد قاضی مرافعه میگوید:قاضی مرافعه یک شخص بسیار چالاک، زبان باز، بد افعال مفسد بود. هر قدر فقره ای که بصورت مرافعه برای وی رسیده بود تماماً رامعطل و عرائضی که اهالی که بدونموده بودند همگی بی جواب مانده بود. بهر تقدیر چون یک شخص مشهور بالفساد وکار های  وی تماماً در زاویۀ تعطیل مانده بود. و یک زمین سرکاری را به غبن فاحش خریده حاصلات او را میخورد و پیسه آنرا نرسانیده با اشخاص شریر وفساد پیشه سروکار داشت بلکه یکدسته اشرار را نیز نگهداشته بود، او رانه تنها از قضا، موقوف کردم بلکه امر دادم پول دولت از او با جریمه گرفته شود و زمین سرکاری بهمراه حاصل و مالیه از او مسترد گردد وخودش  محبوساً بکابل آورده شود. (حاکمیت قانون، ص 122)

شاه مینویسد: «کسانیکه به قندهار رفته اند میدانندکه در آنجا مانند یحیی خان ملعون که کشته شد،هرخان وآدم معتبر دزد واشرار ومردم فساد پیشه را برای عزت وافتخار  خود نگه میداشتند تا مردم بگوید که فلان خان دزدهای خوبی دارد و باهرکس که مناسباتش خراب شود آن شخص تباه وخراب میگردد.»

شاه بازمینویسد:«قندهار بدرجه ای بدامن و خراب شده بود که اگر من بمجازات دادن اشرار آن نمی کوشیدم اصلاح آن ممکن نبود، چنانچه تا یکنیم هفتۀ اول که من سرباز خواست را نگرفته بودم، وخیال میکردم که شاید همین آمدن من در قندهار یک اثری براشرارانداخته آنها از شرارت خود دست بگیرند،اما دیدم که فایده ای نکرد،آخر شروع کردم بمجازات وکشتن اهل فساد مانند قصابها چند روز متمادیاً قصابی کردم تا اینکه در ظرف چند  روز یکدفعه تمام قندهار از دست آشرار آرام شد وبنام یک نفردزد ویک واقعه خورد دزدی وغیره پیدا نمی شد.»(حاکمیت قانون، ص 224)

متاسفانه، برخی ازبدخواهان شاه امان الله این اقدامات عدالت پسندانه  شاه امان الله، را که دست اشرار جنایتکاروخوانین خیانتکار را ازتکرار جنایت وآدمکشی کوتاه ساخته ودر نتیجه امنیت قندهار را تامین نمود، به عنوان سندظلم واستبداد شاه بر مردم در نوشته های خویش انعکاس میدهند تا کینه ذاتی خود را نسبت به آن شاه عادل وقانونمداروخدمتگارمردم افغانستان اطفا بخشیده باشند.

شاه میگوید:«وقتی که من سربازخواست ومجازات را بالای این خان های خاین گذاردم وچند نفرشان را بیدریغ کشتم وچند نفر شان را محبوس کردم وبرای دیگران شان این چنین یک قانونی وضع کردم که خوانین  از جرم وخیانتی که نفری ومتعلقین اوشان بکنند، مسئول اند. درمرتبه اول یا جریمه یاحبس وبه مرتبه دوم حتماً حبس واز آنها بازخواست می شود،یک پریشانی وسرگردانی برای خوانین آنجا پیدا شده بود. خلص اینکه اشرار بدبخت را که لائق و سزاوار اعدام بودند در قندهار کشتم و چیزی از آنها را با آنانی که در اطراف سیاست حکومت نکته چینی میکردند و برنظامات(قوانین دولت) اسباب منافرت را بین ملت و دولت تولید میکردند با نفری که براموال گریزی تسهیلات بهم میرسانیدند وبرای بیت المال اسلامی ازین رهگذر خساره رساندن راکسب خود قرار داده بودند، امر دادم که محبوساً بکابل آورده شوند.وتا زمانی که اعتماد حکومت بر آنها کامل نشود، به وطن خود آمده نمیتوانند.»(حاکمیت قانون، ص 225)

بست خرقۀ شریف :

چیزدیگریکه در امنیت قندهار خلل انداخته بود بست خرقه شریف بود که آن مقام متبرک را مجرمین بعوض خوبی به بدی استعمال میکردند. آدم ها را می کشتند و کارهای بدمیکردند بخاطر اینکه دست حکام از باز خواست شان کوتاه شود در آنجا پناه می بردند. از برای خدا این چه دینی وآئینی است که که خرقۀ شریف، نبویه را بجای اینکه مقام صالحین وپرخیزگاران قرار دهند ودر آن عبادت کنند،وبنام آن برای اعاشه وزندگانی فقراء ومساکین وایتام خویش چنده جمع آوری کنند وآن مقام را وسیلۀ مغفرت ومرحمت خداوندی تصورکنند،جای خونی ودزد وفسادپیشه واشرار قرار میدهند.می باید به حرمت خرقۀ مطهره از بین خود نفاق وکینه وحسد را دور کنند وبا همدیگر بشرف آن دست اخوت ومحبت دراز کنید ودر اوقات محاربه این خرقۀ پاکیزه را با علم مبارک کشیده بیک جوش وخروش اسلامی جانهای تان را درحفاظت عزت وشرافت آن فدا کنید ودشمن را بوسیلۀ آن درمقاصد ناپاکش بعقب بنشانید نه اینکه اشرار نابکار وجنایتکاران خونخواری را در آن بپذیرید که روز در آنجا ملنگی بنمایند وبشب آمده  بجان ومال وناموس ملت عزیز تان وظیفۀ پلنگی را ایفا نمایند. همین یحیی معلون را که بکیفرگردارش رسانیدم همه شما خبردارید که بعد از ارتکاب عملیات سنگین وکارروائی های خونین بخرقۀ شریف پناه گزین شد و همین که موقع را مساعد ودانست که حالا کسی غرضدار ومزاحم او نمیشود از خرقۀ مبارکه برآمده شروع بکارهای کردکه حاجب به بیان را ندارد.

 بنابرین،  بست خرقه را شرعاً و رسماً موقوف کردم و مجرمین را ازآنجا بیرون کشیدم و به متولی و ملاهای خرقه تاکید کردم که وای بجان شما که اگر کسی را در خرقه گذاشتید و دیوار اطراف او را خراب کردم و گفتم که سیم گرفته شود و کوته ها و خانه های او را برای مکتب مخصوص کردم و نیز حکم کردم که به سردروازۀ خرقۀ شریفه نوشته شود که [این مقام شریف پناه گاه مجرمین شده نمی تواند].» (حاکمیت قانون،ص 151-152)

به ارتباط اخلال گران امنیت شاه گفت:«یک مسئلۀ دیگری که موجب پریشانی شما و مخل امنیت اینجا بوده همانا وجود چند نفر خوانین خائن شما بوده که بهمراه خود چند نفر دزد ها را نگهداشته شب و روز در نارامی و پریشان  حالی شما میکوشیدند اینک محض آسوده حالی و آرامی شما چند تن از آنها را مانند یحیی خان کشتم و بعضی را با خود بکابل می برم زیرا که نسبت بهمه کس نزد خودم شما طبقۀ  عاجز ملتم شیرین و عزیز میباشید و حکومت من به خان و ملک و دیگر صاحبان نفوذ اهمیت نمی دهد. خودم فقط اول خدا و دین اسلامی خود را می شناسم و باز رعیت خود را می شناسم

و بس. اگر شما آرام بودید ما آرام و آسوده خاطریم و اگر شما نارام باشید بلابه پس آنها.

برای بعض از ان خوانین که درین مراتبه نه کشته شدند و نه بکابل روانه میشوند چنان امر دادم که اگر یکی از ملازمین و متعلقین و آدم های شان به دزدی و دهاره دستگیر و یا شناخته شدند دفعۀ اول خان و بادار او علاوه بر مجازاتی که آدم های شان از طرف حکومتی می بینند از دوصد روپیه الی پنجصد روپیه جزای نقدی و یا از دوماه الی سه سال حبس شود. در مرتبۀ دوم خان حبس میشود. و باز گوید چند خان خائن را که موجبات پریشانی ودربدری تانرا تولید میکردند کشتم و چندی از آنها را نظربند با خود می برم و برای اشخاص باقیماندۀ آنها این طور قیود سخت را مقرر داشتم…. »(حاکمیت قانون، ص 163)

شاه درجای دیگری میگوید: «من طرفدار شخصیات نمی باشم وبا احدی سرعناد وکش بیجا را ندارم فقط میخواهم که اوامر نظامات بصورت قطعی وحکمی بدون اغراض نفسی در معرض اجراء آید. شاهد این قولم قتل یحیی خان ملعون است که وقت چاشت درمجلس بحضورم نان خورد وبه ظهر چون قرار قاعده ملزم ومجرم گردید چانماری شد. همچنین صاحبزاده عبدالقیوم شب در مجلس با من صحبت داشت فردای آن چون از زبان او زیانش آشکارا شد نظربند گردید.» (پوپلزائی،سلطنت امان الله شاه،بخش ۲،ص۳۵۱)

«ملت عزیزم!

بدانید که خودم بجز آسوده حالی شما وآرامی شما دیگرچیزی را نمیخواهم ازاینست که چند خان خاین را که موجبات پریشانی ودربدری تان راتولید میکردند،کشتم وچندی از آنها را نظربند با خود می برم وبرای اشخاصی که باقی مانده اند برآنها قیود سخت مقررداشتم، وای بجان آن خان خانه ویرانی که زیاده براین عقب شیطانی وحرامزادگی وپریشان حالی شما بگردد…. اشخاصی که دزد و فساد پیشه باشند برای یک دقیقه آنها را مهلت نمی دهم و بهر ذریعه که ممکن باشد آنها را بکیفر کردارشان میرسانم.

ترحـم برپلنگ تیزدنــدان            ستمگاری بود برگوسفندان

نی ضرور باید دزد مجازات ببیند و اشرار با رسن و دار آشنا باشند و خائنین را دستگیر و قوانین موضوعۀ حکومت بصورت قطعی در معرض اجراء گذارده شود . » (حاکمیت قانون،ص164)

پایان

 

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Comments are closed.