جنایات ایران و راهبُران مزدور قوم هزاره

محمد داؤد مومند

500

درین روز ها در نتیجه یک حمله انتحاری ماهیتاً ضد انسانی در کدام کورس یا مرکز تعلیمی در منطقه دشت  برچی، موجب انعکاسات بزرگی گردید، یک عامل و دلیل بنیادی و اساسی همچو انعکاسات وسیع و دامنه دار، کشته شدن جوانانی بود که عمدتاً به قوم هزاره افغانستان تعلق داشت. تلف شدن افراد مربوط به یک قوم یا تبار یا گروپ اقلیت در هرجامعه، بیشتر مورد توجه حامیان حقوق بشر قرار میگیرد که عملیست مستحسن و قابل توجه.

وضع رقت بار سیاه پوستان در اضلاع متحده، تراژیدی مردم مظلوم و محکوم فلسطین، وضع رقت بار و پالیسی ضد انسانی کشور های ترکیه، ایران، عراق و غیره علیه مردم کرد، تداوم پالیسی استعماری دولت انگلیس، در مورد تمام حقوق انسانی، اجتماعی، کلتوری و سیاسی ملت محکوم پشتون و بلوچ در پاکستان، از زمره مظالم حاکمیت و حکمرانی حلقه های بر سر اقتدار درین کشور هاست.

وضع قوم هزاره در کشور ما، با وضع اقلیت های نژادی و مذهبی در کشور های فوق الذکر کاملاً در مباینت قرار دارد. حد اقل از زمان غازی امان الله تا امروز، مردم هزاره از نگاه قانونی با اقوام دیگر افغانستان حقوق مساوی داشته اند.

58 سال قبل سیاه پوستان در اضلاع متحده و نظام دمکراسی لیبرال آن، از تمام حقوق مدنی بلکه انسانی محروم بودند، سیاه پوستان برای دستیابی حقوق بشری و انسانی خود در مظاهرات با سگ های خطرناک تربیه شده پلیس مواجه و همچنان چنان لت و کوب میگردیدند که استخوان های بدن شان میشکست.

سیاه پوستان در مناطقی که سفید پوستان زندگانی داشتند حق امرار حیات نداشتند، حق تعلیم و تربیه را نداشتند، حق استفاده از پارک های عمومی را نداشتند، حق خوردن غذا را در رستوران های سفید پوستان نداشتند، حق استفاده از سرویس های شهری را نداشتند و احیاناً اگر از ترانسپورتیشن شهری استفاده میکردند در صورت موجودیت راکبین سفید پوست، سیاه پوستان حق نشستن بر چوکی را نداشتند. و طبعاً حق رأی در انتخابات برای شان غیر قانونی شمرده میشد.

همچو وضع غیرانسانی و تبعیض نژادی در قسمت قوم اقلیت هزاره در کشور ما اصلاً وجود نداشت و ندارد.

من از زمان صدارت سردار صاحب داوود خان هرگز ندیده ام که در سرویس های شهری باید یک هموطن هزاره برای یک خان پشتون تبار یا کدام شخص متمول یا مامور دولت، از چوکی برمیخواست.

خود شاهد بودم زمانیکه خانصاحب شیر محمد خان ځدراڼ، فرزند قهرمان بزرګ تاریخ معاصر یعنی غازی ببرک خان، در سرویس بالا میشد یک هزاره جوالی مجبوریتی نداشت که از چوکی خود بالا شده و جای خود را به آن خان بزرګ خالی کند، ولی اخلاقاً مردم به احترام برادر نامدارش نایب سالار صاحب زمرک خان که بعد از جنگ جهانی و شکست آلمان، در لویه جرگه منعقده، با صراحت تام به مخالفت تقاضای دولت انگلیس، مبنی بر تحویلی اتباع آلمانی، صحبت کرد که در نتیجه آن مردم کابل او را لقب شیر افغانستان دادند، از جای خود بر میخواستند.

دولت آلمان نیز خاطره این عمل مردانه حکومت و مردم افغانستان را تا هنوز گرامی میدارد.

حکومات غازی امان الله و بعداً خاندان غازی محمد نادر خان، هرگز و هرگز از پالیسی ضد مردمی کشور های فوق الذکر، که تا هنوز هم مشهود است پیروی نکرده است.

اگر در دوره امیرعبدالرحمن خان قوم هزاره سر کوب گردید نه به خاطر اینکه ایشان هزاره بودند، بلکه به خاطری که ایشان علیه حکومت مرکزی به شورش پرداختند، و اگر این شورش از طرف قوم پشتون تبار آغاز میشد به سرنوشت مماثل قوم هزاره مواجه میگردید.

مثال روشن مدعای فوق الذکر جنگ و لشکر کشی و خون ریزی و سر کوب کردن حکومت علیه غریب ترین و فقیرترین قوم در افغانستان یعنی قوم صافی (ساپی ) است که به قوماندانی سردار صاحب داوود خان صورت پذیرفت و به روایت بزرگان قوم صافی (ساپی) جوی خون در آنجا جاری شد.

لشکر کشی ای که بعد از دوره امیرعبدالرحمن خان، هرگز علیه قوم هزاره صورت نگرفته است.

هم وطنان هزاره گپ را به جایی رساندند که دعوای خود مختاری داخلی کنند و نام منطقه هزاره جات را (هزارستان) نام نهادند. کاری بود ضد ملی و ضد منافع و مصالح علیای کشور.

تاریخ دوره حیات و چشمدید ما شاهد است که حفیظ الله امین میرغضب، اسلحه بزرگی به مردم تحویل کرد تا از آن علیه قوم هزاره کار بگیرند ولی وردکی های نجیب و با خدا، دست خود را با هم وطنان هزاره یکجا نموده و از همان اسلحه علیه حکومت مزدور دولت شوروی کار گرفتند.

قابل تذکر است که این تنها مردم هزاره نبودند که در فقر و مسکنت دست و پا میزد، ملیون ها کوچی پشتون تبار در وضع بد تری از هم وطنان هزاره قرار داشتند.

کوچی ها نه حظیره برای اموات خود داشتند، نه زمین، نه مکتب، نه یک کلینیک، نه دوا و درمان، نه یک قابله که دروقت زایمان از یک زن بیچاره بیمارپرستاری کند، مردم کوچی حتی نام تابلیت مشهور (سیبازول) را نشنیده بودند، و این مردم بد بخت از داشتن یک چهار دیواری برای رفع ضرورت نیز محروم و بی بهره بودند، که همچو حالت بی ستری برای زن ها، غیر قابل تصور است.

 کوچی ها در سردی زمستان و درگرمی سوزان تابستان مجبور بودند که در زیر خیمه های نازک سیاهرنگ زندگانی سپری کنند.

مرحوم غلام محمد خان فرهاد منطقه جمال مینه را برای اسکان قوم هزاره اختصاص داد. یک تعداد افراد این قوم در دوره انسانی زعامت اعلحضرت محمد ظاهر شاه به مقام های وزارت و جنرالی رسیدند.

اگر در ساحه نظامی و عسکری محدودیت های در زمینه محسوس بود، بر عکس در ساحه علم و بخصوص طبابت، دروازه تعلیم برای افراد قوم هزاره باز بود و لایقترین داکتر ها و اطباء کشور از قوم هزاره و مذهب شیعه بودند.

طوریکه قبلاً نیز خدمت عرض نموده بودم، این حمله انتحاری همانگونه که حمله انتحاری اول نیست، حمله آخری هم نخواهد بود.

در طول نزدیک به نیم قرن صد ها و بلکه هزار ها بار همچو حملات صورت پذیرفته است که از نظر حجم و ظرفیت ده ها و صد ها بار، مهیب تر از این حمله اخیر بوده است، روشن و آفتابی است که دست کشور های خارجی و عمال قلاده به گردن وطنی شان، در زمینه رول کلیدی داشته اند.

و اگر این حمله انتحاری را صرف روی ادله سیاسی و پرو پاگندی، نسل کشی نامگذاشت، پس حملات و انسان کشی هایکه ده ها و صد ها بار با ظرفیت بزرگتر انجام پذیرفته و یا خواهد پذیرفت چه باید نامگذاشت؟

 در نتیجه، قاطعانه میتوان گفت که خوشبختانه قوم هزاره، هرگز پالسی تبعیض نژادی و مذهبی سیاه پوستان را در اضلاع متحده، افریقای جنوبی، مسلمانان در میانمار، و کرد ها را در ایران و ترکیه و عراق در وطن خود، تجربه ننموده اند.

هموطنان هزاره بدانند که بزرگترین دشمن شان نه حکومات افغانستان و نه  پشتون های کشور بوده اند.

هموطنان هزاره بدانند که بزرگترین دشمن شان دولت، ستالینی آیت الله های ایران است که ده ها هزار، هزاره را بخاطر پیروزی و منافع ملی ایران، به جنگ عراق و سوریه سوق دادند و کم از کم بیشتر از ده هزار هم وطنان هزاره ما، قربانی، پالیسی ضد، انسانی و اسلامی ایران گردید.

هم وطنان هزاره بدانند که قربانی شدن هزاره ها در ایران، محصول تجارت سیاسی، رهبران قلاده به گردن شان، برای بدست آوردن امتیاز سیاسی از دولت آخوندی ایران است.

برادران و هم وطنان هزاره ما بدانند که دشمن بزرگ شان مزاری و خلیلی و محقق و و محسنی و دیگران بود و است.

این جنایتکاران و راهبُران شیعه جهادی، در جنگ های تنظیمی، قوم هزاره خود را چنان شست و شوی مغزی نموده و چنان در تعمیل جنایات انسان کشی دخیل ساختند که انسانیت از شنیدن آن عار دارد.

رقص مرده ، پستان بریدن میرمن ها، کوبیدن میخ برکله های مردم از زمره جنایاتی است که توسط  قوم هزاره در تحت زعامت این جنایتکاران متکرر و دد منش،  انجام پذیرفت. ولی مقصر اصلی این جنایات نه مردم عادی بلکه رهبران دد منش و بد سگال شان بود.

هم وطنان هزاره بدانند که یکی از رهبران مفسد شان، یعنی شیخ آصف محسنی در نتیجه رقابت با مزاری، در جنگ افشار با احمد شاه مسعود و سیاف، در قتل عام افشار همدست شد.

قوم هزاره بداند که این احمد شاه مسعود پنجشیری بود که توپ ثقیل را برای نسل کشی قوم هزاره توسط هیلی کاپتر در دامنه کوه آسمایی نصب نموده بود.

مزاری ملعون اعتراف میکند و میگوید که :(ما فکر میکردیم که دشمن اصلی و بزرگ ما، پشتون ها اند، ولی اکنون میدانیم که دشمن اصلی ما کیست؟)

هم وطنان هزاره بدانند که اگر ایشان زندگی را در ایران نسبت بوطن اجدادی خود افغانستان ترجیح دهند با وجود اشتراک مذهب، ایشان حتی حیثیت و مقام سیاه پوستان را دراضلاع متحده نخواهند داشت و به حیث شیعه مذهبان درجه دو مورد اجحاف و بی حرمتی و مزدوری و غلامی ایرانیان قرار خواهند گرفت.

برادران هزاره شکر خدا را بجا آرند که عزت و آبروی شان در وطن اجدادی و تحت حکومت سنی مذهبان کشور، انسانیتر از زعامت شیعی ایران است.

آیا امارت اسلامی در موازات پالیسی ضد انسانی و اسلامی ایران، کدام هزاره را مکلف و مجبور ساخته است که در جنگ علیه مقاومت لندغران فراری و بغاوتگران تحت نام مقاومت دوم، دردفاع از حاکمیت شان، اشتراک ورزد؟

چند روز قبل به ارتباط جنایت انتحاری اخیر، در سایت افغان جرمن یک اعلامیه تحریک آمیز، مشوب از شر و فساد و ضد ملی از طرف شیطان خانه ای بنام (خانه فرهنگ افغانستان دربرلین) بدست نشر سپرده شد. به عقیده من مجریان افغان جرمن باید قبل از نشر همچو اعلامیه، خود را از هدف شوم و زیر پرده همچو ابلاغیه ها ، واقف نموده، آن را سانسور نمایند.

این اعلامیه یا ابلاغیه فتنه انگیز در قسمت اخیر مشعر است:(…بلکه همبستگی ما را علیه تجاوز….بربریت، تروریزم، سلب حقوق زنان، کوچ های اجباری و نسل کشی دیگر اقوام در افغانستان توسط طالبان مستحکمتر نمود.)

بوضاحت معلوم میگردد که این خانه فرهنگ، خانۀ کلتور و ثقافت و فرهنگ نه، بلکه آشیانه شر و فساد و ایادی مفتن و توظیف شده دشمنان قسم خورده داخلی و خارجی مردم و کشور ماست.

در پاراگراف فوق الذکر از «همبستگی و مقاومت ما» گپ زده میشود!!!!

کدام همبستگی و کدام مقاومت؟

همبستگی و مقاومت لندغران مفسد، باغی، جنایت شعار، فراری و جنایت کار شورای نظار، جمعیت، ستم پرچم و گروه های مزدور و مخلوق حکمرانان مذهبی ایران؟

پاراگراف علاوه میکند علیه تجاوز- تروریزم …

کدام تجاوز؟

کدام تروریزم؟

تجاوز حکومت اضلاع بیست ساله حکومت اضلاح متحده، یا کدام کشور دیگر؟

تروریزمی که بذر تخم آن از دوره جهادی توسط حکومت اضلاع متحده کاشته شد یا کدام کشور دیگر؟

اعترافات (هیلری کلنتن) در مورد تخلیق گروپ های تروریستی توسط حکومت اضلاع متحده، پالیسی آشکار (برژنسکی) مشاور امور امنیت ملی مقام ریاست جمهوری در قسمت تخلیق و حمایت از گروپ های افراطی مذهبی و هم چنان اعتراف آشکار چهل سال قبل معاون وزارت خارجه اضلاع متحده، که گلب الدین را ما خلق نموده ایم، استخدام ابن لادن توسط سیاف وهابی، به تشویق دولت اضلاع متحده  و بعدآ اخراج وی از سودان و بازگشت مجدد او به مناطق سرحدی به اراده دولت اضلاع متحده، همه و همه پالیسی قدرتی است که خمینی آن را (شیطان بزرگ) نام نهاده بود.

این لانه بی فرهنگی در مورد قتل عام سه هزار طالب جوان در دشت لیلبی توسط دوستم و طیارات 52 ب چه میگوید؟

این لانه شیطانی در برلین در قسمت اخیر مدعی است که:(نسل کشی دیگر اقوام توسط طالبان)

از این جمله  به صراحت آشکار میگردد که این خانه معنون به فرهنگ افغانستان، یک کانون شر و فساد و تولید افتراق و خصومت و تنفر و کدورت و تفتین میان اقوام افغانستان و بخصوص جبهه گرفتن و متهم ساختن پشتون هاست است.

در حالیکه این حمله انتحاری کار داعشیانی است که در پاریس، حامیان احمد چوچه و لوده و باغی، ایشان را به حیث تاجکان و فارسی زبانان همرزم و هم سنگر، هم زبان و قومی خود معرفی نمودند.

این خانه شر و فساد و بی فرهنگی در برلین، پشتون ها را متهم به نسل کشی تمام اقوام افغانستان میسازد.

اعلامیه این کانون جاسوسی، حاکمیت و حکومت اسلامی امارت را، حکومت پشتونی مارک میزنند.

نخست اینکه حکومت اسلامی امارت، حکومت پشتون ها نیست.

اسلامی امارت به قومیت و حتی تفکر ملیت خواهی اعتقاد ندارد.

اسلامی امارت به یک اصل اعتقاد دارند و آن شریعت است و بس.

ثانیاً حرکت طالبان خود قربانی تروریزم قدرت های بزرگ و دور و پیش است، چنانکه قتل عام طالبان در دشت لیلی زیر چتر طیاره های دهشت افگن اضلاع متحده، بمباردمان نه تنها طالبان، بلکه مردم ملکی در مراسم عروسی و مرده داری در طی 20 سال اشغال کشور توسط ناتو از اعمال جنایات ضد بشری این کشورها، علیه حرکت طالبی شمرده میشود.

نواسه ملکه انگلستان اعتراف نمود که او تعداد زیاد طالبان را کشته است.

لذا همچو تبلیغات زهر آگین این خانه بی فرهنگی و شر و فساد علیه پشتون ها  شباهت عام و تام به تبلیغات (پال جوزف گیوبلز) آمر تبلیغات رژیم نازی مقیم برلین را دارد.

 گویند کله پز بر خواست و سگ به جایش نیست، امروز این خانه بی فرهنگی و شر و فساد، وارث تبلیغات (گیوبلز) و درهمان شهر برلین است.

هم و طنان با وجدان هزاره و تمام اقوام افغانستان بیدار و هشیار باشند و به همچو اعلامیه ها و ابلاغیه ها و تبلیغات تفرقه انداز و مشوب کننده اذهان مردم لعنت بفرستند.

تشکر

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Comments are closed.