پشتونوَلی چیست؟

کاندید اکادمیسین سیستانی

634

ازرشهای اجتماعی قبایل پښتون بصورت کلی در قانون خاصی بنام پشتون ولی، باز تاب می یابد،که  از عهد پیش از تاسیس یک حکومت شهری درجامعه غلبه داشته است.وهوزهم کم وبیش درمیان قبایل مداراعتباراست. اصل های مهم این قانون نانوشته،عبارت انداز: شجاعت ،آزادمنشی  ومیهن دوستی، قوم پالنه( قوم دوستی)، مهمان نوازی، انتقام یا بدل، ننواتی یا پناه بردن بکسی برای شفاعت ونجات از انتقام، افتخار به اصل ونسب و گردن نهادن به تصامیم جرگه اولس. به توضیح مختصر این ارزشها با اتکا به تحقیقات مهم الفنستون در اوایل قرن نزدهم  پرداخته میشود.

کنر-افغانستان

جرگه به مثابۀ یک شورای قضائی:

«پشتون ولی» به هرکس حق می دهد تا صدمه ای که به او رسیده، جبران کند و انتقام یا بدل خود را از کسی که این صدمه را به او واردکرده بگیرد. در نظر قبایل تثبیت حق به عزت وشرف وننگ هرکس پیوستگی دارد، ونهانکاری  درآن جای ندارد، مگر آنکه جرگه به نادرستی وخطای او گواه باشد.

جرگه متشکل از خانان، ملکان و بزرگان وملایان قبایل است. حتی اشخاص با تجربه از طبقات پائین تر نیز درجرگه شرکت کرده میتوانند. تمام محاکمات جزائی در برابر «جرگه» انجام میگیرد. قضایای جزئی در جرگۀ قریه(یا کلی جرگه) یا در محل حادثه حل وفصل میشود. اما فیصله رخداد های مهمتر در اولسهای منظم، برحسب اهمیت به جرگۀ خانها وبزرگان قوم ارجاع میشود، اما بخشهای غیر تابع مستقلاً عمل میکنند.

جرگه را معمولاً یک رئیس محلی تشکیل میدهد، اما در بیشتر قبایل هرکس که عضوجرگه باشد، میتواند جرگه را تشکیل بدهد. کسانی که درجرگه حاضر نگردند مکلف به پرداخت جریمه میگردند. پس از گردهمائی اعضا، رئیس جرگه پس از دعای مختصری توسط ملا ویا در صورت عدم حضور ملا،خود بیتی را به زبان پشتو میخواند که مفهوم آن چنین است:« همه امور از جانب خداست، ولی برای بنده هم اجازه فکر ومشورت داده است.»

سپس ماجرای مدعی شنیده میشود واگر دفاع متهم مغایرآن باشد، شاهدان فرا خوانده میشوند ومی پرسند تا حقایق کاملاً آشکار شود. چنانکه بیشتر معمول است، اگرمتهم حقایق را نپذیرفت و دلایلی برای حقانیت خویش داشت، جرگه موضوع را بررسی میکند و فیصله مناسب در مورد به عمل می آورد. برای هر جُرم جزائی معین است. بجز در میان بردرانیان که جرگه مجازات را تعیین میکند، این ماجرا پیوسته با تسلیم و پوزش خواهی همراه است. مراسم تسلیم متهم به مدعی وانتخاب «بدل» در برابر جرگه برگزار میشود. همه میدانند که این کار باید براساس توافق جرگه صورت گیرد. مدعی آنچه را که جرگه تعیین میکند باید بپذیرد. سپس طرفین با درود وسلام  وگفتن«سلام علیکم» ودست دادن وبوسیدن دست مدعی به مهمانی همدیگرمی روند و در بسیاری از قبایل به این صورت آشتی وصلحی بادوام حکمفرما میشود.

اگر متهم حاضر به شرکت دراین جرگه نشود، در برخی از قبایل فیصله یکطرفه در غیاب او صادر میشود. در برخی دیگر از قبایل یا مجرم را به جرگه میکشانند، یا ملایان به سرزنش او می پردازند ودارائیش را تاراج وخودش را از اولس (قبیله) تبعید میکنند. همین رفتار در برابر هرکس که از فیصله جرگه سرپیچی کند، عملی میشود. جرگه معمولا در صورت امتناع متهم از پرداخت تاوان معین- مدعی را به تحصیل آن مختار میسازد. جرگه پس از تعیین غرامت در سطح بالا، غالباً مدعی را تشویق میکند تا مقداری از آن را تخفیف دهد و ببخشد. الفنستون با شگفتی دریافته است که جرگه ها بیشتر از بررسی جُرم متهم به تحقیق و داوری و قضاوت وضعیت وشرایطی می پرداختند که متهم درآن مرتکب جرم شده است، ونیز در مورد تاوانی که باید متهم به جانب ستم دیده بپردازد، به قضاوت می پرداختند.

در کُل،جرگه های قضائی سازمان های مفید اند. در بیشتر موارد این جرگه ها بیطرفی نسبی رارعایت میکنند، هرچند نمیتوانند از تاثیر دوستی ها ودشمنی ها دور بمانند وحتی ممکن است گاهی واسطه ورشوه هم درآن ها راه یابد. طبیعتاً شاید کسانی مباحثات این جرگه ها را پرآشوب و نامنظم پندارند، اما من دریافته ام که همیشه چنین نیست و در برخی از قبایل این جرگه ها بسیار منظم و موقرند و مورد پذیرش مردم خویش اند.

گاهی این جرگه ها، با قدرت فوق العادۀ خان، غیر ضروری وگاهی هم باعدم رعایت قانون توسط مردم بی اثر میگردند. با وجود این نیرومندترین خان هم وقتی موضوع مهمی را روی دست دارد، از مطرح شدن آن در جرگه خوشحال میگردد و در میان درانیان که رئیس قبیله به صلاحیت تفویض شده از جانب شاه وبا حمایت او عمل میکند، بازهم ترجیح میدهد که کارش با مصلحت ومشورت جرگه باشد، این ملاحظه در تمام موضوعات ونیز در بحث  وبررسی مجازات جرایم رعایت میشود.

همه دعوا ها- درجایی که جرگه رواج کامل هم دارند- به جرگه محول نمیشود. شکایت بردن به جرگه نشانۀ ضعف وگرفتن حق به زور دلیل عزت وحمیت است. بزرگان وتوانمندان( که خویشاوندان بیشتری دارند)، پیوسته ترجیح میدهند که در صورت برابری خسارت طرفین، باهم آشتی کنند وبا مراجعه به جرگه، خود را سبک نسازند. این روش تا وقتی اعمال میگردد که جانب مظلوم- که به جرگه شکایت برده- حاضر به آشتی نشود.

در برخی از قبایل جرگه ها تاشکایتی دریافت نکنند مداخله نمیکنند. برخی وقتی مداخله میکنند که هردو طرف حاضر به پذیرش فیصله جرگه باشند. در بعضی قبایل هنگامی که رئیس قبیله از یک خلاف کاری مهم آگاه میشود، جرگه را به گرد همآئی فرامیخواند.( الفنستون ،افغانان، ترجمه آصف فکرت ، ص١٧1-١٧٣)

مهمان نوازی:

یکی از بارزترین مشخصات افغانها، مهمان نوازی است واین صفت یکی ازافتخارات ملی آنان بشمار میرود. هرکه مهمان نوازنباشد، گویند که افغانیت یعنی «پشتونولی» ندارد.هرکس میتواند بدون تفاوت از این حق استفاده کند. اگر مسافری با دست خالی در سراسر کشورسفر کند، گرسنه نخواهدماند، گرچه شاید در شهرها چنین نباشد.برای یک افغان تحقیرآمیزتر کاری از این نخواهدبود که کسی بزور مهمان او را  از خانۀ اش بیرون ببرد. در چنین صورتی خشم میزبان برکسی است که مهمان را وادار به رفتن کرده است.

رسم حمایت خواستن:

 پناه بردن وحمایت خواستن،از رجال وشخصیت های با اعتبار محل یک رسم بخصوص افغانی است. اگر کسی از شخصی توقع وخواهش مهمی داشته باشد، به خانۀ فردصاحب رسوخ محل رجوع میکند وتا بخواهش وتوقع او جواب مثبت نگوید،  از نشستن برفرش یا از خوردن طعام صاحب خانه خود داری میکند. رَد تقاضای مهمان صدمه ای برشأن ومقام صاحب خانه است. این رسم چنان قوی است که فردی که بیم دارد بزودی گرفتاردشمن میشود، به خانه شخص دیگری داخل میگردد واز او پناه وحمایت میخواهد وصاحب خانه هم برای آنکه مهمان برفرش او بنشیند ویا دست به طعامش ببرد ناگزیر تقاضای شخص “دخیل”( میارآورده یا حمایتخواه) را می پذیرد. صاحب خانه  تنها هنگامی از پذیرش تقاضای میارآورده (حمایت خواه)، خود داری میکند که یا از هرگونه مداخله ای ناتوان باشد و یا وجود شرایطی، مداخله او را ناموجّه سازد. چنین عملی، حمایت خواه را درحمایت صاحب خانه درمی آورد. حمایت خواه اگرچه دشمن سرسخت میزبان باشد، تا درحمایت او است درامان است. این اصل ضرورت تأمین امنیت شخص فراری را- هرجرمی که داشته باشد- به میان می آورد. با همین خاطرجمعی اتفاقات بسیاری مانند فراردادن یک زن یا قتل وفرار ودخیل شدن در اولس دیگر رخ میدهد. حفاظت از ننواتگرمحدود به حوزۀ روستا یا منطقه است وبیرون از آن محدوده رعایت نمی شود.( افغانان -بیان سلطنت کابل- ص ١٧٠-١٧٣)

چادرانداختن :

دشوار تر از پناه خواستن، رسم چادر انداختن است. واین رسمی است که زنی چادرش را در جلو پای مردی هموار کند ویا به منزل یک افغان چادرش را بفرستد واز او برای خود ویا خانواده اش یاری وکمک بخواهد. درچنین صورتی برمرد واجب میگردد تا خواستۀ زن را هرچه باشد برآورده سازد. این رسم به قانون برتری ارتباط میگیرد که به  «پشتون ولی» معروف است.

مادر زمانشاه ملکۀ تیمورشاه با همین تدبیر حمایت سردار پاینده خان را برای به سلطنت رساندن پسرش جلب کرد وبا حمایت او زمانشاه برسریر سلطنت قرارگرفت.[ با این همه اهمیتی که پشتونها به زن قایل اند،متاسفانه براثرتسلط ذهنیت مردسالاری درجامعه، پشتونها تاهنوز به دختران خودحق نمی دهندهمسر زندگی را خود انتخاب کنند، بلکه دختر مجبوراست  رضائیت بشوهری بدهدکه پدربرای او انتخاب کرده است. بیسوادی بشدت درجامعه پشتون رواج دارد، واین علت عمده ایست که مانع رشد وشکوفائی فرهنگ وارتقای سطح شعور اجتماعی درقبایل گردیده است.]

عشق به آزادی:

یکی دیگر از صفات بارز افغانان است.این عشق در تمام  افکار واعمالشان نمایان است. توصیف آنان از یک کشور آزاد ودارای ادارۀ خوب چنین است:«خود میکارند وخود میخورند»، یا «کسی به کسی غرض ندارد.» میهن دوستی یکی دیگر از خواص افغانهاست، گرچه خصلت قبایلی از روحیه میهن پرستی میکاهد، [مگر افغانها به زادگاه ومیهن خویش چنان عشق میورزند که کوهسار خشک وبیابان های لم یزرع خود را با بهشت سرزمین های دیگر برابر نمیکنند.شاهد این ادعا غزلی از احمدشاه درانی است که میگوید :

د دهلى تخت هيرومه چى راياد کړم         زما دشکلى پشتونخـوا د غرو سرونه

که تمامه دنيا يو خوا، ته بـل خوايى            زما خوش دى ستاخالى تش دګرونه

احمدشاه به دغـه ستا قدر هيرنه کا            که وينسى د تمام  جهــــان ملــکونه

ترجمه:

(تاج وتخت دهلى فراموشم مى شود، وقتى قله هاى زيباى کوهسار افغان رابياد مى آورم.اگــــر تمام دنيا يکسو شود وتو يکــسو، من ميدان هاى خشک وخالى ترامى پسندم.احمـــد شاه هرگزاين قدرترا فراموش نميکند، ولو تمام کشورهاى جهان را فتح کند.)

شجاعت و وفا:

شجاعت ودلیری،نیزیکی دیگر ازخصلتهای افغانان است که دراین خصلت خود نیز کم نظیراند وگاهی زنی یک تنه با لشکری می جنگند. مثال تاریخی این ادعا داستان شاه پیری وبابراست. دزمیان پشتونها وفا به عهد وپیمان یکی دیگر از خصوصیات آنهاست.افغانها وقتی  به طور شفاهی بکسی تعهد سپردند از فول خود برنمیگردند ولو سرشان برسر این قول به باد برود.اگریک پشتون  تعهد  خود را بجا نیاورد مردم به پشتون بودن او شک میکنند.

قوم دوستی:

قوم دوستی وبرخورد محبت آمیزبا آنان وافراد خون شریک نیز از خصوصیات دیگر حیات اجتماعی قبایل پشتون است.این ذهنیت که قدرت هرشخص متناسب باتعداد طایفه وخویشاوندان او است، باعث افزایش علاقه میان افراد طایفۀ خویشاوند میگردد، وافغانی نیست که در برابرمسایل قوم وطایفۀ خویش بی تفاوت باشد. افغانان با وابستگان بلافصل خویش بسیار مهربانند و ابراز خودمانی ویک جهتی میکنند وبرای  ابرازیگانگی میگویند: “زما عزیزدی”(عزیز منست).

تکیه براصالت خانوادگی ونسب قومی نیز یکی از خصوصیات افغانهااست وبنابرین افغانان بیش از دیگران به نسب شان می نازند. در میان درانیان فهمیدن نام هفت پشت نیاکان ازشرایط ضروری افغانیت( پشتون ولی) است.  دشوار است کسی  را که نتواند تا هفت پشت نام نیاکانش را یاد کند افغان بشمارند.  به همین دلیل آنان حتی در گفت وگوهای معمولی که از کسی نام می برند به ذکر نام های پدر ونیاکانش می پردازند.

انتقام یا بدل :

این باور که وظیفه وحق هرانسان است که خود مجری عدالت باشد وانتقام بیدادگری هایی را که بروی شده خود بگیرد، در میان افغانان چنان ریشه دار وپایدار است که هرگز به این زودیها ازمیان نمیرود. این رسم باید هنگامی رایج شده باشد که حکومت توان حمایت افراد را نداشته است. کسی که ظلمی درحقش شده باشد،قویاً حق دارد از ظالم انتقام بگیرد. در چنین احوالی این رواج نه تنها مفید، بلکه لازم است. گرچه در بسیاری نقاط کشور عدالت از طریق دیگری تأمین میگردد وهرچند ملایان مردم را از انتقام جوئی برحذر میدارند و حکومت هم آن را منع کرده است، بازهم این کار، حق قانونی مظلوم وحتی افتخار محسوب میشود که هرکس خود شیوه انتقام را برگزیند. چشم بجای چشم ودندان بجای دندان.

اگرمتجاوز از دسترس مظلوم دور باشد، ممکن است انتقام از خویشاوندان  ظالم گرفته شود. در مواردی ممکن است از هرفردی از اقوام ظالم که به چنگ او افتد انتقام بگیرد و اگر فرصت نیابد، شاید سالها انتقام را به تاخیراندازد، ولی مایه شرمساری است که آن را از یاد ببرد یا از انتقام منصرف شود. بر خویشاوندان وگاهی براقوام اوفرض است که او را در گرفتن یاری کنند. البته چنین انتقامی  دشمنی و در گیری های تازه می آفریند و دشمنی ها و جنگ ها را دایمی تر میسازد و گاه کشمکش هایی پیدا میشود که از نسل پدران به پسران منتقل می گردد.این است که در هر قبیله، کوشش هایی برای مهارکردن این خشونتها از طریق تدویر «جرگه»ها به عمل می اید.

در برخی از قبایل، رئیس وبزرگان قوم جانب مطلوم را به گذشت ومصالحه تشویق میکنند. اما اگر ظلم یا جراحت چنان کاری وعمیق باشد که مظلوم حاضر به مصالحه نشود، او را به خود او میگذارند تا انتقامش را بگیرد.در بیشتر قبایل- جرگه در چنین موارد دخالت میکند و طرف را مجبور میسازد تا به فیصله مردم گردن نهد،در غیر آن از قبیله خارج میگردد. هدف عمدۀ از این حل وفصل ها، آشتی طرفین واز میان رفتن کدورت وپیش گیری ازدشمنی قومی است. در بعضی احوال، جرگه یا خان- اگر نیرو مندباشد- نه تنها متجاوز را مجبور میکند تا رضائیت مظلوم را حاصل کند، بلکه جریمه ای هم برای دولت از او میگیرد. (ص171-172)

نرخ های جزائی بدل:

نرخ  بدل-انتقام که اغلب با پرداخت زن ودختربیگناه  صورت می گیرد،بدترین شیوه گرفتن «بدل»است. زیرا زن ودختر بیچاره ای که به بدل  داده میشود، خود دروقوع  حوادث ناگوارهیچ سهمی نداشته است. در زمان مسافرت الفنستون در پشاوریعنی در سال ١٨٠٨ «در میان پشتونهای غرب، بَدَل یک قتل، ١٢ زن جوان(٦ با جهیز و٦ بدون جهیز)بود. بدل قطع یک دست، گوش، یا بینی، شش زن، بدل شکستن دندان سه زن، بدل جراحت بالای پیشانی یک زن بود. جراحت زیر پیشانی( که بهبود آن یک سال را در برگیرد) وجرایم کوچک با تسلیم وعذرخواهی فیصله میشود. در میان قبایل شرقی در بَدَل، تعداداین زنان جوان کمتر ومبلغ پول بیشتر وبصورت عموم مجازات سبکتر است. تاوان گیرنده میتواند در صورت تمایل به بجای بَدَل مبلغ معینی پول بگیرد.الفنستون علت این رسم را در پرخرچ بودن ازدواج وسختگیری های مالی پدر عروس می داند.(ص ١٧٢حاشیه) ولی امروز معمولاً یک دختر به عنوان “بد”(بدل) به طرف شخص مظلوم داده میشود که البته زندگی برای چنین  دختری بسیارتحقیرآمیز وهمراه باخشونت همراه خواهد بود.

ننواتی (شفاعت خواهی):

در موضوعات جدی، مانند قتل، مجرم غالباً میگریزد، اما اگر نخواهد یا نتواند که قبیله اش را ترک گوید، برآن میشود  که تسلیم مظلوم گردد واز او بخشایش جوید. پس به خانه یکی ازبزرگان پناه می برد وبه او متوسل میشود تا به شفاعتش برخیزد. برطبق سنت افغانان، پناه جو وشفاعت خواه به ندرت رانده میشود ومیزبان، خود را موظف به قبول توسل وشفاعت خواهی او میداند وبا تنی چند از نام آوران قوم وسادات وملایان به اتفاق آن شخص به خانه مظلوم ستم رسیده می روند. اکنون اینان همه پناهجو وشفاعتخواه شمرده میشوند. اگر ستم رسیده نخواهد توسیل وشفاعت را بپذیرد، پیش از رسیدن آنان خانه خود را ترک میگوید ویا پنهان میشود. اگر اورا بیابند شخص گناهکار کفن می پوشد وشمشیری برهنه به گردن خود می آویزد ، یعنی اینک گردن من وشمشیر تو، میخواهی گردنم را بزن، والازندگی را برمن ببخشای! در آن حال بزرگان وملایان با التماس از جانب مظلوم بخشایش میطلبند و در نتیجه ستم رسیده متهم را می بخشد و تاوان را می پذیرد. این نمونهً اقوامی است که آمیخته از عناصر قومی مختلف نباشد. اما اگرچه این معمولی ترین شکل جامعه است، بازهم از استثنا آت خالی نیست.

ممکن است بخشهای دوگانه قبیله در یک روستا زندگی کنند. آنان با آنکه هریک رئیسی دارند، جرگۀ شان مشترک ورفتار شان واقعاً مانند یک بخش است.(ص 174)

همسایه :

در میان قبایل مردمانی هم زندگی میکنند که پشتون نیستند وهمسایه خوانده میشوند. آنان در جرگه جایی ندارند،اما بخشی که با آن زندگی میکنندحافظ منافع شان است، نیزافرادی که با آنان ارتباط دارند، از حقوق ومنافع شان دفاع میکنند. حمایت «همسایه» عمل افتخار آمیزی است و در نتیجه مقام «همسایه» فروتر ازفرد اصلی قبیله است. بصورت عموم شمار همسایه گان کمتر از افراد قبیله است که عموماً زمین ندارند. (همان اثر،ص ١٧5)

 اطلاعاتی را  که مورخ ودپلومات انگلیسی الفنستون  درباره قبایل وسایر اقوام‌ وطوایف  مسکون درافغانستان جمع آوری کرده  است تا هنوز هم از اهمیت بسیار برخوردار است. و بعد از کتاب الفنستون کتاب دپتی محمدحیات خان است  که بنام حیات افغانی مشهور و سالها قبل از سوی دو دانشمند اگادمی علوم افغانستان هریک داکترلطیف یاد وظریفی پکتیاوال بزبان پشتو ترجمه  وچاپ شد. بعد از این دوکتاب تاهنوز از سوی دانشمندان وطنی مااثری مستقل  درباره مردم وجامعه وزبان وفرهنگ افغانستان هم طراز الفنستون  نوشته نشده واگر شده باشد از نظرمن نگذشته است وبه همین خاطر من به آن کتاب استناد کرده ام.

پایان20 /۴/ ۲۰۲۳

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Comments are closed.