غُلوهای اولیاء:
اګر کسی همه نمازهای خودرا به جماعت بخوانند، در زندګی خود هیچ وقتی روزه نخورده باشد و حتی سالی شش ماه روزه بګیرد، در زندګی خود هیچ ګاهی دروغ نګوید و به هیچ کسی آزار نرسانده باشد؛ مردم اورا یک آدم خوب میدانند. ولی هیچ وقتی کسی به زیارت او، برای استحصال مرام، نخواهد رفت و هیچ کسی، در زندګی او، از بد دعای او نخواهد ترسید و نه از او طلب دعا و تعویذ خواهند نمود. بلکه مردم به کسانی احترام میګذارند، از کسانی میترسند و از قبور کسانی طلب مرام میکنند که ادعای سیدبودن و حضرت بودن و شیخ بودن نمایند و از خود کرامات و اعمال خارق العاده را ظاهر سازند. به برکت دعای او کسی صاحب مال واولاد ګردد و به برکت دعای او باران ببارد و بددعای او سبب تباه شدن کسانی ګردد که طبق خواست او عمل ننموده باشند. کرامات و اعمال خارق العاده هرچند زیاد و هرچند محیرالعقول باشند به همان اندازه عزت و دارایی پیر و مرشد زیاد میباشد و سبب احترام اولاد و احفاد او میګردد.
همه قصه های کرامات و معجزات اولیاء با هم یک نکته مشترک دارند و آن اینکه قصه های کرامات معمولاً بعد از مرګ آنها به او منسوب میګردند که طبعاً ساخته و پرداخته اولاد و مرید های پیر می باشند که از همین قصه های دروغین صاحب مکنت و عزت و مال میګردند. مردم در باره اعمال خارق العاده و احتمال وجود آنها نه فکر میکنند و نه حتی از خود و دیګران سوال مینمایند؛ چون یقین دارند که اولیاءالله هم در زندګی و هم بعد از وفات خود ازنیات مردم اطلاع دارند و میتوانند سبب تباهی آنها ګردند.
یکی از پیران و اولیاء مشهور زمانه شقیق بلخی میګفت که شاګردی ۱۷۰۰ استاد را نموده ام و چند اشتروار کتاب حاصل کردم. تذکرة الالیاء جلد اول ص ۱۸۰
ما با کتب شیخ کاری نداریم. ولی اګر پیش هر استاد حد اقل یک ماه شاګردی نموده باشد این میشود ۱۴۱ سال. هیچ کسی درین باره نه سوال مینماید و نه حق سوال دارد؛ چون اولیاءالله قادر به هر کاری هستند.
در اسرارالتوحید، در باره کرامات شیخ سری سقطی میخوانیم: « شیخ ما ګفت سری سقطي در بازار بغداد نشستی و دوکان داشتی و هیچ چیز در آن دوکان نه که بفروختی. و لکن پرده ګکی از آن درِ دوکان در اویخته بودی و در آن درون شده و نماز می کردی. هر روز دوازده هزار رکعت نماز کردی. . . .» ص ۲۵۱
شیخ اګر به کرامت نماز میخواند میتوانست که روزی صدهزار رکعت هم بخواند؛ هیچ عجب نبود. ولی اګر واقعاً، مانند سایر مردم، نماز میخواند دراین صورت باید در هر ساعت ۵۰۰ رکعت و یا در هر دقیقه ۸ رکعت نماز خوانده باشد که به هیچ صورت امکان پذیرنیست. البته هیچ کسی درین باره نباید سوال را مطرح نموده و خود را ګناه کار به محاسبه نماید. چون شیخی در باره شیخ دیګر سخن ګفته است؛ نمیتواند غیر صحیح باشد.
جامی در کتاب خود نفحات الانس، در باره ذکر مناقب شیخ موسی مینویسد که او در هر شبانه روز ۷۰۰۰۰ هفتاد هزار قرآن ختم میکرد. ص ۵۶۲
شیخ ابوالعباس قصاب الآملي به اندازه ای ګستاخ میشود که خدای متعال را امر میکند. جامی مینویسد« روزی کودکی اشتریرا زمام ګرفته بود با بارګران در بازار آمل میکشید. ګل بود. اشتر از جای بشد و بیفتاد و پای او بشکست. مردمان قصد آن کردند که آن بار را از وی ګیرند. شیخ از آنجا میګذشت ګفت ایجا چه بوده است؟ حال را باز ګفتند. زمام اشتر را ګرفت و روی به آسمان کرد و ګفت پای این شتر را درست کن و اګر درست نخواهی کرد چرا دل قصابی( مطلب خودش است) را برګریستن این کودک بسوختی؟! در حال اشتر برخاست و در رفتن آمد. همان کتاب ص ۲۸۸
در باره شیخ نجم الدین کبرا آورده اند که شیخ روزی در خانقاه خود نشسته بود و دید که باز در هوا ګنجشکی را دنبال میکند. نظر شیخ بر آن ګنجشک افتاد و ګنجشک همان باز را ګرفته پیش شیخ آورد. همان کتاب ص ۴۱۹
در همین کتاب آورده اند که نظر شیخ کبرا بر سګی افتاد و درحال بخشش !! یافت و متحیر و بیخود شد؛ و روی از شهر برګرداند و بګورستان رفت. آورده اند که هرکجا میرفت پنجاه یا شصت سګ ګرد او میآمدند و اورا حلقه میکردند و دست پیش دست مینهادند و اواز نمی کردند و هیچ نمی خوردند و بحرمت می ایستادند. عاقبت آن سګ در آن نزدیکی بمرد و شیخ فرمود تا ویرا دفن کردند و برسر قبر وی عمارت کردند. همان کتاب ص ص ۴۱۹-۴۲۰
شیخ نجم الدین کبرا را شیخ ولی تراش ګفته اند. چون این قصه را میخوانیم باید مقام او را تایید کنیم. چون اګر میتوانست که سګی را ولی و صاحب کرامات بسازد حتماً مریدان خود را اولیاء میساختند. و شاید در تاریخ اسلام اولین و آخرین بار باشد که بر سر قبر سګی زیارت آباد شده است.
در باره ابوبکر صدیق و عبدالله بن زبیر، که تاریخ حیات هردو تن معلوم است، مبالغه ای را میکند که در هیچ کتاب دینی و تاریخی ندیده ایم. شیح شهاب الدین سهروردی مینویسد که آورده اند ابوبکر صدیق هر به شش روز افطار کردی. ابن زبیر هر به هفت روز افطار کردی. و ثفیان ثوری و ابراهیم ادهم که رفیق یکدیګربودند به سه شبانه روز افطار کردی. شیخ رحمه ګفت که جد ما محمدبن عبدالله معروف بعمویه رحمه صحبت داشت با احمد دینوری. هر به چهل روز افطار کردی و یکی در زمان بود و ما اورا ندیدیم و اوبه زاهد خلیفه معروف بود هر به یک ماه یک بادام خوردی. . . عوارف المعارف ص ۱۰۵
در باره شیخ شاه شجاع الکرمانی آورده اند که چهل سال نخفت. چون بخفت خداوند سبحانه و تعالی را بخواب دید. ګفت بار خدایا من ترا در بیداری شب می طلبیدم درخواب دیدم. ګفت یاشاه! در خواب بدان بیداریهای شب یافتی اګر آنجا بخفتی اینجا ندیدی. هجویری، کشف المحجوب ص ۱۷۴
مینویسد کي سهل بن عبدالله تستری روزی که از مادر بزاد روزه دار بود. چون به وقت صبح متولد شد همان روز تا شام شیر مادر نخورد و روزی که از جهان میرفت روزه دار بود. همان کتاب ص ۴۱۶
البته جامی این قصه را منسوب به عبدالقادری ګیلانی، که او برخلاف همه نویسنده ها، عبدالقادرجیلی مینویسد، دانسته است. او مینویسد که روزیکه شیخ عبدالقادر تولد میشد، ابر بود و ماه رمضان معلوم نمیشد. مردم مشکوک بودند ولی مادر شیخ به مردم ګفتند که عبدالقادر از دم صبح تا شام شیرنخورده، حتماً رمضان بوده است. نفحات الانس ص ۵۰۷
از قول شیخ محی الدین ګیلانی مینویسد که وقتی در سیاحت بودم شخصی بمن آمد که من وی را هرګز ندیده بودم. ګفت صحبت میخواهی؟ ګفتم آری. ګفت بشرط آنکه مخالف نکنی، ګفتم نکنم. ګفت اینجا بنشین تا من بیایم. یک سال برفت پس باز آمد من همانجا بودم. ساعتی نزدیک من نشست پس برخاست و ګفت ازاینجا نروی تا من بیایم. یکسال دیګربرفت پس باز امد ساعتی بنشست پس برخاست و ګفت ازینجا نروی تا من بیایم. یکسال دیګر برفت پس باز آمد و با خود نان و شیر آورد و ګفت من خضرم. مرافرمودند که با تو طعام خورم. ګفت برخیز و ببغداد درآی با هم ببغداد آمدیم. همان کتاب ص ۵۰۹
این قصه تنها به درد اطفالی میخورد که در زیر لحاف صندلی، میان خواب و بیداری، به آن ګوش فرامیدهند و فردای آن شب هم قصه را از یاد میبرند. عوام چون کتابهای نفحات الانس و کشف المحجوب و دیګران را به حیث کتب مقدس می نګرند این همه قصه ها را باور می کنند مګر جای تعجب است که جامی، بحیث یک شاعر بزرګ، یک عالم و فیلسوف این قصه ها را چطور بروی کاغذ کشیده اند؟
همین خضر روزی در زیر چتر اسمان نیلګون در پرواز بود که تصادفاً شیخ ګیلانی درهمان وقت مصروف وعظ بود. وقتی بسوی آسمان نظرافګند از جای خود پرید و چند قدم را درهوا برداشت و نعره زد که ای اسراییلی! بیا کلام محمدی بشنو! همان کتاب ص ۵۲۳
خضریکه سه سال شیخ را بر سر راه به انتظار نشانده بود، بعد از چندی بمقابل شیخ چنان ضعیف ګردیده بود که شیخ، بخاطر شنواندن وعظ خود، اورا از آسمان به زمین میکشانید.
جامی مینویسد که یک روز شیخ ګیلانی بر منبر ایستاده بود ګفت که « قدمی هذاه علی رقبة کل ولی الله » یعنی قدم من بر ګردن همه اولیاء باشد. همان کتاب ص ۵۱۱
این قصه بسیار دراز است ولی با آنکه در عربی کم سواد هستم می فهمم که عربی این جمله از هر لحاظ ضعیف و غلط است. بایست مینوشت که « قدمی علی رقاب اولیاء جمیعاً» وقتی قدمی ذکر شد، هذاه به هیچ وجه جایز نیست و اضافی بیجاست. رقبة مفرد است و ولی مفرد است. چون مطلب شیخ ګردن های اولیاء است بایست که رِقاب و اولیاء میآورد. چون این جمله به عین شکل چهار مرتبه تکرار شده است احتمال سهو کتابت و غلطي چاپی ازبین میرود. جامی میافزاید وقتی شیخ محی الدین این اعلان را مینمود همه اولیای که زنده بودند جسماً و اولیای که وفات شده بودند روحاً در همان مجلس حاضر شدند و همه اولیا و مشایخ ګردن های خود را پست نمودند و قدم شیخ را بر ګردن نهادند. و حضرت رسول اکرم ص با تعدادی از ملایکه درآن مجلس حاضر شدند و خلعتی به شیخ پوشانیدند. همانجا
آیا اهانتی بزرګتر ازین به مقام حضرت رسول اکرم ص شده میتوانست. او با همه عظمتش به مجلس یک شیخ حاضر میشود و شاهد قدم ګذاشتن او بر ګردن سایراولیاء میباشد. در حالیکه شیخ ابوسعید ابوالخیر بیش از صد سال از تولد شیخ محی الدین خود را خاتم الاولیاء اعلان نموده بود. شیخ ګفت که حضرت رسول اکرم را درخواب دیدم که ګفت یا اباسعید! همچنانکه من، که محمدم، آخرین پیغمبران بودم تو نیز آخرین جمله اولیایی. بعد از تو هیچ ولی ظاهر نباشد. و انګشتری از انګشت مبارک خود بیرون کرد و به من داد. اسرارالتوحید ص ۲۳۵
حالانکه هر دوقصه فوق لاف و ګزافی بیش نیستند. و دلچسپ این است که شیخ محی الدین ګیلانی در حیات خود هیچ وقتی ادعای کرامت ننموده است. او فقط یک عالم دینی و خطیب بود. ورنه هیچ امکان نداشت که در تذکرة الاولیاء، که بعد از وفات شیخ ګیلانی تألیف شده است، ذکری ازو بعمل نمی امد. چون در کتاب مذکور هر ولی و شیخی که در سرزمین عراق، ایران و اسیای مرکزی زندګی نموده در کتاب تذکرة الاولیاء ازو ذکری بعمل آمده است. قسمیکه قبلاً تذکر داده ایم این قصه های شیرین و باورنکردنی اولاد و احفاد شیخ سالها بعد از وفات او جعل نموده و در هرفرصتی آنها را زیاد تر نموده اند تا نوبت به خاندان و پیران ګیلانی رسید که تا به امروز از همان نام و شهرت شیخ صاحبان عزت و اعتبار هستند.
به همین قسم کتاب اسرارالتوحید را محمدبن منور بن ابی سعد بن ابی طاهر بن ابی سعید میهنی تاءلیف نموده که به سلسله پنجم به شیخ ابی سعید میرسد.طبیعی است که بعد از ګذشت صد سال هرکسی هر چیزی ګفته و ساخته میتواند. خصوصاً که در آن زمان بازار شیخ و شیخی ګرم بود و قصه های کرامات آنها بروی کتب میآمدند.
به همه معلوم است که چهار امام، ابوحنیفه، مالک، شافعی و حنبل فقها بودند و هیچ وقتی ادعای کرامات ننموده اند ولی شیخ عطار در باره آن امامان باید اظهار معلومات اضافی مینمود و قصه های از خود می ساخت. مثلاً در باره امام ابوحنیفه میګوید که او، بعد ازانکه طفلی به طفل دیګری، با اشاره به امام ابوحنیفه ګفت که این مرد هرشب هزار رکعت نفل میګذارد. امام تصمیم ګرفت که هر شب هزار رکعت نماذ بګذارد. اګر امام هر رکعت را در یک دقیقه، که چندان امکان هم ندارد، خوانده باشد. هزار رکعت او بیش از ۱۶ ساعت را در برمیګرفت که هیچ شبی به ان درازی نبوده است. و همچنین مینویسد که امام ابوحنیفه سی ۳۰ سال نماز صبح را به وضوء نماز خفتن ادا کرده بود. تذکرة الاولیاء جلد اول ص ۱۸۸
در باب امام حنبل مینویسد که وقتی امام وفات کرد و جنازه او را برداشتند مرغان می امدند و خود را بر جنازه او میزدند تا چهل و دو هزار ۴۲ هزار ګبر و جهود و ترسا مسلمان شدند و زنارها میانداختند و نعره میزدند و لا اله الاالله میګفتند. همان کتاب ص ۱۹۹
آورده اند که در خلافت امیرالمومنین عمر رض رود نیل بر عادت خود بایستاد. از انچه در جاهلیت هر سال کنیزکی آراسته در وی انداختی تا روان شدی. عمر رض بر کاغذ پاره ای نوشت که ای آب! اګر بخود ایستاده ای روا نباشد. اګر بفرمان خدای عزوجل ایستاده ای عمر میګوید برو. چون کاغذ اندرآب انداختند آب روان ګشت. کشف المحجوب ص ۲۶۷
بر همه معلوم است که خلیفه عمر هیچ وقتی دعوای ولایت و کرامات ننموده بود؛ چون در انزمان مفاهیم ولی الله و کرامات در میان اسلام رایج نګشته بودند. ثانیاً متوجه هستید؟ که عمر به رود نیل مینویسد که اګر به فرمان خدای عزوجل ایستاده ای عمر میګوید برو. یعنی امر عمر از فرمان الله هم برتر و قابل تعمیل بود!!
درین زمینه قصه ها، لاف زدن ها و کفرګویی ها به اندازه ای زیاد هستند که باعث ضیاع وقت خواننده ګان میګردند.
باقیدارد.
د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه
د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :
Support Dawat Media Center
If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320
Comments are closed.