منافع ملی و ایدئولوژی! دو عملکرد متضاد 

۱- کشور چین توسط حزب کمونیست اداره می گردد. بعد از 20 سال سعی بی نتیجه در مدرنیزه کردن کشور از راه اشتراکی، این حزب در سالهای 1970 نتیجه گرفت که منافع ملی چین در گذار به یک اقتصاد بازار ازاد سرمایداری میباشد. با این تصمیم دروازه های اقتصاد خودرا بروی سرمایه داخلی و خارجی باز کرد، مالکیت خصوصی را قانوني ساخت، و اجازه داد تا شرکت‌های خارجی در چین سرمایه گذاری کرده تکنولوژی صنعتی را به چین انتقال دهند، از کارگر ارزان و بازار عظیم یک ملیارد نفری چین استفاده کرده اجناس خودرا در چین تو لید کرده در بازارهای چین بفروشند و به خارج صادر کرده عواید حاصله را به کشورهای مربوطه خود انتقال دهند. این ابتکار شجاعانه رهبران چین که از ریشه با ایدئولوژی مارکسیزم لنینیسم انها تضاد داشت، سبب رشد سرمایه خصوصی و مالکیت خصوصی در چین گردیده موجب جهانی شدن زنجیره تولید، انتقال و فروش اجناس در سراسر جهان گردید و سبب رشد بی‌سابقه عاید در چین و در ممالک پیشرفته صنعتی اروپای غربی و آمریکا و کشورهای در حال رشد اطراف چین شد. نتیجتا در ضرف 20 سال بعدی 800 ملیون نفر در چین از فقر نجات یافته به طبقه متوسط پولدار مبدل شدند که قادر به خرید محصولات صنایع در چین گردیدند که بذات خود سبب توسعه بی سابقه بازار خرید در چین شد. در عین زمان محصولات ارزان قیمت طرف استفاده صنعتی روزانه خانواده ها ساخت چین تمام فروشگاه‌ها را در سراسر دنیا پر کرد. این انقلاب سبب پیشرفت بی سابقه در سایر کشورهای منطقه ازجمله ویتنام، بنگلادیش، تایلند مالیزیا، اندونیزیا، هند و غیره گردید.

۲ – در عین زمان در سی سال بعد از فروپاشی اتحاد شوروی، با استفاده از انرژی نفت و گاز ارزان قیمت روسیه صنایع اروپای غربی و بخصوص آلمان انکشاف بی سابقه نمود و سطح زندگی در ممالک اروپای غربی بسیار بالا رفت و مردم در رفاه زندگی می‌کردند. اما در عین زمان در طول این مدت اروپای غربی از ادغام اقتصادی، سیاسی و فرهنگی روسیه با جهان غرب خوداری کردند. زیر سایه روسوفوبیای دوران جنگ سرد همچنان روسیه را بدیده دشمن نگریسته اجازه ندادند محصولات صنعتی روسیه مانند طیارات ملکی و تراسپورتی ساخت روسیه و  موتر های لاری و جیپ ارزان قیمت روسیه با استفاده از تکنولوژی غربی به استندرد اروپایی انکشاف کرده به بازارهای غرب راه یابند. روسیه برای اروپاییان صرف یک استیشن پطرول و گاز و مواد معدنی و غله جات بود و باید در همان سطح ادامه می یافت. علاوه بر آن برای تضمین موقف هژمونیک خود اتحادیه اروپا دروازه های خودرا بروی روسیه بسته نمود و بطور فعال خلاف تمام وعده های داده شده به گسترش ناتو بطرف سرحدات روسیه ادامه داد، کشورهای بالتیک، اروپای مرکزی، رومانیه و بلغاریه به ناتو جذب شدند و از جورجیا و اوکرایین دعوت گردید که شامل ناتو شوند. برای بیست سال روسیه داد زد که شمولیت اوکرایین و جورجیا در ناتو خطر حیاتی برای روسیه است و نمی‌تواند آنرا تحمل کند. اما جهان غرب با پیروی از موقف ایدئولوژیک خود که جهان آینده را در قلمرو دموکراسی غربی، پیروزی از ایدالهای لیبرال دموکراسی در زیر سایه ضمانت موقف هژمونیستی غرب در راس آمریکا می بیند هیچ اعتنایی به نگرانی های امنیتی روسیه نکرد. جنگ اوکرایین  نتیجه اجتناب ناپذیر این بی اعتنایی می باشد. اروپای غربی و امریکا با وضع بیش از ده هزار مورد تعزیرات اقتصادی، سیاسی، ترانسپورتی، فرهنگی و سپورتی بر ضد روسیه این کشور  را از اروپای غربی جدا کرده و در این پروسس شریانهای حیاتی نفت و گاز روسیه را به اروپای غربی قطع نمودند. در نتیجه اقتصاد شگوفان اروپای غربی قربانی ملاحضات ایدئولوژیکی قرار گرفت.

 بدینگونه بر خلاف تجربه مثبت چین، تکیه بر ایدئولوژی سبب نادیده گرفتن منافع ملی کشورهای اروپای غربی شد.

۳- دونالد ترمپ یک کاپیتالیست است و نظام سرمایداری لیبرالی در ذات خود مخالف وضع تعرفه های گمرکی که مانع سیالیت  بازار ازاد میگردد می باشد.  اما امروز دونالد ترمپ برای حمایت از صنایع آمریکایی و در دفاع از منافع ملی امریکا حاضر است ایدیولوژی کاپیتالیستی را قربانی منافع ملی نموده وسیع ترین تعرفه های گمرکی را بالای محصولات کشورهای خارجی، صرف نظر از دوست و دشمن، وضع کند.