حقیقت ګفتن و نوشتن  هیچګاهی خیانت نبوده

عبدالباری جهانی

160

حقیقت ګفتن و نوشتن  هیچګاهی خیانت نبوده بلکه حقیقت را قصدً پنهان نمودن خیانت به مردم و تاریخ خود است

کسیکه خود را افغان میداند بهیچ صورت از شخصیت والای اعلیحضرت امان الله خان و عشق سرشار و دیوانه وار او به کشور و مردمش انکار ورزیده نمیتواند. بانی اصلاحات عصری و مشوق معارف و آزادي زنان در کشورش بود. ولی داشتن این همه صفات والا، معنی آنرا نمیدهد که ګویا او را مقدس بشماریم و بخاطر شخصیت عالی او چشم از اشتباهات اورا، که باعث تباهی خود و کشورش ګردید، بپوشیم. بارها ګفته و نوشته ام که تاریخ نه مدیحه سرایی و نه هجو نویسی است. تاریخ را  برای پند آموزی از کارنامه های نیاکان و عبرت ګرفتن از قهرمانان صحنه های عمل به خوانش میګیریم. آنها برای ابد از میان ما رفته اند. نه مدیحه سرایی و عشق ریاکارانه ما آنها را نفع میرساند و نه خصومت و دشمنی ما ضرری متوجه آنها نموده میتواند. کسانیکه از عقل سلیم برخوردار باشند با اشخاصیکه یک قرن قبل در کشور رولی داشته بودند نه عشق و نه خصومت میورزند. عشق کور کورانه و خصومت بیجا هر دو باعث ګمراهی نسل های آینده میګردند. دشنام دادن، تهمت بستن و اهانت نمودن نه تنها در راه حل نمودن موضوع کمک نمی کند بلکه باعث رسوایی شخصی میشود که متوسل به چنین اعمالی میګردد.

هیچ یکی از ما، نه در زمان اعلیحضرت امان الله خان، نه در زمان حبیب الله کلکانی و نه در زمان اعلیحضرت نادرشاه موجود بودیم؛ تا چشم دید خود را به روی کاغذ میآوردیم. اګر واقعاً و براستی میخواهیم  از حقایق آګاه شویم مجبورهستیم به متون و اسنادی مراجعه کنیم که در زمانه های فوق نګاشته شده اند البته نه یک اثر، نه دو بلکه آثار و نوشته های متعدد را بخوانیم و قضاوت کنیم. قضاوت را تنها بر یک اثر، مورد پسند و مورد علاقه، قرار دادن خود و دیګران را بازی دادن و در چشم مردم خاک انداختن است.

اعلیحضرت امان الله خان قلباً میخواست تا کشور و مردمش را برابر با همقطاران و لا اقل همسایه های کشورش ګرداند. او برای نیل به این مقصود به ذهنیت لازم در جامعه، به خزانه کافی و برای عملی نمودن اصلاحات اجتماعی و سیاسی در کشورش به یک لشکر قوي و قابل اعتماد ضرورت داشت. در حالیکه او فاقد این عناصر بود. و در پهلوی آن خودرا محصور به مشاورین نالایق، فاسد و چاپلوس نموده بود. همین امور باعث اشتباهات بزرګ و بالآخره سقوط او ګردید. اګر ما توقع داشته باشیم که انګلیسها با امان الله خان از در دشمنی نمی آمدند سخت در اشتباهیم. انګلیسهاییکه امان الله خان بر ضد آنها اعلان جنګ داده بود. انګلیسهاییکه که امان الله خان بر ضد آنها طرفداری از تحریک خلافت مینمود و برضد آنها  قبایل آزاد را تحریک مینمود. چطور میتوانستند با امان الله خان خصومت نورزند. ولی به ګفته محی الدین انیس « اما با این حدیکه بعضیها تصور کرده اند که اصلاً اغتشاش تمهید شده و ساخت دست غیر باشد این قابل تایید قطعی نخواهد بود و مسله قابل شک است. چه تازمانیکه اقلاً در ملت اسباب اغتشاش میها نشود طبعاً نه دست، بل دست های غیر هم اثر کرده نمیتواند» بحران و نجات ص ۲۸

مرحوم میرغلام محمدغبار، مورخ معاصر امان الله خان و شیفته شخصیت و اصلاحات امانی یا به اصطلاح امروز امانیست سرسپرده بود. ولی وقتی در باره اصلاحات و اقدامات امان الله خان مینویسد، با وجود احساسات نیکی که به او نشان میدهد در باره شکست اصلاحات امان الله خان مینویسد: « پس علت اغتشاش افغانستان در سوء اداره دولت و بی کفایتی مامورین دولت بود که هر امر حیاتی و مقدسی را با رشوت خواری و خیانت ملوث میکردند. هر ریفورمی را به شکل منفور و مستکره در نزد ملت تمثیل می نمودند. چون شاه و دولت از حمایت و پشتیبانی مردم خود محروم و تنها شدند، آن وقت دشمن خارجی ازین عدم رضاییت عمومی مردم سوء استفاده کرده و اقلیت های ارتجاعی و مسلوب الحقوق که به دشمن دولت و ریفورم مبدل شده بودند وارد صحنه ګردیند. در نتیجه دولت سرنګون ګردید. ورنه همین قوتهای مخالف خارجی و داخلی موجود و فعال بودند که دولت با پشتیبانی مردم مردم افغانستان هردو را شکست داد و پیشرفت. جراید خوشباور آنروز هم فصولی از قدرت سحر آمیز کلنل لارنس زمزمه کردند. مګر دقت نکردند که چرا لارنس مانع حصول افغانستان  شده نتوانست. و یا چرا رژیم مصطفی کمال را ازبین نه برد. پس این خود دولت افغانستان بود که با انحراف خود زمینه ویرانی ریفورم را آماده و ساحه فعالیت مخربانه قوه های ارتجاعی داخلی و جاسوسی خارجی را باز ګذاشت. ورنه همین قوه های ارتجاعی و جاسوسی خارجی موجود بود که در مقابل ریفورمهای صمیمی و صادقانه مرحله نخستین مصدر هیچګونه کار دشمنانه ګردیده نتوانست » افغانستان در مسیرتاریخ جلد اول ص ۷۹۰

اصلاحات عجولانه و بی وقت امان الله خان، که برای عملی نمودن ان، قسمیکه قبلاً یاد اورشدیم، نه ذهنیت مساعد، نه لشکر قوی، نه خزانه و پول کافی و نه هم رفقای وفادار موجود بود، باعث اولین و پردامنه ترین شورش مردم خوست ګردید که بقول ملافیض محمدکاتب باعث قتل تقریباً ۱۴ هزار تن و هزینه  ۳۰ میلیون روپیه خسارت دولتی و تلفات مال و متاع و تهلکات ناموس زیادی به روز آمد …. » تذکرالانقلاب ص ۵۱

این شورش که تقریباً ۱۴ ماه بطول انجامید و اګر کمک هزاره و وردګ نمی بود شاید کابل در اٍثران سقوط میکرد، باعث عبرت امان الله خان نګردید و همان آش و همان کاسه بود. مرحوم غبار مینګارد: « این اغشاش قوی که بایستی تازیانه انتباهی در پهلوی دولت شمرده شده، مفاسد اداره را اصلاح مینمود و برای آینده محرک یک تنظیم جدی در امور دولت میګردید، برعکس در طرز اداره شخصی و مطلق العنان افغانستان موثر نیفتاد و همان آش و همان کاسه قدیم باقیماند. شاه در امور نظامی هیچ توجه مثبت نکرد و اردوی افغانستان را باشخاص ملکی که هیچ سرشته از امور نظامی نداشتند بسپرد و وزاری حربیه او که منزلت قوماندانان عمومی قوای مسلح کشور را داشته و ریاست ارکانحرب عمومی را هم تحت اوامر خود نګه میداشتند اشخاص عادی و عجمی در امور نظامی بودند. بعلاوه افسران کاردیده و امتحان شده را بتدریج از راس امورحربی دور مینمود. مثلاً افسرانی که در رزم استقلال و یا در اغتشاش پاکتیا ارزش نظامی خود را ثابت نموده بودند در کشورهای دور دست رانده شدند و یا طرف بی اعتنایی حتی مجازات دولت قرار ګرفتند و جای اینها بیشتر به اشخاص غیر مجرب داده شد. مبارکشاه خان غندمشر پاکتیا در حرب استقلال فداکاری نمود و ترفیع نکرد تا بمرد. جنرال محمدعمرخان سور ( سورجرنیل. جهانی) که در جنګ استقلال رشادت قابل وصفی نشانداد در محبس افتاد. جنرال عبدالقیوم خان پغمانی که در حرب استقلال فداکاری نموده بود مورد عتاب قرار ګرفت و کندکمشر دادمحمدخان ارکزایی پسر سپه سالار لندی محبوس شد. همچنین جنرالهای دیګر چون پنین بیګ خان و غیره. در عوض محمودسامی نایب سالار و قوماندان قول اردوی پایتخت ګردید و علهذالقیاس . » افغانستان در مسیر تاریخ ص ۸۱۱

اعلیحضرت امان الله خان در جون سال ۱۹۲۸ عازم سفر اروپا شد و این سفر او تقریباً ۷ ماه طول کشید. در ممالک اروپايی ازو استقبال شایانی بعمل امد. چون تمدن و پیشرفت ممالک اروپايی را از نزدیک مشاهده نمود، با پروګرام اصلاحات خود هنوز هم علاقه مند ترګردید و خواست تا هر چه زود تر جامعه خود را بسطح ممالک پیشرفته جهان برساند. مرحوم غبار مینګارد: « وقتیکه شاه برګشت آنمرد ګذشته نبود. او بسیار خودرای، خودخواه و مغرور ګشته بود و با اقدامات عجولانه ای که نمود بزودی افغانستان را مستعد یک انفلاق منفی نمود. دیګر دربار ساده قدیم وجود نداشت. کالر ونیکتایی و تجمل و فیشن جای بساطت و البسه وطني و یخن بسته را ګرفت. عیاشی و خوشګذرانی بشدت شروع شد و ریفورم مفید و حقیقی با تفرعات مضر و بچه ګانه آمیخته ګردید. در تطبیق این مرام طبع باصلابت و خواسته های مردم زیر نظر شاه نبود و از عسرت اقتصادی و زندګی ملت بیخبر افتاده بود. مثلاً در کشوریکه صدها مشکل اقتصادی، زراعتی، تخنیکی و اداری مستلزم رسیده ګی و اصلاحات بود شاه فرمان داده بود که تعطیل روز جمعه به روز پنجشنبه در تمام ادارات کشور عملی ګردد. در حالیکه تعطیل جمعه یک عنعنه بیضرر و بیشتر از هزار ساله کشور بود که جنبه قدسیت مذهبی در انظار ملت افغانستان و کلیه ممالک اسلامی داشت و تا هنوز در کره زمین هیچ دولتی بنام ریفورم روز تعطیل هفته ګی قدیم خودرا مثلاً از یکشنبه به سه شنبه تبدیل نکرده بود زیرا این تبدیل فضول بود و بحیات جامعه تعلق و تماسی نداشت و نه مانع ترقی و انکشاف کشوری بود.

همچنین شاه امر نمود تا درجاده های مخصوصی در پایتخت تابلوها ګذاشته و نوشتند:- هیچ زنی با برقع نمیتواند ازینجا عبور نماید. پلیس ها این امر را تطبیق مینمودند و زنان ناداری که البسه عادی خود را در زیر چادري پنهان نموده و توان پوشیدن لباس نسبتاً خوبتری نداشتند مجبور شدند از خریداری ما یحتاج شبانه روز خود در بازار های معمورتر صرف نظر کنند. در حالیکه هیچ فابریکه و کارخانه ای برای کار کردن زنان وجود نداشت. شاه امر نمود که تمام مردم در شهر کابل  دریشی و کلاه بپوشند و در هر چند قدمی پولیسی ایستاده بود که از متخلفین جریمه نقدی میګرفت. . . . در لویه جرګه بر مالیات مردم افزوده میګردید. باقیات مردم توسط محصلین دولت زیر تحصیل قرار داشت و اغلب وزرا و ولات و حکام رشوت میخوردند. مردم شکایت کننده، مرکز استغاثه و بازرسی نداشتند و عرایض شکوه مردم از دست ماموری بخود مامور ارجاع میګردید. در مدت ده سال هیچ وزیر ووالی و حاکمی محاکمه و مجازات نشد و باز خواست متروک ګردید. انتخاب مامورین بزرګ فقط بسته بشناسایی و اعتماد شخص شاه بود که در آن لیاقت و کفایت در نظر ګرفته نمیشد. و اکثر مامورین بزرګ از رجال قرن ۱۹ و درباریان قدیم بودند. خصوصاً اشخاصیکه نسبت نزدیک بخاندان شاهی داشتند. ګویا ریفورم و تحول جدید که ماننده یک ماشین تازه اختراع بود توسط میخانیکهای قرون وسطی بکار انداخته شده بود. همان کتاب ص ص ۸۱۲-۱۳

مرحوم عبدالحی حبییی، که اوضاع را به چشم سردیده بود، ضمن تبصره بر فساد اداری و تقرر مامورین بی صلاحیت و چاپلوس مینګارد: بدین نهج امان الله خان تجرید شد. عناصر فهمیده دانشمند و پأیشوایان فکری مشروطیت دوم از کنارش دور ساخته شده به سفارتها وغیره فرستاده شدند. بجای ایشان بادارپرستان متملق قرار ګرفتند که نه کار کرده میتوانستند نه همکاری ونه رهنمایی. و این خود مرحله نامیمون تاریخ بود که باید پیشوایان مشروطیت دوم چاره انرا در مرحله وضع قانون اساسی می سنجیدند و خود شاه هم آنرا  پیش بینی میکرد. ولی چون شاه غیر مسوول، در حقیقت پیش مردم مسوول اعمال خود بود و همکاران نادانش اورا سخت بد نام ساخته بودند بنا برین با آن خوش نیتی و خلوص مورد نفرت و غضب مردم قرار ګرفت و این خود درس عبرتی است در تاریخ نزدیک افغانستان که باید آینده ګان ما با چشم باز بنګرند و بدانند که در امور مملکتی و زمامداری تنها نیت و خیر اندایشی کافی نیست. حبیبی. جنبش مشروطیت در افغانستان ص ۱۶۵

خاطره مرحوم حبیبی، که ناظر مجلس عبدالرحمن لودین با تاج محمدبلوچ بود، در زمینه به یادآوری میارزد. لودین ضمن خطاب به تاج محمدبلوچ میګوید:

« . . . آیا مساعی و قربانیهای ما برای این کرسیها بود؟ اخر مشروطیت کجاست؟ یکنفر جوان نا اګاه را اوردید و زمام مطلق تمام امور مادی و معنوی مملکت را به دست او دادید! او اګرچه نیت نیک دارد و به وطن خود مخلص و علاقمند است باز هم انسان و جایزالخطاست. مشروطیت اینست که او صدراعظم مسوول را به مردم معرفی کند و مجلس منتخبی از نماینده ګان مردم بسازد و خودش غیر مسوول باشد تا مردم صدر اعظم مسوول و کابینه اش را جوابده تمام شکایات خود بشناسند.

لودین میافزود: من با این رژیم که به سبب اعمال ناجایز یکدسته مغرض نادان محکوم بفناست مدتی به سبب تعهداتی که در حزب داشتیم همکاری کردم و این مطلب را بګوش شاه و درباریانش رسانیدم. چون نشنیدند کابل را هم ترک ګفتم و اینک در خانه پدری در یک کوچه ګمنام قندهار نشسته ام ولی شما که امروز با شاه و درباریانش رابطه دارید از طرف من باو بګویید که:

اګر این مکتب است و این ملا «««« کار طفلان خراب می بینم

عتقریب این رژیم از پا می افتد و واژګون می شود وانګهی نه تو مانی، نه او، نه  فخررازی.

این ګفتار آن جوان دانا و راستین شهید بود که بعد از دوسال عین همین پیش ګویی را به میدان ظهور دیدیم. ان رژیم بقهر مردم شاکی و رنجدیده سرنګون شد که دست دسیسه کار استعمار هم در عقب این احساس رنج و تنفر عمومی کار میکرد» همان کتاب ص ص ۱۶۷-۶۸

حبیبی در جای دیګر همین کتب مینګارند:

« . . . تنها نیت خیر و خلوص پادشاه نتوانست از فساد رژیم او جلوګیری کند. و بعد از چند سال ما دیدیم که عناصر نادان فاسدالعمل به دور دربار فراهم آمدند و مملکت را به اغتشاش زمستان سال ۱۳۰۷ کشانید و دیده شد که آن شاه وطندوست قربانی اعمال ناروای عمال فاسد دربار و همکاران مغرض او ګردید. و درماحول اوبه چاپلوسی انقدر سخن از نبوغ او زدند که روحاً زیر تلقین رفت وچون انسان جایزالخطاست غروری که با خلوص نیت و وطنخواهی او منافی بود فراهم آمد.

مثلاً مرحوم داوی میګفت.در سنه ۱۳۰۳ ش چون شورش قبایل سمت جنوبی به سرپرستی ملا عیدالله لنګ آغاز شد و بعد از تلفات و مساعی و مصارف کمرشکن منطفی ګردید و شخص شاه حکم به اعدام ۵۴ تن از سرغنه های اشرار به شمول ملا عبدالله و ملا عبدالرشید داد. ( ۴ جوزای سال ۱۳۰۴ ) داوی که وزیر تجارت و از مقربان در بار بود عرض کرد: بهتر است این محکومان به اعدام محاکمه شده و بحکم قاضی کشته شوند. پادشاه با کمال خشم و غرور ګفت : مګر نمیدانی که من نواسه امیر عبدالرحمن ام!! » ص ۱۶۱

ما اګر به نوشته ها و متون کسانیکه شاهدان وقایع بودند و ضمناً طرفداران سرسخت اعلیحضرت امان الله خان و مخالفین شدید خاندان آل یحیی بودند وقعی نګذاریم پس تاریخ ان وقت و وقایع آنر، که هیچ یکی از آنها را نه شاهد بوده ایم و نه هم شاید قصه های آنوقت را از پدران خود شنیده ایم، چطور و به اساس کدام اسناد مینګاریم؟ آیا، برای اثبات مدعای خود، آوردن متون مستند خیانت است و یا چشم پوشي ارادی از انها؟ تاریخ از خود ساخته و نګاشته نمیشود. تاریخ به رویت اسناد و ضمناً بغیر حب شاعرانه و بغیرتعصب و بغض و عناد شخصی و فامیلی نګاشته میشود.

                                  باقیدارد

زوال غازی امان الله خان/ ۲

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Comments are closed.