شاه امان الله یکی ازستونهای تاریخ ملی ما است/ ۲

161

شاه امان الله یکی ازستونهای تاریخ ملی ما است

نباید گذاشت تا این ستون تخریب شود! 

(۲)

 

شاه امان الله از نظرمحققان و دپلوماتان:

 

شاه امان الله قهرمان استرداد استقلال کشور و  یکی از شخصیتها وشاخصهای تاریخ معاصر کشورماست.دفاع از شخصیت هایی چون غازی امان الله، درواقع دفاع از روشنفکری وتجدد خواهی  ونوگرائی وتحولات اجتماعی ودفاع از دموکراسی وتساوی حقوق زنان با مردان در یک جامعه است.

پروفیسرآدمک افغانستان شناس معروف امریکائی دردهه  60 قرن بیستم، مان الله را به عنوان قهرمان ملی یاد کرده نوشته است: ‏‏«امان الله بحیث قهرمان ملی افغانستان شناخته شد.خاصتاً هنگامیکه موفقانه امپراطوری بریتانیا را شکست داد. و آزادی مطلق افغانستان را بدست آورد و به جهان برسمیت شناخته شد( لودویک آدمک،افغانستان در نیمه اول قرن بیستم،ترجمه پوهاند محمدفاضل صاحب زاده، چاپ دوم، ،ص196)

 داکتر سپنتا، وقتی وزیرامورخارجه افغانستان بود،به  مناسبت پنجاهمین سال درگذشت شاه امان الله در سخنرانی خود با بهترین الفاظ وکلمات از شاه امان الله، یادکرده گفت:«  شاه امان الله، در شیفتگی به استقلال و آزادی این میهن، سرآمد همه سرداران و سالاران آزادی کشور ماست. این سرزمین یاد و نام شاه امان الله را همچنان با افتخار و سربلندی، تا سرمدی، تا جاویدانه،  بلند نگه خواهد داشت. او فرزند راستین این آب و خاک بود، عاشقی سینه چاک به میهن و مردم.

سپنتا درادامه میگوید:« او پیشگام ایجاد نظام حقوقی مدرن در سرزمین ماست…اگر چه شاه، به دلیل مقاومت های نخبگان سنتی و مداخلات گسترده استعمار همواره ناگزیر می شد، تا از برد و ژرفای اصلاحات خود بکاهد، اما با این هم، آنچه را که او وارد نظام حقوقی و فرهنگ اصلاحات در افغانستان نمود، آغاز همه آغاز ها به سوی تجدد و روشنگری بود…. شاه با فرزانگی و شهامت بی نظیری در دیباچه همه قوانین بر این امر تأکید می کرد، که چگونه روح زمانه او با روح زمانه پیش کسوتانش متفاوت است و باید روح زمان را دریافت. بدون شک این بدین معنا بود که او پیام و ایجابات زمان خود را و نیاز مردم افغانستان را برای رسیدن به یک زندگی بهتر، درک کرده بود  واز همین رو بود که با التهاب بی مانند و شیفتگی بی نظیری خواهان تغییر و دگرگونی در این سرزمین بود.”

 اقای اسپنتا می  افزاید:”… مردم افغانستان در تلاش آزادی قربانی های بیشماری داده اند. شاه امان الله بزرگترین فرزند برومند، آزادیخواه شوریده و اصلاح طلب پی گیر کشور ما می باشد. بررسی برنامه های اصلاحی شاه باید در همان متن تاریخی و اجتماعی آغاز قرن بیستم صورت بگیرد و در حیرتم که حتا با در نظر داشت همان متن تاریخی هم، اصلاحات وی و شخص وی در باور و تفکرش، دهه ها از جانیشنانش جلو اند. مضمون گسترده و پیام فراگیر اصلاحات شاه برای غلبه بر خلسه و بی حرکتی قرون و ترقی ستیزی را نمیتوان با تقلیل گفتمان اصلاحات وی به تعطیل اعلان کردن روز پنجشنبه و یا تغییرکلاه و لباس کارمندان دولت، مورد سوال قرار داد؛ با اینکه در همین حرکت های نمادین و ظاهراً بی مفهوم نیز رویکردی مبتنی بر عقلانیت اقتصادی نهفته بود.(افغان- جرمن آنلاین،سخنرانی داکتراسپنتا به مناسبت پنجاه سالگی درگذشت شاه امان الله)

آقای پیکار پامیر درکتاب« ظهور وسقوط اعلیحضرت امان الله خان» خود بحوالۀ لیون پولادا از قول ” مویس پرنو” مینگارد : «آنچه من در سال ۱۹۲۵ درظرف سه ساعت از امان الله خان راجع به سیاست افغانستان آموختم، بیشتراز مطالعات حیاتی من در باره  افغانستان بود. امان الله خان مرا با حقایق آن سرزمین آشنا ساخت. امان الله خان پادشاهی جوان و ترقیخواه افغانستان بود . . . بخاطر دارم وقتی ازکابل دیدن کردم و جویا شدم که بانی آنهمه بنا های جالب و گیرنده مانند مکاتب، فابریکه ها ، موزیم، مطبعه و بنای شهر عصری و بزرگ دارالامان کی بود؟ جواب همیشه یکنواخت بود: (امان الله خان ) ”  ( همان اثر، فصل سوم)

 

موریس فوشه، سفیرفرانسه درافغانستان درعهد امانی، در باره  شاه امان الله گفته بود:” کلمات نمیتواند بزرگی وعظمت شخصیت او را بیان کند.این جوان درمقایسه با عمر خود در امور سیاسی شعور عجیب وحیرت آوری دارد.با شجاعت اهداف مشخص خود را به پیش می برد. هنگامی که من او را ملاقات کردم،لباس جنرالی بتن داشت .جلد سفید، چشمان سیاه ودرشت دارد. درچشمان او اقتدار و حزم واعتدال  می درخشید. امان الله خان از اثر ذکاوت سرشار، شهامت وفهم مسایل سیاسی ،هرکس را تحت تاثیرخود قرار میداد.امان الله خان این کفایت را دارد که مسایل پیچیده  به ارتباط همسایگان (روس وانگلیس) را با اطمینان کامل مطرح کند ونظر وفیصله خود رانسبت به آنها صادرنماید. او صاحب عزم وارادۀ قوی است. تاهنوز صیقل زمانه را ندیده وکامیابی های زیادی را نصیب شده است. بطور مثال در مدت اندک افغانستان را به تمام جهان معرفی کرده است. “( سایت بینوا ،تیمورشاه یوسفزی،مقالۀ  ملی تاریخ)

 

محقق امریکائی مؤلف کتاب آتش درافغاستان ( ریه تالی ستوارت ) چنان دلبسته شخصیت و کرکترشاه  امان الله  شده بود که  برای نگارش کتاب وتحقیق در احوال وافکارامان الله خان از امریکا تا لندن واز لندن تا ایتالیا وتا کابل و سپس از کابل تا جلال آباد رنج سفر را برخود قبول کرد ودر مراسم بخاک سپاری آن شاه درسال۱۹۶۰ حضور یافت و از میدان هوائی تا محل بخاک سپاری جنازه احساسات مردم را از نزدیک مشاهده نمود واخلاص مردم را نسبت به آن شاه مرحوم به چشم خود دید و باربار به زیارت قبر او قدم رنجه کرد تا مقام ارجمند او را درمیان هموطنانش بهتر درک کند. همچنان اودرمراسم تدفین ملکه آن شاه مترقی تاجلال آباد سفرنمود و برقبر آن خانم هوشیار و فداکار گل گذاشت، وچشم دیدهای خودر کتاب«آتش در افغانستان» ثبت نمود.

 

همزه واعظی یکی از پژوهشگران هزاره تبارافغان زیرعنوان«قهرمان بدشانس مدرنیزا سیون» مینویسد:« شاه امان الله از نظر شخصیتی و فکری سه  برجستگی منحصر به فرد نسبت به سایر زمامداران افغانستان داشته است:

  1. همواره در سخنرانیها و گفتارهایش با مردم و سران ممالک، خود را «خدمتگزار مردم» و رعایا میداند نه «شاه» و «حاکم» آنها. «…این حقایق باید گفته آید که خدمت برای مخلوق خالق بی نیاز، عزیزترین فرض و موهبت برای من محسوب میشود… هر فردی از رعایا برادر من و من خدمتگزار آنها هستم.
  2. همه رعایا را بدون در نظر گرفتن خاستگاه قومی و مذهبی و قشر اجتماعی شان، «برابر» میداند و هرگونه ظلم و تبعیض و برتریجویی را نفی میکند:«از نگاه من همه مساوی المقام اند و همه را برادر خود میخوانم… ، ملتهای روشن بر اصل محکم پیوندها و متحد شدنها و تساوی حقوق و برادری و برابری ها می اندیشند. در حدود سلطنت من هر شخص خواه مسلمان یا هندو و همچنان قوم و قبیله و تبار دیگری، همه روی همرفته حقوق مساویانه دارند و خودم شخصا از لحاظ وابستگی های گونه گون قومی و نژادی و لسانی، اندک تفوق طلبی و ارجحیت و برتری را در جامعه نفی و جدا رد میکنم.
  3. از اعمال ظالمانه و روش استبدادی سایر سلاطین، تبری می جوید:«… آن عصر و زمان سپری شده که کشورها در رنج و الم استبداد ناشی از تبعیض گرفتار بوده و فرمانروایان مملکت و امراء و خان و خوانین و ملک و رؤسای قبایل صاحب عزت و راحت بودند و غربا و مساکین و مردمان بی پناه و بی بضاعت، صرف برای فرمانبردن و اطاعت به مثابه محکومین به سر می بردند… تمام اهل کشور ما از نگاه مراتب اصولی و قانونی حق مساوی دارند. احدی حق و امتیاز آن را ندارد که هر نوع فضیلت و برتریت و اقتدار را بدون استحقاق در حیطه قدرت خود حفظ و طوری بنمایاند که گویی همه را به ارث آورده و در آن ملکیت و تصاحب دارند… و این در جهان به تجربه رسیده که زورگویی ها با قانون فطرت و طبیعت در تضاد است...»[برشها از سخن رانی شاه درکراچی است] به این خصوصیات فکری و روش زمامداری امان الله خان، اگر نقش بزرگش را در تأمین استقلال سیاسی افغانستان و اراده خلل ناپذیرش را در پیشرفت و نوسازی این کشور فقیر و عقب مانده اضافه نماییم، آشکارا دلیل شیفتگی مسلمانان هند، احترام عمیق بزرگان مصر، استقبال پرشکوه اروپاییان و تجلیل پرعظمت ترکیه و ایران را در این سفر، از این شاه ترقی خواه درمی یابیم.» (“قهرمان بدشانس مدرنیزاسیون” دویچه ویله 23/1/ 2011)

همه محققان براین نکته متفق اند که علياحضرت (مادر امان ﷲ خان) درتربيت فرزندش نقش برازنده داشته است. علاوتاً شخصيت هاى چون محمود طرزى، مفکر و نويسنده و سياستمدار مدبر که خُسر امان ﷲ خان ميشد نيز در تکوين شخصيت امان ﷲ خان نقش مهم بازى کردند. امان ﷲ خان در دوران جنگ جهانى اول با ديپلوماتان آلمانى و ترکى و اطريشى و هندى نشست وبرخاست ميکرد و از نظريات شان بهره مند ميشد. همچنان او با ديپلوماتان مقيم کابل نيز روابط دوستانه داشت و در محافل آنان شخصاً اشتراک ميکرد. امان ﷲ خان در دعوتهاى رجال سياسى ازطرز زندگى وفرهنگ خارجى ها تاثيرپذيرفت و در تکوين شخصيتش اثر گذاشت. امان ﷲ خان تربيت نظامى ديده بود و به شکار و تينس علاقۀ فروان داشت. امان ﷲ خان به حرف هاى طرف بادقت گوش ميداد و با ملاها در امور دينى و مذهبى مباحثات طولانى انجام ميداد و درسن پانزده سالگى گفته بودکه: از عقب ماندن کشورش واقعاً خجالت ميکشد و از نادانى و نا فهمى مردمش رنج مى برد.”( فضل غنی مجددی،افغانستان درعهداعلیحضرت امان الله شاه،ص۳۲۷)

 

شاه امان الله یکی ازروشنفکر ترین شاهان افغانستان بود. او در یک خانواده شاهی مطلق العنان بدنیا آمده بود، ظلم وبی عدالتی وهتاکی پدر خود امیر حبیب الله خان را بر رعایا  و درباریان وحتی اهل حرم دربار بشمول مادرخود علیا حضرت سراج الخواتین ملکه رسمی کشور،از نزدیک دیده بود و آزروداشت که اگر روزی به قدرت برسد، برعکس اعمال پدرخود عمل کند وبا مردم و رعایا محشور باشد و به درد دل مردم گوش دهد وحتی المقدور مردم را به حقوق  ووجایب شان در قبال وطن واستقلال آگاه سازد. امان الله خان آرزو داشت کارهای بکر وبی سابقه وبی نظیری به نفع ترقی کشور وتعالی مردم انجام بدهد که تا آن روز در وطن سابقه نداشت.

امان الله خان پس از بقدرت رسیدن،  دست به کارهای بزرگی یازید . با جنگ سوم افغان وانگلیس، استقلال کشور را از استعمار انگلیس بدست آورد و افغانستان را در صف ملل آزاد جهان قرارداد وروابط سیاسی وفرهنگی وتجارتی با ممالک خارج برقرار نمود وبا تاسیس مکاتب وتدریس علوم عصری از مرکز تا ولایات ، چراغ علم ومعرفت را در سرتاسرکشور روشن ساخت، و زمینه رفتن به مکتب و بهره ورشدن ازعلم ودانش برای همه اولاد کشورمیسرگردید. بمنظور تأمین حقوق زنان به تعلیم وتحصیل آنها توجه نمود ومکاتب زنانه وشفاخان زنانه[مستورات]را تاسیس کرد و مردان وزنان را برای فراگیری علم ودانش تشویق نمود.برای باسواد ساختن کلان سالان کورس هاس سواد آموزی ایجاد واصول وروش خاص سواد آموزی را در کشور تعمیم داد که حتی در ظرف ده روز یک نفر بیسواد خواندن ونوشتن را یاد میگرفت.     

شاه امان الله، برای سرافرازی وسعادت مردم افغانستان تلاش داشت تا در پرتو نعمت استقلال وتعمیم معارف عصری وتعلیم زنان وسهمگیری آنان درجامعه، مردم افغانستان را از خواب جهالت بیدار کند وآنها را در شاهراه  ترقی و رفاه قراردهد.

امان الله خان برنامه ها و ریفورم های اجتماعی وفرهنگی زیادی را برای بیرون کشیدن جامعه از عقب ماندگی قرون وسطایی طرح وبه تطبیق آن شروع کرد، اما متاسفانه که با مخالفت روحانیت متنفذ روبرو گردید، که هر اقدام ترقی خواهانه شاه را با بن بست روبرو میکرد وسبب شورشها وبغاوت ها درمقابل ریفورمها میگردید. در رأس این روحانیت متنفذ، حضرت ‏شوربازار (نورالمشایخ)، قرارداشت که ‏هزاران تن مرید سر سپرده ء بیسواد درمیان قبایل پشتون پکتیا ‏بخصوص سلیمانخیل ها مسکون در دوسوی خط دیورند داشت.این حضرات ‏مطابق خواست انگلیسها تمام برنامه های اصلاحی واجتماعی ‏وفرهنگی شاه امان الله را سبوتاژ میکردند. اینها یک بار قبایل پشتون را درخوست در سال 1924 درمقابل دولت امانی بشورش واداشتند که نیرو وانرژی و بوجه مالی زیاد حکومت را ‏در راه خاموش کردن این شورش به تحلیل برد. و بار دوم درسال 1928 در شینوار ننگرهار ودرکوهدامن شمالی شورشهایی را دامن زدند که رژیم امانی را با سقوط مواجه ساخت. شاه که نمیخواست با جنگ خون ریزی برمردم سلنطت کند، کشوررا ترک گفت.اما مردمان وردک وهزاره وقندهار ووزیرستان برای اعادۀ سلطنت به شاه امان الله از ازبیعت به بچۀ سقوسرباز زدند و تا هفت ماه دیگر برضدرژیم سقوی رزمیدند وتا او را از ارگ کابل وادار به فرارنکردند از پای ننشستند.

             دامه دارد 

  شاه امان الله یکی ازستونهای تاریخ ملی ما است/۱

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Comments are closed.