چرا نویسندگان پشتون در برابرتوهین مخالفان تاریخ و فرهنگ پشتون بی اعتنا اند؟

کاندید اکادمیسین سیستانی

224

چرا نویسندگان پشتون در برابرتوهین مخالفان

تاریخ و فرهنگ پشتون بی اعتنا اند؟

 

اکثریت  پشتونها  نسبت به گستاخی وبدزبانی اشخاص پیرامون خود بی تفاوت اند. حتی اگر خودشان آماج هتک حرمت قرارگرفته باشند با گفتن  ضرب المثل “ د سپی په خوله دریاب نه مرداریږی” یا  «سپی غاپی خوکاروان  تیریږی ”  موضوع را سطحی میگیرند.این نوع برخورد با مخالفین رامیتوان “بی اعتنائی بزرگ منشانه” نامید.

اززمان هجوم امریکا وشرکا به کشورما تا همین اکنون، لنډغران شورای نظار وستمی ها بحدی در تخریب وتوهین فرهنگ وتاریخ پشتونها گستاخ شده اند ‏که به نمادهای ملی، چون بیرق ملی و تجلیل روز استقلال وشخصیت های ملی مورد احترام پشتونها از قبیل: احمدشاه بابا ومیرویس نیکه وحتی مادران ‏این رهبران بزرگواریعنی زرغونه آنا ونازوانا ووزیر اکبرخان و وامان الله خان  وغیره بزرگان ‏نامدار پشتون توهین روا میدارند. به پوهاند حبیبی، مؤرخ ‏جعلکار و فاشیست، وبه سایر دانشمندان پشتون فاشیست خطاب میکنند. آنان با قوم پشتون ‏وحاکمیت شان دراین کشورچنان دشمنی میورزند ، بحدی که در طول تاریخ سابقه نداشته است.‏

در هرمقاله وهر سخنرانی وهرمصاحبه ایکه قوم پستان تاجیک چه به نامهای ‏مستعاریا بنامهای اصلی  به نشر سپرده اند، ممکن نیست که ‏درآنها کلمات و اصطلاحات:طالبان، فرهنگ ستیزان، قبیله گرایان، قبیله سالاران، ‏فاشیستان، عظمت طلبان، وطن فروشان،خاینان، نوکران انگلیس، اجیران بیگانه، ‏غارتگران دارائی مردم، حاکمان غاصب، باباهای جاهل و مادران و اناهای بیسواد وغیره ‏وغیره به چشم نخورد. هدف از کاربرد تمام این کلمات ، یک چیزاست وآن توهین به قوم ‏پشتون است . ‏

در میان پشتونها نویسندگان توانایی در سطح ‏داکتر وپوهاند واستاد و ژورنالیست و داستان نویس  ونقد نویس وجود دارند که در20 سال حضورامریکا درکشور آن همه ‏بی عزتی وتوهین به قوم ، زبان، تاریخ وافتخارات  پشتون را از جانب فاشیستان تاجیک  می دیدند، ولی هیچگونه عکس العملی از خود نشان نمیدادند واکنون هم نشان نمیدهند.

آن عده نویسندگان پشتون که تصور می کنند با ندادن جواب معقول ومنطقی به مخالفان فرهنگ وزبان وتاریخ خود،  سران شورای نظار و رهبران ‏ستمی را از خود راضی شاخته اند،باید بدانند که هیچگاهی سران شورای ‏نظاروستمیان آنها را بچشم احترام نمی بینند وهر وقت فرصت بیابند، آنها را نیز مانند ‏حامدکرزی واشرف غنی ملعبۀ اتهامات ناروای خود قرارخواهند داد. نویسنده ای که به دفاع ‏ازحیثیت تاریخی وهویت ملی وشئونات فرهنگی خود متعهد نباشد، به نظر من سوداگر ‏سیاسی بیش نیست که با نام وهویت قومی خود معامله میکند.‏

 در دوران حکومت حامدکرزی واشرف غنی بود که حمید خراسانی بیرق ملی را زیرپا انداخت وبعد آتش زد وشعار «من افغان نیستم» درمیان  جوانان تاجیک رایج شد.دولت پوشالی هیچ اقدامی در ممانعت به آن اعمال نکرد.  درتمام نشرات کتبی وانترنتی ورادیوئی وتلویزیونی هیچ سخنرانی ومقاله ‏ای نبود که درآن به ادرس پشتونها توهین وهتک حرمت صورت نگرفته باشد  و به ‏افتخارات تاریخی ورجال وشخصیت های ملی پشتون بی عزتی وتوهین نشده باشد، اما ‏نویسندگان نامدار پشتون درخارج با«بی اعتنائی بزرگمنشانه » بر غوندی خیر نشسته بودند وجوابی به این همه تعرضات ‏واستهزاها نمیدادند. نمیدانم اینها در برابر نسل جوان پشتون که در چهل سال اخیر یا ‏در وطن مانده واز درس وتعلیم محروم بوده اند و یا از وطن مهاجرشده واز افتخارات ملی ‏خود وگذشته های تاریخی کشور خود اطلاعی دقیق  ندارند، احساس مسئولیت میکنند یا ‏خیر؟ ‏

به نظرمن سیاستی که ازهویت ملی وتاریخی افغان وافغانستان دفاع کرده نتواند، ‏وبگذارد که مورد استهزا وتوهین های رنگارنگ دشمنان  قرار بگیرد وبه فرزندان خود سند ‏و بیلگه ای برای شناخت هویتشان برجای نگذارد،  سیاستی  مردود است ومن آنرا  ‏غلط محض می شمارم. سیاست  “بی اعتنائی بزرگمنشانه”  برای فرزندان  ‏افغان ونسل های آینده ما، نه تنها غیر مفید است، بلکه مضرنیزهست ، پس باید آنرا کنار ‏گذاشت که نادرست است وعاری از محتوا.

ظاهراً  نجیب مایل هروی اولین کسی است که با نگارش کتاب “تاریخ وزبان درافغانستان” طرح تعویض ‏نام کشوررا به “خراسان” به پیش کشید، وبعد ستمیان آنرا با آب وتاب در رسانه های ‏گروهی بازتاب دادند، وبعداز نجیب مایل آقای عبدالحمید محتاط ، معاون رئیس جمهورعهد نجیب الله، ‏درکتاب “تاریخ تحلیلی افغانستان” خود قویاً نسبت به پشتونها هتک حرمت ‏رواداشته است . او پشتونها را مردم وحشی صفت، قبیله ای ، فرهنگ ستیز وبقایای ده ‏خانودۀ مهاجر یهودی قلمداد کرده ، مدعی شده که صاحبان قدیمی واصیل این وطن، ‏تاجیکان اند و میراث های فرهنگی در افغانستان متعلق به آنهاست وطالبان تجسم عالی فرهنگ پشتونی است .  20سال از چاپ آن کتاب میگذرد، ‏مگرمتاسفانه که تا کنون هیچ نویسندۀ واستاد تاریخ پشتون آن کتاب را مورد نقدعالمانه  قرارنداده است. فقط من واستاد بشیر ‏مؤمن  یک یک نقد کلی  بر آن  کتاب نوشتیم وتمام . توقع میرفت تاداکترحسن کاکر یا زلمی هیوادمل، ویاهم پوهانداسماعیل یون که درچنین مسایل  از همه حساس تراست کتاب  آقای محتاط را نقد کنند ولی هرسه تن آنها با بی اعتنائی  آنرا نادیده گرفتند و نقد نکردند.  به نظرمیرسد که با مرگ علامه حبیبی وعلامه رشاد، پشتونها یتیم وبی ولی شده اند وکس نیست تا از هویت تاریخی شان دفاع کند.

لطیف پدرام ستمی در مصاحبه با تلویزیون طلوع به آدرس زعمای پشتون سخنان توهین آمیزی بیان کرد که از دیدنش تعلیم دیدگان پشتون سخت عصبانی و ناراحت شده اند.بسیاری  ازپشتونهای صاحب قلم این مصاحبه را شنیده اند ولی آنرا پشت گوش انداخته پاسخی نداده اند. خاموشی در برابر چنین تخریبات تعصب آمیز ، زمینه را برای گمراهی جوانان وتفرقه ملی فراهم میکند ومی باید جلوچنین تخریباتی گرفته شود تا جوانانی را که اطلاع کافی از تاریخ کشورندارند، گمراه نکند.

لطیف پدرام ستمی که با نام افغان وافغانستان ودرمجموع با قوم پشتون دشمنی دارد بخود حق میدهد تا همه زعمای پشتون را خاین خطاب کند و بگوید که در20 قراردادارضی ومرزی که شاهان پشتون با انگلیسها وروسها امضا کرده اند و خاک های افغانستان را به انگلیس یا روس واگذارشده اند، امضای هیچ یک غیرپشتونی دیده نمیشود. معنی کلام پدرام اینست که در افغانستان پشتونها وطن فروش اند و غیر پشتونها  نسبت به این وطن صادق تر اند؟ این یک توهین بزرگ به یک  قوم تاریخ ساز دراین کشور است. البته من جواب این آدمک را درمقالات دیگری داده ام وگفته ام که پدرام،این جاسوس معلوم الحال، حتی امضای معاهده استقلال کشوررا هم معاهده وطن فروشی دانسته  و امان الله خان را نیز وطن فروش میگوید. پدرام باید بداند که اولاً درطول قرن 19 و2قرن 20 تاسال1992  هیچ تاجیکی یاهزاره یا ازبکی درافغانستان پادشاهی نبوده تا با همسایه های قدرتمندخود مجبور به امضای قراردادی گردند ودرپای آن امضا بگذارند.درآن سالها تنها شخصیتهای پشتون بحیث امیرو پادشاه زمام این کشورا دراختیار داشتند وبا همسایه های طماع  برسرقلمرونفوذخود دست وپنجه نرم میکردند. دردهه 90 قرن بیستم که برهان الدین ربانی ومسعود با کمک پاکستان برافغانستان مدت 4 سال ً حاکم شدند،اولین کارشان انحلال اردوی افغانستان وانتقال تجهیزات نظامی به پاکستان بود.   

دوم اینکه  درمیان  شاهان پشتون ،شاهی  مثل امان الله خان هم وجود داشت که استقلال سیاسی افغانستان را از انگلیس گرفت. شاهی که  رسم بردگی را درکشور از میان برد ،شاهی که دروازه های مکتب را بروی فرزندان مردم در سراسر کشور  بازنمود وشاهی  که افغانستان را بسوی مدرنیزم سوق داد، ودر راستای  ملت سازی تلاش ورزید، ونهضت نسوان را اعلام نمود وزمینه رشد زنان را فراهم ساخت. پدرام حق ندارد شاه امان الله  را که در حق این وطن  به اندازهٔ یک میلیونم پدرام خیانت  نکرده است، بتازد و او را خاین بنامد .من نمیگویم که همه  زعمای پشتون تبار، شخصیتهای توانا وصادقی برای این کشور بوده اند،ولی آیا آقای پدرام میتواند  از میان زعمای همتبار خود چهره ای را بما نشان بدهد که از بدترین زعیم پشتون بهتر بوده باشد؟ نه، چونکه  چنین شخصیتی در میان همتبارانش وجود ندارد.

نویسندگان میهن دوست!‏

باید به لنډغران پشتون ستیز، ضد هویت ملی ، ضد بیرق ملی وضد روزملی استقلال، مقالات جامع تر، مستدل تر،مستندتر  نوشت وبرای نوشتن آن وقت  بیشتر و دقت وتوجه بیشتر صرف کرد  و با سلاح ‏منطق و استدلال علمی مبتنی برشواهد کتبی و احساس وطن پرستی به جنگ ارواح خبیثه رفت و به آنها فهماند که: در پنج قرن اخیر،پشتونها نقش بسیار ‏ارزنده ای درتاریخ مبارزات مردم این سرزمین بازی کرده اند. در شرق کشوراین ‏پشتونها بودند که قدرت امپراطور مغولی هند  را درهم کوفتند وبرهبری ‏شیرشاه سوری بنای سلطنت  سوریان افغان را دردهلی بنیاد گذاشتند (۱۵39- ۱۵۵۵م). پس از آنهم ‏مبارزات پشتونها برضد استبداد حاکمیت مغولان هند تا سه نسل یعنی تا  ۹۰ سال ادامه ‏یافت که  آن همه قیامها وخیزشها با قساوت وحشیانه دستگاه حاکمه بابُری هند سرکوب ‏وبخون کشیده شد.‏

در غرب کشور، بازهم  پشتونها بودند که استقلال  خود را از زیرسلطه جابرانۀ ‏صفویان اعلان نمودند (۱۷۰۹م) وسپس بسرکردگی شاه محمود هوتکی، امپراطوری ‏صفوی ایران را بعد از۲۲۲ سال استبداد خشونت بار مذهبی برمردمان ایران وبخشی از ‏افغانستان، سرنگون وبه زباله دان تاریخ سپردند(۱۷۲۲م).(رک: رستاخیز ‏قندهاروفروپاشی دولت صفوی ایران، از این قلم)‏

‏ تاسیس دولت معاصر افغانستان در۱۷۴۷میلادی،برهبری احمدشاه ابدالی، نیزماحصل ‏و پیامد مبارزات دلیرانۀ پشتونهای ابدالی هرات بودکه با ‏مرگ نادرافشار آن جبار تاریخ، اولین ملتی که طبل استقلال به نوا در آورد وبه تاسیس دولت ‏مستقل ملی مبادرت ورزید،پشتونهای قندهاربودند که با وجود تجاوزات مکرر استعمار ‏ودسایس دشمنان درکمین نشسته تا هنوز چون خارمغیلان در چشم دشمنان خلیده  وبه ‏حیات خود ادامه میدهد وبعد ازاین نیز پاینده خواهد بود.‏

با وصف آنکه، درهنگام تعرض وتجاوز بیگانگان براین کشور، پشتونها هدف اصلی ‏ضربات تجاوزگران وهم مرکز ثقل مقاومت برضد متجاوزان بوده اند و فراوان ‏قربانی  داده اند و با شجاعت وازجان گذشتگی دشمن را از وطن طرد نموده اند، مگر ‏هیچوقت خود را برتر از دیگر هموطنان خود نشمرده و در دست آوردهای خود دیگران ‏رانیز شریک ساخته اند. چنانکه اگرشاه پشتون بوده، صدراعظم  یا وکیل مقام سلطنت ‏وسرمنشی دربار سید یا  تاجیک یا قزل باش بوده است واگر رئیس جمهور پشتون بوده، ‏معاونانش تاجیک وهزاره بوده اند و اگروزیر پشتون بوده ، حتماً معین ومدیر قلم ‏مخصوص  وی تاجیک  بوده اند. اگر والی پشتون بوده، مقام مستوفییت از تاجیک و دیگر ‏اقوام بوده است.‏

در تقسیم بورسهای تحصیلات عالی ، سهم فرزندان تاجیک وفارسی وان، همواره بیشتر از پشتونها بوده است، وهیچوقت پشتونها این اعتراض را نکرده اند که آنها ‏دارای اکثریت اند، باید  اکثریت این بورسها به پشتونها تعلق داشته باشد. اینکار اگر ‏یکطرف بیانگر سعه صدر پشتونها درمقابل غیر پشتونهاست ، بیانگرغفلت ‏بزرگان پشتون درحق فرزندان خود شان نیزمیباشد.خلاصه در خوشبختی وبدبختی این ‏کشور، پشتون وتاجیک  مسئولیت وسهم مشترک داشته ودارند و ‏نباید اکنون گناه این همه بدبختی وعقب مانده گی  را بردوش یک طرف گذاشت.

‏  در آرشیف نویسندگان پورتال افغان جرمن آنلاین،  933 مقاله ورساله وکتاب به نام من ثبت است ، یک چهارم مقالات من، در دفاع ازهویت  ملی وتمامیت ارضی وهمبستگی ملی ‏وافشای دسایس دشمنان داخلی وخارجی افغانستان نوشته شده وبه تردید اتهامات میان تهی لنډغران(انتی ‏پشتونها) پرداخته ام. وباربار درپاسخ به هوادران خراسان که خواهان  تعویض نام ‏افغانستان اند،نوشته ام که  یک قوم زنده وموثر در سرنوشت این کشوربنام پشتون ‏حضور فعال دارد و بدون خواست آنها ،هیچ کس نمیتواند نام افغانستان را به “خراسان” ویا ‏نام دیگری تعویض کند وهویت ملی  ما را بجای کلمۀ مقدس “افغان” به “افغانستانی”یا ‏‏”خراسانی” تبدیل نماید. پشتونها تا زنده باشند (همانگونه که سه بار با انگلیس به جنگ ‏پرداختند ودشمن را با شکست مواجه ساختند ویک بار هم پوزۀ  ابرقدرت شوروی را ‏بخاک مالیدند وبعداز شوروی  از امریکا را)  بخاطر حراست از نام وطن واز هویت ملی خود را فدا میکنند  ‏وبه هیچکس وهیچ قدرتی دیگر هم اجازه  چنین کاری را نخواهند داد، مگر آنکه این قوم ‏را از صفحۀ افغانستان محوکنند،که آنهم خیال است ومحال است وجنون.  ‏پایان

دفاع از شخصیتهای ملی، علمی وهنری کشور وظیفهٔ عناصر ملی است

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Comments are closed.