مکثی بر، سیاست فرهنگی و زبانی دولت ایران درافغانستان

محمد داؤد مومند

196

شاغلی محترم استاد حسیب الله خان که یک مبصر کنجکاو و به اصطلاح ادبی، موشگاف، دردو ویب سایت آریانا افغانستان و افغان جرمن اند، ضمن مناطقۀ علمی خود با مخاطبش به نام احمد آریا، پسر محمد نجیم آریا، یکی از اعضاء حزب مترقی دیمکرات مرحوم شهید میوندوال سؤال نمود که : سیاست زبانی ایران را چگونه توضیح میکند؟

احمد آریا از پاسخ سؤال عاجز آمده و جواب داد آن را از مقامات ایرانی بپرس که جواب «دقیقتری» برایت ارائه کنند.

همین مناطقه مرا واداشت تا مطالبی در زمینه به عرض برسانم.

سیاست فرهنگی دولت ایران در طول تاریخ افغنستان یک سیاست استعماری، تجاوزکارانه، یک پالسی متکی برتاراج فرهنگی، عمیقاً مزورانه، ضد انسانی، ضد پرنسیپ های حسن همجواری میان ممالک همجوار و ضد احترام به مقدسات ملی و فرهنگی ملت افغان است.

اگر به سیاست و پالیسی فرهنگی و زبانی دولت فاسد و دشمن عنعنوی افغانستان یعنی ایران دردورۀ سفاک صفوی ها مراجعه شود، کدام جنایتی نبود که دولت ضد انسانی و ضد اسلامی دولت صفوی درافغانستان انجام نداد؟

علاوه از مظالم بربری و چنگیزی و کشتار در دورۀ گرگین خون آشام و دد منش و سادیست، پالسی فرهنگی و زبانی دولت صفوی در افغانستان به دو نکتۀ اساسی متمرکز بود:

اول: تخریب مذهب تسنن و شیعه ساختن تمام اتباع افغانستان.

دوم: تخریب و اضمحلال زبان ملتی افغانی (پشتو) و جایگزین ساختن آن با زبان فارسی فارس.

درهمین دوره است که از آلۀ زبان بری، برای بریدن زبان پشتون ها و گویندگان این زبان کار گرفته میشود که شاید در تاریخ بشریت همچو مثالی از این بربریت وجود نداشته باشد.

متکی بر تحقیق دقیق دانشمند بزرگ جامعۀ ما، داکتر زمان ستانیزی استاد الهیات یکی از پوهنتون های جنوب ایالت  بزرگ کلیفورنیا که مینویسند:«در زمان هجوم نادر قلی افشار، آثارادبی لسان پشتو، به آتش کشیده شد، با چنین کتاب سوزی ها، قیود تکلم بر زبان پشتو و منع شعر و ادب زبان پشتو، حکمرانان صفوی، تعصب حود را در بی فرهنگ بودن پشتون ها توجیه میکرد، چون به فارسی یا پارسی نمی نوشتند.»

احمد شاه مسعود پنجشیری درموازات تلقی صفوی ها در یک ویدیو کلپ ویدیویی خود میگوید که «پشتون ها نه تمدنی داشتند و نه فرهنگی»

عین مطلب غیرعلمی و منطقی و ضد ملی، با سوء استفاده از پالسی آزادی خواهانۀ ویب سایت وزین آریانا افغانستان، از طرف احمد که خود را آریا و وارث فرهنگ متعالی 1700 آریایی  سال قبل از میلاد تصور میکند، نیز شنیده شد که:«پشتونولی یک آیدیولوژی منحط است».

پشتونولی، یک ایدیولوژی نیست بلکه کود پشتونولی درحقیقت فرهنگ اجتماعی و سنتی و قومی چندین هزار سالۀ پشتون هاست، که بعضاً اصالت و فوقیت و تقدس آن درنزد جامعۀ پشتون بالاتر و والاتر از ارزش های مذهبی است، چنانکه فارسی زبانان گفته اند که :«افغان ها نیم قرآن را قبول دارند و نیم دیگرآن را نه»

لذا به صراحت میتوان گفت که همچو اظهارات مسموم کننده و ضد منافع و شؤون ملی در حقیقت نمایندگی از طرزتلقی ضد انسانی صفویان جنایت کار و جنایت شعار میکند و در حقیقت یک خیانت ملی شمرده میشود.

متکی بر تحقیقات استاد داکتر ستانیزی این دولت جبار صفوی بود، که زبان شمنی و مذهب بومی و مغولی هم وطنان هزاره را به جبر و اکراه تغییر داد، زبان شان را فارسی فارس و مذهب آبایی و اجدادی شان را شیعه ساخت، که  موجب افتراق بزرگ ملی در جامعۀ افغان گشت.

صفوی ها نه تنها مذهب و زبان هزاره ها را تغییر داد بلکه بسیاری پشتون ها را فارسی زبان و شیعه ساخت، چناکه محلۀ توپ خانۀ کندهار و محلاتی در پکتیا و پشتونخوا از مظاهرآن است.

در دورۀ دهۀ دیمکراسی، باری، سفیرکبیر ایران در یک دعوت رسمی بر خلاف تعامل و اخلاق دیپلوماسی، با استاد پوهاند رشتین داخل گفتگو شده که شما میخواهید زبان پشتو را که در حقیقت یک لهجه است، جایگزین زبان فارسی بسازید.

استاد رشتین در جواب سفیرکبیرایران گفت: که اطلاعات تو نادرست است و کسی ترا غلط فهمانده است.

ما متکی بر ضرورت ملی و حکم قانون اساسی افغانستان مکلفیم که در قسمت غناء فرهنگی زبان پشتو که برخلاف ادعای شما، لهجه نه بلکه یک زبان مکمل است، وظیفۀ ملی خود را انجام دهیم.

شما از رویداد فوق الذکر حدس زده میتوانید که حکومات و دولت های فاسد ایران تا چه حد بی حیا و بی شرم و دیده درا بودند که به خود اجازه میدادند و میدهند که بر خلاف تمام موازین دیپلوماتیک قبول شده و متعارف بین المللی، در امورداخلی افغانستان مداخله کنند!!!

در دوران به اصطلاح جهادی دیده شده، که تولید این افتراق مذهبی که اساس و بنیاد آن را صفوی ها درافغانستان گذاشته بود، چی بلایی بر سرمردم و بخصوص باشندگان کابل نازل نکرد، بریدن پستان های زنها، رقص مرده، کوبیدن میخ ها برسرمردم، چور و چپاول ثروت های ملی و انفرادی و بی ناموسی ها و امثال آن، جنایاتی است که وطنداران ما شاهد زندۀ این وقایع دهشتناک توسط گروه های مخلوق قم و زعامت سیاسی ایران است، که بذر تخم آن ارتباط میگیرد به همان دورۀ استیلای نکبت بارحکمرانی صفوی های جنایتکار ایران.

یک نویسندۀ افغان مینویسد که: از دشمنی کاتبان دولت مغلی در هند، از اوایل قرن یازدهم هجری هیچ جای تردیدی نیست، پشتون ستیزی آن ها از کتاب تاریخ فرشته گرفته تا فرهنگ انندراج کاملاً آشکار است.

شاغلی محترم محمد رئوف مهدی، راجع به علی اکبر دهخدا مینویسد:«علی اکبر دهخدا، ادیب، لغت شناس، سیاستمدار و از درخشان ترین چهره های فرهنگ و ادب فارسی معاصر، با تمام این شهرت، یک فرد افغان ستیز شناخته میشود، دهخدا به استناد و نقل قول از فرهنگ انندراج یکی از فرهنگ های که به زبان فارسی نوشته شده در سدۀ نزدهم میلادی توسط محمد پادشاه متخلص به (شاد) فرزند غلام محی الدین منشی مهاراجۀ سلطان بهادر، راجۀ یکی ازایالات دکن هندوستان، از زبان سعدی، بد ترین توهین را به ملت افغان کرده است.»

این است مثال بارزی از افغان دشمنی و افغان ستیزی یکی از بزرگترین دانشمندان ایران، لذا از دانشمندان چوچۀ ایران چه توقع باید نمود؟

چند روز قبل ضمن یک تبصره خاطر نشان ساختم که تا سال 1980 که من در وطن بودم، درهیچ اخباری و در هیچ مضمونی و از هیچ قلمی اصطلاحات مختص ایرانی را که توسط ایرانیان و برای ایران و ایرانیان ابداع گردیده مانند: دانشگاه، دانشکده، کنش، واکنش، دادستان، بیمارستان، موشک، نخست وزیر، برگردان، پیشگفتار و امثال آن را ندیده و هیچ دانشمند فارسی زبانی مانند سلجوقی، خلیلی، سهیل، عثمان صدقی، داکتر یوسف، روان فرهادی، حافظ نور محمد کهگدای، محمد نجیم آریا، غبار، ابراهیم خلیل، استاد بیتاب، استاد ابراهیم صفا، سردار داؤد خان، سردار نعیم خان، صباح الدین کشککی، عبدالحق واله، یوسف آیینه و صد های دگر، این اصطلاحات ابداعی دانشمندان ایران را استعمال کنند، ندیده و نخوانده و نشنیده ام.

آیا احمد آریا که مدعی است که نام دانشگاه یک اصطلاح دری است، پس چرا چرا این اصطلاح حتی یکبار از طرف تمام دانشمندان فارسی زبان به شمول پدرخودش محمد نجیم آریا استعمال نشده است؟

آیا تمام این ذوات مانند این قلم، متکی بر اتهام ضمنی احمد آریا، ناسیونالیست افراطی متعصب شناخته میشوند و یا اینکه عناصر متعصب، بی فرهنگ و بی علم و بی معرفت بودند؟

و این درحالی است که دورۀ ازادی خواهانۀ دهۀ دیمکراسی، آزادی بیان تا سرحدی رعایت میشد که مرحوم میوندوال درپارک زرنگار پادشاه افغانستان اعلیحضرت محمد ظاهر شاه را مورد اهانت قرارداد. (مراجعه شود به کتاب محمد نجیم آریا در مورد شخصیت میوندوال.)

من در یکی از تبصره های خود تذکر دادم که من اصطلاح (چالش) را باراول در دیارغربت و دوری از وطن از زبان یونس قانونی شنیدم.

احمد آریا بیتی را از زبان مولانا که قبلاً نیز توسط هم وطنی در دریچۀ ویب سایت آریانا افغانستان باز تاب یافته بود، مجدداً تذکر داده و در مورد سؤال نهایت طفلانۀ ای را مطرح کردند که آیا مولانا کلمۀ چالش را از یونس قانونی یاد گرفته بود؟

اگر احمد آریا میگفت که یونس قانونی این اصطلاح را ازمولانای بلخی آموخته،  طبعاْ همچو جواب به معنی مولانا شناسی یونس قانونی دلالت میکرد، در حالیکه یونس قانونی به حیث عضو ارشد شورای زمرد فوشان پنجشیر به مثابه سګ زنجیری ایران، اصطلاح چالش را از ایرانیان آموخته و برآن نشخوارمیزند نه از شعرمولانای بزرگوار بلخی.

واقعیت امراین است که با قدرت رسانیدن گروه های شورای نظار و جمعیت ستمی، سقاوی، فدرالیستان و تجزیه طلبان در زیر چتر بم های  بی 52 اضلاع متحده، تاریخ تکرار شد و حکومت صفوی ها به گونه ای دیگری تحت نقاب حکومت افغانی و افغانستانی، در مملکت به اریکه قدرت نشست.

اولین وظیفۀ سپرده شده از طرف باداران ایرانی شان، توسط چنگیز پهلوان، فرود آوردن لوایح پوهنتون و رسمیت دادن نام دانشگاه و تعویض اصطلاحات و مقولات معمول و رایج و افغان شمول ملی و وطنی بود، که اصطلاح چالش نیز هم یکی ازآن هاست.

گرچه اصطلاح چالش در کلام مولانای بلخی وجود دارد، و این کلمه مانند صد ها کلمات و اصطلاحات شعراء و نویسندگان متقدم در جامعۀ ما تداول نیافت، اما ایرانیان آن را در زبان خود رایج ساختند که دیگر استعمال آن برای مردم ما بیگانه است.

سؤال درین جاست که چرا این اصطلاحات مختص و معمول ایرانی، در دورۀ تاریخ معاصر افغانستان، تا زمان به قدرت رسیدن یک اقلیت مفسد مزدورایران، به منصۀ ترویج راه نیافت؟

چرا غازی امان الله امر نموده بود که از ترویج اصطلاحات ایرانی جلوگیری به عمل آید؟

واضح است که در موجودیت دولت ها و حکومات ملی افغانستان ذهنیت عامۀ مردم افغانستان ملی بود و طبیعتاً مردم یک ارتباط روحی و ذهنی با فرهنگ، عنعنات، روایات، ثقافت، طرزحیات عنعنوی و رسم و رواج خود داشتند.

مردم ما با هر چیز خارجی به دیدۀ شک و تردید مینگیرستند.

بدبختانه با سقوط رژیم سردار صاحب و استقرار حکومت داری ایادی و گماشتگان کرملن و مهاجرت ملیون ها نفر به مناطق پشتونخوای خاک های مغصوبه و کشور ایران و بعداً به قدرت رساندن حکومت اقلیت مفسد جمعیت و شورای نظار و احزاب و ایادی هشت گانۀ وابسته به ایران، همه ارزش ها و طرز معاشرۀ مردم ما را دگرگون ساخت و آن حساسیت های که در برابر فرهنگ بیگانه منجمله ایران وجود داشت از میان رفت.

لذا فرهنگ ایرانی که توسط بی فرهنگیان اقلیت های مفسد در کشور معرفی و تعمیل گردید، چطور میتواند ارزش ملی داشته باشد؟

کذا در همین دورۀ نکبت بار جهادی، جمعیت ربانی به هزاران نفر ایرانی پاسپورت افغانی داد که من از زمرۀ  آنان یکی را دردفتر مهاجرت تولستوی فوندیشن واقع شهر فرانکفورت، و دومی را در محیط کار خود ملاقات نمودم. .

حزب جمعیت ربانی  تحت رهبری تورن اسمعیل هراتی، راکت های ستنگرجهاد افغانستان را به ایران به اصطلاح از کیسۀ خلیفه بخشید.

قابل تذکر است که من چندین بار در مورد زبان پشتو از اصطلاح ملتی، متکی بر قول بزرگترین دانشمند افغانستان یعنی علامه محمود طرزی کار گرفته ام، که از نظر من همان مفهوم زبان ملی و رسمی و اکثریتی جامعۀ ما را میدهد.

زیرا در زمان امیر حبیب الله خان کدام قانون اساسی وجود نداشت، که این زبان را به حیث زبان ملی و رسمی مملکت توضیح میکرد، به هر صورت شاغلی داکتر اکبر خان یوسفی، تذکری در زمینه به رفیقش احمد آریا نمود.

احمد آریا نیز در جواب یگانه دوست به جان و روان برابر خود، شاغلی داکتر اکبر خان یوسفی چنین در افشانی نمود، که تاریخ مطبوعات آن را فراموش نخواهد کرد، احمد آریا مینویسد:«در مورد زبان ملتی، دقیقاً فاشیست ها و ناسیونالست های افراطی به شکل جنون آمیزی از این عبارت استفاده میکنند به عنوان ابزاری برای توجیه و نادیده گرفتن و حذف زبان و فرهنگ اقلیت ها وهم چنان ترویج سیاست های تبعیض استفاده میکنند این در واقع بهانۀ برای گسترش نا برابری ها توسط یک عده افراد جنون زده و سادیست است.»

من نمی خواهم در بطلان این پاراگراف قلم فرسایی کنم که ازآن مثنوی هفتاد من ساخته خواهد شد ولی قضاوت را به ذواتی روشن ضمیری مانند استاد الله محمد خان و محترمان دیگر، می سپارم که صاحب وجدان بیدار اند.

اما به صراحت میگویم که ترجیح میدهم تا یک ناسیونالست افراطی باشم، و نه سگی مانند یونس قانونی و اعضاء گروهای شورای جنایت شعار نظار و جمعیت، که حلقه بردگی ایران را به گردن داشتند و بر مدفوع اصطلاحات مختص فارسی ایرانی نشخوار میزدند و افتخار میکردند.

با تحریراین مقاله، ازهرگونه گفتگو، مناطقه و مناقشۀ  مزید، با احمد آریا نام، اجتناب ورزیده، از مطالعۀ مقاله ها و مضامینش، همانگونه که ازمطالعۀ مضامین اکبرخان یوسفی خود را فارغ ساخته ام، اجتناب ورزیده و حتی جوابیۀ احتمالی وی را در جواب این مضمون نیز به کلی نادیده خواهم گرفت.

مرغ کم …

زموږ په ملتی ژبه کی یوه کره ویناد ده:

هغه چی خدای بی لاری کړی په لار نشی.

له محتملو تایپی، املایی او انشایی نیمګړتیاو څخه معذرت غواړم.

ستر پښتون، ملی مفکر او زعیم محمد ګل بابا-(۱۹مه برخه)

     

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Comments are closed.