قانون فدرالی سگ های قلاده به گردن ایران

محمد داؤد مومند

166

 یوه علمی او اکادمیکه مقاله، و قانون فدرالی سگ های

قلاده به گردن ایران

په دی ورځو کی د هیواد د تاریخ، کلتور، ثقافت، افتخاراتو، وحدت، موجودیت، ارضی تمامیت، افغان، افغانیت او افغانستان، مورزاده او میرڅمن او معاندین او مخالفین او منکران، د یوی شیطانی دائری د کړۍ په توګه چی علامه داکتراقبال ورته د جاوید نامه په کتاب کی (پارلمان ابلیس) اصطلاح لری، سره راغوند شوی چی د هیواد د تباهۍ او تجزیی دپاره یوه زهرآلوده او زهراندوده نسخه، او د نوی نسل د ذهنیت د تسمم دپاره، د سامری خوسکی په توګه د تمثیل یوه سحر آمیزه صحنه، تمثیل کړی.

دا د ایران او د بهرنیو هیوادونو د استخبارتی کړیو، مستخدمین هماغه بی عزته او شرف خرڅونکی سقاوی، کولابی، ستمی، جمعیتی، نظاری شورا، دوهمی سقاوی، تجزیه غوښتونکی، فرصت طلبه د لستوڼی فراری او تښتیدلی ماران، او بی غیرته ګیدړان دی، چی د پای لوچو، موتر سایکل سورو، ببرسرو طالبانو له ویر او ډارنه، د نړۍ ګوټ ګوټ ته وتښتیدل، اواوس د بشر د حقوقو، مدنی آزادیو، غربی دیمکراسی، پارلمانی نظام او فدرالی نظام بغاری وهی.

ددی ډلی دوه مشران بدخشی لطیف پدرام او بل یی هزاره شیعه سرور دانش دی.

سروردانش د (جورج بش) د بن کانفرنس د فیصلو پر بنسټ چی د کابلی حکومت ترکیب باید د اقوامو او مذاهبو د ترکیب په اساس، جوړ شی، سروردانش د یوه شیعه او هزاره په توګه، د حکومت د معاونی مقام ته وټاکل شو.

بی کلتوره او بی دانشه دانش او بدخشی لطیف پدرام د (ابلیس د پارلمان) د غړو په حیث د فدرالی نظام د اساسی قانون په توګه یوه نسخه برابره کړیده، چی باید افغانستان په یوه فدرالی نظام بدل شی.

شتر در خواب بیند پنبه دانه.

بعد از نشر مسودۀ قانون اساسی فدرالی، این ایجنت های اجنبی، عکس العملی از طرف نویسندگان وطن خواه و صاحبان شرف و وجدان ملی در ویب سایت های افغان جرمن و آریانا افغانستان، به عمل آمد، این نویسندگان معززعبارت اند از شاغلی استاد داکتر خالدی، شاغلی یونس نگاه، شاغلی محمد ولی و شاغلی جاوید کوهستانی.

مقالۀ استاد داکتر خالدی معنون است به :«ارزیابی مسودۀ قانون اساسی جمهوری فدرال افغانستان» و از شاغلی یونس نگاه :«مسودۀ قانون اساسی فدرال» و از شاغلی محمد ولی:«طرح قانون اساسی فدرال برای افغانستان» و از شاغلی جاوید کوهستانی :«قانون فدرالی پدرام».

ویب سایت افغان جرمن، هر چهارمقالۀ فوق الذکر را در قسمت « برگزیده های هفته» بدست نشر سپرده است.

قابل تذکر میدانم، یگانه نویسندۀ پرنویس (پرنویس اصطلاح ابداعی مبارز بزرگ ملی، مرحوم هاشمیان است) ویب سایت افغان جرمن که تا کنون خود را در زمینه «غلی» گرفته است، داکتر سید عبدالله کاظم میباشد، با ابراز این تذکر که غلی بودن و سکوت معمولاً به عنوان موافقت و رضائیت تلقی میگردد. الغیب وعندالله.

شاغلی محترم حسیب الله خان، که احاطۀ قابل قدری درعلوم اجتماعی و جامعه شناسی دارند و درفن تبصره نویسی به مقام استادی رسیده اند، چنانکه احدی را، یارای مناظره و مناقشه و مناطقه با وی نیست، تبصره های عالمانه و فاضلانۀ مطولی را در دریچه ویب سایت افغان جرمن، بر چهارمقالۀ فوق الذکر نموده اند، کاش جناب شان، تبصره های مذکور را درج یک مضمون نموده و در هردو ویب سایت آریانا و افغان جرمن و حتی دعوت بدست نشر می سپردند که به نظر من، تا هنوز هم برای همچو کار مستحسن دیرنشده است.

چون به نظراین قلم،  بهترین و عالی ترین مقاله چهار گانۀ فوق الذکر، مقالۀ علمی و مستند استاد داکتر خالدی است، من با ایجاز و اختصار تبصرۀ شاغلی محترم حسیب الله خان را در مورد مضمون استاد خالدی منعکس میسازم، شاغلی حسیب الله خان مینویسد:«اظهارات جناب محترم داکتر خالدی، با توضیحات دقیق علمی که در رابطه تحریرداشته اند قابل ستایش است. جناب داکتر خالدی از ورای کمیت هشت صفحه و کیفیت خوب علمی، به تشریحات و توضیحات دقیق در رابطه پرداخته اند که با نوشتن چنین توضیحات دقیق هرنوع فدرالیست لحیم و شحیم [چاق و فربه] را با کلتور سیاسی کشور افغانستان ناسازگاری و نا مناسب بودن آن با چنین یک سیستم «پروژه یی» از خواب غفلت بیدار ساخته میتواند، به جز، آنانیکه خود را درخواب زده اند.

به مشاهاده میرسد که، کار پروژه یی سرور دانش از قم ایران و نشریۀ «سراج» در آنکشورآغاز شده است.

هم چنان به مشاهده میرسد که کشورایران، از ورای آله سازی زبانی و ابزار [وسیله] سازی مذهبی ، چنین ابزارسیاسی را، تحت عنوان فدرالیزم البته به حیث تحفۀ فرهنگی درزیربغل «فدرالیستان لحیم و شحیم» گذاشته است، تا از یکطرف درجهت توسعه طلبی های منطقوی خودش، هم چنان به علایق اقتصادی – سیاسی خودش درکشورافغانستان رسیدگی لازم و بهتری را پیشه نموده است.

سؤال اینجاست که چرا فدرالیست های لحیم و شحیم ما، که با حمایت کشورهای خارجی، بلخصوص با حمایت و پلان گذاری کشورایران در این عرصه، شوق آن را دارند تا پیکر لاغر مردم جنگ زدۀ ما را این بار، با پروژۀ فدرالیزم خود شان زخمی تر و مصدوم تر سازند.

بدون شک، قسمیکه به مشاهده میرسد، کشور ایران خواسته، تا برای توسعه طلبی منطقوی خودش، چیزی را تحت عنوان یا پوشش به اصطلاح فدرالیزم در زیر بغل فدرالیستان لحیم و شحیم ما داده ، آن ها را فرستاده به میدان توسعه طلبی های منطقوی خودش، البته با این خیال که، افغانستان و تاجکستان و بخش های هم از ازبکستان را برای ایران از ورای آله سازی های زبانی یا لابلای پالیسی زبانی کشورایران، هم چنان در زمان لزومدید با سوء استفاده از نام دین ومذهب با ابزارسازی دینی- مذهبی هم چنان تتحت تأثیر و تحت نفوذ «تاریخ های جعلی و تحریف شده» و تحت شعار های کلتور مشترک، زبان مشترک [دروغ بس بزرگ – مومند] ، فرهنگ مشترک، حوزۀ تمدنی مشترک در اذهان مردم ما، به اصطلاح مغز شویی نموده منافع طویل المدت کشور خودش را بالای فعالیت های همچوهم وطنان کند ذهن ما می چرخاند.

درینجاست که کشورایران ، که در اصل خیال پلو آن را در سر دارد، تا از کانال «پالیسی زبانی کشورش» [فارسیزم] در توسعه طلبی منطقوی اش در کشور های افغانستان، تاجکستان و بخش های از ازبکستان پیوسطه، خود به حیث یک نوع سازمان چتر… قرار داشته باشد.

بدون شک که مقالۀ جناب محترم داکتر خالدی، یک مقالۀ خوب و قابل ستایش است. د پیاوړی مبصر محترم حسیب الله خان د تبصری ختم.

اوس به توجه واړوو د پیاوړی اوغښتلی لیکوال او ملی مبارز داکتر صاحب خالدی لیکنی ته.

داکټر صاحب خالدی زموږ د ټولنی داسی یو پیاوړی لیکوال دی، چی د ګوتو په شمیرکی حسابیږی، دده لیکنی علمی، مستندی او پرواقعیتونو ولاړی او د هر نوع تعصب او سیاسی اړوند توب نه مجزا او د فکری کاملی آزادۍ پر ستنو باندی ولاړی دی.

داکتر صاحب خالدی د خپلو مطبوعاتی مرکو له امله، په نړیواله سویه د مطبوعاتو له لیاری، په افغانی جامعه کی یو پيژندل شوی څیره ده، هغه شهرت او وجاهت چی د افغان جرمن نور لیکوال لکه استاد سیستانی او داکتر سید عبدالله کاظم ورڅخه بی برخی دی.

زما په آند د داکتر صاحب خالدی مقاله د، دری نورو لیکوالو د مقالو په مقایسه د «مرصع تاج» حیثیت لری، اوس به د داکتر صاحب خالدی د ژوری او تحقیقی مقالی ځینی برخی ستاسی خدمت ته په اختصار سره، وړاندی کړم:

… در تماس های قبلی خاطر نشان کرده بودم که فدرالیزم از نظرتاریخی، با توجه به مثالهای امریکا، آسترالیا و امثالهم، یکجا کردن داوطلبانۀ واحد های مستقل، زیریک بیرق، به عنوان یک ملت واحد است به منظور حصول اهداف مشترک ملی، نه جدا کردن یک کتله به واحد های خود مختار برای  تعقیب اهداف جداگانه و خود مختار. تأکید کرده بودیم که مشکل اساسی فدرالیزم خواهی در افغانستان تقاضا و خطرات «خود مختاری» است که ظهور مجدد «ملوک الطوایفی»، زورگویان محلی جهادی را دربردارد.

مخالفت با تقاضاهای فدرال خواهی در افغانستان ازهمین خطرات سرچشمه میگیرد، ورنه سهم دادن بیشتر مردم ولایات درادارۀ امور خود، زیرادارۀ یک دولت ملی مقتدر، که تا حدودی درقانون اساسی جمهوری اسلامی هم رعایت شده بود، همواره مورد حمایت من بوده است.

در حال حاضر درهرگونه پیشنهاد فدرالی شدن نطام ادارۀ افغانستان، برای جلوگیری ازاشتباهات گذشته، به دلایل سقوط نظام جمهوری و عوامل تضعیف و فساد درونی آن باید توجه جدی مبذول گردد.

به نظرمن پارۀ از دلایل سقوط جمهوری و حمایت بسیاری از روشنفکران افغانستان از حاکمیت مجدد طالبان، با وجود خصلت ارتجاعی، استبدادی و غیر دیمکراتیک آن، عبارت اند از:

اول – نجات افغانستان ازخطر زدوده شدن هویت مستقل ملی آن.

دوم – نجات باشندگان ولایات و ولسوالی ها از نظام ملوک الطوایفی زورگویان محلی زیر پوشش نظام جمهوری اسلامی [مانند دوستم، عطاء محمد نور، تورن اسمعیل و صدهای دگر- مومند] و شهریان کابل از یاغی گری گروهای بی بند و بار شر وفساد و .. [تجلیل روزهای عاشورا از طرف لنده غران شیعۀ قلاده به گردن ایران، و احمد شاه مسعود، توسط لنده غران و زور گویان شورای نظار و ضعف حکومات مزدور حامد کرزی و اشرف غنی – مومند]

… با به قدرت رساندن گروه های جهادی به حمایت قدرت های خارجی در سال2001 و ضعف دولت تازه پای جمهوری، یک هجوم فرهنگی – سیاسی گسترده در افغانستان از جانب ایران به راه انداخته شد.

ایران به دستیاری حامیان و طرفداران محلی آن ها در کشور و بخوص کسانیکه در ایران درس خوانده بودند،[مانند داکترسپنتا، داکتر سید مخدوم رهین و صد های دگر. مومند] با سرمایه گذاری های وسیع دررسانه های کشور و خریدن تعدادی از سیاستمداران برای پیشبرد مقاصد توسعه طلبی «ایران بزرگ» در افغانستان شروع به فعالیت کردند.

هدف این هجوم فرهنگی – سیاسی زدودن هویت مستقل ملی کشور ماست.

در سال 1389 خبر گزاری فرانسه گزارش داد که حامد کرزی اذعان کرد که او و عمر داودزی، رئیس دفترش، از ایران «کیسه های پول» دریافت کرده اند و طبق گزارش نیویارک تایمز، پرداخت پول ایران «ملیون ها» دالر است که به یک «صندوق مخفی» میرود که از آن برای پرداخت پول به نمایندگان پارلمان استفاده میگردد.

قرار رویت نیویارک تایمز، فدا حسین مالکی سفیر ایران در کابل، کیسه های مملو از بسته های «یورو» را به طیاره آورد و به عمر داودزی داد، کذا طبق شایعاتی سفیر ایران از داودزی تقاضای حمایت رییس جمهورکرزی را ازلطیف پدرام کرده بود.

حال اینکه چقدر پول نقد را ایرانیان به سایر ساستمداران و صاحبان مطبوعات و رسانه های حامی خود در افغانستان مستقیماً پرداخت میکردند و در نشرات خود، خلاف حکم صریح قانون اساسی ، عمدتاً از «اصطلاحات مروج در ایران» [مانند دانشگاه، دانشکده، واکنش، ویژه، واژه، دادستان و صد های دگر – مومند] استفاده میکرد، معلوم نیست.

اهداف این هجوم فرهنگی – سیاسی که در راه تحقق آرمان هژمونی ایران بزرگ  در منطقه اعمال میشود عبارت اند از:

الف – هجوم بر زبان دری مروج در افغانستان، تا در زبان فارسی ایران مستحیل گردد.

ب – هجوم به هویت ملی مردم افغانستان، با تحت سؤال بردن ملیت «افغان» و

ج – هجوم به تاریخ افغانستان، با کوشش در جهت جعل و تحریف آن و ترویج روایات ایرانی از تاریخ افغانستان.

الف – هجوم بر زبان دری مروج افغانستان:

دری یا فارسی؟

ایرانیان میکوشند زبان مروج دری در افغانستان را به کمک عمال خود در فارسی مروج ایران مستحیل سازند ……..

افغانستان کشور واحد سیاسی مستقل است و حق دارد زبان مستقل دری خود را داشته باشد، بخصوص که این امربا تاریخچۀ تکامل این زبان هماهنگی نیز دارد، بنابران با توجه به واقعیت های تاریخی و تفاوتهای مشهود عینی درکار برد تقریری و تحریری و اصطلاحات رایج، میان دری افغانستان و فارسی ایران، اسم زبان فارسی در قانون اساسی سال 1964 دولت شاهی مشروطۀ افغانستان به نام اصلی تاریخی آن یعنی زبان دری مسجل شد و از آن به بعد در64 سال گذشته در تمام قوانین اساسی بعدی این اصل مراعات گردیده است.

اما متأسفانه در مسودۀ قانون اساسی پیشنهادی مجمع فدرال خواهان، با بی اعتنایی توهین آمیز به تمام شواهد تاریخی، بی احترامی به حساسیت های ملی، فرهنگی و اجتماعی خلاف منافع ملی افغانستان اسم «دری» حذف شده و دوباره اسم «فارسی» به کار رفته است، این امر کوششی است در جهت حذف یکی از عناصر مهم هویت مستقل ملی مردم افغانستان .

مصطلحات ملی افغانستان: مزید برآن درحالیکه مادۀ شانزدهم قانون اساسی   2003 دولت جمهوری حکم میکرد که «مصطلحات علمی و اداری ملی موجود در کشور حفظ میگردد» و تمام مواد قانون اساسی مذکور با استفاده از اصطلاحات متداول در افغانستان نگاشته شده بود، متأسفانه این قاعدۀ ملی وطن دوستی در مسودۀ قانون اساسی فدرال خواهان مراعات نشده است، بر عکس بدون توجه به حساسیت های ملی، اصطلاحات متداول درایران را براصطلاحات متداول در افغانستان ترجیح داده در مسودۀ قانون اساسی فدرال خواهان مسجل کرده اند.

اصطلاحات ایرانی به کار رفته در این مسوده به ترتیب عبارت اند از: (محترم استاد داکتر خالدی اصطلاحات ایرانی را با معانی متداول ان درالسنۀ افغانستان تذکر داده اند، که من صرفاً به تذکر اصطلاحات ایرانی اکتفاء میورزم- مومند)

دادگاه، شهروند، شهروندی، افغانستانی به عوض «افغان»، جمعیتی، فارسی به عوض دری، شناسنامه، گذرنامه، تمبر، شهروندان، وام، مرز، درآمد، اسکناس، دارایی عمومی، هوا پیما، آمار گیری، کشاورزی، دامداری، ارتش، هزینه، نخست وزیر، ویژه، آموزش عالی، مجلس نمایندگان، مجلس سنا، دانشگاه به عوض «پوهنتون»، دیوان عالی، دادستان، شهر داری، مجلس مؤسسان به عوض لویه جرگه، و غیره.

.. معلوم میشود که که مجمع فدرال خواهان اصطلاحات مروج ایران را بر اصطلاحات مروج در افغانستان ترجیح میدهند.

آیا این تصادفی است؟

ابداً، این امر نیز کوششی است در جهت حذف یکی دیگر از عناصر هویت مستقل ملی مردم افغانستان.

زبان فارسی درایران زیر فشار فارسیست ها، به عربی زدایی و ترکی زدایی پرداخت و بالای تمام زبان های اقلیت های قومی در ایران تحمیل گردید.

تبصره:(طوریکه این قلم بارها نوشته ام، ترویج اصطلاحات مختص فارسی ایران در وطن ما، با به قدرت رسانیدن گروه های جهادی و ضد ملی جنایت شعار قلاده به گردن ایران و در رآس گروه شورای نظار و جمعیت آغاز گردید، چنگیز پهلوان ایرانی، در اولین فرصت خود را به پنجشیررساند و با احمد شاه مسعود پنجشیری، مقتدرترین فرد حکومت جهادی به یک توافق «فرهنگ مشترک» «افغانی -ایرانی» رسید، که همانا ترویج اصطلاحات مختص فارسی ایران و جایگزین کردن آن به عوض اصطلاحات معمول و مروج وطنی، به شمول اصطلاحات زبان اکثریتی و ملتی پشتو، عربی، هندی، ترکی، انگریزی و غیره است، و دررأس، تغییر این اصطلاحات نام «پوهنتون» است که به دلیل ضدیت آشتی ناپذیر گروه های ستمی فارسیست، به «دانشگاه» تعویض گردید و لوایح پوهنتون فرود آورده شد، که دلیل بنیادی آن همانا «پشتو» بودن این نام است، که مورد تنفرعناصر و گروه های فارسیست های وطنی، و ستمی و تجزیه طلبان «فدرالیست» ها اند.

واقعیت مسلم است که هیچ افغان صاحب شعور، ضمیر و وجدان ملی، به هیچصورت حاضرنخواهد شد، که اصطلاحات معمول وطنی را با اصطلاحات مختص فارسی ایران، حتی در برابر صد ها ملیون دالر معاوضه کند.

اصطلاحات مختص زبان فارسی ایران مانند دانشگاه و دانشکده و باد بزن و موشک و نخست وزیر و صد های دیگر تراویدۀ ذهن و فکر ایرانیان و برای ایران و ایرانیان است، لذا این کلمات و اصطلاحات به هیچ وجه دری و افغانی شده نمیتواند، جز برای ذواتیکه حلقه نوکری و چاکری ایران را به گردن دارند.

آیا برای هم وطنی که مانند این قلم از پوهنتون کابل فارغ شده و روی دپلوم شان پوهنتون نوشته شده باشد و امروز تحت انگیزه های فارسیستی و ایران خواهی و تحت تأثیر فرهنگ ایران پرستی و از دست دادن احساس و شعور و تفکر ملی، پوهنتون را دانشگاه مینامد، چه خطابی میتوان برایش سراغ کرد به جز، خاین به فرهنگ و ملیت افغانی.

لذا، با قاطعیت میتوان گفت، آنانیکه در قسمت ترویج اصطلاحات مختص فارسی ایران و تلاش تعویض اصطلاحات افغانی به ایرانی و چاکری در قسمت تاراج فرهنگی ایران، موقف میگرند به همان پیمانه پست و بی ناموس اند که مجیب رحیمی و یک کولابی مهاجر پیجشیری به نام نجیب بارور، هرات و پنجشیر را جزء خاک ایران میدانند. بخشش خاک وطن با بخشش فرهنگ افغانی به ایران در موازات کامل قرار دارد.

یکی از مبارزین بزرگ صیانت فرهنگ ملی، استاد خلیل معروفی، استاد مسلم دستور زبان دری و فقه الغت است، وی بالغ بر35 سال، مبارزۀ علمی وعملی و ملی خود را علیه تاراج فرهنگی ایران و ضدیت با ترویج اصطلاحات مختص زبان فارسی ایران آغاز نمود، ولی متأسفم که جناب شان درین اواخر به غندی خیر نشسته و موقف یک آدم سیل بین را اختیارنموده است.

قدسیت و تداوم مبارزۀ ملی را، باید با الهام از بیت ذیل آموخت:

یا جان رسد به جانان یا جان ز تن برآید

لطیف پدرام و دانش و هزاران بی ناموس و خاین تجزیه طلب و فدرالیست دیگر به وطن دیگر جزی دیگری به جز ایجنت های استخبارات دشمنان ما و در رأس ایران چیزی دیگری نیستند.

سرین را هم به چوبش ده که آخر

حقی دارد به خر پالانگر او

فدرالیست های اجیر و گماشته شده، آرزوی تشکل نظام فدرالیزم را درافغانستان، در کشورهای که زندگانی دارند، به گور خواهند برد. مومند)

ب – هجوم به ملیت مردم افغانستان با تحت سؤال بردن ملیت «افغان»

فارسیست ها، طرفداران ایران بزرگ، کسانیکه مانند «مجیب رحیمی»، هرات را جزء ایران زمین و «نجیب باور» بارور که پنجشیر را برخی از سرزمین ایران میدانند.

در24 سال گذشته کوشیدند که مردم افغانستان را بی هویت نمایند. این بی هویتی طوریکه تذکر رفت با حمله بر زبان دری آغاز گردید، با تلاش گسترده برای تحقیر زبان پشتو و قوم پشتون ادامه یافت و سر انجام با شعار «من افغان نیستم» به افتضاح کشید.

حد اقل 300 سال است ملت افغانستان با هویت ملی خاص خود سر بلند دردنیا، موجود بوده و خواهد بود، اما در مسودۀ قانون اساسی فدرالیست ها اسمی از ملت افغان یا ملت افغانستان برده نشده و اشارۀ به هویت ملی مردم افغانستان نشده، اما کوشش محیلانه در جهت بی هویت کردن این کشور صورت گرفته است.

در مسودۀ قانون اساسی پیشنهادی فیدرالیستان، اسم «افغانستان» را به حیث نام رسمی کشور قبول کرده اند، این موضوع قابل تحسین است.

عرضی خدمت داکتر صاحب خالدی!

اگراین فدرالیست های تجزیه طلب و چهار پدره و دشمنان مادر زاد و پدرزاد هویت ملی افغان، طوریکه جنابتان تذکر داده اید که محیلانه در جهت بی هویت کردن این کشور در تلاش اند و از نام افغان و ملت افغان نفرت دارند، چطور ممکن است که به تقدس نام مبارک «افغانستان» مؤتمن باشند؟

این شرف باختگان، تذکرنام افغانستان را از روی اجبار پذیرفته اند، و اگر روزی مانند بچۀ سقو یا احمد شاه مسعود قدرت بدست شان برسد دراولین فرصت ممکنه نام افغانستان را به خراسان تغییر خواهند و کار دوم شان به رسمیت شناختن خط دیورند خواهد بود، فارسیستان و ستمی ها و تجزیه طلبان از الحاق خاک های از دست رفته چنان ترس دارند که شیطان از بسم الله.

تذکر نام افغانستان به صورت تکتیکی به خاطری است که در روی جغرافیه جهان چیزی به نام «خراسان» وجود ندارد و این ها مجبورند که برای کسب حمایت مالی و سیاسی حلقه ها و مراکز استخباراتی و احیاناً کشوری، نام افغانستان را به صورت محیلانه در مسودۀ قانون فدرالی خود تذکر دهند- مومند.

درین مسوده به عوض کلمۀ افغان از کلمۀ افغانستانی استفاده به عمل آمده است، این کلمۀ نا مأنوس و از نظر دستوری زبان، غلط ساخته شدۀ یک ایرانی به نام چنگیز پهلوان است که برای اوین بار در کتاب «نمونه های شعر امروز در افغانستان» در حدود 33 سال قبل آن را به کاربرد.

کلمۀ افغان سابقۀ به قرن ها پیش دارد، اولین ذکر نام افغان به شکل «اپگان» توسط شاپوراول امپراتوری ساسانی ظاهر میشود.

… ابن بطوطه در بازدیدی که در سال 1333 میلادی داشت، کابل را روستایی توصیف کرد که در آن قوم عجمی به نام افغان سکونت داشتند.

…. اما متأسفانه طوریکه معلوم میشود، مرغ فارسیست های ما، یک پا دارد و حاضر نیستند ارزش های ملی را که در طول 300 سال عمرتاریخ معاصر افغانستان مستقل تکامل کرده اند، قبول کنند، هنوزهم با همان عادت های کهنه تأکید دارند که در مسودۀ قانون اساسی فدارلیستان انعکاس یافته است و در حقیقت مسجل کردن شعار لطیف پدرام که گفته بود باید «سمبول های کلان ملی را بشکنیم» اقدام کرده اند.

چرا باید چنین باشد؟

میگویند این سمبول های قوم پشتون است، در حالیکه پشتون ها اسم افغان را بر خود نگذاشته اند، و اسم افغانستان هم دری است، ولی فرض کنیم این سمبول های قوم پشتون باشد، اما این بزرگترین قوم درجنوب هندوکش است، متکی بر آخرین مطالعات ژنتیکی حد اقل دوازده هزارسال سابقۀ زندگانی درین سرزمین و جغرافیه دارند. این قوم سابقۀ حکومت داری از بنگال تا شام و از آذربایجان تا بحیرۀ عرب دارد، حتی وقتی دیمکراسی در این سرزمین معرفی شد و در ادارۀ دولت مخالفین نفوذ تعیین کننده داشتند، درچهار انتخابات کاندید های سایراقوام را شکست دادند. لازم است که به این قوم به حیث یک برادر بزرگ احترام داشته باشید و از شعار ها و اهدافیکه در هزار سال آینده نیز امکان تحقق ندارند، خود داری ورزید.

ج – هجوم به تاریخ افغانستان:

کوشش در جهت جعل و تحریف تاریخ افغانستان و ترویج روایات ایرانی از تاریخ این کشور اقدام دیگری است که برخی از اهداف هجوم فرهنگی ایران را بالای افغانستان تشکیل میدهد.

در مقدمۀ مسودۀ قانون اساسی پیشنهادی فدرال طلبان هیچ اشاره ای، به تاریخ پر افتخارافغانستان نشده است، مانند این است که این ها میخواهند مملکت جدیدی را ایجاد کنند، که هیچ ریشه و قدامت و هویت خاص باستانی خود را ندارد و گذشتۀ آن صرف در بی عدالتی ها خلاصه میشود، در شکل فعلی خود این مقدمۀ مسودۀ قانون فدرال شان ناقص است.

تضمین ها و میکانیزم های جلوگیری از تجزیه طلبی و نفاق ملی!

……. در مسودۀ قانون اساسی پیشنهادی مجمع فدرال طلبان، هیچگونه ترتیبات اجرایی برای نظارت بر تطبیق قانون اساسی، حفظ تمامیت ارضی و حفظ وحدت ملی در کشور و در ایالات در نظر گرفته نشده اند و امکانات یاغی گری احتمالی صدر اعظم حکومت مرکزی فدرال و رهبران ایالات فدرالی موجود بوده که موجب بی ثباتی سیاسی واغتشاش در کشور خواهد بود.ختم اختصاری مقالۀ استاد داکتر خالدی.

زه په دی توګه پیاوړی او غښتلی لیکوال او اکادمیک شخصیت استاد داکتر خالدی ته ته د هغه د علمی مقالی چی ما یی صرف یوه عصاره دلته منعکس کړه، مبارکی وایم او د ملی مبارزی په سنګر کی ورته په معاندینو او فارسیستانو بری غواړم.

دلته کولابی مهاجرینو، فدرالی تجزیه غوښتونکو، فارسیستانو او د ایرانی فرهنګ او سیاست پلویانو، ستمی او سقاوی ډلو ته، به زغرده وایم چی تاسی به په هیواد کی د کرزی اوغنی صارداتی غربی دیماکرسی، فاسد پارلمانی نظام، او د فدرالی تجزیه غوښتونکی نظام، شومی آرزوګانی به د ځانه سره په بهرنیو هیودانو هدیرو کی ګورته یوسی، بعون الله.

پښتون محمد داؤد مومند

ستر پښتون، ملی مفکر او زعیم محمد ګل بابا (۲۰مه برخه)

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Comments are closed.