بعد از سالهای ۱۳۸۲-۸۳-۸۴ که پیهم تلویزونها و نشرات ۲۴ساعته و پُرتیراژ برقی و طباعتی همراه با باران دالرها به کشور سرازیرشد، اصطلاحات مانند؛ فرایند، درامد، هزینه، گمانه زنی، رایانه، نخنما، برچسپ زنی، دانشگاه، وایراستار و غیره روز تا روز در نشریه ها وتلویزیون های که از خارج تمویل، حمایه و رهبری میشد، نیزمروج شد. در آن ایام علاوه از خود بیگانکی عمومی؛ حتا انحطاط فرهنگ ملی احساس و مسئله به سمت جزئیات رفت تا اینکه طرز نوشتار نیز در حال تغییر عجیب بود: پیچیدگی، استراتیژیک، امپریالیسم، استوری، استراتیژی… اینها تماماً قبلاً مطابق به روش و املای پذیرفته شده ی دری بودند، که به یکباره گی مورد تغییر و تحول قرار گرفتند. اما درلابلای این هجوم هدف اصلی کلمه یا اصطلاح (پوهنتون) بود. اصرار بسیار زیاد بود تا پوهنتون به دانشگاه تغییر کند.
در مجموع درسراسر کشورمسایل اصلی فراموش- اما موضوعات فرعی در صدر قرار گرفت. طی سال ۱۳۸۵-۸۶ قرار بود قانون جدید تحصیلات عالی برای توشیح رئیس جمهور اماده شود، ولی بنابر جنجال روی کلمات دانشگاه و پوهنتون ظرف یک ونیم سال این قانون در بی سرنوشتی قرارداشت. استادان پوهنتونها درین مسایل علاقه و دخل نداشتند، فقط تصویب شدن قانون را آرزو داشتند. برای استادان درج کلمات پوهنتون یا دانشگاه بی تفاوت بود، حتا صریحاً گفتند هردو را درج کنید، ولی مهم این است که قانون تصویب و امور مربوطه در جریان گردد.
از آن به بعد مسئله در بیرون از پوهنتونها داغ تر شد و اینک تا امروز دوام دارد. این درحالیکه در خود پوهنتون و نزد استادان- کارمندان اداری ومحصلان مسئله ی دانشگاه یا پوهنتون ارزش یک نخود را ندارد.
اکنون قضیه دانشگاه و پوهنتون آن قدر پیچیده شد که تاریخ آن به دوره محمد نادرخان رسانیده شد(!)
قصه ازین قرار است: چند روز قبل یکی از هموطنان ما که خود را طی رژیم جمهوریت گذشته مسئول پلان اداره محیط زیست معرفی نموده اند، و رئیس ان اداره مصطفی ظاهر، بود، در ضمن اینکه موضوع دانشگاه را اشاره نمود، نوشت: (…رابطهی من و مصطفی ظاهر «کژدار و مریز» بود چند روز خوب، چند روز بد، و همیشه یک نوع تنشِ زیرپوستی.تنش اصلی ما از اختلاف دیدگاه میآمد: او فکر میکرد چون پُشتوانهی خانوادگی دارد و مناسبات نزدیکی با حلقههای قدرت، بهویژه حامد کرزی دارد، پس سخن آخر باید از او باشد…) به این ترتیب رئیس صاحب پلان از رئیس عمومی اداره محیط زیست شکایت ها کرده است، و می افزاید که یک روز مصطفی ظاهر برایش احوال فرستاده که:
«رییس صاحب پلان، با شما کار دارم. بیایم در دفتر یا شما میآیید؟»
من که صدای او را در حضور روسا شنیده بودم، گفتم: «تشریف بیاورید همینجا.»
همکارانم نگاهی معنادار میان خود رد و بدل کردند و گفتند: «او بود؟»
گفتم: «بلی، شهزادهصاحب.»
چند دقیقه نگذشته بود که او، با چهرهای آرام و در حالیکه گاردهایش پشت در ایستاده بودند، وارد شد و در را بست. برخلاف معمول، با گرمی سلام کرد و گفت:
«میدانم در مورد تو اشتباه کردهام. خیلیها دربارهات چیزهایی گفتند و من باور کردم، ولی حالا میفهمم که قضاوتم درست نبود.»
بعد، بیمقدمه، از جیب خود نامهای بیرون کشید؛ دستخط پدرکلانش را که در آن واژه «دانشگاه» استفاده شده بود.
گفت: همیشه پدرکلانم میگفت دانشگاه، نه پوهنتون.
به این ترتیب بعد از معذرت خواهی از کلمه ی پوهنتون جناب رئیس پلان مسئله رادوام میدهد .
درحالیکه دکتور س.ع. کاظم یکی از اولین استادان پوهنتون طی مقاله ی مبسوطی ایجاد پوهنتون و نام نهادن آن را سالهای ۱۳۲۴ش. یا۱۹۴۶م. وانمود ساخته اند، ومسئله ی دانشګاه شست سال بعد از ایجاد پوهنتون- یعنی درین سالها مطرح شد!
به هر تریتب؛
من از خواندن این مطلب در صفحه ی فیسبوک به حیرت اندر شدم. من فکر می کردم که مسئله ی دانشگاه و پوهنتون بعد از سالیان ۱۳۸۲-۸۴.. مطرح شده، اصلاً در فکرم نمی گذشت که این اصطلاح مد نظر نادرخان و اجداد مصطفی ظاهربوده است!
به این ترتیب یکتعداد طی سالهای اخیر خیلی سرگردان کلمات پوهنتون و دانشگاه اند، درحالیکه در خود پوهنتونها چندان توجه ی به این معضله نیست. اگر ما روی موضوعات ایجاد فرصتهای بهتر زنده گی برای هموطنان، تنویر اذهان، رهنمایی ها برای جوانان، تحقیق در مسایل انکشاف زراعت وصنعت، جلوگیری از تغییر اقلیم، مدیریت آبهای کشور، بهبود سیستم بدرفتهای شهرها، مسایل صحت عامه وحفظ محیط زیست- منابع طبیعی، تحفظ پارکهای ملی، تعیین بهترین ستراتیژی دربخش معادن کشور، ایجاد واستحکام حکومتداری خوب، تحکیم وحدت ملی و صدها موضوع مهم وحیاتی متمرکز می شدیم شاید اکنون دستاورد های خوبی درین ساحات میداشتیم.
روز تاروز مسایل جدید وجالب درحول وماحول کلمات پوهنتون ودانشگاه پیشروی ما می آید و از آن (چراغ ال ه دین) ساخته شده است، از آن هم بیشتر به گوساله ی طلایی شباهت دارد که تااخر وضعیت آن معلوم نخواهد شد.
بعد از جنگ جهانی دوم کشورهای اتحاد شوری، آلمان، پولند و غیره با خاک یکسان شده بودند، ولی ظرف پنج سال هرکدام آنها اباد و حتا درعلوم وتکنالوژی پیشرفتهای شایانی نمودند، اما ما نمی توانیم طی این بیست سال تخت اقلاً موضوع دانشگاه وپوهنتون را حل کنیم همین دیروز در یکی از ویبسایت ها مقاله ی (ژرف!) درین مورد نشر شده است- حتماً دوستان ان را دیده اند ومعلوم هم نیست که این مسئله تا چه زمان دوام خواهد داشت؟
د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه
د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :
Support Dawat Media Center
If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320
Comments are closed.