عنوان داستان: مسیر سخت، قلب قوی
در گوشهای از یک دهکدهی کوچک، پسری زندگی میکرد که هر روز با پای برهنه از کوه بالا میرفت تا به تنها مدرسهی منطقه برسد. مردم دهکده میگفتند: «این راه سخت است، ولش کن!» اما او میخندید و میگفت: «تا وقتی توان دارم، باید بروم.»
یک روز،…