Browsing Tag

محب الله نجات

سکوت

چه مرگبار خموشیست در دیار سکوت نهفته شیون و فریاد در غبار سکوت بسان مأمن مان نغمه هات خاموش است چکامه ها و غزل های تو شکار سکوت دگر کسی نخرد جنس عشق و آزادی تمام شهر به سودا و کار و بار سکوت سرود و دانش و عشق و هنر همه تکفیر…

سرو آزاد

زنده گی با چهره هایش: زشت و زیبا؛ بگذرد موج شادی، موج غم؛ چون موج دریا بگذرد روز هایش آفتابی یا گهی ابری و تار گه به گرما گه به سرما؛ از سر ما بگذرد زخم اگر بردل رسد یا برجگر یا بر روان یا بیابد مرهمی؛ یا بی مداوا؛ بگذرد! همچو رستم…