ثروتمند زنده گی کنیم
داستان آموزنده از خاطرات چارلی چاپلین
وقتي که نوجوان بودم، يک شب با پدرم در صف خريد تکت ايستاده بوديم.مقابل ما يک خانواده پرجمعيت ايستاده بودند.به نظر مي رسيد وضع مالي خوبي نداشته باشند.
شش طفل مودب که همگي زير دوازده سال داشتند ولباس…