پدرم مرا به بد داد
شب طولانی و توفانی سردی بود. وزش برف و باران هم زمان می بارید انگار که طویله خانه امسال گیِل نشده بود شروع به چکیدن نمود لباس هایم خیس شده و تمام بدنم از سردی هوا و کتک خوردن از دست "نازو انا" می لرزید. هر طرف را جستجو میکردم تا چیزی…