Browsing Tag

صائب تبریزي

کابل

خوشا عشرت‌سرای کابل و دامان کُهسارش که ناخن بر دل گل می‌زند مژگان هر خارش خوشا وقتی که چشمم از سوادش سرمه‌چین گردد شوم چون عاشقان و عارفان از جان گرفتارش ز وصف لاله او رنگ بر روی سخن دارم نگه را چهره‌ای سازم ز سیر ارغوان‌زارش…