آیا رهائي بار سوم از اسارت غرب رفاه ملت را در بر دارد؟

عبدالرحمن الفت

590

 آیا رهائي بار سووم از اسارت غرب رفاه ملت را در بر دارد؟

  مقدمه : ګروهای کفار و منافقین ، که قرآن کریم احزاب مینامد ، در جنګ {خندق} بالای مدینهٔ منوره هجوم اوردند ، و جامعهٔ نو تاسیس مسلمانان را زلزله وار تکان دادند . باد شدیدی وزید و دیګ ، کاسه و خیمه هارا سرنګون کرد ، زعیم شان ابوسفیان رو بفرار ګذاشت ، و سورهٔ احزاب بیانګر حکایت است .  در قرن بیست و یکم (۱۱سپتمبر۲۰۰۱) امریکا سه هزار ساکنانش را طعمهٔ آتش کرد و مسلمانان را متهم ساخت . وقتېکه آسمانخراشها طعمهٔ آتش شدند ، یګانه راه فرار خیز بروی زمین بود . کشتار سه هزارشخص در آتش و انتحار بروی زمین ، که هدفش به اوج رسانیدن حس انتقام و کینهٔ صلیبیت بود ، کارګر واقع شد و امریکائیان خواهان سیلان خون مسلمانان شدند . طویل ترین جنګ صلیبی ، که مانند جنګهای هزار سال پیش اساسش مکر و فریب بود ، بوقوع پیوست ، ولی نتوانست هویت افغان را تغیر دهد یا ملت را از اسلام جریده سازد . و با پیروی ارشادات قرآن طالبان توانستند که قویترین تحالف صلیبی (امریکا و ناتو) را به ګریز سوق دهند . «قال الذین یظنون انهم ملاقوا الله کم من قوة قلیلة غلبت قوة کثیرة بإذن الله والله مع الصابرین . البقرة ، آخر ۲۴۹» . آنانکه بروز رستاخیز و دیدار خداوند ایمان داشتند ګفتند چه بسا سپاه اندک که سپاه بسیار را شکست داده و بر آنها پېروز شده است ! و خداوند با صبر دارندګان است (ترجمهٔ عبدالله انصاري) . مکر امریکا بلای جانش شد : اسلام نه تنها در امریکا بلکه درجهان توسعه یافت :«و قد مکروا مکرهم و عند الله مکرهم و إن کان مکرهم لتزول منه الجبال : ابراهیم ، ۴۶» . همه درمکرکوششها کردند ، جزای مکرشان نزد خداست ، هر چند که مکر شان کوها را از جای برکند [وآسمانخراشها را بخاک یکسان کند] به اسلام اثری ندارد ! ترجمهٔ عبدالله انصاری .

این بار اول نیست که امریکا به کشتن اتباعش قیام میکند : کشتن اتباع ، و تهمت زدن  بر دیګران ، و  تهیهٔ مبرر برای حمله بر دیګران ، مکر مکرریست که مقدمهٔ همه جنګهای امریکا بوده است . و در اصطلاح سیاسی (فالس فلګ) نامیده میشود . و مثال دیګرېکه کشتګانش معادل کشتګان (۹/۱۱) بود ، واقعهٔ “پَرِل هاربَر” است که حملهٔ انتحاري را بار اول اساس ګذاشت . امریکا ، بقصد نابودي آلمان وجاپان و برای حفظ امپراطوری مشترک (انګلو ساکسون) ، راهای بحری را بروی جاپان بست تا از پترول محرومش سازد . سنجیده بود ، که برای خروج از محاصره ، جاپان بالایش حمله خواهد کرد . همان بود که جاپان به حملات انتحاری “کامیکازی” پرداخت . پیلوتها را سوخت یکطرفه داد ، تا با حملات انتحاري خود و هم (۳,۰۰۰) فوج امریکا را از بین ببرند . (فرانکلن روزَولت) رئیس جمهور که سازندهٔ مکر بود ، قائد عسکري “پَرِل هاربَر” را بیخبر نګهداشت تا تدارک وقایوی نګیرد ؛  روزَولت  قهرملت را به اوج رسانید ، و با مکر و دروغ داخل جنګ دوم جهاني شد .

 ولی وقتې غرورش در افغانستان شکست ، امريکا به جسدې بدون روح مبدل ګردید ؛ در فقدان غرور امریکا بالون سوراخ شدهٔ ایست که توان بلند پروازي ندارد ، و ارکانش از هر طرف در لرزش است :

 ~ دولار ($) در شرف ورشکست است ؛

 ~ نشر تریلیونها دولار با پشتیوانه ابرقدرتی ، انفلاسیون بزرګې را پروریده که کله کشک میکند ؛

 ~ ملت امریکا از همه ارکان دولت (ریاست ، کانګرس ، و قضاء) سلب اعتماد نموده است ؛

 ~ اعتبار و عزت امریکا در جهان به صفر ضرب ګردیده ؛

 ~ پاشیدن “ولایات متحده” در یک جنګ داخلی خیلې محتمل است ؛

 ~ قدرتمندترین امپراطوری ، پس از تصادم با مسلمانان ، مانند آسمانخراشهایش ، در ریزش است ؛

 ~ تفوق تخنیکي روس و چین ابرقدرتیش را، باوجود ۸۰۰ پایګاه درجهان ، مشکوک ګردانیده ؛

أفغانستان وأمريكا هردو مولود قرن هژدهم اند: مؤسس امریکا {جارج واشنګتن} سواد کافی نداشت ، ولی مؤسسین افغانستان ، هر یک ، با سوادتر بودند ، وجنګهای دشوار تری را رهبری کردند : خوشحال خان امپراطوری بابري را که به حملات مکرر بر افغانها میپرداخت به چالش کشاند . دیوانش مُعرِف پاکي شخصیت اوست مبني برحقیقت است ؛ برخلاف شهنامه ، از اساطیر ، دروغ ، وخرافات پاک است . میرویس هوتکی بعد ازګرفتن دوفتوا ، از علمای مکه و مدینه ، قیام به براندازی سلطهٔ صفوی کرد ، که پسرش به پایان رساند و ملت را از شرګرګینان و ایران خلاص کرد . احمد شاه ، فاتح جنګ پانی پټ ، شخصیتی بود که (ګندا سنګ) با وجود فتوحات مکررش درهند ، دروصفش کتاب بزرګې نوشت . هرسه زعیم ، جنګهائې را زعامت کردند که مانند جنګهائی بودند که دراوایل اسلام بشریت را از ظلم فارس و روم نجات دادند . هرسه ، مسلمانان دلیر و صادق بودند . اسلام مصدرالهام برای دفاع ازحق وکرامت انسان بود و درمنافی با اسلام قدمې برنداشتند . برخلاف تیکه داران جهاد (حکمتیارــ رباني ــ سیاف) اسلام را سترې برای برادرکشي نساختند ، سیاست شان همیشه تابع اسلام بود .

این رهبران (مدافع آزادی و کرامت) ملیت افغان را ترسیم و تعریف کردند . ندای آزادی را از”قلب آسیا”  خوشحال خان بلند کرد : {د افغان په ننګ مې وتړله توره ننګیالی د زمانې خوشحال خټک یم }                                     ندای وی ، نالهٔ ملت بود که طنینش میرویس و احمد شاه را در مسیر آزادي راهنمون شد . افغانستان زادهٔ همین روحیهٔ آزاد اندیشی و جهد پی در پی است ، که تا حال درتپش است . این ملت ، سه امپراطوری را نه تنها مجبور به فرار کرد ، بلکه بسوی زوال سوق داد : امپراطوری انګلیس نابود شد ؛ اتحاد شوروی زبالهٔ تاریخ ګردید ؛ امریکا مجبور به “شاګرس” شد ؛ از(دیموکراسی) به (سوته کراسی) روکرد ؛ از جهان ستیزی به خودستیزی روکرد ، ملت را میکوبد تا واکسین را قبول کند . ملت افغان اتحاد شوروی را نابود وامریکا را ابر قدرت ساخت ؛ و امریکا را چنان تغیر داد که توان روس را در اوکراین ندارد .

“افغانستانی های ایران پرست” (پدرام وامثالش) ، که لهجهٔ ایراني برزبان وعشقش در سینه دارند ، و منکر “مليت افغان” اند ، باید بدانند که ” افغانیت” چه عمق تاریخي دارد ؟ و ملتېکه زادهٔ ایمان ومدافع ازادی و کرامت انسان است ، تا چه حد تاریخ ساز است ؟ آنانیکه هواخواه “خراسان” اند بائیست به عمق تاریخ نظر کنند و بپرسند که چرا خراسانیان ندای حق ، عدالت وکرامت را بلند نکردند و ملت و کلتوري به کیف خود نساختند ؟ سؤالیست که جوابش دشوار است . و لکن “شهنامه” در دیباچه (ص ۸) روایتې دارد که دید کشاست : وقتېکه فردوسي روانهٔ غزني شد تا به دربار محمود برسد ، در کنار باغې با شاعران دربار(عنصري ، فرخي ، زیني ، عسجدي ، رودکي ، خرمي و غیره) شرف ملاقات حاصل کرد . ولی دید که “هر یک با غلامې خوبصورت از حریفان ګریخته صحبت خلوت داشتند.” بچه بازي  تقلید از سلطان بود: { محمود غزنوی که هزاران غلام داشت   عشقش چنان ګرفت که غلام غلام شد} . وی از فردوسي خواست تا شعري در وصف ایاز منظوم کند و وی چنان کرد . آیا ازین نوع شهوت رانان (که عبدالله ، دوستم ، درباریان کرزی وغني که در قرن بیست ویکم مقلد آنند) در تصور میګنجد که ندای حق بلند کنند ، و یا جهاد بیست سالهٔ طالبان را درخیال بپرورانند ؟                           امریکا و افغانستان ، هردو مولود قرن هژده ، یکی در زوال و دیګری به زندګی نو قدم میګذارد . امریکا کرامت انسانی را زیر پا نهاد و ملت افغان را بیکار ، عاجز ، ناتوان و معتاد به مخدرات کرد .  ریزش مردم از آسمان خراشهایش ، که خودکرده بود ، بر قساوتش افزود تا (۴ ــ ۵) ملیون افغان را در فقر و در مخدرات پناه ګزین سازد . دو منافق { صبغة الله مجددي و عبدالرسول سیاف } را ګماشت تا به حکم قاچاقبران تریاک صبغهٔ اسلامي دهند ، بعضې را بلیونر سازند و مردم را به ګدائي کشانند .      ملا صاحب محمد عمر ، رحمه الله ، وطن را از شر (خمینی) و فروپاشي نجات داد ، مؤسس جدید افغانستان در قرن بیست ویکم است . وی حرکتې را رهبري کرد که به فضل تمسک و اخلاص به اسلام قوتهای مخلص جهاد را در مسیر ازادي وطن باهم یکی ساخت تا به غرور بی پایان امریکا خاتمه دهد ؛ و همهٔ جهانیان ، با شکست استعمار، از آزادي بهرور ګردند . شکست صلیبیت بزرګترین شهکار در تاریخ است که راه آزادي حقیقي را برای عالم اسلام باز کرده است . هر انسان آزادي خواه ، در هر ګوشه و کنار دنیا ، قرباني بیست سالهٔ حرکت طالبان را با قدر و احترام مینګرد ، خصوصاً که با مرور زمان تسلط امریکا بطور کلي متلاشي شود . ولی اینهمه خوبائي حرکت طالبان ملت را در خوف فرومیبرد و سؤال میکند که آیا ګریز امریکا سبب رفاه خواهد شد ؟ و یا تاریخ تکرار میشود و پس از سقوط هر امپراطوري ، ملت باید در انتظارشب تار دیګرې باشد ؟ آیا جانورې چون امریکا ، نالهٔ ګرسنګان را خواهد شنید ؟ یا عذر و زاری بالایش تأثیری خواهد داشت ؟

  اګر اسلام راهنمون ګردد وعقل بکار شود ، معضلهٔ امریکا حل دارد و علاج شدنی است : اسلام جواب مېدهد که من بسراغ بشریت در حالې رسیدم که قحطی و ګرسنګی عالمګیر بود ! وعقل میګوید : که در وطن پر آب ، ثروت بې پایان ، انسانهای پرکار ، ناله و زاری به درګاه امریکا ، دلیل به فقدان عقل و دین است وبس !  {اظهارعجز نزد ستم پېشه ابلهي است       اشک کباب باعث طغیان آتش است}                      رسول صلی الله علیه وسلم نصرت وعلاج فقر را یکی و یکجا میدیدند «افلا تنصرون وترزقون بفقرائکم» . تنها وقتیکه در جهت مخالف امریکا حرکت شود ، وقتیکه “کرامت انسان” ، عطیهٔ خداوند (ج) ، اساس عدل و مساوات بین انسانها ګردد و نصیب همه شود (زن ، مرد ، پیر، جوان ، هندو و مسلمان) ــ وقتیکه رعایت محتاجان در رأس اولویات قرار ګیرد ــ درآنوقت نصرت کامل مقابل امریکا حاصل خواهد شد . در آنوقت ملت بر پا خواهد ایستاد ، و رفاه نصیب همه خواهد ګردید .

همه در انتظارند ببینند طالبان چه میکنند ؟ این مقاله ناکامیهای چهل سال ګذشته را بررسي میکند تا از تکرارش جلوګیري شود . و بعداً راههای حل را عرض میدارد ، حلولیکه فضل خداوند وتجربهٔ طویل به کاتب آموخته است .

I

“امریکای بشر دوست ــ دیموکرات” جهان را بسوی تاریکی سرمدي میبرد :

در طی قرون متمادی (۵ م -۱۰م) ، جهان غرب در یک تاریکی سرمدی بسر میبرد ، هر قرن نسبت به ماقبلش تاریک تر میشد . تاریخ دانان غرب ، آنرا “قرون تاریک” نامیدند . ولکن بزودی درک کردند ، که برآمدن از آن تاریکی سرمدي (زمانیکه فقر و بربریت فرق بین انسان و حیوان را ناپدید کرده بود) ، نه در توان فلسفسهٔ یونان بود ، نه در دین یهود ، و نه آئین مسیح . ناګزیر ، اسمش را “قرون وسطی” ګذاشتند ، تا سوال پیدا نشود که چرا یهودیت ، فلسسفهٔ یونان و یا عیسویت قادر نګردیدند روزنهٔ امیدې را بروی بشریت باز کنند ؟ جواب از هر جانب طاقت فرسا بود . هم اساس و هم دوام تمدن غرب را در سؤال میآورد ؛ و شهادتې میبود برین حقیقت که “هم وجود غرب و هم تمدنش” مرهون اسلام است . زیرا درهمان ظلام سرمدی ، که نابودي غرب حقیقي بود ، اسلام  لوای “کرامت انسان” را برای اولین بار بلند کرد . امپراطوری فارس و روم را ، که زور و زجرشان سبب “تاریکی سرمدی”  ګردیده بود ، سقوط داد ، و با اعلان کرامت ومساوات انسان ، آزادی بشر را دستورالعمل ګردانید : تا بشریت از نعمت های پروردګار ، در آزادی تام ، کسب معیشت کند : «و لقد کرمنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا : الإسراء ۷۰» . ما فرزندان آدم را ګرامي داشتیم و آنها را در دشت و دریا برداشتیم و از پاکیها و خوشیهای روزګار به آنها روزي دادیم و آنها را بر بسیارې از آفریدګان ما برتري دادیم . (عبدالله انصاري ) . همان بود که در کمتر از یک قرن کاروان مدنیت ، از نو ، به حرکت افتاد . و مدنیت امروز غرب زادهٔ همان نور قرآن است که در تاریکی سرمدی ظهور کرد ، و جهان را بسوی انسانیت رهنمون شد . تفصیل این تحول جهان شمول (که چګونه تاریکی سرمدي پایان یافت و مدنیت از نو طلوع کرد) را در کتابیکه غرب آنرا برای یک قرن در ظلمت نګهداشت بخوانید :

The Making of Humanity, By Robert Briffault

 ولی در قرن بیست و یکم ، امریکا بشریت را دوباره بسوی بربریت میبرد و به تمدن خاتمه میدهد :  با

~ کشتار مسلمانان در خدعهٔ (۹/۱۱) ؛

~ پر کردن زندانها از سیاه پوستان ؛

~ سرقت ثروت جهان ؛

~ براندازی ۴۰ ـ ۵۰ عدد حکومتهای مردمی ؛

~ ترویج هرآنچه منافی اخلاق است ، در فیلمهای شحواني ، و کسب ثروت از خلال آن ؛

~ حرمان ۵۰٪ امریکائیان از زندګی با کرامت ؛

~ ترویج جنایات عاد ، ثمود ، و قوم لوط  در معابد  شیطان !

اینکه غضب الهی چه وقت نازل میشود ، درعقل نیاید ؟ اینکه نزولش حتمیست ، قرآن برآن شاهدست .

امریکا و چین ، هردو ، از تکفل و رعایت باشندګانشان عاجزند . میخواهند جهان را (۵۰٪ تا ۷۰٪) کم نفوس کنند . سعی شان ، در حرب کیمیاوی ، سبب شد تا “وایروس کوفد”  مشترکاً خلق شود . این کار ، تحت اشراف داکتر “انتونی فوچی” ، در “فورت دیترک” ولایت “مریلیند” شروع شد . و با تمویل امریکا به “ووهان” چین انتقال یافت . وایروس وسیله بود برای ایجاد خوف ، و تسلیم بشر به بردګی “قارون” های عصر جدید ګردید : راتچایلد ، بل ګیتس ، زکربرګ ، بیزوس ،  بلومبرګ ، سوروس ، وارن بَفِتْ ، وغیره ، که شرکتهای جهانی را مالک اند ، و حکومتها را تعین و اداره میکنند ؛ دستګاهای استخباراتی (موساد ؛ سی- آی ــ اِې ؛ اِم ـ آی ـ سِکس و غیره) در خدمت شان است ، تا جنګهای نیابتی را در جهان با مخدرات تمویل کنند . جهان سوم ، و خصوصاً مسلمانان را ، عاطل و طفیلی سازند . با وایروسهای مکرر ، قیود بردګي را شدت میبخشند تا مناعت طبیعي (نعمت خداوندي) از بین برود ، و تسلط کامل بالای بشر حاصل شود ، و همه در قید حکومت جهانی درآیند . بدون هیچګونه اساس علمی ، انسانها را پوزبند کردند ، تا از هوای آزاد محروم باشند . مشهورترین این قارونان عصري (بل ګېتس) از پدر و مادر “ایوجِنِسست” است [آنانېکه عقیده دارند که ، به سبب ندرت ثروتهای زمین ، زندګی تنها حق آنان است که ذکاوت عالی دارند] . قارونها آجندای آلمان نازی را در تطبیق میکنند . (بل ګېتس) ، بنام “انسان دوستی” ، به ذریعهٔ واکسینها ، در هند و افریقا ، نابودی هزاران انسان را سبب ګردیده ؛ برای پیګیري  جرمش تمویل موسسهٔ صحت جهانی (“ډبلیو – اِچ – او” و پروژهای داکتر فوچی مؤسس واکسینها و وایروس کرونا) را به عهدهٔ ګرفته است تا ازین راه هم کسب ثروت کند و هم إبادهٔ بشریت . زمینهای زیادی را در امریکا در حوزه دارد تا از کشت باز دارد و قحطی و ګرسنګي را شدت بخشد !

درین عصر ساینس “آزادی بیان و دیموکراسی” ، مجال آن نیست که موافقین و معارضین در بارهٔ این بلای نا معلوم بحث آزاد کنند ، و “وایروس و واکسین” از پوشش افسانوی بیرون شود ، یا با رضای خاطر پذیرفته شوند ، ویا فاوچی و بل ګیتس و بقیهٔ مجرمین بقیهٔ عمر را در ګوانتانامو سپری کنند .

 طبیبان حاذق واشخاص با رسوخ  مثل “رابرت کنیدی جونیر” برادر زادهٔ رئیس جمهور مقتول ، ازین پلانهای شیطاني پرده برداشته اند : بیان مېدارند که هدف واکسینهای ـ پی در پی ـ تقلیل مناعت طبیعی است ، تا انسان دفاع طبیعی را در مقابل هر جرثوم از دست بدهد . و این پرده دري انسانهای شجاع و مخلص موازی بیان قرآن کریم است که از مکر شیطاني پرده برداشته و درسورهٔ نساء (آیت ۱۱۸) خداوند (ج) شیطان را لعنت میکند که میګوید : “از بندګانت نصیب خود را حتماً ګرفتنی هستم .”

چون امریکا متابعت شیطان را میکند ، لعنت اِللهی بیش ازهرعلت دیګری ، سبب زوال امریکا خواهد شد . دیر نخواهد بود که سرخ پوستان ، سیاه پوستان ، امریکای لاتین ، افریقا ، و کشورهای اسلامی ، از یوغ  امریکا شانه خالی کنند . امریکا مرګ تدرجی در پیش دارد : مدتې در انتقام ، مدتی در کوما ، مدتې در واویلا ، و جنګ داخلی سپری خواهد کرد . مقاومت ، قطره قطرهٔ سیل آسا میشود . آزادی جزء تکوین انسان است و اسارت در حکومت جهانی ، در سیطرهٔ شیطان ، خواب است وخیال است و جنون . در حال حاضر امریکا در اوکراین منتظر تنزیف روس است ، که خونش جاري باشد و امریکا ناظر ، تا قدرت روس را بآزماید ؛ مشابه به همان صحنه ایکه روس را در افغانستان در تلک ګیر کرد . امریکا نمېخواهد روس و چین ، یکجا ، در مقابله با امریکا بایستند ؛ بائیست حساب با یکی فیصله شود و بعداً با دیګرې . اینکه این بار چه موفقیتې نصیبش خواهد بود ، و چین که جنګهای تریاک و اهانت پی در پی غرب را بخاطر دارد ، شاید خارج حیطهٔ تخیل کاردانان استراتیجیکي غرب باشد . تا حال ، چین برندهٔ رقابت اقتصادي با غرب است ؛ چین از نو پا در صحنه ګذاشته است ولی غرب مشلول به نظر میرسد.

افغانستان قبرستان امپراطوریها ګردید ، ولی چرا وطن بدبخت شد ؟

با نابودی امپراطوریهای انګلیس و اتحاد شوروی ، بشریت در حد زیادې آزاد شد : هند ، دول عربی ، اروپای شرقی ، دول مسلمانان در شمال افغانستان ، همه از برکت جهاد افغان با دو قدرت شر ، آزاد شدند . پاشیدن امریکا ، در حرب داخلی یا خارجی ، بعید نیست . امپراطوریها در غرور زنده اند ، و جهاد افغان غرور امریکا را هم شکست . بالاخره فلسطین آزاد ، و جهان کاملاً آسوده خواهد شد .

ولی چرا این امپراطوری شکنی که به جهان آزادي بخشیده ، حال ملت را از بد بدتر کرده است ؟

جواب را قرآن کریم میدهد : کلمهٔ «احزاب» در قرآن کریم مردود است ، زیرا وجود احزاب در ضدیت با اسلام است ؛ احزاب تفرقه سازند و اسلام وحدت میخواهد . سورهٔ المومنون ، این ضدیت را در طول تاریخ بیان میکند : «فتقطعوا امرهم بینهم زبرا – کل حزب بما لدیهم فرحون ، المومنون ۵۳» . آنها [اقوام پیشین] دین را در میان خود شان پاره پاره کردند وجوک جوک [حزب حزب] شدند و هر جوکی به آنچه نزد شان است و بر دست دارند شادند . ( ترجمهٔ خواجه عبدالله انصاری)

 حزب ګرائي بلای آسمانيست که افغانستان را به خاک وخون کشانیده است :

~ احزاب کمونیستي ، بقصد تجرید ملت از اسلام ، پیرو مارکس و لینن ګردیدند . ملت جهاد کرد و اتحاد شوروی نابود شد ولی حزب “جمعیت اسلامی” خیانت کرد و سالنګ را بروی روس باز نګهداشت .

~ سه “حزب جهادی” (حکمتیار ــ رباني ــ سیاف) هر کدام به نوبهٔ خود ، اثنای جهاد و بعد از خروج روس ، به برادر کشی پرداختند ، وطن را به خاک و خون شاندند ، تا آنکه طالبان بآن خاتمه دادند .

~ احزاب بروی کفار در باز کردند : “جمعیت اسلامی” روس را خیر مقدم ګفت و امریکا را بدرقه کرد.  ~ دوستمیان روس و امریکا را ، بدون تبعیض ، خوش امدید ګفتند .

~ محققیان ، اجیران ایران ، با کشتن سنی ها در سوریه تجربه اندوختند و به هر کشتار دیګر آماده اند .

~ حرب مذاهب ــ بین سلفی و حنفی ، دیوبندی وغیره ، در قرآن مردود است ولی بشدت جاری است .

~ احزاب ، در رآستای بین المللی ، مسلمانان را از همبستګی دور و در پسمانی بیچاره کرده اند .

~ تثلیث منافقت [سیاف ــ حکمتیار ــ ربانی] که از حزب “اخوان المسلمین” نشئت کرده ، جهاد را به برادر کشی بدل کرد ، امریکا مستفید شد و وطن خاک و خون شد  ــ که به شرحش خواهیم پرداخت .

~ ګلبدین حکمتیار (در خطبهٔ ۱۰ دیسمبر ۲۰۲۱) ګفت که : [قرآن کریم حتی مجادلهٔ اهل کتاب را ، با اسلوب نیک ، روا میدارد (العنکبوت ، آیت ۴۶) ، بنابراین احزاب هم مستحق اند تا نیک معامله شوند ، و آزاد فعالیت کنند] . خواهش وی “معاملهٔ مثل اهل کتاب” باید پذیرفته شود ، تا نتواند ازین بیشتر تیشه به رېشه اسلام بزند ، یا مترصد فرصت باشد تا به رئاست برسد !

فلسفهٔ دیالکتیکی غرب ، وجود ، ظهور و بروز حقیقت را در تصادم اضداد میبیند . وجود احزاب از همین اصل نشئت میکند : در پارلمانهای غربي ، هرعضو بعد از تصادم آرا به کرسی مینشیند ، به دو صنف ــ موافق و مخالف ــ تقسیم میشوند ، تا از خلال “تصادم آرا” تصمیم بګیرند . این شیوهٔ حکومت داري ، بعد از دوام تقریباً دوصد سال  ، حتی در امریکا در حال جان کندن است ، و دو حزب امریکا قادر نیستند تصمیم ګیرند که چګونه امریکا را از بحران پیچ در پیچ اقتصادی نجات دهند ، تا ملت برای آینده خوشبین شود ، در حالیکه بدبینی در اوج  است .                                                   دراسلام ، ما حقیقت را در پرتو قرآن پیګیر هستیم : اګر حکومت در حق ملت تقصیر کند ، راهنمائي را “امر بالمعروف و نهی عن المنکر” بعهده دارد . در خصومت دوتن ، محکمه باساس شرع فیصله میکند . فرق درین است که نظامهای غربي فرسوده و در جانکندن است ؛ و حکومتهای “اسلامی” ، در سیطرهٔ غرب ، از تنفس محرومند . و همین سردرګمی عالم اسلامي ، اشخاصې مثل حکمتیار را مجال میدهد تا عبای مجتهد بپوشد و تحزب غربي را صبغهٔ اسلامی دهند ، و حرام را حلال شمارند .              بربادی امپراطوری برطانیه برای وطن چه بارآورد ؟

در جنګهای ضد انګلیس ، افغانها به زودي پیروز شدند زیرا از تفرقهٔ احزاب فارغ بودند . و لکن خیانت لباس دیګرې داشت : با وجود پیروزیهائی که با جان نثاری ملت حاصل ګردید ، معاهده های صلح همه به مفاد انګلیس بودند و چنان معمائی شدند که محققین تا هنوز از بیانش إبا مېورزند . چطور که انګلیس ، بعد از شکست و خروج ، اهدافش را بدست آورد : در حالیکه جوش و خروش آزادی ، در هر دو طرف دیورند ، در اوج بود ، و امپراطوری انګلیس در ضعف ، ملت از نیل به هدف بازماند ؟ چطور انګلیسها توانستند مقامات علیا را با نیمه آزادی قناعت دهند ، و خط دیورند را که از بین بردنش میسر بود ، حیات نو بخشیدند ؟ چرا ملت فاتح با قرباني بی مثال و کشتن هزاران انګلیس ، از آزادي کامل و راه ازاد بحری که زېر بنای همه آزادیهاست محروم ماند و به نیمه آزادی ، ساختهٔ و بافتهٔ انګلیس ، قناعت کرد؟          کرامت انسان ، که قرآن بیان میکند ، وقتې کامل است که در تأمین معیشت سدی وجود نداشته باشد :  «و لقد کرمنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا : الإسرا ۷۰» . خواجه عبدالله انصار ترجمه میکند : ما فرزندان آدم را ګرامی داشتیم ، در دشت و دریا برداشیم ، از پاکیها و خوشیهای روزګار روزي دادیم ، و بر بسیاری از آفریدګان برتری دادیم .

 رېشهٔ استعمار غرب ، که از پینجصد سال پیش عالم اسلام را در یوغ درګیر کرده است ، خیلی عمیق  است . تنها در دو صد سال اخیر ، نهضتهای آزادیخواهی توانسته اند “آزادی عوام فریبې” را کسب نمایند ولی تا حال هیچ ملت مسلمانې از تابعیت غرب یا چین و یا روس در امان نیست .

 این وطن (این قلب آسیا) ، با قربانیهای بی پایان و تحریر چند باره ، راهې برای کسب رزق ندارد ، و کرامتش رهن دست نشاندګان انګلیس است ؟ (دیورند) مانع “تجارت” آزاد و کسب رزق حلال ماست . حاصلات ما ، در انتظار ، فاسد میګردد و عرق جبین ما ضرب صفر میشود . تجارت آزاد (بدون جنګ) حق همهٔ مسلمانان و یګانه مصدر رزق است :« یا ایها الذین آمنوا لا تأکلوا اموالکم بینکم بالباطل إلا ان تکون تجارة عن تراض منکم و لا تقتلوا انفسکم ان الله کان بکم رحیماً : النساء ۲۹» . ولی پاکستان ، که وجود و بقایش مرهون این ملت است ، سد راه تجارت آزاد است ، نه به قرآن نه به اقبال ګوش میدهد :   [ آسیا یک پارچه آب وګِل است  ــ  ملت افغان درآن پیکردل است ! از قرار او قرار آسیا  ــ درخراب او خراب آسیا ]  برای بقا ، پاکستان باید به تاریخ و به مستقبل نګاه کند ، و سیاستې پیش ګیرد که سزاوار حجمش درعالم اسلام باشد ، که دومین است . باید بداند که ملت افغان حامی پاکستان هست و خواهد بود . جهاد افغان ، در صد سال ګذشته بر ضد انګلیس ، روس ، امریکا واروپا ، نه تنها پاکستان را بلکه هند ، تاجکستان ، ازبکستان ، ترکمنستان ، قزاقستان ، قرغزستان و اروپای شرقي را از یوغ هر دو آزادی بخشود ، و امریکا را از جهان ستېزي باز داشت . این حقیقت ، و تغییر جغرافیهٔ جهان را باید عسکر و “احزابیکه” پاکستان را در دست دارند (و بنګلادیش را باختند) بدانند . “جمهوریت اسلامي پاکستان” تنها وقتې اسم با مسمی خواهد بود ، که بر اساس قرآن ، قربانیهای این ملت در دفاع از اسلام را تقدیر کنند و یک راه آزاد را ، که  قندهار را به بحر وصل کند ، إهدای این ملت کنند ، تا ملت افغان به تجارت آزاد ، که حق قرآني است ، نایل ګردد . با این عمل اسلامی بقای پاکستان تضمین میشود و پاکستان دارندهٔ بزرګترین سرمایهٔ معنوی در جهان مېګردد . در پرتو این جهان بیني پاکستان قادر خواهد بود هند را برای تاسیس راه آهن مشترک بسوی شمال افغانستان ترغیب کند ، ودر مقابل بخواهد ،که لا اقل ، هند به کشمیر آزادی تام داخلی دهد . چون اقتصاد هند تشنهٔ تجارت است ، هند ازین کار استقبال خواهد کرد ، و أثر ګوارائې به نفع مسلمانان هند خواهد داشت . آزادی تجارت ، آسیا را بسوی صلح و زندګی نوین سوق خواهد داد!

II

  چرا بربادی اتحاد شوروی ملت را هم بېچاره کرد ؟ حکمتیار چه کرد ؟

 (۱) در ابتدای جهاد ، در پشاور (به یاد ندارم در دفتر یا خانهٔ که) در بین پانزده یا بیست نفر بالای اتحاد احزاب بحث به وقوع پیوست . صبغة الله مجددی و ګلبدین حکمتیار (آتش و بارود) هر دو حاضر بودند . به دلیل نا معلومی ، مجددی از جا برخواست و قبل از خروج به آواز بلند ګفت که “عبدالرحمن الفت از من نمایندګي میکند” و فوراً خارج شد . بدینصورت ، بدون مفاهمهٔ قبلی ، مامور به مفاهمه با حکمتیار ګردیدم در حالیکه صبغة الله مجددی ، و برادرش عزة الله ، از مقابله با حکمتیار دوری جستند . ولی صبغة الله دقایقی بعد شخص دیګرې را هم به نمایندګې فرستاد تا مبادا من از راه راست خطا بروم . چون به هیچ حزبی منسوب نبودم ، توانستم با فکر آزاد با حکمتیار داخل صحبت شوم . شروط حکمتیار برای اتفاق ازین قرار بود : [حزب مولوی خالص را بنام “حزب اسلامی” به رسمیت نمیشناسم ؛ وجود ظاهرشاه و هر ګونه ارتباط به وی را نمېپذیرم ؛ با احزاب خورد و رېزه هیچ اتحادې را قبول ندارم ؛ برای اتحاد بین احزاب ، حزب اسلامی خواهان معاییرېست ، تا وزن و ثقل هرحزب سنجیده شود ] .                                                               من در جواب پاسخ دادم : [که بحیث نمایندهٔ (حضرت مجددی) برایت اطمئنان میدهم که ظاهر شاه دیګر قطعاً مورد بحث نخواهد ؛ و اما اینکه معاییرې وضع ګردد تا ثقل و ارزندګي هر حزب را تعیین کند ، انجام این کار ، در خور آنست که از جهتې غیر منسلک ، مثل ملل متحد ، دعوت شود تا به یک سروی عام در افغانستان بپردازد ، و پرسونل و توپ و تفنګ هر حزب را سجل نماید ، و در اخیر راپورې تقدیم نماید که بیانګر وزن و ثقل هر حزب در افغانستان باشد ، و فرقی نمیکند اګر این کار دو یا سه سال به درازا بکشد ، و به اتحاد شوروی فرصت دهد به کشتار خود ادامه دهد] ! حکمتیارعصبانی شد ، و برایم ګفت که من از علم سیاست بی بهره ام . بدینصورت این سعی برای اتحاد احزاب ناکام شد .

 طبعاً ، پرداخت شصت فیصد (۶۰٪) کومک امریکا و دول خلیج که (سي-آی-إې) به حزب اسلامي تخصیص داده بود ، حزب اسلامی را ، در جولانګاه غرور، بجائې رسانیده بود که خود را پیروز و بر وطن مسلط میدید ، شریکې نمېپذیرفت ، و ضرورتې برای تعاون با دیګران نداشت . در وجود غرور ، اسلام را در اعمال “حزب اسلامی” راهې نبود ، جز آنکه سخنرانيهایشان در “إعلای کلمة الله” آتشین باشد و نکوهش ظاهر شاه یګانه دلیل ګرایش حزب به اسلام ګردد  .

(۲)  در برخورد دیګری در ایام جهاد در جدة ،  در خانهٔ یکی از دوستان حکمتیار ، شبی باهم سپری کردیم ، و فردایش ، ازوی پرسیدم که چرا موقفش خیلی متشدد است ؟ وی ګفت که حتی ابراهیم علیه السلام هم متشدد بود . برایش ګفتم که همین صبح من این آیت را قرائت کردم «إن ابراهیم لحلیم أواه منیب : هود ۷۵» . وی جوابی نداد . ولی به ، زعم خودش ، بت شکنی ابراهیم علیه السلام را منهج قرار داد ، ولی بجای بت شکنی ، آدم شکنی را به اوج رسانید ، و پشاور بار دیګر همان شد که خوشحال خان خټک قرنها پیش دیده بود :

             په سبب د ظالمانو حاکمانو           ګور او اور او پېښور درېواړه یو دي

تخصیص پول هنګفت برای “حزب اسلامی” حکمتیار ، برای تسلط بر جهاد ، اهداف شیطانی را در خود داشت : امریکا میدانست ، و انګلیسها ګواه بودند ، که در برخورد با افغانها ، فروپاشي اتحاد شوروی حتمي و مُسَلَم است . اما تفرقه بین افغانها مفاد مازادی بود که جزٔ اصلی محاسبهٔ (سي-آی-إې) بود . و سر رجحان “حزب اسلامی” بر دیګران همین بود : با یک تیر دو فاخته شکار ګردید ، (۱) زوال اتحاد شوروی ، و (۲) وجود حکمتیار برای فرورفتن افغانها در نفاق طورېکه ، تا امروز ، خارج شدنش غیرممکن است . (سي-آی-إې) میدانست ، که در ساحهٔ شطرنج جهاني که در افغانستان جاریست ، همبستګی (سي-آی-إې)  با پشتونها ، استخبارات انګلیس ، روس (کې ـ جي- بي) ، فرانسه و ایران را  بسوی تاجک و ازبک و هزاره سوق خواهد داد . همان بود که “طوق لعنت استخباراتي”  به ګردن همهٔ احزاب ، حربهٔ خیلی مؤثرې برای استعمار ګردید ، تا تخم نفاق بکارد و ملیت افغانی را پاشان کند ــ این بود حربهٔ استعمار بر ضد ملتیکه به غرب سر تسلیم فرونیآورد .

 (داکتر پدرام) و امثالش از همین ګنداب فتنه مینوشند ، تا حقیقت را بپوشند ، ملت آزادي بخش افغان را ناچیز بشمارند و باداران ایران را خوشنود سازند . و آنچه طوق لعنت استعمار را مستحکم میسازد وجود جوانانې است که از فهم قرآن عاجزند و ماده پرستی شان حد نا پذیر است : مثل أمرالله صالح ، که از قرائت یک آیت قرآن هم عاجز است ، انجنیرعارف ، مسعود (پدر و پسر) که یک صهیونست فرانسوی را مرشد ګرفتند ، با روس همپیمان شدند ، و در ګهوارهٔ ناتو و امریکا به قهرماني رسیدند !!!

 (۳) حکمتیار خود را در موقفی مماثل به پیغمبران مېبیند : در خطبهٔ (۱۲ نومبر۲۰۲۱) ، با صراحت ، موقفش را مماثل به یونس علیه السلام بیان کرد . در علوه جنابي تام ، توانست بزرګترین معضلهٔ عالم اسلام را ، به آسانی ، در پرتو قرآن حل کند : در خطبهٔ (۷ عقرب ۱۴۰۰) ګوشش را به ندای ایغوریان کر کرد و با پیروی از سیاست پاکستان با چین کنارآمد . وی نص صریح قرآني را ، که بیانګر مسئولیت مسلمانان در مقابل مستضعفین (ایغور ، فلسطین ، کشمیر و غیره) است ، به نسیان سپرد : «و ما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله والمستضعفین من الرجال والنساء والولدان الذین یقولون ربنا اخرجنا من هذه القریة الظالم اهلها، و اجعل لنا من لدنک ولیاً و اجعل لنا من لدنک نصیراً : النساء ۷۵» . چه چيز است که شما را از قتال در راه خداوند باز میدارد ؟ درحالیکه مستضعفین ، از مرد و زن و اطفال ، ندا میکنند که خداوندا مارا ازین باشګاه ظالم بیرون کن ، از جانبت مددګاری بفرست ، و نصرتی ارزانی کن .

این آیت هر مسلمان را به ګریه مینشاند : یک سو حالت رقتبارمسلمانان در چین ، کشمیر ، فلسطین ، و برما ، و از سوی دیګر  ضعف ، تفرقهٔ و ناتوانی عالم اسلام در برابر ظلم و قساوت غرب و شرق ! ولی بالای حکمتیار اثرې ندارد . لکن برای فتوایش ، آیت دیګری از قرآن را که بحال مستضعفین ربطې ندارد اختیار میکند ، بعداً  آیت را نیم میکند ، به آن جزئې تکیه میکند که به دردش میخورد : «و إن استنصرواکم فی الدین فعلیکم النصر إلا علی قوم بینکم و بینهم میثاق» تا فتوائې صادر کند ، که در ظلم بالای ایغور ، ممالک اسلامی را از مسئولیت سبکدوش سازد ، و از جانبداری حق باز دارد . زېرا پاکستان ، در سبقت از همه ، ظلم و قساوت چین را بالای ایغور قبول کرده است . کامل آیت این است : « ان الذین آمنوا وهاجروا و جاهدوا باموالهم و انفسهم فی سبیل الله والذین ءآووا و نصروا اولئک بعضهم اولیاء بعض – والذین آمنوا و لم یهاجروا ما لکم من ولایتهم من شی حتی یهاجروا – وإن استنصرواکم فی الدین فعلیکم النصر – إلا علی قوم بینکم و بینهم میثاق ـ و الله بما تعملون بصیر : الانفال ۷۲ » . معنایش اینست : آنانیکه ایمان آوردند ، و مهاجرت کردند ، و با صرف مال و جان در راه خداوند جهاد کردند ، و آنانیکه برایشان پناه دادند ، و در نصرت شان سهمګیر شدند ، آنان همه باهم ، بانی و دوست و مددګار همدیګرند ؛ ولی کسانیکه ایمان آوردند و مهاجرت نکردند ،  مددګاری شان بالای شما الزامی نیست ، تا آنکه مهاجرت نمایند ، و لکن اګر طلبګار کومک شدند ، برای حفظ دین ، با ایشان کمک نمائید ، مګر اینکه کومک تان سبب شود که با قوم مخاصم شان نقض پیمانی کنید [که در سابق عقد کرده اید] و خداوند (ج) ناظر است بر هر آنچه عمل میکنید . این آیت بیانګر حال مسلمانانیست که بعد از هجرت رسول الله صلی الله علیه و سلم ، قادر به مهاجرت نبودند ، و به هیچ صورتی به حال ایغوریها تطابقې ندارد . آیت شریف به معاهداتی احترام میګذارد که در ماضي عقد ګردیده و برجا اند ، و مسلمانان شرعاً مجبورند بآن وفا کنند . اما حکمتیار ، بر ضد آیت ، میخواهد معاهدهٔ عدم مداخله با چین امضاء شود ، و باینصورت ، مسلمانان ، از ظلميکه ایغورها درآن بسر میبرند راه ګرېز پیدا کنند . با پیروی از پاکستان ، حکمتیار خواهان معاهدهٔ عدم تدخل با چین است ، تا به اساسش ، در ظلم بالای ایغور ، مسلمانان بیطرف بمانند ، و اخوت اسلامی نقض شود .

در قضایای مستضعفین (استغاثهٔ ایغوریان از جبروت چین ، فلسطین ، کشمیر و مسلمانان در برما) همهٔ مسلمانان شرعاً مسئولند ؛ نمیتوانند ، در مخالفت با قرآن ، با چین قراردادی امضاء کنند که به ظلم چین  مشروعیت دهد . تنها حکمتیار است که نمیداند که امضای معاهده تیز کردن خنجریست که چین بر ګلوی ایغوریان نهاده است . حل مشکل ایغور در اتحاد و تعاون مسلمانان است ، که ، جمعاً ، از چین تقاضا کنند که ظلم و قساوت را خاتمه دهد و ایغور را در ادای دین آزادی دهد . چین لاچار خواهد بود جواب مثبت بدهد . ولی مسلمانان به ابر قدرتها تسلیمند . سرمایه ګذاري چین سبب خاموشی پاکستان است .

(۴) مفسرین آیات قرآن را در کتله هائیکه باهم منسجمند (از حیث موضوع ، مضمون یا مفهوم) تفسیر میکنند . حکمتیار در (خطبهٔ ۷عقرب ۱۴۰۰) ، از مجموعه ایکه چهار آیت دارد ، با دو آیت خطبه را شروع میکند در حالیکه فهم درست ایجاب میکند که سیاق کامل درچهار آیت مراعات شود . از تفسیر (ابن کثیر) هرچهار ایت را (۲۰-۲۱ -۲۲-۲۳) از سورهٔ محمد نقل میکنیم ، ولی خطبه با دو آیت اخیر (۲۲ و۲۳) شروع میشود :«ويقول الذين آمنوا لولا نزلت سورة فاذا انزلت سورة محكمة وذكر فيها القتال رأيت الذين في قلوبهم مرض ينظرون اليك نظر المغشي عليه من الموت فأولى لهم (٢٠) طاعة وقول معروف فإذا عزم الامر فلو صدقوا الله لكان خيرا لهم (٢١) فهل عسيتم إن توليتم ان تفسدوا في الأرض وتقطعوا ارحامكم (٢٢) أولئك الذين لعنهم الله فاصمٌهم واعمى ابصارهم (۲۳)». و ترجمه اش اینست : انانکه ایمان آورده اند میګویند چرا سورتې [برای وجوب قتال] نازل نشد؟ و وقتیکه سورت روشنې (مُحَکَمې) نازل شود و امر به قتال کند ، انانکه قلب ناپاک دارند ، سویت چنان مینګرند که ترس از مرګ هوش شانرا ربوده  باشد ، و بهتر آن بود که از امریکه واضح بود متابعت میکردند . وقتیکه امر قاطع شد و تصمیم ګرفته شد ، بائیست تصدیق امر خداوند کنند و تسلیم شوند . آیا نمیدانند که اګر روبګردانند [یعنی به جاهلیت رجوع کنند] در زمین فساد خواهند کرد و مقاطعهٔ ارحام خواهند نمود [همانطوریکه دختران نوزاد را زنده به ګور میکردند ، که اغلب مفسرین بآن اشاره میکنند] . آنهائیکه چنین میکنند [و به جاهلیت برمیګردند] لعنت خداوند بر آنهاست و کری و کوری و [عدم ادراک] نصیب شان است .

مجموعهٔ از تفاسیر (تفسیر فی ظلال القرآن از سید قطب ؛ تفسیر ابن کثیر؛ فتح القدیرشوکاني ؛ التفسیر الکبیر از فخرالدین الرازی ؛ صفوة التفاسیر صابوني ؛ التحریر و التنویر از ابن عاشور؛ تفسیر النسفي ؛ و پیغام قرآن از محمد اسد به زبان انګلېسي ) ، همه ، این آیات را بیانګر احوالې میدانند که مسلمانان در اول هجرت به مدینه منوره درآن میزیستند : رسول صلی الله علیه وسلم قتال را با قریش درافق میدیدند ، و مومنان ، با اشتیاق فراوان ، منتظر ایت صریحی برای وجوب قتال بودند (چیزیکه در مکه منع بود) ، و خوف آن میرفت که منافقین ، در راس شان عبدالله بن أبي بن سلول با بهانهٔ که قتال با قریش مقاطعه ارحام است ، از قتال إبا ورزد . (در جنګ احد که کمې بعد نزول این آیات صورت ګرفت چنین کرد) .  قرآن کریم حقیقت منافقین و جبن و ترس شان را بیان کرد ، و مسلمانان را با حذر ساخت که روګرداني از قتال و جنګ با قریش ، برګشت به ایام جاهلیت است : که درآن ، قطع صلهٔ رحم ، زنده بګور کردن دختران نوزاد ، و نشر فساد ، همه جزء حیات شان بود .

حکمتیار با تجرید دو ایت اخیر ، از سیاق عموم ، معنای هر دو آیت را مختل میکند و بر خلاف همهٔ مفسرین فوق الذکر ، و حتی بر خلاف سید قطب ، مرشد اخوان المسلمین ، دو آیت را طوری تفسیر میکند که با آیات دیګر تطابقی ندارد . وی دو کلمه را غلط تفسیر میکند : « فهل عسيتم إن توليتم » ، که معنایش اینست (که با حذر باشید که اګر برګشتید ، یعنی بسوی جاهلیت رفتید) . و لکن حکمتیار میګوید که (اګرعجله کردید که بر حکم غلبه یابید و مسلط شوید این سبب فساد و قطع صلهٔ رحم میشود) .

در وجود رسول صلی الله علیه وسلم ، خوفې نبود که دیګرې بر سدهٔ حکم بنشیند . احزابې وجود نداشت  که مانند افغانستان ، نتیجه اش بربادی باشد . ولکن قرآن از برګشتن به جاهلیت ، که منافقین و یهود برآن سعی داشتند ، مسلمانان را بر حذر میساخت ، نه آنچه حکمتیار میګوید . حکمتیار ، با این تفسیرش ، فرصت میابد ومېګوید که تنها انانیکه برای رسیدن به قدرت عجله نکردند ، در جهاد آزموده شدند (یعنی خودش) قرآن برایشان اجازهٔ رسیدن بولایت میدهد . و سامعین ، که همه اعضای حزب هستند ، ازین خطبه خرسندند که “زعیم حزب شان” تا کدام اندازه متمسک به قرآن است ، و برای کسب رئاست هیچ شتابی بخرچ نمیدهد . ولی اګر ذاکرهٔ شان یاری کند ، به یاد خواهند داشت که حکمتیار در رسیدن به حکم ، از همه ، عجلهٔ بیشتر داشت ، هر مانعې را با سرعت قلع و قمع میکرد . پس شکیباری از کجاشد در شخصیکه شدت را به ابراهیم علیه السلام نسبت داد ، و در قلع و قمع مخالفین لحظهٔ دریغ نکرد ؟

این بحث نشان مېدهد که غرور وتکبر حکمتیار نه تنها باعث دربدری ملت ګردید ، بلکه نافهمی مازاد غرورش “حزب اسلامی” را متلاشی ساخت . و پول ګزاف امریکا و مساعی پاکستان کافی نبود که حزب اسلامی را بر افغانستان حاکم سازد . امید است این تحلیل سبب تنویر “حزب اسلامي” ګردد .

جوابې به هواخواهان حکمتیار : یکی از هوا خواهانش مرا متهم کرد که اغراض شخصی مرا باین جهت سوق داده است ؛ دیګری ګفت که نا ممکن است قرآن تفسیر غلط شود ؛ و دیګری “چلنج” داد که با من به بحث بپردازد . بلی ، بین من و حکمتیار نزاع شخصی موجود است . و میتوانند به حقیقت برسند که بعد از نزاع ، در مجلسې که صبغة الله مجددی به ریاست رسید ، با حکمتیار مصافحه کردم . حتی پیشنهاد (مجددی) را برای اقدام مشترک و محاکمهٔ حکمتیار نپذیرفتم و نخواستم که نزاع شخصی فضای متشنج جهاد را بدتر سازد . درعدم تفسیرغلط و تحریف قرآن کریم ، حالا هم با وی کارې نداشتم .

چرا “احزاب اخواني” ره شیطان پیمودند ؟

        { ما مریدان رو بسوی کعبه چون آریم چون ؟       رو بسوی خانهٔ خمار دارد پیرما }

  دربدری و خونریزی را که احزاب بالای ملت آوردند ، بالای هر انسان تأثیرعمیق داشت و دارد .

من که با صحنهٔ جهاد ــ بحیث مراقب نه مجاهد ــ آشنا بودم ، و رؤسا ، و اعضای احزاب هفتګانه را از نزدیک میشناختم ، تأثیر کارثه را عمیقتر حس میکردم ، و حتی پیش از وقوعش پیش بین ان بودم . در یک رسالهٔ  مختصر ویک قصیدهٔ مطول حقائق را بیان  کردم : ۱- “سرموفقیت جهاد در حفظ قدسیت آنست.” رسالهٔ در فارسی پشتو و عربي . ۲- “د جهاد سره جفا” که چطور جهاد از مسیر مقدس منحرف شد ، که آنرا در اجتماع ۶۰۰ قوماندان جهاد در دامنهٔ کوهې در وطن خواندم .

 با این تأثیر و تأثر ، ناچار ، در جستجوی اسباب شدم : که چرا پیروزی ما به منفی ضرب شد ؟ چطور که کشورهای همجوار ، از برکت جهاد ، آزاد شدند ولی وطن در خاک و خون غلطید ؟ چرا منظمهٔ تحریر فلسطین جهاد ما را ساخته و بافتهٔ امریکا دانست ، و از خود جوشي و اشتراک همه ګانګی و قربانی بی پایان ملت چشم پوشید ؟ از سنګ و کوه ندا برخاست ولی (آیة الله خمیني) سکوت اختیارکرد ؟ چرا تسلط پنجصد سالهٔ غرب ، پهناوري فکر را نصیب مسلمانان نکرد ، تا غرب را بهتر بشناسند ؟ آیا این همه “احزاب اسلامی” ، که مثل خرګوش در تکثرند ، درعمل مسلمانند ؟ و “عمل” یګانه محک ارزیابي دراسلام است : « و قل اعملوا فسیرالله عملکم و رسوله و المؤمنون : التوبه ۱۰۵» . احزاب از کدام مرجعې توجیه میشوند و الهام میګیرندد ؟

من میدانستم که “اخوان المسلمین” تأثیر عمیقې بالای احزاب سه ګانه (سیاف و حکمتیار و رباني) دارا بود ، و بر باقی همان تأثیرې که “خربوزه خربوزه را دیده رنګ میګیرد .” ولکن نظر به احترامی که به جناب (سید قطب – رهبر اخوان المسلمین بعد از حسن البنا) داشتم ، این تأثیر را  در راه صواب میدیدم . لکن سالها بعد به حقیقت  پی بردم : در آخرین روز سال تحقیق در پرنستون (بحیث “فُل برایت سکالر”)  پروفیسورې بنام (مایکل کوک) از من خواهش ملاقات نمود ، و خواست از کتابش [امر بالمعروف و نهی عن المنکر و تأثیرش در تکوین فکر اسلامي ،  ۷۰۰ صفحه و ۴,۰۰۰ پاورقي] به من خبر دهد . حسب وعده کتابش را خواندم . چون همه مقدسات اسلام را برباد فنا داده بود ، نقدی در بیش از (۳۰) صفحه نوشتم و ایمیل کردم . از اهتمامم تشکر نمود . وعده داد که به خواندنش میپردازد ، ولی جوابې درنیافتم . لکن کتابش چشمم را به حقیقت شګفت انګیزې باز کرد : مایکل کوک ، در ضمن نکوهش از اسلام ومقدساتش ، بیان داشت که حتی عالمی چون (سید قطب) در تفسیرش (فی ظلال القرآن) از اهمیت “امر بالمعروف و نهی عن المنکر” کاسته  است ، و وجود و عدمش را یکسان میبیند : به نظرسید قطب “امر بالمعروف و نهی عن المنکر” مربوط به داشتن قدرت برای اجراء وتنفیذ آن است ؛ و درعدم وجود قدرت تنفیذي ، هر سعی برای اصلاح ، جزئی و محصور به فرد میشود و درعلاج “جاهلیت عصر جدید” سودې نمیبخشد . ادعای  (کوک) را این عبارت سید قطب به إثبات میرساند : (و في أول مقتضیات هذا المکان [خیر امة اخرجت للناس ..] أن تقوم علی صیانة الحیاة من شر الفساد . و أن تکون لها القوة التي تمکنها من الامر بالمعروف و النهی عن المنکر ، فهی خیر امة اخرجت للناس .لا عن المجاملة ،  و لا عن مصادفة او جزاف …. جلد اول صفحهٔ ۴۴۷) . و لکن قرآن کریم ، در هیچ جائې “امر بالمعروف و نهی عن المنکر” را مشروط و مربوط بوجود قوهٔ تنفیذی نګردانیده است : (نه در سورهٔ العصر ، که خطاب به هر فرد است ؛ ونه در آل عمران : آیات ۱۰۴- ۱۰۷ و  ۱۱۰ – ۱۱۲؛ و نه در التوبه ، آیت  ۱۱۲ ، که هردو ، خطاب به جامعه است) . ربط “امر بالمعروف و نهی عن المنکر” با وجود قوه و سلطهٔ تنفیذي ، زادهٔ تخیل سید قطب است و بس . قرآن ازان مبراست . این صفتیکه خداوند مسلمانان را به آن موصوف میسازد (امر بالمعروف و نهی عن المنکر) ، و به سبب آن مسلمانان بهترین امتها است ، و یهودان به سبب عدمان آن ذلیل ترین امتها است ، ارتباطش به قوت ایمان است ، نه به زور و زجر و قوهٔ تنفیذی . زور و زجر نتائج عکس بار میاورد ، و سبب نفور میګردد . بزګترین دلیلې که وجود زور را رد میکند این حدیث است : [إن من اعظم الجهاد کلمة عدل عند سلطان جائر] که سید قطب در صفحهٔ (۴۴۸) ذکر میکند ، بدون آنکه پی برد که حدیث وجود زور را منتفي میسازد ــ شخصیکه در مقابل سلطان ظالم حق ګوئی میکند ، قوتش ترس از خداست ، نه از قوتیکه با قوت سلطان همتا باشد !

ولکن سید قطب در لازم و ملزوم ساختن “امر بالمعروف و نهی عن المنکر” با “سلطه و قوت” ، در پی این بود که برای حزب “اخوان المسلمین” دری بسوی ګرفتن قدرت باز کند ، تا ، به زعم خودش ، بتواند مسلمانان را از “جاهلیت عصر جدید” نجات دهد . ولی این کار یک جسارت حزبی است ، نه تفسیر صحیح از قرآن . “اخوان المسلمین” در مصر ، سوریه ، سودان ، و از همه مهمتر افغانستان ، موفق نشدند که هیچ یک را از “جاهلیت عصر جدید یا قدیم” بیرون کنند .

با وجود تأثیر عمیقې که بالای (سیاف ، حکمتیار و رباني) داشتند ، از برادر کشی هایشان ممانعتی نکردند . اګر “اخوان المسلمین” ، بجای قصد قتل جمل عبدالناصر ، در صدد اصلاح میبودند ، مصر امروز در ذلت بسر نمیبرد ، و در دام اسرائیل نمې افتاد . و برای این رکن مهم اسلام  (امر بالمعروف و نهی عن المنکر) هم فرصتې پیدا میشد ، تا با یک سیر تکاملی ، راه و سلوکی برای اصلاح حکومات میسر میساخت . مسیر اصلاح ، دور از خونریزی و انقلاب ، که  یګانه راه تغیر و اصلاح در غرب است . انقلابهای غرب و کمونیستي (انقلاب انګلیس ، انقلاب امریکا،  انقلاب فرانسه ، انقلاب اکتوبر روسیه  و انقلاب ماوتسی تونګ در چین) همه وقوع یافتند زیرا راه دیګری برای اصلاح نبود . همین حالا امریکا در شرف انقلاب است ، زیرا راه دیګرې برای خروج از مشکلات بیشمار در پیش نیست . ولی “اخوان المسلمین” راه غرب و انقلاب را اختیار کردند ؛ قرآن را چنان تفسیر کردند که مبرر اهداف شان بود ، نه برای اصلاح و فلاح مسلمانان . و مسیر انقلابی تسلسلی است : هر انقلاب نطفهٔ بعدی را در خود میپرورد ، و مصر درین دوامه دیر خواهد زیست .  دلیل اینکه ، جهاد در مقابل روس با خون بېش از ملیون شهید ، برای ملت رفاه در بر نداشت بلکه تباهی بار آورد اینست که اداره اش بدست کسانی بود که بنام “اخوان المسلمین” بودند ولی قرآن را به طاق نسیان سپردند .

III

“امر بالمعروف و نهی عن المنکر” در دیدګاه تاریخ :

« ولتکن منکم امة یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و أولئک هم المفلحون : آل عمران ، ۱۰۴» : و باید در بین شما معلمین خیر باشند [نزد ابن مسعود ، رضی الله عنه ، “امة” معلم خیراست] که به خیر دعوت میکنند و از شر منع میکنند و آنانند که رستګارند . معلم خیر باعث اصلاح امت است و مثال بارزش ابراهیم علیه السلام است : «إن ابراهیم کان امة قانتاً لله حنیفاً : النحل ۱۲۰» .

برای اصلاح  حکومت و رعیت ، خصوصاً حکومت ، وجود معلم خیر ضرورت مبرم است : رسول صلی الله علیه و سلم  فرمودند که خلافت بعد از رحلت شان سی سال خواهد بود [ ثم یکون ملکاً عاضّاً ] و بعداً ملوکی خواهند بود که حکم را چنان محکم خواهند ګرفت که سګ استخوان را به دندان میګیرد . پس اولین جهتیکه “معلم خیر” باید در پی اصلاحش باشد حکومت است ، که شرش خیلی محتمل است .

مفسران را رأی برآنست که نهی از منکر مهمتر از امر به معروف است . و دلیل این استنباط مفسرین حدیثې است که میګوید ، بزرګترین جهاد دفاع از عدالت است ، در پېشګاه سلطان ظالم : “إن من اعظم الجهاد کلمة عدل عند سلطان جائر” . و آیا سلطان عادل در طول تاریخ انګشت شمار نبوده است ؟

تاریخ ۱۴۰۰ سال ، و حالت فلاکتبار مسلمانان شهادت میدهد که حکومتها بیش از هر جهت دیګر مصدر شرند . ملت ها را بسوی بربادی و کمتر بسوی سعادت برده اند . بنا برین هدف اول این رکن اسلام ، نهی ظلم و اصلاح حکم است . حکومتهای [مجددی ، ربانی ، کرزی و اشرف غنی] فقر را منتشر ساختند ؛ یک ملت فعال و کاری را ، بواسطهٔ مخدرات ، عاطل و طفیلی ساختند ؛ از پولش خود را و خودي ها را ملیونر و بلیونر ساختند ؛ فحشا را نشر دادند ؛ و به کرسی دندان چسپاندند .

 ولې مثال برجستهٔ تاریخی دعوت بخیر و منع شر از عبدالعزیز بن عبدالسلام است . عالم جلیلیکه سفاکی و چور و چپاول قشون چنګیز را در سوریه به چشم سر دید ، و برای منع آن خود را به مصر رسانید . در مصر خاندان ایوبی رو به انهیار و ممالیک در بروز و در تدارک مقابله با قشون چنګیز بودند . عبدالعزیز بن عبدالسلام میدانست که ثقل جنګ و قربانی بر دوش عوام و فقرا خواهد بود ، و از انصاف دور خواهد بود که تمویل جنګ هم بر شانهٔ آنها باشد . بر منبر برخواست ، و ګفت که تا آنکه ثروتمندان قادرند جنګ را تمویل کنند نشاید که از عامهٔ مردم  پول خواسته شود . بعد از شنیدن این “امر بالمعروف و نهی عن المنکر” ، یک جنرال ممالیک ګفت که همه ثروتش را وقف جهاد میکند . ثروتمندان و سران دیګر از وی تقلید کردند و ضرورت نبود تا ازعامهٔ مردم پولی بطلبند . تدارک جنګ با دقت انجام شد ، و بزرګترین جنرال چنګیز (کتبغای) با تمام قشونش ، در سال ۱۲۶۰م در فلسطین (عین جالوط) بقتل رسیدند ، پیش از آنکه به مصر قدمې بګذارند . این شهامت و ایمانداري درتاریخ صفحهٔ نو باز کرد . نه تنها مسلمانان بلکه اروپا هم از بربریت چنګېز آسوده ګردید . ( کارن آرمسترانګ ، “جنګهای مقدس : جنګهای صلیبی و تأثیر شان بالای دنیای امروز .” صفحهٔ ۴۴۷) .

بسیارې از دول (امر بالمعروف و نهی عن المنکر) را جزء لاینفک ګردانیده اند . با این خطای بزرګ ، رعیت هدف میګردد ، و حکومت که مصدر شر در طول تاریخ بوده است ، از محاسبه دور مېماند . این کار “امر بالمعروف و نهی عن المنکر” را اسیر حکومت میګرداند ، و از ارزشې که قرآن کریم برایش میدهد محروم میسازد . ولی ، با وجود نابسامانیها در افغانستان ، علمائېکه قادرند این رکن اسلام را احیاء کنند و حقش را ادا کنند وجود دارند . و حکومت اسلامی باید از وجود شان استقبال کند . علما باید بدانند که تنها و تنها ، “معلمین خیر” با فهم عمیق از قرآن و حدیث ، آګاهی اوضاع و موضوع ، عدمان تعصب و جانبداري ، میتوانند این امانت قرآنی را طوریکه قرآن میخواهد به عرصهٔ حکم بنشانند .

تمکین استقرار و راه تقدم برای وطن :

درین برههٔ زمان ، که استعمار غربی رخت میبندد ، و استعمار چین هنوز کاملاً مسلط نیست ، فرصت   است برای تاسیس یک حکم تمام عیار اسلامی ، تا مثالې برای جمیع مسلمانان باشد ، و منهجې برای ارتقا و سعادت ګردد ، وعطش دیرین برای رفاه را جواب ګو باشد . نه آن حکومتی که به نام اسلام ، و در اصل مصلحت حزب و یا ګروهې را پیګیر باشد . طالبان باید اجتناب کنند ازینکه بار دیګر ملت بنام اسلام فریب داده شود . به تصور هم نمیآید که طالبان ، بعد از قربانی بینظیر و فوز مبین ، که بفضل اللهی نصیب شان ګردیده است ، کاری بر شیوهٔ احزاب کنند . طالبان هم از نګاه  عقلی و هم ایمانی ، بالای کرزی ، اشرف غنی ، مجددي و رباني هزارها برتری دارد . از دارندګان حکمت قرآنی توقع مېرود که این ملت پرکار با ثروات عظیم را در تعامل و توازنی قرار دهند ، تا در مدت کوتاهی ، یکی دو سال ، از دامهای ګسترده استعمارعبور کند ، و راه بسوی رفاه پایدار هموار و سهل العبور باشد .

 پس کدام است اعمالیکه خداوند را راضی ، حکومت را خادم ملت و بندګان را رستګار میسازد ؟

(۱) آمدن اسلام مصادف با قحطی عالمګیر بود که انسان را از انسانیت بی بهره ساخته بود و اخلاق اصلاً وجود نداشت . اسلام ، انسانیت و اخلاق را از جدید تهداب ګذاشت ــ بدون جور و سوطه . معالجهٔ قحطی چنین بود که رسول صلی الله علیه و سلم و اصحابش همان نانی خوردند که به دیګران میسر بود ، و لباسی پوشیدند که دیګران به تن داشتند . این تواضع و سلوک سبب شد که انسانها ازغارت و دزدی دست برداشتند ، صبر را پېشه کردند ، و با عرق جبین کسب رزق کرداند . روش رهبران مصدر تقلید رعیت ګردید ، و بشریت از وحشت بیرون شد . تغیر چنان بود که خلیفهٔ دوم ، پیش از اسلام دخترش را زنده بګور کرد ولی عدل و حکمش تا امروز بې نظیر است . مورخ بزرګ {اِدوارد ګِبَن} ، با وجود نفرینش به اسلام ، در کتابش “انهیار و سقوط امپراطوري روم” ، به فضیلتش اعتراف میکند . قرآن کریم بیان میکند که در فقر و قحطی متقی ترین بشر راه ګم میکند : آیت اخیر سورهٔ الجمعة عتاب است به اصحاب رسول صلی الله علیه و سلم ، که نماز را ترک کردند و به استقبال قافلهٔ شتافتند که از شام آمد . در بیست سال ګذشته ملت دچار قحطی و هر نوع فروپاشی ګردید ، از مظاهر عمدهٔ آن ظهور قصرهای مجلل و مجالس رقص بود ، که اذیت قحطی و ګرسنګی را صد ها بار بلند میبرد . فاحشه خانها ، بچه بازی ها و مخدرات ، بعضی را ملیونر ساخت ، و ملیونها را در ذلت و دونی فروبرد . پس یګانه راه علاج فقر، حسن سلوک رؤساست ــ زیرا رعیت همېشه مُقَلِد  رئیس است . قحطي چهل ساله ، که امریکا آنرا با وضع قیود شدت میبخشد ، علاج دیګرې ندارد . این رذالتهای {ناتو} و اجیرانش چنان بار ثقیلی را بالای حکومت حمل کرده است که حکومت دیګری در طول تاریخ به آن مواجه نګردیده . علاجش : همین حدیث شریف است: «افلا تنصرون و ترزقون بفقرائکم» . علاجش ازبین بردن آثاراستعمار در رعایت به فقرا و خدمت حقیقي به ملت است و بس . مشکلات با این بزرګی مجالی نمیګذارد که حکومت   مشغول طول ریش ګردد (که کار ناصح در مسجد است) . دلیلی وجود ندارد که دختران و زنان محجب از کار و تعلیم محروم بمانند ؛ و یا زنان بیوه و بېکس از کسب رزق منع ګردند ؛ در حالیکه مجرمین : دوستم ، محقق ، کرزی ، غنی ، عبدالله ، تورن اسمعیل و هزاران دیګر آزادند و در عیش بسر میبند .

 حکومت آخوندها در ایران ، که شدت و حدت معیار اخلاص و تمسک شان به اسلام بود ، وعلاج فقر و رعایت ملت را به طاق نسیان سپردند ، حالا منتظر سقوط است : ملیونها ایرانی از دین بیزارند ، بی نان و بی آبند ، در انتظارند که شهزادهٔ پهلوی ، و لو با کمک اسرائیل ، به داد شان برسد .

(۲) امریکا در چهار قضیه به ملت جوابده است : ا ــ تاوان جنګ نا مشروع وتمویلش با پول مخدرات ؛      ب ــ نشر مخدرات برای عاطل ساختن قوهٔ بشری ؛ ج ــ استخدام اجیران “بلیون دالری” برای پخش فساد و کلتور امریکا از خلال “دیموکراسی نام نهاد” ؛ د ــ تأخیر سیر تقدم ملت در دوران احتلال .

هر شتابی ، برای راضی کردن امریکا و کسب اعتراف ، به امریکا فرصت میدهد تا آنچه را در جنګ بدست نیاورد در نیرنګ صلح بدست آورد ، و شروطی بګذارد تا ازهر چهار جنایت برائت حاصل کند . طالبان باید راه صبر و تٱني را پېش ګیرند ، و شکر نعمت کنند ، که خداوند نه تنها نصر مبین نصیب شان کرد ، بلکه امریکا را چنان دچار بحران ساخت که از تاخت و تاز بازش ماند ، و دیر نخواهد بود که سیطرهٔ اقتصادی و سیاسی را نیز از دست بدهد ، و خود راه مصالحت بجوید .

(۳) خطاهای تاریخي باید تکرار نګردد : در سه جنګ با انګلیس ، با وجود پیروزي ، معاهدات صلح همه به نفع انګلیس امضاء شدند ، که تا امروز ، خط دیورند ، مانع تجارت و امرار حیات ماست . با وجود انهیار اتحاد شوروی ، دستآورد جهاد را برهان الدین ربانی ، از حزب جمعیت ، به صفر ضرب کرد : بعد از خیانت باز نګهداشتن راه سالنګ بروی قشون سرخ ، تاوان جنګ را نیز به روسها بخشید .                                                                          (۴) نباید پاکستان شویم : که خودرا “ریپبلک اسلامی” میشمارد ، ولی مستعمره چین است ؛ درظلم بالای ایغور ساکت است ، ولی برای إرضای غرور ، در سرحدات ما حرکات طفولانه به نمایش میګذارد !    چین با اعمار بندرها ، سرکها و راها ی آهن بر جهان پخش سلطه میکند ، و امریکا با داشتن (۸۰۰) پایګاه نظامی ، و سربازانش در لابلای تکنالوجی جنګ مېکنند . در حالیکه امریکا ثروتهارا مېدزدد ، چین اشد ضرورت دارد تا ازدیاد نفوس و ضیقیت اراضی را با اشغال اراضی معالجه کند . اینکه اختیارش آسترالیا ، کانادا ، روسیه یا حتی امریکا خواهد بود ، در حدس و تخیل است . چین جنګ های استعماری را با قشون سیل آسا و امواج “یاجوج وماجوج” اداره خواهد کرد : بقول ماوتسی تونګ ، قربانی چند ملیون برای چین درد سری نخواهد بود . اینکه کدامشان خون آشام تراست ، فعلاً جوابی ندارد . ولی معاملهٔ چین با ایغور ، ما را به یاد جنګهای چنګیز و هلاکو میبرد .

قراردادهای طویل المدت چین ، با پاکستان و ایران ، افغانستان را خواه ناخواه جزء مکمِل این تَشَکُل میسازد . و دیده شود که چه در پیش است ، زیرا بندر چابهار ایران و ګوادر بلوچستان ، برای چین اهمیت ستراتیجیکی فوقالعاده دارند ، و آن وقتی حاصل خواهد شد که افغانستان معبر برای هر دو باشد .

همسایګی “دربدیوار” با چین بزرګترین تحدی و چلنجی است که هیچ حکومت پیشین بآن مواجه نبود . فراست اسلامی باید به اوج برسد تا نشود مضیقه اقتصادی ، که ساختهٔ امریکا است ، ما را در دامن چین چنان اندازد که بیرون شدنش ناممکن باشد .

(۵) غرب و چین ، با نشر وباها و واکسینها ، جهان را با چنان معضلهٔ ای روبرو کرده اند که از خلال آن ، جنګ جهانی ، بحران جهانګیر اقتصادی ، قحطی ، بیکاری و انقطاع تجارت ، همه محتمل  است . و خوشبختانه افغانستان ، با ترکیب بشری ، زمین ، آب و هوا ، برای مواجهه با این بحران محتمل ، استعدادی دارد که در بسیارې از کشورهای دیګر وجود ندارد . زراعت کشور ــ مانند زراعت مصر در زمان یوسف علیه السلام ــ موقعیت خاص پیدا میکند ، تا ملت را ، از قحطي وعزلت جهانی نجات دهد . و واجب است که حکومت اوضاع خیلی خطرناک بین المللی را بی اهمیت تلقی نکند : برای خود کفائی در مواد اساسی جهد جهید بخرچ دهد ، باید زراعت (میوه ، دانه ، حیوان ، نبات) ، در اولویت باشد ، زیرا مجال وسیعې است برای کارهائېکه هموطنان برایش احتیاج فوقالعاده واهلیت کامل دارند .

 (۶) بهترین و وافرترین مصدر دخل برای حکومت تکس بالای اراضي ، قصرها ، اپارتمانها ، باغها وغیره است ، که اقتصاد دانان درین اواخر بآن اهتمام بخرچ داده اند . این تکسها که باید بالای املاک مافوق ضرورت (نه بالای آنکه یک خانه برای زندګي دارد) و به درجات وضع ګردد ، وسیلهٔ مؤثریست برای ترسیخ عدالت اجتماعي ، که قرآن کریم ، در ابتدا ، بآن اهتمام بخرچ داده و مسلمانان را از تداول ثروت بین ثروتمندان با حذر ساخته و شدیداً منع کرده است : «ما أفاء الله على رسوله من اهل القرى فَلِلَّه و للرسول و لذى القربى واليتامى والمساكين و ابن السبيل كي لا يكون دوُلة بين الاغنياءِ منكم و ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا واتقوا الله إنَّ الله شديد العقاب ، الحشر ٧ » . تداول ثروت بر صاحبان املاک ، مثل نزول “من و سلوی” بالای یهود است ، که بدون جهدی نصیب شان میګردید . به همین منوال هر حرکت عمراني مثل سرک ، پل ، شهرسازي ، کانال ها ، تمدید برق ، و غیره و غیره، ارزش املاک را بلند میبرد ، ثروتمندان را ثروتمنتر میګرداند بدون آنکه جهدې بخرچ داده باشند . پس این ثروت مازاد ، که آنها در خواب و نصیب شان میګردد ، مصدر دخل بزرګې است تا صرف آذوقه ، اسکان ، صحت و تعلیم فقرا ګردد . و اینست راه عدالت در روند اقتصاد اسلامي .

(۷) معادن نادر افغانستان ، که تکنولوجی جدید بآن متکی است ، و با ارزش ( ۳ــ۴ تریلیون دالر)  سبب دلپری افغانهاست . و لکن چشم امریکا ، چین ، روسیه و غیره را هم بخود دوخته است . لکن بحران محتمل باندازهٔ هولناک و عالمګیر است که رکود اقتصاد جهان سبب فسخ قراردادها خواهد شد ، وخطر حقیقی وجود دارد که مبادا ارزو و امید هموطنان نقش بر آب شود . وجود معادن باین پیمانه مستلزم انست که کدرهای فنی و مجرب باندازهٔ کافی بمیان آید ، که اقلا ده سال در بر دارد . و مهم تر از همه تجربهٔ تلخ اکثر ممالک ، که درآن استخراج معادن آبهای زیر زمینی را زهر آګین کرده است . شهر کابل بالای همین ابها زیست میکند . بنا برین ملاحظات ، استخراج معادن باید با تأني ، تدبر ، بعد نظر ، و درنظرداشتن تجارب دیګران رعایت شود : تهیهٔ کوادر فنی ، متابعت سیر تدریجی ــ کسب تجربه ، بررسی هر قدم ، در ختم هر قرارداد خیلی مهم است ــ “تا نشود که مال بدست آید و بې آب شویم ” . و یا مانند پترول ، که ثروت تولید کرد ، و لکن اقتصادی بمیان نیاورد که خود کفا باشد ، و عربها ، با وجود ثروات عظیم ، تا امروز از اعتماد بغیر مستغنی نیستد .

مولوی صاحب شهاب الدین دلاور ، از حکمت قرآنی برخوردار است ، و درایت کافی در امور معادن وانمود کرده است که قابل تقدییر است . و یقین است که در یک مسیر تدریجی و کسب تجربه حرکت خواهد کرد : معدن مس که قراردادش را حکوت سابق عقد کرده است ، بعد از تصحیح نواقص ــ در قرارداد ــ در حال تنفیذ است . ازخلال آن تجربهٔ زیادې در تعامل با چین حاصل خواهد شد ، پیش از آنکه قرارداد دیګرې عقد شود . آسترالیا و بعضی دول ، در امریکای لاتین ، معادنی شبیه به وطن دارند و شاید تجربهٔ شان مفید و دول مناسبی برای آموزش کدرهای افغان باشند .

(۸) امریکا نه تنها ۴ــ۵ ملیون قوای بشری را با مخدرات عاطل ساخت ، بلکه خود کفائی افغانستان را هم از هر جهت محدود کرد : اسمعیل خان با خرید برق از تاجکستان نه تنها فرصتهای کار را از بین برد بلکه کلید اقتصاد را به تاجکستان داد ، که هر وقت بخواهد متوقف سازد . از هر سو دست ما زیر سنګهاست : تاجکستان در شمال ؛ پاکستان درجنوب ؛ و فاطمیان ایران که همیشه امن را تهدید میکنند .       و لکن همهٔ این دول ، بدون راه عبور از افغانستان راهی بسوی ترقی و رفاه ندارند . چاره سازی این مشکلها ، که اشغال امریکا سازنده آنست ، در وجود عزم و اراده ، تائید ملت را همیش با خود دارد .

 (۹) پاکی از تلوث حزبی کار آسانې نیست . عفو عمومی قدم متینی بود برای ګذر ازین ګنداب متعفن . و لکن علاجش به یک سیستم قضائي تمام عیار اسلامی ضرورت دارد ، تا بتواند فوران این تلوث را ،  که از خارج تمویل و تدبیر خواهد شد ، با درایت جلوګیری کند . ملت باید خاطر جمع شود که احزاب و تکتلات خطری ایجاد کرده نمیتوانند : قاچاقبران مخدرات ، محققیان،   اسمعیل خانیان ، فاطمیان ، افغانستانی ها (اصطلاح مُرَوَجهٔ ایران برای نفی هویت افغان) ، پدرامیان ، دوستمیان ، حکمتیاریان ، سیافیان و غیره ، و غیره ، همهٔ این تکتلات زادهٔ استعمار است ، و برای تباهی زرع ګردیده اند ، و شریانهای مالی برای نمو و تغذیهٔ شان کماکان فعال است ، تا اغراض استعمار و دول همسایه را با ایجاد تزلزل وعدم استقرار پیش ببرند . سیاف ، که فصاحتش درعربی پوششی برای سفاهتش در دین است ، زعامت این تحزب شیطانی را به عهده دارد “ولی از هوشیاری زیاد قبرش را خودش میکند” : سیاف بعد ازانکه پولهای اتحاد احزاب پینجګانه را ، در ایام جهاد دزدید ، و احزاب شکایت خود را مستند ساختند (که نسخهٔ آن موجود است) ، در بیانیهٔ (ثبت شده) اظهار داشت : ( من متهم شده ام که وفای بعهد نکرده ام ، ولی باید بدانید که اګر به این عهدها وفا کنم آنعهدی را میشکنم که بین من و خدای منست) . مشغولیتش بحیث {مفتی ناتو} مجالی نمیګذارد تا با صدق و صفا واسلام کاری داشته باشد . شریعت را ، مانند خمینی ، همان تفسیر و تعبیرې میکند که برایش جولانګاه وسیع بدون قید و بست بدهد . خمینی فرمانی باین محتوی صادر کرد : که “حکومت ما [ولایت فقیه] بالای همه ارکان اسلام بالا بلندی دارد ، حتی بر نماز ، روزه  و حج مکه .” (در کتاب جودت مِللر ، “خداوند نود و نه نام دارد” صفحهٔ ۴۵۳) . اګر خدا ناخواسته ، “ماست سیاف مایه ګرفت” ، احزاب بطور سنتي ، و حکمتیار با کمې تعلل ، به فتنه منضم خواهند شد ، حزبی های قدیم با دریافت پول بار دیګر روانهٔ « جهاد مقدس » خواهند ګردید ، و صدراعظم هند {مودی} با رقاصه های هند به پاکوبي خواهد پرداخت که جنګش با پاکستان با زعامت شمشیرزنی چون سیاف قیادت میشود . علمبرداران  نفاق که در ترکیه جمع شده اند ، دو جاسوس چیره دست ، [( اتمر ،در  کی-جی-بی ) و (صالح ، در سی- آی- اِې)] ، را در خدمت دارند . هر دو روزی خور خدعهٔ (۹/۱۱) اند و با شبکهای جاسوسی غربی و شرقی ارتباط وثیق دارند .

 مالیزیا جهت مناسبی برای مشوره در معامله با امریکا و اجیرانش است . مالیزیا یګانه ملک آزاد است ، که خدعهٔ (۱۱ سپتمبر ۲۰۰۱) را محکوم کرد ، و حملهٔ (ناتو) بالای افغانستان را غیر شرعی دانست .

(۱۰) اوضاع رقتبار عالم اسلام در خور آنست که مساجد ندای وحدت را در جهان بلند کنند . وجود (انترنت) ، همانطوریکه در پخش و نشر اسلام کومک کرد ، میتواند در بلند کردن ندای مستضعفین و اعادهٔ کرامت انسان سهم شایانی داشته باشد . علما و خطبای مساجد ، بائیست جهان بین شوند ، حکومتها را به تعاون سوق دهند ، تا چین ، هند ، اسرائیل ، برما و امریکا را مجبور به حل مشکلات کنند . یقین است که تعاون در حق ــ بدون مبادرت به جنګ – حل مشکل خواهد کرد .

متأسفانه بعضې خطبا ، برخلاف تساند و تعاون ، به یکی دیګر دشنام میدهند ، و تفرقات مذهبی را دامن میزنند . باید هر خطیب و بدون تردد ، بیان کند که هر چهار امام ( ابو حنیفه و مالک و شافعی و حنبل )  برحقند ، و پیروان همه برادرند « انما المومنون اخوة فاصلحوا بین اخویکم و اتقوا الله لعلکم ترحمون : الحجرات ۱۰» . وبدون تقوی و اصلاح ، رحمت خداوند بعیدالمنال است .

عبدالرحمن الفت   { ۱ جنوري ۲۰۲۲م  ــ ۶ مارچ ۲۰۲۲ ، (۳ شعبان ۱۴۴۳ ق  / ۱۵ حوت ۱۴۴۰ ش)}

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Comments are closed.