جيوپولیتیک روابط افغانستان و ایران

سيف قاضي زاده

319

« جيوپولیتیک روابط افغانستان و ایران » :

با پایان حضور نظامی ایالات متحده در افغانستان، سرنوشت مذاکرات صلح  بین دولت افغانستان و طالبان در بلاتکلیفی پیچیده شد  . در همین حال ، ایران در بحبوحه دور جدیدی از رقابت بر سر قدرت در پویایی های منطقه ای بالقوه پس از آمریکا ، گام هایی برای تقویت نفوذ خود در افغانستان برمی دارد .

دخالت قدرت های بزرگ رقیب در افغانستان  نزدیک به نیم قرن ، کشور را به یک ” زمین بازی جيوپولیتیکی ” گسترده تر کشانده است ، جایی که ایران همچنان یک بازیگر کلیدی است . در این میان ، نفوذ ایران توسط دیگر قدرت های منطقه از جمله پاکستان، عربستان سعودی و امارات متحده عربی به چالش کشیده شده است .  خروج نيرو هاي ایالات متحده و سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) از افغانستان ، چرخه جدیدی از رقابت منطقه ای برای نفوذ در افغانستان را رقم زد . ایران در برابر سناریوهای چالش برانگیز ، تلاش‌ خود را به هدف تقویت روابط با دولت افغانستان و در عین حال تعامل با اقلیت‌های قومی این کشور , بر اساس گزارش رسمی وزارت دفاع ایالات متحده، «ارائه حمایت مدنظر از طالبان» تشدید کرد .

در شرایط کنونی، روابط دوجانبه افغانستان و ایران بیشتر تحت تأثیر رقابت چندجانبه در منطقه است تا پویایی روابط سنتی دو کشور همسایه .  ایران که به‌خاطر سیاست چندجانبه‌اش در افغانستان شناخته می‌شود ، رویکرد پوشش همه پایگاه‌ها را در منطقه ادامه ميدهد تا در شرایط جاری و نامشخص از تهدیدات امنیتی غیرمنتظره محافظت کند . ایجاد توازن میان ایدئولوژی و جيوپولیتیک در آینده‌ای قابل پیش‌بینی زیربنای روابط ایران با افغانستان خواهد بود . این مختصر به روابط افغانستان و ایران در بحبوحه رقابت منطقه ای فزاینده و پویایی در حال تغییر صلح و درگیری در افغانستان می پردازد .

نفوذ پر رنگ پاکستان وايران در افغانستان ,     (از مداخه شوروي تا سقوط طالبان ) :

   سه  کشور مسلمان و همسایه ,  ایران ، افغانستان و پاکستان  به واسطه نزدیکی جغرافیایی، میراث مشترک فرهنگی  و اجتماعي و روابط قومی با یکدیگر مرتبط هستند . قرابت های زبانی همه این عوامل از زمان ظهور پاکستان در سال 1947 ، ایران و پاکستان را به دوستان هم تبدیل کرده است. اما رابطه پاکستان با همسایه شمال غربی خود ، افغانستان از زمان آغاز به کار در پایین ترین سطح خود باقی مانده است. در این مقاله به موضوع پشتونستان اشاره ميشود که عاملی تحریک کننده در روابط پاکستان و افغانستان بوده است .

برداشت متفاوت جيواستراتژیک و سیاست های متناقض آنها در مورد افغانستان از زمان خروج شوروی نیز بخشی از این نوشته را شکل می دهد . این نوشته عمدتاً بر ظهور طالبان در افغانستان متمرکز ميباشد که عاملی  خودکشی در روابط پاکستان و ایران است . علاوه بر این ، منافع متضاد و دیدگاه های متفاوت و حمایت آنها از جناح های مخالف در افغانستان ، آنها را به رقیب نيرومند يک ديگر  تبدیل کرده است.  مهمتر از همه ، تغییر سیاست پاکستان در قبال طالبان از 11 سپتامبر به این سو ، فرصتی را برای هر دو کشور فراهم کرد تا اختلافات خود را اصلاح کنند و منافع یکدیگر در افغانستان را برآورده سازند .

پيشينه تاريخي :

از دوران باستان روابط ، ایران ، افغانستان و مناطقی که امروز پاکستان نامیده می شود ، در پیوند دوستی محکمی با هم گره خورده اند .   قبل از ظهور امپریالیسم غرب در قرن هفده ، مرزهای ایران، شبه قاره هند و افغانستان به صورت ضعیف مشخص شده و تحرکات جمعیتی زيا و مکرر بود . پیوندهای فرهنگی ، اجتماعی , سنتی و مذهبی مردم این سه کشور را به هم پیوند می‌داد . روابط ایران و مناطق معروف به  پاکستان امروز طی قرن‌ها ریشه در همان دریچه‌های اخلاقی و آرمان‌های مشترک اسلام دارد که شالوده همکاری مستمر و همیشگی دو کشور را فراهم می‌کند .

 ايران ، افغانستان و پاکستان بخشی از مسیر تاریخی ابریشم بودند که مسیر تجاری را برای کشورهای منطقه به ویژه کشورهای آسیای مرکزی فراهم می کند. الگوی تاریخی مهاجرت ، ادغام بازار و وابستگی متقابل جوامع محلی و شبکه های فرامرزی آنها فراتر از محاسبات منافع ملی اهمیت دارد . با ورود نظام دیپلماتیک معاصر که پس از جنگ جهانی دوم آغاز شد ، سه منطقه (ایران، افغانستان و شبه قاره هند ) روابط تاریخی خود را احیا کردند .

اما روابط پاکستان با ایران از زمان استقلال این کشور در سال 1947  تحکیم و تقويت شد . همجواری جغرافیایی  ، تاریخ مشترک و نزدیکی های عمیق اجتماعی – فرهنگی عوامل متعددی بود که این دو کشور را به یکدیگر نزدیک کرد . ایران اولین کشوری بود که پس از استقلال پاکستان در سال 1947 این کشور را به رسمیت شناخت و از ورود پاکستان به سازمان ملل متحد حمایت کرد . روابط دیپلماتیک بین دو کشور زمانی برقرار شد که دولت پاکستان اولین سفیر خود ” راجا غضنفرعلی خان ” را در می 1948 بحيث نماينده خويش در ایران منصوب کرد . اولین معاهده دوستی و همکاری بین دو کشور در 19 فبروري 1950 به امضا رسيد . از همان آغاز روابط ، همگرایی منافع ، رویکردهای مشترک و درک متقابل در بیشتر مسائل منطقه ای و بین المللی، این کشورها را به دوستان ، متحدان و شرکای دائمی تبدیل کرده است .

 همکاری با ایران برای استراتژی دفاعی پاکستان ضروری است ، زیرا پاکستان در داخل عمق استراتيژي ندارد و تنها کشوری که به پاکستان اين عمق را ميدهد ایران است . دوستی با ایران موقعیت پاکستان را در سطح منطقه ای و جهانی  افزایش داد و از نظر سیاسی ، دیپلماتیک و نظامی پاکستان در برابر دشمن جاه طلب هند ، قوی تر کرد .

اما روابط پاکستان با افغانستان با وجود همجواری جغرافیایی ، مذهب مشترک , منافع فرهنگی و اقتصادی یکسان ، صمیمانه نبوده است . مسئله پشتونستان  – میراثی از نقش استعماری در آسیا –  مبنایی برای درک روابط تیره بین دو دولت مسلمان را ما فراهم می کند . افغانستان تنها کشوری بود که به پذیرش پاکستان در سازمان ملل متحد به دلیل عدم به رسمیت شناختن حقوق پشتونها انطرف خط فرضي  رای منفی داد . روابط دو کشور زماني  متشنج شد که در سال 1949 شورای ملی افغانستان با تصویب قطعنامه  تمامی معاهدات ، کنوانسیون ها و موافقتنامه های منعقده بین افغانستان و هند بریتانیوي را نه پذيرفت و به این ترتیب موافقنامه خط دیورند را رسماً رد کرد . در نوامبر 1955، شورای ملی افغانستان قطعنامه ای را به تصویب رسانيد که در آن سرزمین های پشتون نشين ( پشتونستان ) به عنوان بخشی از پاکستان به رسمیت شناخته  نشود .

دکتر سید صلاح الدین در کتاب سیاست خارجی پاکستان ،( تحلیل انتقادی ) , خاطرنشان کرده است که روابط پاکستان و افغانستان زماني  متشنج و بدتر شد که در سال 1960 سفارت پاکستان در کابل و کنسولگری پاکستان در قندهار و جلال آباد مورد حمله قرار گرفت و پرچم پاکستان نيز مورد آزار و اذيت واقع شد .  پاکستان در پاسخ تحریم تجاری را بر کالاهای افغانستان  اعمال کرد . با وساطت شاه ايران روابط دو کشور بحالت عادی برگشت ، ( شاه  در ماه جون و جولای 1962  از اسلام آباد و کابل بازدید کرد )  , که پس از به قدرت رسیدن سردار محمد داود خان بار ديگر  روال عادي برهم خورد . شاه این بار  وعده کمک  دو میلیارد دلاری به ريس جمهور افغانستان داد  ، به اين ترتيب ايران نفوذ خود را در افغانستان افزایش  و فضایی ایجاد شد که در آن عادی سازی روابط پاکستان و افغانستان قریب الوقوع بود . اس آر چاوری با اشاره به ابتکارات شاه در این زمینه می گوید ، شاه ایران رهبران پاکستان و افغانستان را به پای میز مذاکره هل داد تا راه های مسالمت آمیزی را برای پایان دادن به خصومت 30 ساله خويش جستجو نمايند .

     ” سونامي کمونيزم ” ,  مداخله شوروي در       افغانستان : 

مداخله شوروی در افغانستان در اواخر سال 1979 باعث همگرایی اهداف استراتژیک شد ، زیرا هر دو کشور (پاکستان و ایران) سیل پناهجویان افغان را دریافت کردند . از نظر جغرافیایی پاکستان و ایران همسایگان بلافصل افغانستان هستند . پاکستان (2450 کیلومتر) با افغانستان مرز مشترک دارد ، این طولانی ترین مرز  کشور در میان شش کشوری است که افغانستان را احاطه کرده است ، در حالی که ایران (936 کیلومتر) با افغانستان مرز مشترک دارد . هر دو کشور در مورد افغانستان نگرانی ها و دیدگاه های مشترکی داشتند .

 آنها موضع مشترکی در مخالفت با تهاجم مسکو بر افغانستان داشتند . مداخله شوروی در افغانستان مشکلات جدی امنیتی ، سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی برای ایران و پاکستان ایجاد کرد . رهبران دو کشور (آیت الله خمینی از ایران وجنرال ضیاءالحق پاکستان) صدایی مشابه بلند کردند . خواهان خروج فوری و کامل نیروهای شوروی و اعاده حکومت مستقل و اسلامی در افغانستان شدند . دولت پاکستان از حمایت اخلاقی و سیاسی ایران در بحران افغانستان  قدردانی کرد و اعلام نمود که این فصل درخشانی در سالنامه دوستی و همکاری آنهاست .

ایران مداخله شوروی در افغانستان را به شدت محکوم کرد و عزم خود را برای کمک به مجاهدین افغان اعلام کرد . خمینی این اقدام شوروی را «مداخله وحشیانه»… غارتگران و اشغالگران و تهدیدی برای ایران محکوم خواند , او از اتحاد جماهیر شوروی انتقاد کرد و از جهان اسلام خواست که برای عقب نشینی اتحاد جماهیر شوروی از افغانستان ، وارد پیمان دفاعی شوند . گرچه ایران به دلیل مشکلات داخلی و همچنین اشتعال جنگ ایران و عراق که تا سال 1988 ادامه داشت ، نقش فعالی در افغانستان نداشت ، اما وضعیت افغانستان امنیت ایران را به خطر انداخت . که در  نتیجه مورد تهدید مستقيم نظامی  اتحاد جماهیر شوروی قرار گرفت .

با در نظر گرفتن شرایط سیاسی آنارشی حاکم در ایران ، بسیاری از ناظران فکر می کردند که ایران احتمالاً دومین هدف شوروی پس از افغانستان است . مشاهده شد که مسکو 80000 تا 100000 سرباز خود را در غرب در امتداد مرز ایران در افغانستان مستقر کرده است ، جایی که مقاومت نسبتاً کمی وجود داشت. نیروها بسیار مجهز   در مرز ایران بسیج شدند . به سختی می توان دلیل دیگری را برای استقرار چنین نيروي عظیم  توضیح داد . در عین حال ، احساس می‌شد که وقتی روس‌ها خود را در افغانستان تثبیت کنند ، مطمئناً جلوتر خواهند رفت. اهمیت افغانستان برای پاکستان را به سختی می توان دست کم گرفت. مطمئناً این اولین خط دفاعی پاکستان از شمال است . پاکستان مستقیماً با پیامدهای سیاسی ، استراتژیک و اقتصادی جنگ افغانستان مواجه بود . از نظر سیاسی ، این کشور برای کمک به پناهندگان و مجاهدین افغان با فشار شدید اتحاد جماهیر شوروی روبرو بود .

در واقع، در پی جنگ افغانستان ، روسیه «سیاست هویج و چماق» را در قبال پاکستان دنبال می‌کرد و گاهی کمک‌های اقتصادی و فنی ارائه می‌کرد و گاهی استقلال این کشور را تهدید می‌کرد . گرومیکو، وزیر امور خارجه وقت روسیه ، به زبان صریح به پاکستان هشدار داده بود که “اگر به سیاست فعلی خود در حمایت از مجاهدین افغان در افغانستان ادامه دهد ، استقلال خود را از دست خواهد داد.” تغییرات معاصر در افغانستان با هدف تبدیل پاکستان به “قایق بهار ایدئولوژیک” شوروی برای منطقه صورت گرفت . پیروی از “سیاست هویج و چماق” در درازمدت، پاکستان را وادار می کند که از حمایت طولانی مدت از مجاهدین افغان دست بردارد ، که اتحاد جماهیر شوروی را قادر می سازد تا تسلط خود را بر افغانستان تحکیم کند. به طور همزمان، ارائه کمک های اقتصادی، نظامی و فنی، راه را برای تجاوز ایدئولوژیک به پاکستان تحت یک همکاری سیاسی، نظامی و اقتصادی ظاهراً سودمند هموار کرد. بنابراین، در واقع، شوروی می خواست پاکستان را به همان دامی بیاندازد که افغانستان در آن گير افتار بود .

مداخله شوروی در افغانستان، دو کشور (پاکستان و ایران) را در شرایط بحرانی قرار داد. هر دو در یک قایق دریانوردی می کردند ، تنها تفاوت این است که پاکستان نسبت به ایران متحمل آسیب های زیادی شد و ثانیاً او نقش فعال تری نسبت به ایران در جنگ افغانستان داشت .

امنیت پاکستان برای ایران بسیار مهم است. برای این منظور، علاقه ایران به تقویت همکاری های راهبردی با پاکستان با این دیدگاه که مرزهای ایران مرز سرعت، و دوستی است . از نظر اقتصادی ، هر دو کشور به دلیل هجوم مهاجران افغان آسیب زیادی دیدند . طی سال های 84-1980، پنج میلیون افغان به پاکستان و ایران مهاجرت کرده اند. تقریباً تمام بار حمایت از جهاد افغانستان در برابر اشغال شوروی بر دوش پاکستان بود که تعداد بسیار بیشتری از پناهجویان افغان را نسبت به ایران پذیرفته بود .

دولت  و رهبری پاکستان و ایران تمام تلاش خود را کردند تا راه حل سیاسی این مشکل را جستجو کنند. زیرا منافع آنها در پی مداخله شوروی در خطر بود. در همین راستا، دیدارهای مکرر وزرای امور خارجه و مقامات عالی رتبه دو کشور هراز چندگاهی به منظور شناسایی دیدگاه ها و نظرات مشترک برای یافتن راه ها و راهکارهای حل سیاسی مشکل افغانستان صورت گرفت ، پاکستان می خواست ایران را در حل این بحران با هم همراه کند . برای این منظور، وزیر امور خارجه پاکستان، آغا شاهی، در تاریخ 2 فبروري 1981 به ایران سفر کرد تا از ابتکار پاکستان برای گفتگو با کابل/شوروی حمایت کند .

علاوه بر این، سفر علی اکبر ولایتی وزیر امور خارجه ایران به پاکستان در 9 حوت 1361 گامی سازنده در این زمینه بود. در جریان دو دور گفتگو او با همتای خود صاحب زاده یعقوب خان و همچنین با جنرال ضیاءالحق، رئیس جمهور پاکستان، بین دو طرف در مورد مشکل افغانستان اتفاق نظر متقابلی به وجود آمد. به همین ترتیب، سفر صاحب زاده یعقوب خان وزیر امور خارجه پاکستان به ایران در 29 نوامبر 1982 و مجدداً در 20 سپتامبر 1984 حاکی از همکاری های گسترده دو کشور در افغانستان بود. در نتیجه ، اجماع بین ایران و پاکستان در مورد این موضوع حساس ایجاد شد که هدف مشترک این دو، خروج زودهنگام نیروهای شوروی از افغانستان بود . تلاش های دیپلماتیک برای اعمال فشار بین المللی بر اتحاد جماهیر شوروی غرض خروج از افغانستان توسط اسلام آباد هماهنگ شد که در نهایت با انعقاد توافق نامه ژنو در سال 1988 به اوج خود رسید.

    تضاد منافع در افغانستان :

از سال 1993، افغانستان به  منطقه اصلی نگرانی برای پاکستان و ایران تبدیل شد. برداشت‌ها و رویکردهای متفاوت آنها برای تشکیل دولت آینده افغانستان باعث ایجاد سوء تفاهم، تنش و سردرگمی در روابط پاکستان و ایران گرديد. ایران در ابتدا به دلیل جنگ با عراق که تا سال 1988 به طول انجامید نقش کمرنگی در افغانستان داشت اما پس از پایان جنگ ایران و عراق که مصادف با امضای توافقنامه ژنو بود، توجه ایران به تحولات افغانستان بیشتر شد. در داخل افغانستان کنشگری ایران در برابر افغانستان به یک تنش جدی بین اسلام آباد و تهران تبدیل شد که هر دو کشور تلاش زیادی برای مدیریت آن داشتند.

پاکستان نقش پیشرو در ارتقای توافق میان جناح های مختلف رقیب افغانستان، ابتدا از طریق توافقنامه پیشاور در سال 1992، و سپس از طریق توافقنامه اسلام آباد در سال 1993، ایفا کرد. هر دوي این توافقنامه با حمایت و مشارکت ایران و عربستان سعودی منعقد شدند. هدف اصلی این توافقنامه ها پایان دادن به نزاع میان جناح های مختلف مجاهدين افغانستان بود تا بدین وسیله، شرایطی ایجاد گردد که در آن پناهجویان افغان سالم به خانه های خود بازگردند و کار بازسازی به دست آنها پيشبرده شود. اما با وجود این توافق‌ها، جنگ‌های جناحی در افغانستان ادامه یافت و در نتیجه جنگ داخلی در سال‌های 1992-1995، سپس در طول دهه طولانی اشغال شوروی، خسارات بیشتری به شهرهای اصلی افغانستان  وارد شد و تمام زيربناهاي اين کشور از بين رفت .

از زمان توافق پیشاور که با توافق اسلام آباد تقویت شده بود ، واگرایی در سیاست های دو کشور (پاکستان و ایران) ظاهر شده بود.  برهان الدین ربانی قرار بود تا پایان سال 1993 ریاست جمهوری را رها کند و مدیریت چند حزبی را  بر اساس انتخابات , يک دولت دموکراتیک را جاگزين کند. ایران شاکی بود که تا سال 1992 آنها را در گفتگوی سه جانبه بین پاکستان، ایران و مجاهدین افغانستان در حاشيه نگه داشته اند. اما  بعدها هم , زمان بحث در آستانه توافق پیشاور 1992 و به ویژه سفر نواز شریف به کابل در 29 آوریل 1993 فرا رسید ، نيز مورد بی توجهی خاصي قرار گرفته است . حضور الفیصل، رئیس اطلاعات عربستان سعودی، به عنوان تنها مقام خارجی که همراه نخست وزیر به کابل رفت ، ديگر هم بر تضادها جانبين افزود ,  و امام خمینی توافق پیشاور را «به عنوان مبادله سلطه روسها با  آمریکا» محکوم کرد .

سیاست گذاران در اسلام آباد بر این باور بودند که نیاز آنها به عمق تفاوت ها به بهترین وجه از طریق پشتونهاي  افغان و پښتونخوا  تامین می شود و پشتون های خود پاکستان  بر دولت جدید کابل چيره می شوند . اما تهران از قبایل فارسی زبان ( تاجيکها ) و شیعه در غرب و شمال افغانستان حمایت  کرد . ایران دولت افغانستان به ریاست  برهان الدین ربانی را به رسمیت شناخت ، در حالی که پاکستان آن را به عنوان حکومت قانونی نپذیرفت. اولین اختلاف بین پاکستان و ایران زمانی به وجود آمد که ربانی در پایان سال 1993 از پست رياست جمهوري کناره گیری  نکرد . ایران عمدتاً به دلیل فارسی زبانان افغان و تاجیک بودن  از , انها به حمایت خود را ادامه داد، در حالی که پاکستان احساس می کرد که این نقض کامل توافقنامه اسلام آباد  و خلاف نيز  فيصله هاي مکه  است .

به اين ترتيب دو کشور همسايه و مسلمان ( پاکستان و ايران )  اقوام شريف کشور را که سالها برادر وار در کنار هم زندگي ميکردند توسط نيابتي هاي خويش در برابر هم قرار دادند .

وبه اين حال اقتدار رژیم ربانی را حکمتیار و رهبران  جناح هاي ديگر مجاهدين به سرعت از بین بردند و جنگهاي داخلی بین آنها در گرفت . وضعیت آشفته ،  هرج و مرج در افغانستان حاکم شد , در نتیجه کابل به ويرانه مبدل , تعداد زياد از باشنده گانش کشته و تعداد بیشتری  مردم  کشور را ترک کردند. اوضاع زمانی ديگر هم  بدتر شد که جناح ناشناخته طالبان به رهبری ملا محمد عمر در قندهار با هدف دوگانه , نجات افغانستان از تجزیه  و معرفی یک حکومت کاملاً اسلامی مبتنی بر اصول شریعت در قندهار ظهور کرد.

روابط پاکستان و ايران زير سايه طالبان :

روابط دو کشور با ظهور یک جناح ناشناخته طالبان در افغانستان وارد فاز خشن و غیرعادی شد و در مدت کوتاهی دو سال به قدرت سیاسی و نظامی پیشرو کشور تبدیل شد. به گفته پروفسور دانی، «طالبان تحصیلات اولیه خود را در مدارس دینی پاکستان فراگرفتند و توسط عناصر مذهبی پاکستان حمایت می شدند. دانی مدعی شد که دانشجویان جوانی برای جهاد علیه آناني اماده ميشدند که به اصول اخلاقي اسلام پابند نبودند .

در مورد منشأ طالبان، دو دیدگاه به طور گسترده منتشر شده است. اولی «دیدگاه اسلامی» است که ظهور بنیادگرایی اسلامی را برجسته می کند و دومی «دیدگاه آمریکا» است. از دیدگاه اسلام، طالبان ابتدا به رهبری ملاعمر، از  مجاهد مشهور و مورد احترام منطقه، که با موفقیت علیه اتحاد جماهیر شوروی جنگید، وارد عمل شده بود. او پس از سقوط نجیب الله  محبوبیت زیادی پیدا کرد و ریاست مدرسه را بر عهده گرفت. رالف مگنوس و ادن نبی آنچه را که بعد از آن دنبال می‌شود بهتر توضیح می‌دهند، «هرج و مرج و بی‌قانونی اربابان محلی، راهزنان و فروشندگان مواد مخدر، ملاعمر و تعدادی از ملاها و مجاهدین سابق را به حرکت در اورد . در جولای 1994. یک دزدی خاص درشهراه کابل – قندهارصورت گرفت که تجاوز به زنان را نيز همراه داشت ، اين عمل زشت ملا محمد عمر را وادار کرد تا نیرویی از گروه خود (طالبان و مجاهدین سابق افغان ) را برای مجازات جنایتکارانی که مسئول این اقدام زشت وغیر انسانی بودند، جمع کند. تأثیر این اقدام او افکار عمومی را برانگیخت و دیگر فرماندهان محلی بنام طالبان گرد او جمع شدند. آنها شهر مرزی سپین بولدک افغانستان را در ماه اکتبر و قندهار را در نوامبر 1994 پس از دعوت ساکنان محلی به تصرف خود درآوردند.

در مورد دیدگاه ایالات متحده، عموماً اعتقاد بر این است که ایالات متحده آمریکا با نمونه مشابهی که در سازماندهی و آموزش مجاهدین افغان به دنبال داشت، طالبان را برای تأمین منافع خود در افغانستان ایجاد کرد. مبارزه با اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان با این حال، این دیدگاه توسط ریچارد مکنزی، سردبیر سرویس‌های خبری جهانی و یک بازدیدکننده دائمی از افغانستان، که در مقاله‌اش «ایالات متحده و طالبان» با موفقیت بسیاری از واقعیت‌ها را در پشت صحنه ایالات متحده نشان داده است، به‌طور قابل اعتمادی تأیید می‌کند.  در مورد طالبان وی تاکید کرد که «مدتها قبل از اینکه طالبان پیشروی خود را به سمت کابل آغاز کنند ، مقامات آمریکایی آرزوهای بالایی داشتند» . آنها امیدوار بودند که طالبان در خدمت منافع  ایالات متحده در افغانستان باشد.

تفاوت ایدئولوژیک ایران و طالبان آنها را به یک رقیب طبیعی و قدرتمند در افغانستان تبدیل کرد. طالبان یک جنبش اسلامی سنی ارتدوکس بود در حالی که ایران کشوری با اکثریت شیعه است . از این رو، ظهور طالبان در افغانستان از نظر روحی و روانی برای ایران غیرقابل قبول بود و تمام تلاش خود را کرد تا یک بار برای همیشه نفوذ پایدار آنها را از افغانستان درهم بشکند .

ظهور طالبان در افغانستان به یک واگرایی بزرگ در روابط پاکستان و ایران منجر شد. هر دو (پاکستان و ایران) سیاست ها، برداشت ها و رویکردهای متفاوتی در رابطه با افغانستان داشتند. پاکستان از طالبان حمایت می کرد، در حالی که ایران حامی سرسخت ائتلاف شمال ضد طالبان بود. حمایت آنها از جناح های مناسب خود شان ، آنها را به رقیب طبیعی در امور افغانستان تبدیل کرد.

پاکستان از طالبان حمایت می کرد به این امید که آنها به یک نیروی نظامی قوی تبدیل شوند و عزم خود را برای تثبیت کنترل  بر بخش های عمده افغانستان داشته باشند. با این حال، سیاست پاکستان در حمایت از طالبان، بیشتر بر خشم و خصومت آن‌ها علیه ربانی، که نقش مهمی در غارت سفارت پاکستان در کابل داشت،  تا عشق واقعی به طالبان که دکترین تفسیر شریعت بودند , با  اسلام‌آباد منطبق نبود . حمایت اخلاقی ، دیپلماتیک و مادی پاکستان از طالبان تا حدی مبتنی بر تمایل به حفظ و ارتقای منافع ملی خود پاکستان بود . به گفته سی. پلانو و روی اولتون، «منافع ملی هدف اساسی و تعیین کننده نهایی است که تصمیم گیرندگان دولت را هدایت می کند، معمولاً یک تصور بسیار کلی از این عناصر است که حیاتی ترین نیازهای دولت را تشکیل می دهد.»

دکتر گوگا مشاور وزیر امور خارجه ازبکستان در یک کنفرانس مطبوعاتی در پیشاور در فوریه 1996 اظهار داشت که سیاست خارجی پاکستان چندان منفعلانه نیست و به این معنی است که پاکستان در تامین تسلیحات به گروه مورد علاقه خود در افغانستان نقش دارد.

 هدف اصلی سیاست خارجی پاکستان در برابر طالبان اين بود که    :

الف – صلح پایدار در سرزمین ویران شده از جنگ .         ب  –     یک دولت دوست در سراسر مرز هاي غربي

ج. –      بازگرداندن پناهجویان افغان؛

د    –    دسترسی به بازارهای آسیای مرکزی؛

ه.    –   مسیری امن برای خط لوله نفت و گاز از      ترکمنستان به دریای عرب.

دکتر عفت مالک بر این عقیده است که ایران دلایل متعددی برای مخالفت با طالبان دارد . جدا از عامل ایدئولوژیک ، نگرانی ایرانیان برای شیعیان مقیم افغانستان که بزرگترین گروه آنها هزاره ها بودند. طالبان متهم به هدف قرار دادن هزاره ها هستند . نمونه بارز آن قتل یکی از رهبران برجسته حزب وحدت، عبدالعلی مزاری، که در حبس آنها بود. ایران همچنین طالبان را متهم ميکند که با ظهور طالبان، قاچاق مواد مخدر افزایش یافته است.

  دلایل اساسي  مخالفت ایران با طالبان ، اساسأ جيوپولیتیک و اقتصاد است . برای ایران ، افغانستان دروازه‌ای به آسیای مرکزی است ، در حالی که نمی‌خواهد بر کشور حکومت کند . ایران خواستار استقرار یک دولت طرفدار ایران در افغانستان بود که دسترسی آسان و مطمئن به آسیای مرکزی را برایش فراهم کند . از این رو، ایران کنترل  طالبان بر اکثر مناطق افغانستان را به رسمیت نشناخت . دلیل جيوپلیتیکی مخالفت ایران با طالبان به منطقه بحيره کسپين مرتبط است . به گفته ایران، یک ائتلاف ضد غیر رسمی متشکل از آمریکا، عربستان سعودی و پاکستان به وجود آمد که از طالبان در افغانستان حمایت می کرد . ایران متوجه شد که در صورت پیروزی طالبان، جناح‌های افغان طرفدار ایران را شکست می‌دهند، کشور را متحد می‌کنند و به این ترتیب افغانستان را به دروازه جایگزین پاکستان برای آسیای مرکزی تبدیل می‌کنند . این بخشی از سیاست کلی آمریکا برای مهار ایران بود . از این رو واکنش اولیه ایران به پیروزی طالبان این بود که آن را به عنوان کار دست پاکستان، آمریکا و عربستان محکوم کرد.

اختلافات پاکستان و ایران زمانی افزایش یافت که طالبان شهر هرات را در اوایل سال 1995 اشغال کردند و اسماعیل خان فرمانده هوادار ایران را از قالب بیرون کردند و او  مجبور شد به ایران پناهنده شود. این امر توسط تهران به عنوان اقدام مورد حمایت پاکستان برای تصرف این منطقه که به طور سنتی در حوزه نفوذ ایران بود ، درک شد . علاوه بر این، موفقیت طالبان در تصرف کابل در سپتامبر 1996، روابط پاکستان و ایران را بیشتر تیره کرد. پس از تصرف کابل، اکثر مناطق افغانستان (حدود 90 درصد)   تحت کنترل طالبان قرار گرفت . دولت اسلام آباد چاره ای جز به رسمیت شناختن  حکومت طالبان در افغانستان نداشت . با این حال، ایران به حمایت از ائتلاف شمال متشکل از جناح ربانی، دوستم و شیعه حزب وحدت که مقر آن در مزار شریف بود، ادامه داد.

شکاف بین دو کشور با پیروزی های طالبان و شکست جناح حامی ایران ، ائتلاف شمال، بیشتر شد . دولت و رسانه های ایران آشکارا پاکستان را به خاطر ایجاد طالبان و تاکید بر ایجاد حکومت چند قومیتی گسترده در افغانستان مورد انتقاد قرار دادند. پاکستان نه تنها حکومت طالبان را به رسمیت شناخت، بلکه خواستار به رسمیت شناختن حکومت طالبان در افغانستان از سوی جامعه جهانی بر اساس واقعیت های زمینی شد . در حالی که ایران به حمایت و به رسمیت شناختن دولت ربانی ادامه داد . در 23 اکتبر 1996، وزیر امور خارجه ایران ، علی اکبر ولایتی در یک کنفرانس مطبوعاتی در تهران کاملاً روشن کرد که کشورش فقط دولت ربانی را به رسمیت می شناسد. در این نشست همچنین بر ضرورت ایجاد یک حکومت گسترده برای حمایت از حاکمیت و تمامیت ارضی و استقلال سیاسی افغانستان تاکید شد.

تراژيدي مزار , روبط ايران و پاکستان :

اختلافات بین ایران و پاکستان در سال 1998 به بیشترین حد خود رسید، زمانی که طالبان شهر مزارشریف  (سنگر و مقر ائتلاف شمال) را به تصرف خود درآوردند و تعدادی از دیپلمات های ایرانی را به قتل رساندند  . واکنش ایران به این عمل خیلی تند و شدید بود که منجر به رویارویی آشکار بین ایران و افغانستان تحت کنترل طالبان شد . پاکستان به دلیل حمایت از طالبان توسط ایران محکوم شد . ایران , پاکستان را به دلیل نفوذ قابل توجه آن بر طالبان در افغانستان مقصر دانست . با این حال، تحلیلگران پاکستانی بر این عقیده بودند که نفوذ پاکستان بر طالبان در افغانستان با تبلیغات هندی اغراق‌آمیز شده  که هدف آن نشان دادن پاکستان به عنوان یک دولت بنیادگرا از طریق پیوند دادن آن با طالبان بود .   دو ارتش (ایران و طالبان) در مقابل هم ایستادند و احتمال درگیری بین آنها شدید بود. آنچه که وضعیت را برای پاکستان بسیار بحرانی می کرد، بيانيه آغازین رهبر ایران آیت الله خامنه ای است که از اسلام آباد خواست تا از حمایت از شبه نظامیان طالبان دست بکشد . او در بیانیه خود که از رادیو تهران نشرشد گفته است که « طالبان از اقدام خود که منجر به فاجعه شده است ، دست بردارد». رهبر ایران گفت: «تاکنون از روشن شدن آتش در منطقه که به سختی خاموش می‌شود جلوگیری کرده‌ام . اما همه نباید این باشد که یک خطر بسیار بزرگ و گسترده کاملاً نزدیک است.» این واقعا واکنش شدید رهبر ایران به پاکستان بود . وی از مردم پاکستان خواست که آنچه او گفته بود دخالت بخش‌هایی از ارتش پاکستان در افغانستان است.

جوهری در کتاب خود طالبامینویسد: پیش از این، ایرانی ها نه تنها به حمایت سیاسی و دیپلماتیک از طالبان ، بلکه به گزارش های مربوط به حضور نیروهای پاکستانی دربين شبه نظامیان طالبان نیز به شدت اعتراض کرده بودند. حادثه مزارشریف پیامدهای بدی را در روابط پاکستان و ایران به دنبال داشت.  خشم و خصومت ایرانیان از چندین تظاهراتی که در تهران و دیگر شهرهای بزرگ ایران برگزار شد، آشکار بود که هزاران نفر در آن شرکت کردند و شعار مرگ بر آمریکا، مرگ بر طالبان و مرگ بر حامیان طالبان سر دادند.

این چیزی دلسرد کننده و ناامید کننده است که در اکتبر 1998، نیروهای امنیتی ایران را ترغیب کردند که 60 دیپلمات خود را از پاکستان خارج کند . مطبوعات ایران نسبت به طالبان بدبین بودند . آنها طالبان را فرزندان آی اس آی ،  و دست نشانده پاکستان می دانستند . کمال خرازی وزیر امور خارجه ایران در بازگشت از مجمع عمومی سازمان ملل در گفتگو با رادیو تهران گفت: کاهش تعداد  دیپلمات ها در کشوری که امنیت آنها تضمین نمی شود کاملاً طبیعی است.

به گفته سیدعبدالحسن رئیس السادات خان ، مدیرکل پیشین مرکز  فرهنگي ايران در پیشاور: «عامل طالبان در روابط پاکستان و ایران برای منافع جيواستراتژیک و اقتصادی هر دو کشور (ایران و پاکستان) عمل انتحاری بود “. این یک چالش جدی و علت اصلی واگرایی در روابط دوجانبه پاکستان و ایران بود که به نوبه خود باعث بروز مشکلات ، سردرگمی و تنش های دیگری در روابط دوجانبه آنها شد. از این میان ، درگیری‌های فرقه‌ای در پاکستان، کشمکش و رقابت پاکستان و ایران در آسیای مرکزی ، و روابط رو به رشد و معنادار ایران با هند برجسته بود  .

ازنظر سیاسی ، حمایت پاکستان از طالبان به دلیل رقابت با ایران نبود ، بلکه عمدتاً به دلیل رقابت با هند بود که پاکستان به عنوان یک سیاست دفاعی، همواره سعی کرده ازدو تهدید , جبهه  شمال شرق و شمالغرب خود جلوگیری کند.  بنأ برسميت شناختن رژيم طالبان در افغانستان يک نوع اجبار  جيوپوليتيکي براي پاکستان بود  تا عمل ایدئولوژیک  .

 دولت نواز شریف تمام تلاش  خود را صرف کرد تا تنش بین کابل و تهران را کاهش دهد و آنها را به مذاکره متقاعد سازند . به همین منظور، نخست وزیر، وزیر امور خارجه خود، سرتاج عزیز را به مأموریت ویژه ای به تهران فرستاد . نواز شریف، نخست‌وزیر، چند روز بعد در نیویورک با خاتمی رئیس‌جمهور دیدار کرد و گفت‌وگوهای آن‌ها پیشرفت قابل‌توجهی در پایان دادن به تنش‌ها میان آنها داشت. آنها توافق کردند که روابط برادرانه بین دو کشور “گرانبها” و پیش شرط حفظ صلح و ثبات کامل منطقه ای است. محورهای اصلی توافق دو کشور مورد بحث و بررسی قرار گرفت.

 در این دوره ، پاکستان همچنین از نزدیک با ایران همسایه خود که با آن مأموریت مشترکی را برای پیشبرد روند صلح افغانستان از جون تا جولای 1998 آغاز کرده ، هماهنگ شد. به این اساس، وزیر امور خارجه پاکستان، ، در هفته اول جنوري 1999 از تهران ديدن کرد .

روابط افغانستان با پاکستان و ايران بعد از 11 سپتمبر :

سناریو در افغانستان پس از 11 سپتامبر، زمانی که ایالات متحده علیه القاعده و طالبان  اعلام جنگ کرد، و منجر به سقوط حکومت طالبان در افغانستان شد، چرخش چشمگیری پیدا کرد. ملا محمدعمر و اسامه بن لادن که بیشتر تحت تعقیب آمریکا بودند ، موفق به فرار  شدند , به این ترتیب ” حکومت ائتلاف شمال ” در افغانستان بکمک ايالات متحده  مستقر گرديد  .

 سقوط طالبان  عامل تحریک کننده عمده در روابط پاکستان و ایران را از بین برد . پاکستان با يک چرخش کلي در سياستش  در کنار ائتلاف بین المللی علیه طالبان قرار گرفت  . عقب نشینی طالبان باعث شد که پاکستان و ایران به روابط تیره دهه گذشته خود پایان دهند و برای تامین منافع استراتژیک و اقتصادی یکدیگر در افغانستان تلاش نمايند.

اندکی پس از سقوط طالبان در افغانستان، کمال خرازی وزیر امور خارجه ایران در سفری يکروزاش به اسلام آباد تایید کرد که هر دو کشور به نقطه نظرات یکدیگر در مورد مسئله افغانستان نزدیک شده اند. هر دو توافق کردند که به یکدیگر برای ایجاد حکومت چند قومی گسترده در افغانستان تحت نظارت سازمان ملل متحد کمک کنند. وی گفت: «ما اختلافات خود را در گفت‌وگوهای خود برطرف کردیم زیرا مشاهده می‌کنیم که پاکستان سیاست خود را تغییر داده و پذیرفته است که در بازسازی افغانستان نقش جمعی ایفا کند.» پس از سقوط طالبان دوره جدیدی از صمیمیت، حسن نیت و همکاری  در روابط پاکستان و ایران آغاز شد .

پاکستان و ایران از نظر جيوپولیتیکی برای صلح و ثبات در افغانستان مهم هستند، واقعیتی که نه تنها توسط هر دو کشور بلکه توسط بازیگران  فرا  منطقه ای نیز به رسمیت شناخته شده است.

 در واقع، همگرایی منافع و سیاست های این دو کشور در قبال افغانستان می تواند پایه محکمی برای روابط دوجانبه آینده آنها باشد.

روابط ايران با  طالبان پس از 2021 :

 چنانچه  گفته شد ایران  رویکردی دو گانه  را در قبال افغانستان در پیش گرفت : ایجاد یک حوزه نفوذ ایدئولوژیک ، از طریق  بسیج گروه های شیعه  ،  توسعه حوزه نفوذ سیاسی  از طریق مشارکت و حمایت  گروه‌های اقلیت قومی عمدتاً غیرشیعه فارسی‌ زبانان که در ترکيب و تشکيل  ائتلاف شمال  سال 1992 متحد شدندو  .

 مانورهای ایران ، ائتلاف شمال را در مقابل گروه‌های پشتون در افغانستان قرار داد که توسط پاکستان و عربستان سعودی حمایت می‌شوند . این تنش ها با ظهور طالبان در اواسط دهه 1990 به عنوان  دلال قدرت  تشدید شد و پس از کشته شدن 11 دیپلمات ایراني و تصرف شهر  مزار شریف , سال 1998 شدیدتر گرديد .

پس از حمله آمریکا به افغانستان در سال 2001، ایران به تدریج رویکرد خود را تغيرداد و تعامل با طالبان را آغاز نمود . با این حال ، ایران حمایت خود را از متحد سنتی اش , ائتلاف شمال ودر هرات ، اسماعیل خان ، قطع نکرد .

 زمانی که طالبان در سال   2021، همزمان با خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان ، حمله نظامی به هرات را آغاز کردند  ، ایران از خان حمایت نکرد . این عمل حاکی از سياست تایید خاموش قدرت طالبان توسط ايران بود . در تهران بعد از  تسلط طالبان بر پنجشیر، پایگاه سنتي شوراي نظار و رهبر کشته شده اش ، احمد شاه مسعود ، ناراحتی وجود داشت ، اما مانع تعامل بین دو طرف نشد.

در ماه جون ، وزیر خارجه طالبان برای اولین بارطور  رسمی  به تهران سفر کرد و با رهبران ایران که هدف او به رسمیت شناختن دیپلماتیک و در عین حال تاکید بر اینکه افغانستان تحت حاکمیت طالبان هیچ تهدیدی برای ایران نيست ، صورت گرفت . از سوی دیگر، ایران از دولت طالبان می‌خواهد که اقداماتی را انجام دهد که نگرانی‌های ایران را در حوزه‌های سیاسی ، مذهبی و آبي ( جريان آبهاي هيرمند و هري رود ) برآورده کند . ایران خواهان یک ساختار سیاسی فراگیر در کابل است که دربرگیرنده شخصیت‌ها و گروه‌های سیاسی طرفدار ایران باشد و از لحاظ تاریخی و ایدئولوژیک وابسته با جنبش طالبان نيز نباشند . طالبان تا حد زیادی یک نهاد اجتماعی – سیاسی یکپارچه باقی مانده است که توسط مدرسان , مدرسه ها رهبری می شود (جناح حقانی از این امر مستثنی است). اگرچه اکنون در رده هاي مختلف طالبان اعضای از گروههاي مختلف قومي وجود دارد که از یک پیشینه اجتماعی , سیاسی و مرتبط با نظام مدارس هستند . آنها در دولت اول خود ونيز دولت کنونی ، جنگ سالاران و مفسدين مجاهدين سنتی و جنگسالاران از اقوام مختلف را از نظر سیاسی جا نداده اند. از دیدگاه ایران، چنین شخصیت هایی می تواند شامل خان، که قبلاً در ایران مستقر است ، و احمد مسعود (فرزند احمدشاه مسعود , اعضای سابق اتحاد شمال) باشد .

 ایران نگران توصیف طالبان از شیعیان افغانستان به عنوان یک گروه اقلیت مذهبی در جریان مذاکرات صلح 2020 بین ایالات متحده و طالبان در دوحه بود. بنابراین، ایران از طالبان می‌خواهد که مکتب شیعه جعفری را به‌عنوان بخشی از سنت فقهی اسلامی به رسمیت بشناسد ، زیرا دولت طالبان قانون اساسی جدیدی را برای افغانستان تدوین می‌کند.

ایران همچنین از طالبان می‌خواهد که به معاهده  1973 در مورد  اب دريای هیرمند پایبند باشد و بند کمال خان را باز نگه دارد . آب دريا هیرمند تالاب هامون در ولايت سیستان و بلوچستان ایران را تغذیه می کند . این تالاب‌ها در تمام جنبه‌های زندگی مردم   منطقه  نقش مرکزی دارد و به دلیل تغییر اقلیم و مدیریت ضعیف آب به تدریج در حال خشک شدن ميباشد. در حال حاضر ناآرامی ها و خشونت های قابل توجهی در ولايت سیستان و بلوچستان با حملات گروه های شورشی سنی رخ داده است ، بنابراین جلوگیری از جریان اب درياي هیرمند می تواند ناآرامی های سیاسی را تشدید کند.

    نتيجه   :

روابط مثلث پاکستان ، ایران و افغانستان از زمان پیدایش پاکستان ، وقتيکه  ایران به دوست نزدیک پاکستان و افغانستان به عنوان رقیب بدتر آن تبدیل شد، مختل گرديد . همگرایی منافع ، نگرانی‌ها و سیاست‌های امنیتی مشترک ، رویکردهای مشابه و درک متقابل عوامل متعددی بود که ایران و پاکستان را به دوستان و متحدان همیشگی تبدیل کرد . علاوه بر این ، کمک و حمایت کامل ایران از پاکستان در موضوع کشمیر و دو جنگ هند و پاکستان، منبع بزرگی از شجاعت، دلجویی و رضایت پاکستان بود . دوستی با ایران با گذشت زمان ثابت شد که حیثیت و اعتبار بین المللی پاکستان را در برابر رقیب بیش از حد جاه طلبش ، هند –  به شدت افزایش داد . از سوی دیگر ، روابط پاکستان با افغانستان در موضوع پشتونستان تیره شد . این موضوع عامل تحریک کننده ای در روابط دوجانبه پاکستان و افغانستان بود که باعث بی اعتمادی عمیق ، سوء تفاهم ، اختلال و نارضایتی در روابط دوجانبه آنها شد . اما نقش میانجی ایران و تلاش سازنده و معنادار آن عامل مهمی در نزدیک کردن این کشورها (پاکستان و افغانستان) به یکدیگر بود .

در پی مداخله شوروی در افغانستان ، اوضاع به شکل دیگری درآمد . این مداخله باعث ایجاد هماهنگی منافع بین پاکستان و ایران شد ، زیرا هر دو کشور به طور مساوی با پیامدهای سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی مشکل افغانستان روبرو بودند . به‌طور کلی ، سیاست‌های دو کشور (پاکستان و ایران) در قبال افغانستان مشابه و همکار بود ، علی‌رغم هدف قوی ایران ، ارتباط نزدیک پاکستان با آمریکا (دشمن سرسخت ایران) و نقش این کشور به‌عنوان یک کشور خط مقدم در طرف مقابل ، ایران چنین نبود . نقش مهمی در مناقشه افغانستان به دلیل مشغله کاری آن به مشکلات داخلی ناشی از انقلاب اسلامی و جنگ طولانی هشت ساله آن با عراق دارد .

کنشگری ایران در برابر افغانستان به منبع جدی اصطکاک تبدیل شد که در آن زمان به رقابت فعال تبدیل شد . نمایندگی جناح های رقیب افغانستان در تشکیل حکومت آینده در افغانستان به نقطه اختلاف پاکستان و ایران تبدیل شد . مهمتر از آن، ظهور طالبان در افغانستان شاهد تضاد ، تقابل ، رقابت ، اختلال و نارضایتی در روابط پاکستان و ایران بود . سیاست های متفاوت، رویکردهای متفاوت آنها در قبال مسئله طالبان در افغانستان ، آنها را به رقیب مجازی و رقیب قدرتمندی تبدیل کرد . دوستی با ایران سنگ بنای سیاست خارجی پاکستان است . اما گرمی در روابط آنها ; متأسفانه در پی حمایت آشکار پاکستان از طالبان، جای خود را به تضاد فعال داد . بدین ترتیب ، موضع تقابل گرایانه آنها در افغانستان همه شانس روابط خوب آنها را مسدود کرد . حمایت آنها از گروه های قومی مربوطه (پاکستان از طالبان حمایت می کرد در حالی که ایران از ائتلاف شمال ضد طالبان حمایت می کرد) شکاف بین دو کشور را بیشتر کرد . اشغال کابل و هرات توسط طالبان در سال 1996 و 1997 به ترتیب به تیرگی روابط دامن زد .

همچنین حادثه مزارشریف و ترور 9 دیپلمات ایرانی ضربه نهایی را به روابط پاکستان و ایران وارد کرد .

 کشتار شهروندان و دیپلمات های ایرانی در افغانستان بر روابط آنها تأثیر منفی گذاشت. و بالاتر از همه، تشدید درگیری های فرقه ای و شکست روند قضایی پاکستان در تبعیت از آن، نقش منفی در روابط پاکستان و ایران داشته است. ناهماهنگی فرقه ای باعث ایجاد احساس ناامنی در اتباع و مقامات ایرانی در پاکستان شد. تلاش دولت پاکستان برای از بین بردن این تهدید از جامعه محقق نشد . به طور مشابه ، کمپین رسانه ای هند علیه پاکستان عامل دیگری بود که باعث شد دو همسایه و دوستان به جدایی در مورد موضوع فرقه ای ادامه دهند .

اخراج طالبان از افغانستان یک عامل تحریک کننده بزرگ را حذف کرد که این فرصت را برای هر دو کشور فراهم کرد تا به عنوان ضامن واقعی صلح ، پیشرفت ، رفاه و بازسازی افغانستان به طور مشترک کار کنند . مهمتر از همه، بیانیه عبدالستار وزیر امور خارجه پاکستان در نوامبر 2002 ، این وضعیت را بیشتر روشن می کند که «ابرها تمام شده بودند و خورشید بر آسمان پاکستان و ایران می تابد، معنادار و منعکس کننده توسعه سیاسی جدید بین این دو کشور است .» .

 ” عرض حرمت

  سيف قاضي زاده

                                                18 – 08 – 2023

***************************************

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Comments are closed.