قیام  خوشحال خان خټک برای استقلال پشتونها

کاندید اکادمیسین سیستانی

407

د افغان په ننګ مى وټـرله توره

ننګيالى د زمانى خوشال خټک يم

بعد از تهاجم چنگیزخان مغول و تیمورلنگ وتخریب و تباهی تمام آثار مدنی و فرهنگی افغانستان قبل ازتهاجم، نوبت یورش همسایگان طماع تازه بقدرت رسیده صفویان فارس وازبکان شیبانی ماوراء النهر وسلاطین مغولی هند رسید. این همسایگان خطۀ افغانستان را مثل گوسالۀ بزکشی در زیر سم حملات یورشگرانه خود تکه تکه کردند.  صفویان برهرات و سیستان وقندهارتسلط یافتند وازبکان شیبانی بر بلخ و بدخشان دست یافتند و سلاطین مغولی هند برکابل و بامیان و تخارستان سلطۀ خود را قایم ساختند وچون هریک ازاین دول در خارج از مرزهای افغانستان، از خود مراکزی داشتند، بنابرین در فکر عمران خرابی های وارده از دورۀ سلطۀ مغولان چنگیزی نبودند.

اقوام ساکن درافغانستان برای مدت دو نیم قرن ،از سه سمت مورد فشار وستم ملی قرار داشتند واین فشارها سرانجام روح مقاومت را در مردم زنده وتقویت نمود. جنبش پشتونها تحت رهبری پیر روشن(از 1556تا 1672) – با وقفه ها- در شرق کشور برای سه نسل دوام نمود ودرهمین دوره رهبران آزادی خواه واستقلال طلبی چون پیر روشان و خوشحال خان ختک وایمل خان ظهور نمودند که از جان گذشتند و بارها عمال دشمن را به کاسۀ سر آب دادند. درهمین دوره شعر پشتو نضج و پختگی یافت واز ممیزات ادبیات پشتو در این دوره،سرودن اشعارحماسی توسط خوشحالخان خټک و  تنفر شدید نسبت به سلطۀ بیگانگان وشاهان بابری هنداست.

در ميان رجال وشخصیت های نامدارسیاسی – فرهنگی پشتتون، خوشحال خان خټک (١٦١٣-١٦٩١م) هم از لحاظ شعر و ادب و هم از جهت  قلم وشمشير،  رهبری بزرگ و سیاستمداری شجاع و پر شهامت بود. اوسردار وبزرگ قوم خټک و پيشتاز قیام ضد پادشاهى اورنگ زيب بشمار میرود.

خوشحال خان، درعين حالى که مرد سياست وشمشير بود، شاعرى انقلابى و توانا نيز بود و براى وحدت افغانها و تشويق آنها براى حصول آزادى و ترک مناصب حکومت مغول با زبان قلم اشعار آبدارى نوشته و به هرپيش آمد اجتماعی  و فردی بازبان شعر و قلم  پاسخ گفته و بروشنى تمام واقعيات زندگى عصر و محيط خود را در شعر منعکس ساخته است .

خوشحال خان ختک باری به چنگ اورنگ زیب می افتد، او را به هند می برند وسه سال دردژ کوهستانی گوالیارGwaliar- زندان بزرگ دولتی آن روزگار- در حجره ای تاریک زندانی  میشود.

خوشحال خان چه در دوران حبس خود و چه در ايام جنگ‌هاى متواتر، بخاطر وحدت ملى پشتون ها و بيدارى حس آزادى خواهى و مبارزه طلبى آنها در برابرظلم و زورگوئى‌هاى دولت مغولی هند، اشعار و آثار گرانبهاى ادبى ابداع کرد و در دستى شمشير و با دست ديگر قلم گفت وبراى بيدارى و اتحاد قوم خود تلاش فراوان ورزيد.

 خوشحال خان به کمیت مردان اهمیت نمیدهد، بلکه برکیفیت آنان یعنی مردان غیرتمند بیشتر توجه میکند ومی گوید:

چې دستار تړى هزار دى          د دستار سړى په شمار دى

( انانی که دستار می بندند به هزاران تن  میرسند ولی بدرد نمیخورند،اما آنانی که مردانگی دارند و بدرد میخوراند، انگشت شمار اند)

اگرچه قيام خوشحالخان برضد حکومت مغولى هند ناکام وبا شکست روبروگرديد، اما در پروسه بيدارى و پيدايش شعور ملى وسياسى افغانها نقش برجسته بازى کرد و آهنگ زوال دولت مغولى هند را سرعت بخشيد.

نقش خوشحال خان خټک در قیام صافی ها:

در سال ١٦٧٠م سپاهيان دولت مغولى درکنر دختری از قبیلۀ صافی  را ربودند وبه عفت اوتجاوز کردند. صافى‌ها سپاهيان مذکور را به قتل رسانيدند و عليه دولت مغولی  دست بشورش زدند. چون نيروى دولتى براى سرکوبى آنان عازم کنر شد، ايمل‌خان مومند و خوشحال‌خان خټک [بشمول درياخان اپريدى] به شورشيان پيوستند. و به اين صورت شورش صافى‌ها به قيام عمومى مبدل گرديد. در ضمن اين جنگ‌ها خوشحال‌خان به اتفاق افريدى ها برقلعه نوشار حمله برده آنرا تصرف نمود وغنايم زيادى بدست آوردند. از اين به بعد خوشحال‌خان بر ضد سلطه مغولان هند با مبارزين ديگر پشتون پيوسته، شمشير و قلمش را بکار گرفت و اشعار حماسى و وطنى هيجان‌برانگيزى در اين ارتباط سروده است. (افغانستان در پنج قرن اخير، ج ا ص  67) چنانکه گويد:

د افغان په ننګ می وتړله توره

 ننګیالی د زمانی خوشحال خټک یم

در اینجا افغان به معنای پشتون است. و خوشحال خان به دفاع از پشتونهای صافی و مومند در کنر و ننگرهار کمر بسته بود و یکا با  ایمل خان مومند با سپاهیان مغولی جنگیده است.

 خوشحالخان طرفدار سرسخت يک حکومت ملى و وسيع پشتونها از قندهار تا اتک و اباسين بوده است. وی بفکر آزادی واستقلال  پشتونها از زیرسلطه مغول ها تصميم گرفت برای برآوردن این مامول با رهبران افريدى، مثل ایملخان مومند و درياخان به مذاکره نشست وپس از موافقت سران افريدى ومومند، درفش شورش وطغيان برضديت حکومت مغولى را برا فراشت. ساير قبايل افغانى با اين جنبش پيوستند ومدت پنجسال (از١٦٦٧-١٦٧٢م) با نيروهاى مغول سرگرم پيکار شدند و جنگ هاى شديدى نمودند. اورنگ زيب پادشاه مغولى هند شخصاً براى سرکوبى شورش خوشحالخان در جنگ شرکت جست ومدت سه سال درحسن ابدال برای سرکوبی قبایل پشتون باقی ماند، تا آنکه اورنگزیب بعد از حضور در پنج نبرد با خوشحال خان و ایمل خان درمحال «تهتر» و «دوآبه» و «نوشهر» و «گنداب» و «خاپس» و کشتار تقریباً یکصد هزار نفر از طرفین مگر نتوانست شورش را خاموش کند ، بنابرین امپراتور از این جنگ دوامدار خسته شده به دهلی بازگشت  وایمل خان در لغمان با آغرخان(یا اصغرخان) ،سرلشکر اورنگزیب جنگی سخت نمود که نزدیک بود درآن جنگ بدست شورشیان پشتون کشته شود. در این وقت شهزاده معظم بهادرشاه درکابل و پشاور حکومت میکرد. او درسال ١٦٧٢ سردارپردلخان را که در رأس سپاهی از خوست به کابل می آمد نامردانه فروگرفت ونابود نمود. البته نيروهاى منظم دولت هند برترى نظامى خود را بر نيروهاى غير منظم و تعليم نديده قبايل نشان دادند و مبارزين پشتون تلفات سنگينى را متحمل شدند.( سیستانی،ظهورافغانستان معاصر واحمدشاه ابدالی، چاپ 2006،پشاور،ص 122)

غبار همین روایت راکمی کوتاه تر بیان کرده مینویسد: “آخرین قوه مبارزین زیر رهبری شاعر مشهور وسردار جنگی خوشحالخان جمع شدند و از 1668تا 1670 با قشون اورنگزیب چندین بار دست وپنجه نرم کردند و دراین قوه مبارز در جنگ ” تاتره” اردوی چهل هزاری دشمن را تار ومار نمودند و در جنگ”دو آبه” قوماندان هندی را کشتند. همچنین درجنگ های “نوشهره” و “گنداب” و”خاپس ” قشون دشمن را کوفتند. مگر بازهم شکست خورده وپسران خوشحال خان (عبدالقادر و اشرف خان) و نواسه هایش – کاظم خان شیدا و علیخان- در هندوستان تبعید شدند و هم درانجا جان سپردند.“( غبار، افغانستان درمسیرتاریخ، ج1، ص 315)

بعداز عودت اورنگ زیب به دهلی در هفتم شعبان/پانزدهم اکتوبر شهزاده معظم به فرماندهی سپاه افغانستان گماشته شد. در میان سردارانش امیرخان نامی به شجاعت ورشادت مشهور بود که چندی پس از آن حکمران افغانستان شد ومدت بیست سال از١٦٧٧-١٦8٧م دراین مقام باقی ماند. سیاست امیرخان متکی بر”تفرقه بینداز وحکومت کن” استواربود، همواره میان قبایل افغان نفاق می انداخت به طوری که آنان نمی توانستند برعلیه او دست به هیچ اقدامی بزنند وفقط هواداران خوشحال خان خټک چند سالی مقاومت کردند.( لوسین بوات،تاریخ مغول وتیموریان ، ص ١٢٣-١٢٤)

پوهاند حبیبی می گوید که ایمل خان در مدت جنگ با اورنگ زیب و پسرش عالمگیر، بنام ایملشاه بضرب سکه پرداخت. ( تاریخ مختصر افغانستان، ص ٢٠٧،)

یکی از توطئه های ثمربخش امیرخان برضد ایمل خان ودریا خان وخوشحال خان این بود که  نامه ای به سران ورؤسای قبایل مومند وافریدی نوشت واز آنها در مورد روش حکومت  ایملخان( که اکنون درمیان شورشیان بنام ایملشاه شناخته میشد)معلومات خواست. سران اقوام به اتفاق هم جواب بسیارمتین ومناسبی در مورد شخصیت و رفتار عدالت خواهانۀ ایملخان به امیرخان نوشتند. امیرخان دوباره به سران قبایل نوشت که اگرایملخان یک چنین مرد غازی وعادل وسخاوت پیشه است، پس چرا اراضی تحت تصرف خود را بین سران ومشران همرزم خود تقسیم نمیکند؟ این پیشنهاد امیرخان که بمنظورایجاد تفرقه میان هواداران ایمل خان وخوشحال خان تحریریافته بود، اثری فوری  ومخرب داشت وسران اقوام به ایملخان گوشزد کردند که چرا به تقسیم اراصی ایکه بزور شمشیر آنها از دولت مغولی تصرف کرده اند، بین آنها تقسیم نمیشود؟ ایمل خان گفت: ما درشرایط جنگ با دشمن استیم، اکنون زمان اینکارها نیست، مگرسران قبایل بر تقسیم اراضی تحت تصرف ایمل خان پافشاری کردند، ایمل خان هم از روی اجباربه آنها گفت هرطور دلتان میخواهد، به تقسیم اراضی به پردازید. پرواضح بود که هریک از سران ورؤسای قبایل آرزوداشتند تا بهترین اراضی را برای قوم وقبیله خود تصرف کنند.اما قبل از همه سران قوم مومند دست بر روی بهترین اراضی گذاشتند وآن را برای خود خواستند، وایمل خان هم بنابرخصلت قبیلوی به آن رضایت نشان داد. اینجاست که سایرقبایل پشتون از این تقسیمات ناراضی شده از اطراف ایمل خان پراکنده شدند وتیر دشمن  به هدف خورد وامیرخان موفق به ناکامی قیام ایمل خان وخوشحال خان ودریا خان اپریدی گردید. فقط یک قوۀ کوچک سپاه دولتی در تیرا توانست دریاخان اپریدی را شکست دهد ودریاخان هم که دراین جنگ زخمی شده بود، به منطقۀخوست عقب نشینی کرد ودر همانجا درگذشت.( ایملخان، نوشته میراجان سیال،چاپ ۱۳۸۵ش، ص ۶٣ ببعد)

فرهنگ اعتراف میکند که:”این قیام با نام خوشحال خان بستگی دارد، هرچند مانند حرکت روشانی دوام وگسترش نداشت، اما بجای خود جنبش مهمی بود ومیتواند مرحلۀ دیگری  در روند همکاری پشتونها در سطح بالاتر قبیله محسوب شود. هرچند خوشحالخان در مرحله نخست به اثر آزردگی شخصی علیه دولت قیام کرد، اما مقاومت صافیها در برابر تعرض عمال دولت بیگانه وهمکاری مومندها وافریدی ها با آنان از پیدایش وگسترش حس همبستگی در بین قبایل پشتون که طلیعۀ اقدام دسته جمعی برای تشکیل دولت بود،نمایندگی میکرد. خوشحالخان مناسب ترین شخص برای رهبری این حرکت بود، زیرا علاوه برصفات شخصی شجاعت واستواری در تعقیب مرام ازنظر مقام اجتماعی هم خان وخان زاده ورئیس قبیله بود وخانی وامارت را تالی پادشاهی می دانست. چنانچه در دستار نامه دراین باره میگوید:” وقتی که پادشاه یا امیر در مرحله اول برتخت  جلوس میکند، برسرپادشاه تاج وبرسرامیر دستار گذاشته میشود.”( فرهنگ، همان اثر، ص 68)

به هرحال خوشحال‌خان، آن مبارزسترگ ونامدار و شاعر زبردست زبان پشتو به عمر ٧٨ سالگى بتاريخ ٢٨/٤/١١٠٠ هـ (= ١٦٩١) در وطن خود کوهستان ختک، چشم از جهان فرو بست و آخرين وصیتش اين بودکه:« مرا در جاى دفن کنيد که گرد سم اسپان دشمن بر خاکم نيفتد.»( غبار، ص 315،  معصومه عصمتی، خوشحالخان ختک کیست؟١3٣٤ ،ص ٢٨-٣٤)

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Comments are closed.