مکارگی بچۀ سقو درعین بیسوادی

کاندید اکادمیسن اعظم سیستانی

645
پس ازاستعفای شاه امان الله از سلطنت ورفتنش به قندهار ورويکار آمدن حبیب الله کلکانی(بچۀ سقاو)در۱۸ جنوری ۱۹۲۹، تمام دست آورد هاى استقلال و روشنفکران و تحول طلبان افغانستان رژیم امانی، نقش بر آب شد. دروازه هاى مکاتب و آموزشگاه ها دولتى مسدود گرديد. بی امنيتى، زورگوئى، تجاوز به مال و دارائى و ناموس مردم آغاز شد. هواداران نهضت امانى يکى پى ديگرى به زندان و شکنجه و ترور و اعدام سپرده شدند. بچۀ سقاو ، بمنظور بقای حکومت حود، تجاوز وفحشا ونفاق وشقاق قومی وزبانی را درمیان مردم دامن زد و با صدور فرامین رسمی، رسماً یک قوم را علیه قوم دیگر تحریک نمود، چنانکه بقول کاتب « بين ملت مخالفت لاينحلی را حادث ساخته، توليد نفاق و شقاق نمود و اساس تخريب بلاد و تقاتل عباد نهاده، بغض و فحشاء را پديدار کرد وجمهور سکنه در ورطه مشقت و قتل وغارت واسارت افتاد.»( فیض محمدکاتب، نژاد نامه افغان ، طبع ۱۳۷۲ايران، ص ۴۱) .
کاتب در کتاب دیگرخود( تذکرة الانقلاب) حکایتی نقل میکند که معلوم میشود بچۀ سقاو درعین بیسوادی آدم مکار وحیله گر و عوام فریبی بوده است. خلاصۀ نوشتۀ کاتب چنین است: روز دوشنبه ۲۷ شوال(۱۹ حمل ۱۳۰۸ش)بچۀ سقاو کلانتران وریش سفیدان کابل را در قصردلکشا دعوت کرد و در محضر آنها که عده ای از مردم شینوار و لوگر هم حضور داشتند، چنین گفت:«امان الله خان از دین اسلام روی برتافته، به پرستش اصنام پرداخته، میخواست عموم ملت افغانستان را به اجبار و فشار بت پرست سازد. تا اینکه من به تحریک علمای ربانی درحالی که دست از جان شسته ، کوه گرد سرقت وصحرانورد غارت بودم، اقدام بر قلع وقمع اوکرده، مظفر به مرام آمدم که اینک به بیعت جمعی ازمسلمانان وعلما، جالس اورنگ امارت گردیده ساعی و جاهدم که تائید دین شریف سید المرسلین نمایم.و پس ازادای اینگونه کلمات پردۀ اصنام و مجسمه های که از حفریات باستانی از نواحی :جلال اباد، بگرام، کوهدامن، خواجه صفا، وغیره جاها، باجد وجهد مسیو «فوشه» فرانسوی ومسیو «برتو» بدست آمده بودند، و ایشان حصۀ خود را در پاریس برده، وحصۀ دولت افغانستان را طبق قرارداد وکنترات معینه،به کار پردازان حکومت سپرده بودند، وامان الله خان آنها را با بت های که در عهد امیر عبدالرحمن خان و امیر احبیب الله خان مرحومان ازمزار خواجه صفای کابل وقلعۀ مرادبیک کوهدامن ووبگرام کوهستان وغیره مواقع سمت شمالی کشف شده بودند و در موزیم خانه نهاده بود، برداشته، به حضار گفت: اینست معبودهای او که به چشم سرمی بینید. ودو سه روز قبل آنها را به شنواریان نیز نموده بود وایشان دست او(بچۀ سقاو) را بوسیده به زبان افغانی(پشتو) گفتند:«قربان دی سم، بیشک ته پادشاه داسلام او بت شکن یی! » واین نمایشات در قلوب عامه که از علم تاریخ وادیان بی خبر بودند، مؤثرمی نمود. و در خاتمه از ورود امان الله خان با لشکرگران در غزنین ومحمدنادرخان در لهوگرد ولشکر هزاره در غوربند وکوتل اونی وخرس خانه(خیرخانه) به حضار آگهی داده گفت: اگر کسی را شما مردم دانا ،سزاوار امارت وحراست ملک وملت وتعمیر بلاد می دانید، به امارت برداشته مرا به رتبۀ حواله داری جای دهید، بنده همین بت ها باشم اگراز رأی وامضای شما سربکشم. والبته به همان لباس وخوراکی که از پیش عدی بودم قناعت نموده ترک حب جاه نمایم…. وعامۀ کابل که در عقب شکوه ها و بدگوئی ها به عادت مستمرۀ خود دارند، همه گفتند: شما رابه پادشاهی قبول داریم واو هم باورکرد.»( تذکر الانقلاب،چاپ علی امیری، صص۱۲۹-۱۳۱، مقدمۀ نژادنامه افغان، ص ۴۰)
غبارمیگوید:حبیب الله کلکانی باری قصد کرده بود تا امان ﷲ خان را در پغمان ترور کند، مگرنکرد. او دليل انصراف خود را چنين گفت:« اميردر حاليکه آفتابه آب در دست داشت از اطاقش بيرون آمد و بگرفتن وضو پرداخت.من که تا آن هنگام فکر ميکردم او کافر و از خدا روى برتافته است، مگر اينک مى بينم که مناسک شريعت و اسلاميت را بجا مى آورد از تصميم خود منصرف شدم و با خود گفتم که چرا يک چنين جوان خوش سيما و مسلمان را به قتل برسانم و لهذا از کشتن او منصرف شدم.» ( غبار،ج۱، ص ۸۱۶)
اما حبیب الله تا آخر به اين عقيده خود نسبت به امان ﷲ خان باقى نماند و وقتى قصر باغ بالا را تصرف نمود، نزد سفير انگليس همفريز رفته گفت : «امان ﷲ کافر شده و من اراده دارم تا او را بقتل رسانده حکومت جديد تشکيل نمايم .» وسفير گفت : «بايد سفارتها را احترام کنى !»( فرهنگ،افغانستان در پنج قرن اخیر،ج۱، ص۵۳۹)
وبراى مدت 9ماه همان ملتى که بگفته همفريز سفير انگليس درعهد امانى، از سوراخ هاى بينى هر افغان نفس آزادى و استقلال فوران ميکرد، چنان در بند کشيده شدند که در کابل هرکه دختر زيبائى داشت بزور به نکاح دزدان همکار پسر سقاو در آورده ميشد، چنانکه سيد حسين وزيرحربيه در مدت ٩ ماه چهل بار عروسی کرد و حرم وسيعى از زنان نکاح کرده و بى نکاح بوجود آورده بود که بعلت وسعت حرم بعد از مرگش بسيارى از آنان باکره مانده بودند.( دکتور خليل وداد بارش، حبيب الله، مردی در حريق تاريخ، ۱۳۷۷ پشاور، ص ۱۰۶، ۱۶۲)
پایان

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Comments are closed.