نویسنده: اېلدار اَسن اوف (اۉزبېکستان)
مترجم: محمد عالم کوهکن
(بخشی از تأریخ روابط اوزبیکستان و افغانستان)
در حال حاضر برای اوزبیکستان که در سیاست منطقوی بیش از هر زمان دیگر فعال شده، تحکیم روابط دوستانه با همسایۀ جنوبیاش افغانستان اهمیت زیاد دارد. برگزاری کنفرانس منطقوی در شهر تاشکند در بارۀ افغانستان، مناسبات نزدیک رهبران دو کشور و مسافرت اراکین رسمی دولت ها به کشور های یکدیگر دال بر این ادعا است.
در تاریخ نزدیک دولت های دو کشور همسایه از جهات مختلف برای برقراری روابط تلاش کرده اند. بخشهایی از این مناسبات برای همه روشن نیست. فقط متخصصین از چند و چون این روابط آگاهی دارند. از همین لحاظ به بخشهایی از این مناسبات میپردازیم.
در سال 1747احمدشاه درانی پس از کشته شدن شاه ایران نادر افشار در شهر قندهار دولت افغانستان را تأسیس کرد. در واقع تأریخ افغانستان از این سنه آغاز میشود.
در زمان حاکمیت قبیلهی بارکزایی که پس از درانیها به قدرت رسیده بود، افغانستان قلمرو خودرا به سوی شمال وسعت داد. در جنوب دریای آمو حکومتهای نیمه مستقل بلخ، قندوز، شبرغان و میمنه که قسماَ تابع بخارا بودند، توسط بېکهای محلی اداره میشدند. امیر دوست محمد خان این حکومتهای نیمه مستقل (به استثنای میمنه) را که اهالی آنرا اساساَ اوزبیکها تشکیل میدادند به انقیاد خود در آورده، همه را تابع یگانه ولایت تورکستان کرد. و در این مناطق سیاست اسکان پشتون ها را آغاز کرد. میمنه تا سالهای 1860 از سوی بېکهای محلی اداره میشد.
پس از وفات امیر دوست محمد خان (1863) تلاش مظفرخان امیر بخارا برای باز پسگیری بېکنشینیهای از دست رفته بی نتیجه ماند. و این زمانی بود که دشمن دیگر – امپراتوری روسیه از شمال به بخارا هجوم آورده بود. این وضع امیر را مجبور کرده بود تا مسأله افغانستان را رها کرده در برابر تهاجم قوتهای روسیه به گرد آوری قشون بپردازد.
![](http://www.dawatmedia24.com/wp-content/uploads/2018/12/usbek.png)
سیر در ملک اوزبکستان شد…
افغانستانیها مملکت بخارا را ثروتمند میپنداشتند. در نیمهی دوم قرن 19 اتباع افغانستان بیشتر برای تجارت و یا کار به بخارا میآمدند. و این حالت را شاعر افغانستانی نیازی که در آن زمان زندگی میکرد چنین به تصویر کشیده است:
هر فقیری که آمد از کابل
سیر در ملک اوزبکستان شد
اما در سال 1920 وضعیت به کلی دگرگون شد. آسیای مرکزی به انقیاد شوروی در آمد، امارت بخارا و خاننشینی خیوه منهدم شد. مهاجرین زیادی از این مناطق به افغانستان رو آوردند. شاه امانالله مهاجرین تازه وارد را در شمال افغانستان اسکان داد.
بیشتر از دوصد هزار تن از شوروی به افغانستان پناهنده شده بودند. در میان آنها اهالی بخارا، خیوه و قوقان حضور داشتند. بخش بزرگ آنها را مردم بخارا تشکیل میداد. از همین سبب مردم محل مهاجران آسیای مرکزی را بخارایی خطاب میکردند.
افزون بر این امیر بخارا عالم خان، بستگان و اراکین، اعیان و فرماندهان وی شیرمحمد بېک قورباشی، ابراهیم بیک لقی و فُضَیل مقصوم با افراد شان، همینگونه جدیدی[1]ها به رهبری عثمان خواجهیف در افغانستان مستقر شده علیه قشون شوروی جنگ میکردند.
امان الله خان در کابل قلعه فتو را به امیر عالم خان هدیه داد. و نفقه تعیین کرد. قوماندانهای سابق و اراکین امارت در اطراف وی جمع شدند. جدیدیها بخش پیشتار مهاجران به شمار میرفتند، از سوی نمایندگان سیاسی دولت عثمانی ترکیه حمایت میشدند. جهت رفت و آمد به دیگر کشورها ویزهی رسمی برای آنها فراهم میکردند.
امان الله خان و لُنگی امیر
در آن زمان افغانستان از کشورهای روبه توسعهی منطقه به شمار میرفت. افغانستان در زمرهی سه کشور آسیا قرار داشت که از کشورهای استعمارگر غربی (دوی دیگر- سلطنت عثمانی و دو قاجار) اطاعت نمیکردند. امان الله خان در سال 1919 در نتیجهی جنگ دوم افغان – انگلیس استقلال کشور را به دست آورده بود.
او با کشور های غربی از جمله بریتانیای بزرگ روابط برقرار کرده برای پیشرفت و صنعتی شدن کشورش گام برمیداشت. افغانستان تا آن زمان از سوی حکومت های که بر اساس نظام شریعت عمل می کردند، اداره میشد. امان الله خان نظام جدیدی را به پیروی از نظامهای متمدن دیگر دنیا اساس گذاشته بود. به همین سبب او خودرا نه به عنوان امیر بلکه شاه اعلان کرد. و به اصلاحات تجددگرایانه و سکولار دست زد. در سال 1923 قانون اساسی به تصویب رسید. به خرید و فروش ملک و زمین اجازه داده شد. تأدیهی مالیات با پول رواج یافت. مؤسسات تعلیمی عصری گشوده شدند. در آن زمان در ادارات و اماکن دولتی و سرکها گشت و گذار با لُنگی که لباس دینی شناخته میشد، ممکن نبود. روزی امیر عالم خان با لنگی در کابل قدیم قدم میزد، پولیس او را توقف داده لنگیاش را از سر وی میگیرد. امیر عالم خان که خودرا پیشوای دینی مسلمانها میدانست از این واقعه سخت تکان خورده بود . او دیگر از امانالله خان نفرت داشت.
پیشواهای دین در افغانستان از امان الله خاطرهی خوش نداشتند، مردم را علیه وی به قیام و شورش واداشتند. در نتیجه امان الله در سال 1929 تاج و تخت کابل را گذاشته به ایتالیا فرار کرد. حبیب الله که به مقام سلطنت رسیده بود بار دیگرحکومت دینی را برپا کرد.
نخستین جنگ افغان – شوروی
نخستین جنگ افغان – شوروی (1989- 1979) در حقیقت دومین تقابل نظامی بین این دو کشور بود. اولین جنگ 50 سال پیش رویداده بود.
اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی 200 هزار پناهندهی بخارایی در افغانستان را منبع تهدید تلقی میکرد. زیرا فرماندهان به سرعت از افغانستان وارد اوزبیکستان شده علیه قشون شوروی میجنگیدند، تأسیسات را ویران میکردند. روشنفکران با تبلیغات خود اتباع شوروی را به سوی خود جلب میکردند. موجودیت بخاراییها نزدیک به سرحد اتحاد جماهیر شوروی در شمال افغانستان باعث نگرانی شورویها بود. مسکو که نتوانسته بود از راه های دیپلوماتیک افغانستان را برای کوچانیدن بخاراییها مجبور کند، تصمیم به اِعمال فشار نظامی میگیرد.
قشون سرخ با استفاده از هرج و مرجی که با سقوط حاکمیت امانالله (1929) رونما شده بود، اقدام به تهاجم نظامی کرد. در 15 اپریل 1929 که مصادف به آخرین روزهای رمضان بود، طیارات نظامی شوروی وارد فضای افغانستان شدند. پس از آن یک گروپ نظامی به فرماندهی ویتالی پریماکوف از ترمز وارد خاک افغانستان شد. (50 سال بعد نیز نظامیان شوروی از همین جا به خاک افغانستان تجاوز کردند.) از جملهی 50 تن عساکر سرحدی افغان که برای تماشای ماشین های محاربوی مدرن قشون شوروی باشتاب از مواضع خود بیرون شده بودند، 48 تن آنها با شلیک قوای روس کشته شدند. تا یک هفتهی دیگر در 22 اپریل لشکر شوروی شهر مزارشریف را اشغال کرد. به روز 26 اپریل گروپ دیگر نظامی دیگر شورویها از سرحد گذشت. شهرها توسط طیارات شوروی بمبارد شد.
عساکر شوروی ظاهراً برای احیای حاکمیت امانالله خان به افغانستان هجوم کرده بودند، اما هدف اساسی آن بخاراییها بود. قشون روس به مناطقی که بخاراییها جابه جا بودند، حمله کرده مردم محل را آماج قرار میدادند. آنها را به جاهای دورتر از مرز متواری کردند.
مزارشریف به محاصرهی فرماندهان بخارایی و محلی در آمده، عساکر تحت امر پریماکوف با شنیدن رهسپار شدن قشون کمکی از کابل مجبور به ترک آن شهر شدند.
جنگ دوم جهانی
در سالهای جنگ دوم جهانی بخاراییها و مهاجران قوقان در محور امیر عالم خان آخرین بار برای بیرون راندن قشون شوروی از اوزبکستان تلاش کردند. قورباشی شیرمحمد بېک و مبشرخان طرازی داماد امیر عالم خان در ارتباط با آلمان هیتلری برنامهی حمله به اوزبکستان و بیرون راندن قوتهای شوروی را طرح کرده بودند. به رهبری طرازی حکومت جلای وطن نیز ایجاد شده بود. اما اجینت اتحاد شوروی در افغانستان بهرام ابراهیماوف (محمود آیقارلی) برنامهی آنها را خنثی کرد. بیشتر از ده تن از اعضای این طرح را در بند کشید و یا نابود کرد. بیشترین بخاراییهای جوان و روشنفکر مظنون به همکاری با فاشیستها محبوس شدند. پسر عالم خان نیز در میان آنها بود. جنبش های “فعاله” و “اتحاد ترکستان جوان” که به منظور نابودی اتحاد شوروی تشکیل شده بودند، از میان برداشته شدند. بنابه تقاضای سفارت اتحاد شوروی در سال 1944 بخاراییهای مقیم در ولایات شمال از آنجاها بیرون کشیده شدند. نظر به اظهارات شاهدان در زمستان سرد و یخبندان زنان و اطفال به کوچهها انداخته شدند. آنها مجبور شدند تا چندین کیلومتر با پای پیاده راه بروند. زنان باردار در کنار راهها وضع حمل کردند. بیمارها، کهنسالها و گرسنهها به هلاکت رسیده اجساد شان بر سر راه پوسیدند. تأریخنویس تاجیک کمالالدین عبداللهیف این حادثه را که به دستور استالین رویداده بود، نسل کشی دانسته است.
بدون شک حکومت ظاهرشاه در افغانستان نسبت به نظام اتحاد جماهیر شوروی دموکرات بود. با کم شدن تأثیرات شوروی آنهایی که در بند بودند، آزاد شدند. حقوق بخاراییهای که از جاهای قبلی شان بیرون رانده شده بودند، اعاده شد. اما بخاراییها که با گذشت زمان ضعیف شده بودند، در سراسر مملکت پراکنده شدند. به اوزبیکهای محلی جذب شدند. دغدغهی دربند افتادن دوباره پای روشنفکران و فعالان شان را به ترکیه، ایران، هندوستان، عربستان سعودی، بریتانیا و آلمان کشانید.
اوزبیکها در افغانستان امروزی
اوزبیکها از جهت تعداد سومین گروه قومی کشور به شمار میروند. تعداد آنها بیشتر از سه میلیون است. اوزبیکها اساساً در ترکستان (ولایت های سمنگان، بلخ، سرپل، فاریاب، جوزجان، بادغیس) و قطغن (ولایتهای بدخشان، تخار، قندوز و بغلان) زندگی میکنند.
اوزبیکهای افغانستان بیشترین و فعالترین جامعهی اوزبیکهای خارج از اوزبیکستان را تشکیل میدهند. آنها به ارزشهای ملی، آموختن تأریخ و توسعهی فرهنگی خود بیشترین توجه را دارند. اوزبیکهای افغانستان در امر توسعهی فرهنگی و ارزشهای ملی خود به کمک اوزبیکستان دلبسته اند.
آنها به تأریخ تیموریها دلچسپی خاصی دارند. در زمان حاکمیت این سلاله شهر های افغانستان امروزی به خصوص هرات به مرکز مهم سیاست و مدنیت تبدیل شده بود. بیشترین شخصیتهای مدنیت تیموری از جمله امیر علیشیر نوایی در افغانستان زندگی کرده، به کمال رسیده اند.
دید اوزبیکهای افغانستان نسبت به اوزبیکهای اوزبیکستان در یک مسألهی تاریخی از یکدیگر متفاوت است. در دهه های اخیر حاکمیت شوروی بنا به دلایل مختلف شیبانی خان و دولتی که او اساس گذاشته بود، به دیدهی تحقیر آمیز نگریسته میشد. تا امروز برخی از تأریخنویسان اوزبیکستان سهم سلالهی شیبانیها در امر دولتداری و توسعهی مدنی غیر منصفانه کم بها داده اند. اما اوزبیکهای افغانستان خاطرات سلالهی شیبانیها با اعزاز یاد میکنند. بخشی از اوزبیکهای افغانستان به طُفَیل شیبانیها در مناطقی که حالا زندگی میکنند جابه جا شده اند. در قدم دوم در دور شیبانیها و سپس در زمان امارت بخارا پایتخت نارسمی اوزبیک ها در شمال – شهر مزارشریف به مثابهی پایتخت دوم به حساب میآمد. و این مسأله باعث افتخار و غرور افتخار آنست. و به همین دلیل اوزبیک های افغانستان عبارت زیر را همیشه تکرار میکنند:
“ما ملتی هستیم که خاناش در بخارا و ولیعهداش در بلخ است”.
«اوزبک هراتی…»
نخستین مرکز ملی مدنیت اوزبیکها در سال 1990 در افغانستان تأسیس شد. این مرکز در اولین قدم با برگزاری یک کنفرانس علمی از 550 مین سالگرد تولد امیر علیشیر نوایی در شهر کابل بزرگداشت به عمل آورد. گفته میشود که در آغاز سلیمان لایق شاعر و ناسیونالیست پشتون وارد سالون کنفرانس میشود. او طی چند ساعت با دقت به بیانات گوش میدهد، در پایان مراسم سخنرانی میکند. لایق میگوید: «من تا هوز علیشیر نوایی را یک اوزبک هراتی میدانستم. حالا فهمیدم که او شاعر والا مقامی بوده است». او در آخر سرودهی پشتوی خودرا که در بارهی علیشیر نوایی سروده بود، به خوانش میگیرد.
[1] . جدیدی نام جنبش سیاسی، اجتماعی و مدنیای بود که نخست در دههی 80 قرن 19 در قیریم (کریمیهی امروزی) به وجود آمد و در دههی 90 قرن 19 در آسیای مرکزی گسترش یافت. رهبران این حرکت را قشر آزاد اندیش، ترقیخواه و روشنفکران دینی تشکیل میدادند؛ این جنبش فعالیت خویش را نخست از کارهای فرهنگی، ترویج معارف عصری، توسعهی زبان های ترکی آغاز کرده، اصلاحات اجتماعی و اصلاح شریعت از اهداف دیگر آن بود. جدیدیها در آسیای میانه اهداف سیاسی نیز داشتند. تشکیل حکومت خود مختارترکستان، ایجاد پادشاهی بخارا و خیوه و تأسیس پارلمان و بعد هم ایجاد حکومت دموکراتیک از اهداف سیاسی جدیدیهای آسیای مرکزی بود.
پس از انقلاب اکتبر 1917 کمونیستی جدیدیها به جناح های طرفدار و مخالف مسکو تقسیم شدند. بخشی از جدیدیها به حمایت از کمونیست ها پرداختند. بهگونهی مثال جدیدی ها در بخارا به رهبری فیض الله خواجهیف به طرفداری از مسکو همکاری خودرا با کمونیست ها آغاز کرد و بخش دیگری از جدیدی های مخالف کمونیست ها با امیر بخارا به افغانستان پناهنده شده علیه حکومت کمونیست ها به مبارزه پرداختند. همکاری جدیدیها با کمونیستها زیاد دوام نکرد. آنها مورد غضب مسکو قرار گرفتند. تعدادی از فعالین شان کشته شدند.
ع. کوهکن
د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه
د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :
Support Dawat Media Center
If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320