استقامت وصلابت علیاحضرت در برابر سقاویان

کاندید اکادمیسین سیستانی 

985

   10/4/ 2022

 

استقامت وصلابت علیاحضرت در برابر سقاویان

علیاحضرت مادرشاه امان الله خان

 

علیاحضرت سرورسلطان ، آخرین شخصیت مقتدرخاندان شاغاسی خیل قندهار بود. بقول شاهدخت هنديه ( دختر شاه امان الله) پس از روی کار آمدن شاه امان الله خان،علياحضرت میخواست تا وزرارت داخله به داده شود، مگرشاه امان الله به مشکل توانست مادر را ازاينکارمنصرف وشاغاسی علی احمدخان (برادرزاده علیاحضرت) را بدان سمت مقررکند.

در مقاله «امیرامان الله وآسیای میانه شوروی»، آمده است که علیا حضرت مادر شاه باری به سیدعالم خان پادشاه بخارا درسال ۱۹۱۹نوشته بود: «دشمنان ما از اختلافات خانوادگي ما سود زيادی مي برند. آن ها دولت هاي اسلامي را يكي پس از ديگري سرنگون مي كنند و مسلمانان کشورهای مختلف ،پس از افتادن به چنگ شان خشك مي شوند»( مقاله امیرامان الله وآسیای میانه شوروی، ترجمه عزیز اریانفر، سایت اریائی).

علیاحضرت از چنان صلابت وشهرتی برخوردار بود که هنگام مسافرت طولانی  شاه به اروپا، انگلیس ها طرح کودتائی را روی دست گرفتند تا “نادرخان” را بجای امان الله رویکار بیاورند، مگر از ترس مخالفت علیا حضرت  از اجرای آن منصرف شدند. زیرا گمان می کردند که علیاحضرت حاضرنخواهد شد بجای پسردوست داشتنی خود نادرخان را براریکه قدرت بپذیرد، بلکه او سردارعنایت الله خان و یا برادرزاده خود والی علی احمدخان را برنادرخان ترجیح خواهد داد، به این دلیل  پلان کودتا علیه شاه امان الله بخاطر نفوذ فوق العاده  علیاحضرت  به منصۀ اجراگذاشته نشد.

دراین  ارتباط آقای داکتر زمانی  سندی  از اداره جاسوسی هند بریتانوی را ضمن مقالتی بدست میدهدکه نشان دهنده یک چنین تلاشی برای ازمیان بردن فزیکی شاه امان الله  درجریان بوده است. به این سند نظرمی افگنیم: «يکى ازين اسناد تلگرام شماره ٨١، مؤرخ ٢ جون ١٩٢٧ از کابل است که در رابطه باعواقب چنين پيش آمد، شانس نادر خان  و موقف مادر پر نفوذ غازى امان الله خان  ابراز نظر ميکند . مستر گولد درين تلگرام مينويسد که :

«اول )  من هيچ دليلى  ندارم تصور کنم تا عليا حضرت   عليه فرزندمقربش[دوست داشتنی اش] (چه در مخالفت  يا توطئه به مقابلش) سهم بگيرد، مگر اينکه امير راهى را انتخاب کند که به نظر وى (مهلک؟)  ثابت شود و با تمام نفوذش نتواند وى را از آن منحرف سازد.  اگر امان الله قربانى يک کودتا شود،  وى شايد نسبت به عنايت الله خان  و يا فرد ديگرى از خانوادۀ پاينده خان، برادر زاده و دامادش على احمد را ترجيح دهد.

 دوم )  قرار معلومات من، روابط على احمد با خانوادۀ سلطان محمد خيلی خوب نيست  و وى هم به ائتلاف با اين خانواده  مايل نخواهد شد، مگر انکه يک تهديد پايدار به مقامش باشند.”( رکwww.zamanifamily.comمقاله داکترزمانی به ارتباط دسایس انگلیس برای ازمیان بردن شاه امان الله وقتل میرزمان خان کنری)

علیاحضرت در هنگام مسافرت طولانی شاه امان الله، به اروپا،جداً مراقب  اوضاع امنیتی کشور بود وخود را از هرحرکتی که با عث ناامنی در کشورمیگردید با خبرمیساخت وبلا معطلی به آن رسیدگی میکرد ومشکل را رفع مینمود.

مؤلف کتاب آتش در افغانستان،ریه تالی استوارت میگویدکه علیاحضرت “به شورش شینواریهای اهمیت زیاد قایل نبود، زیرا در آن وقت تهدید بزرگ محسوب نمیگردید، مگرموضوع حبیب الله  باعث اندیشه اوشده بود. علیا حضرت جلب عساکرترخیص شده را خواست وهشت نفری را تقاضا کرد که چند سال قبل باعث شورش درقندهار شده بود.”(آتش درافغانستان،چاپ پشاور ، ص 97)

استوارت،میگوید که درتاریخ 14 دسمبرحبیب الله با لشکرخود از باغ بالا بسوی شهر حرکت کرد وقصد داشت گدام اسلحه وکارتوس را که درنزدیک مخزن آب واقع بود متصرف شود. هجده  تن ازشاگردان مکتب حربی کابل دربرج  شهرآرا باشعار جنگ علم با جهالت،به مقابله برخاستند  و نیروهای حبیب الله با دادن تلفات سنگین مجبوربه عقب نشینی شدند. عساکردولتی نیز با فیرتوپ از قصرشاهی دفاع میکردند وافراد حبیب الله  بسوی کلوله پشته فرارکردند.زمانیکه  لشکر حبیب الله از نه برجۀ شهراراعقب نشینی نمودند، 80 جسد افرادکوهستانی هرطرف افتاده بود وعساکر دولتی سرهای سه چهارنفر را از تن جدا کرده واجساد بی سر توسط موتر سایکل ها در شهر گشتانده شدند. یکی از افراد حبیب الله که جسد بی سر برادرش درشهر گشتانده شده بود، دریشی گاردشاهی را بتن کرد وداخل ارگ گردید تا امان الله را ترورنماید،اما دستگیر واعدام شد. (همان اثر، ص89 ،90)

علیاحضرت مادرامان الله خان،که زنی نترسی بود ونمیخواست از قدرت دست بکشد، به امان الله گفت: رهبرو پادشاه یک کشور نباید خود را مثل زن در حصار محصور نماید ، باید به داخل مردم برود و برای شان سخنرانی کند و آنها را برای گرفتن سلاح ودفاع از ناموس خودشان تشویق نماید. امان الله هم روز 18 دسمبر با دوسه نفر بادیگارد از ارگ بیرون شد وبه سوی پل باغ عمومی براه افتاد. جمعیت زیادی در پل باغ عمومی جمع شده وانتظار شاه را می کشیدند. شاه دریشی خاکی عسکری بتن داشت، هوا هم خوب نبود، شاه بدون آنکه فکرکند درمیان این جمعیت ممکن دشمنش نیز باشد و او را هدف قراربدهد، در بین جمعیت رفت. شاه به اطراف خود نگاه کرد، درآنجا میزی دید که برآن یک گلدان گذاشته شده بود، گلدان را بیکطرف گذاشت و بر میز بالاشد و بعد  خطاب بمردم گفت:«آیا درنظردارید ومیخواهید که شما را اسیرنمایند،خانه تان راچورکنند وبه زنان وناموس تان تجاوز نمایند؟این موضوع رستگاری در دستان خود شما است.» شاه به مردم خاطرنشان کرد که هرکس میخواهد از ناموس خود دفاع کند، به سلاح خانه ارگ مراجعه کند وسلاح بگیرد.اوهدایت داده است تا اسلحه وکارتوس  دراختیار مراجعین قرارگیرد. سپس شاه از میز پائین آمد و بسوی ارگ شاهی براه افتاد واین آخرین ظاهرشدن امان الله درمیان مردم کابل بود. (آتش درافغانستان، ص91 ،92)

با این سخنرانی شاه ، تعداد زیادی از مردم برای گرفتن سلاح بسوی ارگ روان شدند وبقول فیض محمدکاتب:«علیاحضرت مادر امیر امان الله خان [با روی باز] در بین مردمی که از اسلحه خانه ارگ تفنگ میگرفتند ، در آمده ایشان را فرزند خویش گفته به دفاع ترغیب کردن گرفت واگرچه پنجاه هزار تفنگ به اهالی شهر ومردم چهاردهی وایلجاری قومی با فشنگ خارج از حد حصر داده شد، بدبختانه از نفرتی که عموماً به واسطۀ کردار وزراء ومامورین غدار وخائن دردل داشتند، نتیجه نداد.»(تذکرالانقلاب، ص 56-60)

ریه تالی اشاره میکند که، روز21 دسمبر1928،شاه زنان واطفال فامیل خود را توسط طیاره به قندهار فرستادوعلیا حضرت مانند یک سربازهمراه فامیل شاهی بود.همینکه علیاحضرت به قندهار رسید، دستورداد تا اعلامیه  ای را به دیوارها نصب کنند.دراین اعلامیه علیاحضرت از«ماماخیل شاه» (بارکزائی ها) کمک خواسته بود. (آتش درافغانستان، ص92،91)

بدون تردید وقتی اقوام پدری ومادری علیاحضرت از این اعلامیه مطلع شدند، سیل آمد آمد سران و بزرگان بارکزائی و پوپلزائی ونورزائی والکوزائی واچکزائی وهمه آنهایی که با خاندان سلطنت وابسته ووفادارمی دانستند به حضور علیا حضرت شتافتند وآمادگی خود را با سروجان ومال در راه استقرار ثبات حکومت امانی ابراز میداشتند. وعلیاحضرت هم وضعیت را به آنها تشریح میکرد ومیگفت: باید در مقابل لشکرسقاوی برخیزید ونگذارید که طعنه و پیغوربزرگ تاریخی به نام قندهاریان ثبت شود و مبادا روزی به فرزندان تان کسی این طعنه را بدهد که، فرزندان احمدشاه بابا ومیرویس نیکه که دم از فتح اصفهان وهندوستان می زدند ،بالاخره  از دست  یک مشت دزد ورهزن کوهدامنی شکست خورده تسلیم آنها شدند؟ با چنین منطقی علیاحضرت حمیت وغرورملی سران قومی قندها را مهمیز میزد وآنها را در حمایت از سلطنت امانی فرامیخواند.

این دید وبازدیدهای علیاحضرت، شوروهلهله زیادی در مردم قندهار وبخصوص درمیان اقوام درانی بوجود آورد وامیدوار بودند که بزودی سلطنت رادوباره به شاه امان الله بازمیگردانند.  جواسیس انگلیسی این شوروهیجان مردم را از ملاقات با علیاحضرت، باسخنان پرازغلو چنین گزارش دادند: “درقندهارعلیاحضرت مادرامان الله خان مانند آب جو پول مصرف میکند وخطابه های آتشین ایراد مینماید.”( آتش درافغانستان، ص ۹۷)

درحالی که همین نویسنده درکتاب خود دارائی امان الله خان را هنگام ورود به خاک هند برتانوی چهارصد هزارروپیه میشمارد ومیگوید: «شاه امان ﷲ خان پس از آنکه وارد هند برتانوى شد به مقامات برتانوى گفت : بدون اينکه اجازه عبور براى سفر اروپا ميخواهم تقاضاى ديگرى از برتانيه ندارم، وى افزود که: شما بايد بدانيد که من شب و روز براى سعادت مردم خود کار کردم و سقوط من کم از کم مرا يک آرامش وجدانى ميدهد. اين اغتشاش مرا غافل گيرساخت و باعث تعجب من گرديد. من يک پول هم در بانک هاى خارجى ذخيره نکرده ام، تمام دارائى من چيزيست که فعلاً درنزدم موجود است که معادل چهار صد هزار روپيه برتانوى (روپيه رايج در هند) مى باشد که بايد آنرا بابرادران و ديگر همراهان تقسيم کنم. سپس افزود: من متاسفم که فاميلم مانند تزار روسى اعدام نشديم و از بين نرفتيم و حالادر سرزمين خارجى آواره هستم.»( آتش در افغانستان ، ص ١٨٤ )

دربارۀ خطابه های آتشین علیاحضرت هم باید گفت که در آنزمان امکان تجمع مردان وزنان دریک محل برای سخنرانی یک زن معمول نبود، پس ایرادخطابه های آتشین توسط علیاحضرت هم مانند گفتن «صرف پول مثل آب جو»، دروغی بیش نیست. در هرحال علیاحضرت وشاه پس از ورود به قندهار ودیدار با سران وبزرگان اقوام مختلف قندهار و هلمند وارزگان وفراه توانستند بزودی لشکرده هزارنفری را برای مقابله با سقویان آماده کنند وسپس  به عزم رزم وفتح کابل بسوی غزنی به حرکت افتادند. اما براثر توطئه های انگلیس این قوا درمسیر راه قندهار-غزنی با چنان فاجعۀ خونباری روبرو گردید که شاه برای جلوگیری از تکرار آن تصمیم گرفت از غزنی برگردد و تصمیم خروج از کشور بگیرد.

 ده روز بعد از خروج شاه از کشور، شهرقندهار توسط قوای سقوی سقوط نمود (۳ جون ۱۹۲۹ ) ونه تنها هیچکس از مردم شهر مقاومتی از خود نشان نداد، بلکه حتی یک پای لوچ کاکه وچاقوکش هم در کوچه های قندهار دیده نشد. سپس لشکرسقاوی به غارت خانه های خوانین سران اقوام پرداخت وهرچه از دست شان پوره بود درحق مردم نامدار قندهار روا داشتند وتعدادی را هم به جرم تائید فتوای ملایان قندهاری برضد بچه سقاو دستگیر کردند و با زنجیر و زولانه یکجا با والی علی احمدخان، با خود به کابل بردند و درآنجا به توپ پراندند.

علیا حضرت بعد از سقوط دولت امانی با پسران ویکی دو دخترش با شاه امان الله ابتدا به ایتالیا رفت وبعد نزد پسر دیگرخود شهزاده عبیدالله جان که درترکیه زندگی میکرد رفت وسرانجام درترکيه درسال 1965چشم از جهان پوشيد.و بقول شهزاده احسان الله دافغانستان، جسدش در گورستان شهدای ارشد نظامی موسوم به«ايدرنی کبی» دراستانبول بخاک سپرده شد.

روانش شاد ويادش گرامی باد.

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Comments are closed.