منافقان امروزی محمد داودخان را بکدام نام، نامګذاری کنیم

     ۱/۱۵/ ۲۳

 منافقان امروزی محمد داودخان را بکدام نام ، نامګذاری کنیم.

دوسال قبل نویسنده و محقق شهیر کشورم جناب محترم کاندید اکادمیسین اعظم سیستانی از بنده خواهش نمود تا دیګردر ویب سایت افغان – جرمن انلاین در مورد شهید سردار محمد داودخان به هر کس و ناکس درګیر بحث و مناقشه نه شوم، من هم به احترام ان بزرګوار در طول دوسال ګذشته سکوت اختیار نمودم .ولی دیده شد انهایکه سوابق چندان خوبی در ګذشته نداشت و خارش شان تا حال فروکش نکرده  پودرنوشادر بدن شانرا ازار و اذیت میدهد، ګاهی در این تلویزیون و ګاهی در ان ویب سایت مانند فی السابق به چرندیات خود ادامه دادند و میدهد . در پشتو ضرب المثل داریم که میګوید:
« هاغه به ودریږی که هغه یی و دریږی .» واقعآ خارش مرض مزمن است خداوند کسی را به ان مبتلا نسازد.
بر میګردم به اصل نوشته خود در باره شخصیت شهید سردار محمد داودخان .
سردارمحمد داودخان فرزند فرزانه بود. به یاد دارم، روز اول پیروزی تحول ۲۶ سرطان یعنی تاسیس نظام نوین جمهوریت یک عده جنرالان و مامورین موقع شناس و ابن الوقت سلطنت پیش روی منزل ان شهید معظم صف کشیده بودند منتظر یک دقیقه ملاقات به وی بودند.من که در ان روز همرای پدرم در منزل رهبر تحول ۲۶ سرطان بودم ګاهی بیرون منزل محمد داودخان می شدم کارتهای هویت بعضی از هواخواهان شان را به داخل منزل شهید داودخان برده به پدرم تسلیم میکردم. پدرم در موقع مناسب انرا به داودخان میرساند.
بلی خوب به یاد دارم که ان روز، این جنرالان و مامورین عالی رتبه سلطنت بخاطر دیدن یک دقیقه ی با رهبر تحول ساعتها پیش روی منزل وی سپری می کردند منتظر دیدن رهبر بودند ولی رهبر تحول بخاطر کارهای مهم کشوری همرای دوستان کاری شان که بخاطر امنیت و حفظ جان مردم بود، کار میکرد هدایت لازمه میداد.
فراموش نکردم ، به یاد دارم که بعد از اعلان نظام جمهوریت یک عده دشمنان قسم خورد وی از خارج  به دستور استخبارات خارجی بوطن امدند و دست همکاری که در اصل منافقت و تخریب جمهوریت بود دراز کردند ، خوب میدانم، انها اطفال خورد سال نبودند، انها جنرالان، قوماندانان ، وزیران و صدراعظمان دولت شاهی بودند، انها افراد بودند  که یک وقت نظام شاهی را هم مانند مورایانه از درون خورده، اکثرت این موریانه ها همه اعضای تحول ۲۶ سرطان را میشناختند ولی بازهم این حشرات بخاطر ګرفتن چوکی ، مقام و موقف دولتی به این و ان در و دروازه مراجعه میکردند، خوشبختانه رهبر تحول به دارایت و شناخت که ازانها داشت به انها موقع ملاقات یک دقیقه ی هم نداد.
محمد داودخان در طول دوره کاری و هم در دوره خانه نشینی از مردم عوام و مامورین دولتی شناخت فوق العاده داشت و پیدا کرد، صادق و خاین ، ریشوتخور و اختلاس ګر، قاچاقبر و جاسوس را خوب شناخت.
انهایکه امروز وی را به این و ان نام متهم میکند مشکل انها سوابق خراب ګذشته شان است ، ایا داودخان جمهوریت ، همان داودخان دوران صدارت نه بود؟.  بلی که بود، در اینجا سوال پیدا میشود که چرا این ابن الوقت ها ، ریشوتخوران ، جاسوسان در وقت ریاست جمهوری شفته ان ابر مرد شدند جواب واضح است ، انها از خود پلانهای داشتند تا از طریق وی دوباره به قدرت برسد. وقتیکه رهبر تحول ۲۶ سرطان محمد داودخان در روزهای اول جمهوریت به انها روی خوش نشان نداد، دیده شد که انها چطور زود تغیرجهت وموقف نمودند، بلی انها نه علاقه بوطن داشتند نه به شخص محمد داودخان. انها میخواستند که بار دیګرغم شکم خود را بخورد . و جمهوریت را بدنام سازد پس به جرات ګفته میتوانم بګویم که راستی محمد داود مرد مدبر بود.
ای سردار بی بدیل محمد داود.
حال دانستم،  چرا ان عده مخالفین و منتقدین رویش حکومتداری سابق شما ، امروز حسرت شما را میخورد البته این حسرت خوردن انها معنی دارد، یعنی پشیمانی شان از مخالفت بشما است، اینګونه روش انسانی را در هر دین و ایین در هر کلچر و کلتور بنام رویش مردانګی یاد می شود. نمی دانم انهایکه در روز اعلان جمهوریت پیش روی منزل شان به ساعتها منتظر دیدار یک دقیقه ی ، وی بودند و ګلوهای خود را به شعارها زنده باد خشک و پاره میکرد امروز ان ابن الوقت ها وی را دشنام میدهد نمی دانم اینګونه افراد ضعیف النفس را به چی نام نامګذاری کنیم.؟؟؟. میدانم در قاموس افغانیت به انها زیاد القاب موجود است. ولی راست ګفتند:
ګرګ زاده ګرګ شود
ګرچه به ادم بزرګ شود.

پایان.

////////////////////////////////////////////////////////////////////////