امروز مصادف است با زادروز توران میرهادی استاد ادبیات کودک، نویسنده و کارشناس آموزش و پرورش و شخصیت برجسته فرهنگی
************************
توران میرهادی: مادر کتاب کودک
آیقصه۱۸ آذر, ۱۳۹۹۰1,014 خواندن این مطلب 14 دقیقه زمان میبرد
آی قصه، فاطمه فرهاد؛ توران میرهادی با نام مستعار افسانه پیروز، کارنامهی پرباری دارد. از برگزاری نخستین نمایشگاه کودک در ایران گرفته تا پایهگذاری دبستان فرهاد و شورای کتاب کودک و راهاندازی فرهنگنامه کودکان و نوجوانان، همه و همه ماحصل تلاش زنی تواناست که تا آخرین سال زندگی خود با شوق از خواب بر میخواست و در ذهنش برای ساخت آیندهای بهتر برای فرزندان سرزمینش رویا میپروراند.
وقتی از توران میرهادی میپرسند چرا نام مستعار افسانه پیروز را برای خود انتخاب کرده است با صداقت میگوید: «شاید چون زندگی و تلاشهای زنان کشور ما ناشناخته بود و حالت افسانهای داشت، احساس من این بود که زنان در همهی دورهها با همت تمام تلاش کردهاند و نهایتا پیروزی را به دست آوردهاند. تمام زنان ایرانی افسانه پیروز هستند. هم افسانه و هم پیروز”.
البته او در ادامه با خنده اضافه میکند که آن زمانها نام مستعار مد بوده وگرنه هیچ زمانی احتیاج به هیچ نام مستعاری احساس نکرده است. میرهادی تا جایی پیش رفت که یک سوم دارایی همسر خود را به شورای کتاب کودک آورد تا بتواند به آرزوی خود و دوستانش که چاپ یک فرهنگنامه برای کودکان ایران بود، جامه عمل بپوشاند.
توران میرهادی در ۲۶خرداد ۱۳۰۶ در چادری در باغی در شمیران متولد شد. توران سه ماه اول زندگیاش را بدون اینکه سقفی بالای سرش ببیند گذرانده و به بیان دیگر بهخاطر تابستانهای به شدت گرم تهران، همواره در چادر و گهواره در باغی کرایهای در شمیران بوده است. توران چهارمین فرزند خانوادهی میرهادی بود. خودش می گوید که سه ماه اول زندگیاش سرشار از دار و درخت و گربه بوده است، زندگیای خیلی خیلی طبیعی در فضای آزاد.
پدر توران میرهادی ، سید فضلالله، در چهارده سالگی با پای پیاده از تفرش به تهران آمد و به دارالفنون رفت تا به تحصیلاتش ادامه دهد. مادرش گرتا دیتریش دختری آلمانی بود که در زمان تحصیل سید فضلالله در آلمان با او آشنا شد و سپس با او ازدواج کرد و همراهش به تهران آمد. سید فضلالله میرهادی یکی از تکنوکراتهای برجسته ایران در دوره رضاشاه به حساب میآمد و بسیار مورد اعتماد شاه بود. گرتا نیز که در دانشگاه هنر مونیخ تحصیل کرده بود به مجسمه سازی و نقاشی میپرداخت. گرتا زن خانهداری بود که در هنرستان کمالالملک نیز مشغول به کار بود و مبانی هنر آموزش میداد. توران خانم با دو فرهنگ مختلف آلمانی و ایرانی بزرگ شد و از شش سالگی به سه زبان زنده دنیا صحبت میکرد. آلمانی، فارسی و فرانسوی.
مادری که بچههایش را ساخت
مادر توران میرهادی كه موسیقی نیز میدانست، شعرها و ترانهها و قصههای كودكان آلمانی، از جمله برادران گریم را برای او میخواند. کارگران خانه نیز برایش متلها و قصههای ایرانی را می گفتند. مادر توران دوستدار فرهنگ و ادبیات ایران بود و برای آشنایی فرزندان خود با ادبیات فارسی نشستهایی با شركت شاعران و نویسندگان برگزار میكرد.
توران در ۱۳ سالگی زندگینامه ژاندارک را خواند و در ۱۷ سالگی با خواندن شاهنامه فردوسی با آن پیوند ناگسستنی پیدا كرد. توران خانم میگوید: «مادرم با وجود آنکه آلمانی بود اما همه بچههایش را ایرانی بار آورد. وقتی از او پرسیدیم که چرا مجسمهسازی را رها کردی؟ گفت: عوضش شما را ساختم و این خیلی سختتر بود.»
مادرش توران میرهادی كه در هنرستان كمالالملک درس تاریخ هنر میداد، پایههای هنر نقاشی را نیز به فرزندانش آموخت.
توران گفته است: «مادرم اصرار داشت من باغبانی بخوانم و مرتب میگفت همه که نباید دکتر و مهندس بشوند، باغبان هم لازم داریم.» خواهر و برادر توران خانم در اتریش پزشکی میخواندند و توران میرهادی هم فکر میکرد در نهایت باید پزشک بشود، نه باغبان. باغبانی را دوست نداشت و در عوض به زیستشناسی علاقهمند بود.
توران در سال ۱۳۱۷ به دبیرستان نوربخش رفت و بعد از اتمام دوره دبیرستان در رشته علوم طبیعی دانشگاه تهران قبول شد.
اهمیت افسانه و داستان در رویاهای جوانی توران میرهادی
توران علاقهاش به ادبیات را حاصل دو کتاب آلمانی زبان میداند. اولی فیدل استارماتس است، سرگذشت پسری در جنگ جهانی اول که روحیهای ضدجنگ و صلحجو در توران پدید آورد. و دومی کتاب مایا دختر گریزان از کندو است که انگیزه او برای کار در جامعه را پرورش داد. توران معتقد است گروه همراهانش که با هم ادبیات کودک در ایران را شکل دادند در خانوادههایی رشد کردند که در آن کتابهایی برای کودکان نیز وجود داشت.
آشنایی با دو دوست اثرگذار
در دانشگاه تهران بود که توران ابتدا با جبار باغچهبان آشنا شد. جبار در حال اجرای طرح سوادآموزی بزرگسالان بود. حضور جبار در زندگی میرهادی به او اهمیت سوادآموزی را آموخت. آشنایی با جبار باغچهبان و سپس حضور در کلاسهای ادبیات محمدباقر هوشیار باعث شد توران میرهادی راهش را پیدا کند. راهی مادامالعمر و به سوی کمال. پس از رشته علوم طبیعی انصراف داد و تصمیم گرفت برای تحصیل در رشته مورد علاقهاش یعنی علوم تربیتی و روانشناسی به اروپا برود.
جنگ جهانی دوم؛ تجربهای که به رویایی زیبا تبدیل شد
میرهادی ابتدا قصد داشت به سوئد برود اما در نهایت در پاییز ۱۳۲۵ از پاریس سر در آورد. یک سال از جنگ جهانی گذشته بود اما اروپا به کلی خراب شده بود و ویرانهای بود سرشار از آتش و گرسنگی. اما توران خانم که در صدد بود حتما به رویایش برسد هیچکدام اینها مانع او نشدند و او به راحتی خود را با این وضعیت هماهنگ کرد و این هماهنگی تا جایی پیش رفت که با جیره خوراک روزانهاش میساخت و جایی در پروژههای بازسازی در گروههای دانشجویان داوطلب میشد.
توران یکبار با هدف کمک به هرزهگوین رفت و بار دیگر به کوههای تاتراچکسلواکی شتافت و در بازسازی راهآهن آن منطقه کمک کرد. این سفرها و دیدن این چهره از اروپا بود که به توران فهماند نقش آموزش و پرورش آدمهایی با ارزشهای انسانی مهمتر از چیزی است که تا به حال فکر میکرده است. همان جا بود که توران تصمیم بزرگی گرفت. نوش آفرین انصاری یکی از نزدیکترین دوستان توران در این باره میگوید: «بزرگترین و اولین آرزوی توران میرهادی صلح و امنیت پایدار برای کودکان جهان بود.» همین آرزو بود که منجر به تولد کتاب صلح را باید از کودکی آموخت شد.
صلح را باید از کودکی آموخت
در توضیح این کتاب آمده است: «این کتاب مصاحبی توران میرهادی با پریچهر نسرینپی دربارهی صلح و فرهنگ گسترش صلح است. خانم میرهادی خاستگاه صلح را در خانواده و امنیت را در خانه و جامعه میبیند. و عواملی را در گسترش فرهنگ صلح بسیار مؤثر میداند از جمله: پرورش استقلال در کودکی و نوجوانی، مشارکت در فعالیتهای خانه و مدرسه و اجتماع و پرهیز از خشونت در رفتار خانواده و مربیان و رسانهها مانند سینما و تلویزیون و نیز تأثیر استفاده از ادبیات و هنر.»
غمهای بزرگ زندگی توران میرهادی
توران میرهادی در طول زندگی خود غمهای بزرگی را بر دوش کشیده است؛ از مرگ برادر در هفدهسالگی در اثر تصادف تا مرگ فرزند یازده سالهاش در اثر سیل و اعدام همسر اولش به ناحق. اما توران همیشه این سخن مادر را آویزه گوشش کرده بود که «غم بزرگ را به کار بزرگ تبدیل کن.» این حرف برای توران تنها حرف نماند. او در همان لحظهای که خبر مرگ برادرش فرهاد را شنید با خود عهد کرد که نگذارد این غم بزرگ او را بدرد و آن را تبدیل کرد به کاری که به قدری بزرگ بود که ماحصلش تمام کودکان ایران را در بر میگرفت.
فرهادی که از دست نرفت
در فرانسه بود که خبر تصادف برادر کوچکترم فرهاد و از دست رفتن او در سن ۱۷ سالگی به من رسید. با خودم عهد کردم که به جای برادر جوانم نیز کار کنم و از معصومیت و محبتش نیرو بگیرم و کاری با نام او برای فرزندان سرزمینم ایران انجام دهم، برادر جان به جای تو کار خواهم کرد. این ندای درونی را هنوز به خاطر دارم و این زمینه ای شد برای یک عمر تلاش و خدمت به نسل جوان.
از کتاب گفت و گو با زمان- مصاحبه با توران میرهادی
ملاقات با دو غول بزرگ روانشناسی: ژان پیاژه و هنری والون
توران خانم ابتدا در دانشگاه سوربن روانشناسی خواند و سپس در کالج سوونیه رشته آموزش پیشدبستان را گذراند. شاید بزرگترین شانس توران در این دوره آشنایی با دو غول بزرگ روانشناسی آن دوران ژان پیاژه و هنری والون بود. میرهادی توانست نظریات این دو روانشناس بزرگ سده بیستم را که حتی در اروپا هم تازگی داشت، بیاموزد و در ایران و برای کودکان ایرانی به کار ببندد.
توران با آموزشگران بزرگی چون فردریش فرویل، هاینریش پستالوتسی، اوید دکرولی، جان دیوئی، سلستین فرنه و ماریا مونته سوری آشنا شد. در این میان او بیش از همه به رویکرد و روش اوید دکرولی، پزشک بلژیکی تمایل نشان داد و دلبسته آن شد. بعدها برای اداره مدرسه فرهاد نیز از نظریات سلستین فرنه کمک گرفت.
تلنگری که توران میرهادی را افسانهای کرد
توران میرهادی بعد از چهار سال درس خواندن در فرانسه و یک سال کار در آلمان، به ایران بازگشت و شروع به تدریس در مدارس ابتدایی و پیش دبستانی کرد.
توران خانم تعریف می کند: «یک روز پدر من را صدا کرد و گفت توران تو حیفی با این کارهایت. گفتم چرا؟ مگر من چه کار دارم میکنم؟ گفت تو رفتهای درس خواندهای، تجربه پیدا کردهای و آمدهای شده ای یک معلم ساده توی یک دبستان؟» پدر و مادرش کمکش کردند تا با وجود شرایط سخت زندگی، یک کودکستان برای خودش دایر کند و تجربیاتی را که در فرنگ یاد گرفته بود، در آن به کار بگیرد. اسم کودکستان هم به یاد برادر از دست رفتهاش «فرهاد» گذاشته شد.
غم دوم: از دست دادن همسر در ابتدای راه
توران بعد از بازگشت به ایران در سال ۱۳۳۱ با همسر اول خود سرگرد جعفر وکیلی ازدواج کرد. حاصل این ازدواج یک فرزند بود و متاسفانه عمر این ازدواج دو سال بیشتر نبود. سرگرد وکیلی که از طرفداران مصدق بود بعد از جریان کودتای ۲۸ مرداد در سال ۱۳۳۳ اعدام شد. سرگرد وکیلی در نامهای قبل از اعدامش خطاب به همسرش توران خانم نوشت: «هنگامی که گلوله بدنم را مشبک خواهد کرد چهره تابناک و نجیب و ملکوتی تو در نظرم مجسم خواهد بود.»
حاصل این ازدواج پسری به نام پیروز بود، فرزندی که بعدها با مادرش کار فرهنگنامه را با وجود دوری از وطن، با علاقه دنبال کرد.
کودکستان فرهاد، تبدیل غم بزرگ به کار بزرگ و ابتدای راه توران میرهادی
توران خانم مثل ققنوس از غم همسر و برادر برخواست و این فقدان را به نیرویی تبدیل کرد تا رویایی که همیشه می خواست را بسازد.
فعالیت میرهادی در حوزه کودک به طور رسمی از سال ۱۳۳۴ با تاسیس کودکستان فرهاد شروع شد. پدر و مادر توران همواره از پشتیبانان بزرگ او بودند. محل کودکستان را پدرش در اختیار او گذاشت و خودش آن کودکستان را مجهز به نیمکت و سایر ابزارهای آموزشی کرد. مادر توران نیز برایش پروانه کودکستان گرفت و طولی نکشید که کودکستان فرهاد معروف شد و مورد استقبال والدین ایرانی قرار گرفت.
ازدواج دوم و وقایع بعد از آن
توران در سال ۱۳۳۵ با محسن خمارلو ازدواج کرد و در همان سال اولین نمایشگاه کتاب کودک در ایران را راه اندازی کرد. در سال ۱۳۳۶ دبستان فرهاد نیز در کنار کودکستان ساخته شد و در همان سال توران خانم برای بار دوم مادر شد و کاوه، فرزندی که در یازدهسالگی از دست رفت، به دنیا آمد. محسن همراه و همیار همیشگی توران در اداره مدرسه و کودکستان بود و همین امر ساخت مدرسه راهنمایی فرهاد را در سال ۱۳۵۰ ممکن ساخت. در سال ۱۳۵۶ در مجتمع آموزشی فرهاد که کودکستان، دبستان و راهنمایی داشت بیش از ۱۲۰۰ دانش آموز تحصیل میکردند. در دهههای ۴۰ و ۵۰ این مدرسه تبدیل به واحد تجربی تعلیمات عمومی بدلش شد و پیشرفتهترین دیدگاههای آموزشی و پرورشی ایران ابتدا در آنجا بررسی و تجربه میشد.
توران در این باره می گوید: «تنها هدفم این بود که ثابت کنم کودکان ایرانی از نظر توان ذهنی در سطح بالایی قرار دارند.»
شورای کتاب کودک، قدمی بزرگ در راه رسیدن به تربیتی افسانهای
سال ۱۳۴۱ بود که ایده تاسیس شورای کتاب کودک، با هدف برداشتن قدمهایی اساسی در حوزه ادبیات کودک، به ذهن توران میرهادی و همکارش رسید. آنها این شورا را با کمک گروهی از دوستداران کودکان مثل «مهدی آذریزدی»، «پرویز کلانتری»، «مرتضی ممیز»، «بیژن مفید» و… برپا کردند.
توران میرهادی سالها هم در مدرسه فرهاد کار میکرد، هم در دانشسرای عالی و دانشگاه ابوریحان امروزی درس میداد و هم در شورای کتاب کودک حضور داشت. توران به آزادی اعتقاد داشت، به اینکه کتاب خواندن در کنار آموزش از همه چیز مهمتر است و منظور از مطالعه خواندن هر کتابی نیست. توران میخواست که کودک ایرانی کتاب خوب بخواند و خوب بزرگ شود چون اعتقاد داشت: «ترس و احتیاج برده بار میآورد».
بهشت کوچک کودکان
میرهادی اعتقاد داشت کودک باید بعد از فضای آموزشی به بهشتی کوچک برود. بهشتی که کتابخانه نام دارد و پر از کتابهای باارزش است. او این بهشت کوچک را در مدرسه فرهاد راهاندازی کرد. کتابخانهای با کتابهایی که تماما زیر نظر شورای کودک انتخاب شده بودند. ۳۳ نفر اصلی شورای کتاب کودک که کتابها را انتخاب میکردند مصر بودند که کودک نباید کتاب بیکیفیت بخواند. نوشآفرین انصاری در این مورد می گوید: «توران میرهادی به ادبیات باور داشت و اینکه ادبیات کودک مجزا از کتاب درسی، کمک آموزشی یا حتی عنوان کتاب کودک، باید در کتابخانه مدرسه باشد، تا کودک در جهان ادبیات رشد و شکوفایی پیدا کند. همه معلمهای مدرسه موظف بودند دائماً از این کتابخانه استفاده کنند و برای نخستین بار تمام موضوعهای موجود در کتابها از کتاب علمی گرفته تا حتی موضوعی مانند غم دستهبندی شده بودند.»
پلی محکم برای کاوههای دیگر
سال ۱۳۴۲ بود. یک سال بعد از تاسیس شورای کودک که کاوه، پسر یازدهساله توران و محسن، در اثر تخریب پل در اثر سیل از بین رفت. توران خانم که عادت به در غم ماندن نداشت بلافاصله بعد از این سوگ و خاکسپاری راهی شورا و مدرسه شد. برخلاف خردههایی که خانواده و دیگران به او می گرفتند توران اعتقاد داشت : «من با حضورم در مدرسه از انجام این کار جمعی، درمانی برای دردهایم طلبیدم. من غم از دست دادن کاوه را برای خودم اینگونه تعریف کردهام که باشم و پل بسازم که کاوههای دیگر بر آب نیفتند.»
فرهنگنامه ایرانی برای کودک ایرانی
در دهه ۴۰ بود که فرهنگنامهای امریکایی برای کودکان و نوجوانان نوشته «برتا موریس مارکر» که تنها یک جلد آن به ایران اختصاص داشت توسط انتشارات فرانکلین چاپ و به فارسی برگردانده شد. این کار باعث عکسالعمل شدید شورای کودک شد که چرا و چطور یک کودک ایرانی باید فرهنگنامهای بخواند که ربطی به او و سرزمینش ندارد و به کودکان ایرانی چه ربطی دارد که در آلاباما چند رأس گاو وجود دارد و همین اطلاعات سبب میشود کودک از خواندن فاصله بگیرد. چرا که با آن ارتباط برقرار نمیکند و معنایی از ایرانی بودن در آن پیدا نمیشود.
همین خشم مقدمه تولد فرهنگنامهای ایرانی برای کودک ایرانی شد که تا کنون حدود ۱۶ جلد از آن منتشر شده است. این حس دردناک باعث شد که سال ۱۳۵۸، توران میرهادی دستش را روی دست نوش آفرین انصاری بگذارد و بگوید: «شورای کتاب میخواهد یک دانشنامه برای کودکان و نوجوانان بنویسد و نام آن را فرهنگنامه کودکان و نوجوانان بگذارد.» نوش آفرین انصاری آن روز با تعجب به این تصمیم نگریست. اما بعدها وقتی یک سوم دارایی محسن خمارلو برای این کار اختصاص داده شد و توران به همراه فرزندانش و نویسندگان این فرهنگنامه به سراسر ایران سفر کردند کاری بزرگ نه به سادگی اما سرانجام صورت گرفته بود.
تمام این اتفاق حاصل یک ایده بود: کودک ایرانی باید ایران را دوست داشته باشد و هویتش را بشناسد.
همراهی خانواده با دومین آرزوی بزرگ توران میرهادی
فرهنگنامه دومین آرزوی بزرگ توران خانم بود که به بار نشست. توران دوست داشت که خانواده و فرزندانش نیز در این راه همراه او باشند و همیشه فکر میکرد یا بالاخره اهمیت کارش را میفهمند و یا از کارش دلزده میشوند و او را محکوم میکنند که برای کارش زمان بیشتری میگذارد. اما خانواده اهمیت کارش را متوجه شدند و تقریبا تمامی فرزندان و نوهها به فرهنگنامه علاقه نشان دادند.
دکتر پیروز وکیلی فرزند بزرگش در امریکا همیشه طرف مشورت برای مقالههای حوزه ریاضیات بود، فرزندانش پندار ودلاور خمارلو و هم دامادش آقای میرفخرایی و هم نوهاش سارا میرفخرایی به فرهنگنامه پیوستند. او از این اتفاق رضایت قلبی زیادی داشت. میرهادی اعتقاد داشت از دست رفتگان او نیز در این فرهنگنامه سهیماند. پسرش کاوه، برادرش فرهاد و همسرش سرگرد وکیلی. این فرهنگنامه در سال ۱۳۷۷ به عنوان کتاب سال انتخاب شد و در سال ۱۳۷۹ جایزه ترویج علم ایران را دریافت کرد.
توران همیشه در تلاش
میرهادی سالهای سال، صبح تا شب را در محل فرهنگنامه گذارند، با این حال پروژه بسیار بزرگ و گسترده است و کار همچنان ادامه دارد. همچنین توران میرهادی چهار دوره داوری جشنواره «هانس کریستین اندرسون» را برعهده داشت و یکی از ۲۰ متخصص دعوتشده برای شرکت در جلسه برنامهریزی دهساله آینده جهان بود.
میرهادی همچنین در كلاسهای تربیت مربی كودک در شهرهای مشهد، تبریز، رشت و تهران درس میداد و با «اداره مطالعات و برنامههای وزارت آموزش و پرورش» و «سازمان كتابهای درسی» در زمینه آزمایش كتابهای درسی نو در مدرسه فرهاد و تدوین كتابهای درسی و برنامهریزی درسی دوره ابتدایی همكاری داشت.
با یاری مجلهی «سپیده فردا» و با شركت فعال توران میرهادی، سه نمایشگاه از كتابهای كودكان در سالهای ۱۳۳۵، ۱۳۳۷ و ۱۳۳۹ شمسی برگزار شد.
** آثار تالیفی توران میرهادی **
از آثاری که خود توران میرهادی نوشته و یا در مورد او نوشته شده است، میتوان به آثار زیر اشاره کرد:
دو گفتار درباره كتابخانههای آموزشگاهی و نقش آن در ایجاد عادت به مطالعه
نقش خانواده در جامعه
طلوع ماه
گذری در ادبیات کودکان
ادبیات کودکان
مادر، همسر، مربی
فرصتهای استثنایی
در جستوجوی انسان وارسته
استاد برجسته آموزش و پرورش
كتاب كار مربی كودک
صلح را باید از کودکی آموخت
مادر و خاطرات پنجاه سال زندگی در ایران
گفتوگو با زمان
برنامه كار سالانه مربی در مهد كودک و كودكستان
جستجو در راهها و روشهای تربیت (این كتاب شامل تجربههای او در درازای ۲۵ سال سرپرستی مدرسه ی فرهاد است.)
تعلیمات اجتماعی سوم دبستان
راهنمای تدریس كتاب تعلیمات اجتماعی سوم دبستان
آنكه رفت، آنكه آمد
توران میرهادی در نگارش كتابهای تعلیمات اجتماعی، تاریخ، جغرافی و تعلیمات دینی چهارم دبستان، تعلیمات اجتماعی و دینی برای كلاس چهارم دبستان و گذری در ادبیات كودكان نیز همكاری داشته است.
** ترجمهها **
توراین میرهادی كتابها و مقالههای زیر را نیز ترجمه كرده است:
افسانه چینی برای كودكان
گنجشك كوچولو
رفتار والدین ما باید چگونه باشد
تفاهم بینالمللی به وسیله كتابهای كودكان و نوجوانان
آنچه از كنگره آموختیم
در باب افسانهها و اسطورهها برای كودكان و نوجوانان (با همكاری ثریا قزل ایاغ)
و مقالههایی از او در مجلهی سپیده فردا، ماهنامه آموزش و پرورش، نشریهها و گزارشهای شورای كتاب كودک به چاپ رسیده است.
افسانهای که از هر زبان که می شنویم نامکرر است
توران میرهادی مثل نام مستعارش افسانه است. افسانهای که باید برای کودکان این سرزمین گفته شود. زندگی افسانهای توران میرهادی توسط رخشان بنیاعتماد تبدیل به مستندی به نام توران خانم شد که اکران اینترنتیاش در کمال تعجب با استقبال عجیبی روبرو شد.
همچنین کتابهای زیادی از مصاحبههای شفاهی و کتبی او در دست است که خواندنش خالی از لطف نیست. «مادر و پنجاه سال زندگی در ایران» خاطرات او از مادرش است که در آن با جزییات زیاد نقش مادرش در زندگیاش را شرح میدهد. مجموعه گفتوگوهای توران میرهادی هم در کتاب دیگری با اسم «گفتوگوهای زمان» چاپ شده است که در آن هم از زندگیاش حرف میزند و هم از سبک کاری و اندیشههایش.
از فقر دیگران ثروت نیندوزید
میرهادی در تمام سخنرانیهایش، در همهی جلسات شورا و در همهی گفتوگوهایش بعضی واژهها ر ا تکرار میکرد: «مشاوره»، «همکاری»، «مشارکت»، «کار گروهی»، «کار داوطلبانه». و بسامد بالای همین کلمات در روح و جان او بود که توران میرهادی را جاودان ساخت.
توران میرهادی اهل حرف نبود، اهل عمل بود و حرفهایش برای همیشه راهگشا و راهنمای تمام اطرافیانش باقی ماند. نوآوریهای او ساختار تصمیمگیری را در نظام آموزشی متحول کرد. او دانشآموزان را به تصمیمگیران اصلی مبدل ساخت. توران میرهادی آفت آموزش و تربیت را مقایسه میدانست و از مقایسه متنفر بود. توران با تمام وجودش عاشق ایران و سرزمین و مردمانش بود. او در نامهای به دامادش که در شمال به کار تبدیل زمینهای کشاورزی به ویلا اشتغال داشت نوشت: «از فقر دیگران ثروت نیندوزید، چایکاران ما فقط زمینهایشان را دارند و بوتههای چای.»
د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه
د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :
Support Dawat Media Center
If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320
Comments are closed.