فاشیزم چیست و فاشیست کیست؟

دکتور محمد حلیم تنویر

0 1,243

سکتاریست ها با استفاده از آنارشیسم نظام (حکومت وحدت ملی)، نقش ماکیاولیست ها را به خاطر بقای خود بازی می کنند.

از مدت زمانی است که سکتاریست ها تجزیه طلب سعی دارند تا بحث های ملی و اجندای کاری قوه مقننه را جهت سازی های گرایشی داده، جدایی اقوام را مطرح نموده با این تضاد ها، خود را ناجی همان گروه (ستم ملی) دانسته و روند بازسازی و وحدت ملی افغانستان را به تعلل بکشانند. آنان جز توهین به قوم دیگر، دیدگاه بیشتری ندارند و از همین موقعیت که گویا نماینده در ولسی جرگه بودند، با ابتذال سعی دارند احساسات ملت را برانگیزاند و بهره برداری کنند. یک قوم را فاشیست خطاب کنند در حالیکه خود همچو (یهودی های سرگردان) اند. این بی خبران تا هنوز معنی فاشیزم را ندانسته اند و اگر هم فاشیزم برسراقتدار می بود، این سکتاریست های بی فرهنگ جایگاهی برای گفتن چرندیات خود زیر نام دموکراسی نمی داشتند.قبل از همه باید کلمه فاشیزم را بیان دارم:

فاشیسم از لحاظ نظری، محصول توسعۀ نظری نژادپروری و امپریالیسم اروپایی بوده از نظر اجتماعی محصول بحران‌های اقتصادی و اجتماعی یک نظریهٔ سیاسی و یک نوع نظامِ حکومتی خودرای است
فاشیسم و نازیسم اشکال مختلف دیکتاتوری است که در شرایط بحران حاد (اقتصادی) برای حفظ حکومت در جامعه حاکم می‌شود.
مورّخان، دانشمندان علوم سیاسی دربارهٔ ماهیّت دقیق فاشیسم به بحث پرداخته‌اند. از فاشیسم متمایز از همدیگر دارند
هدف فاشیسم، حفظ نظام دیکتاتوری است در هنگامی که حکومت به شیوه‌های متعارف، امکان‌پذیر نباشد. حکومت فاشیستی کلّیۀ حقوق و آزادی‌های دموکراتیک را در کشور از بین می‌برد. یعنی کسی حق بیان دیدگاه خود را نداشته باشد
فاشیسم در مرحله‌ای از مبارزۀ شدید طبقاتی میان پرولتاریا و بورژوازی پدید می‌آید که بورژوازی دیگر قادر نیست سلطۀ خود را از طریق پارلمانی حفظ کند و لذا به استبداد و ترور، سرکوب خونین جنبش کارگری و هر جنبش دموکراتیک دیگر و نیز به عوام‌فریبی‌های گزافه‌گویانه، متوسّل می‌شود. فاشیسم، سیاستِ داخلی خود را به ممنوع کردن سندیکاها و سایر سازمان‌های مترقّی، الغای آزادی‌های دموکراتیک و نظامی کردن دستگاه دولتی و همۀ حیاتِ اجتماعیِ کشور، مبتنی می‌سازد.
نازیسم دارای همان معنای فاشیسم است. این کلمه از حروف اول اسم حزب فاشیستی هیتلر که «حزب ناسیونال‌سوسیالیست کارگران آلمان» خوانده می‌شد ترکیب یافته‌است.
به نظر «موسولینی»، فاشیسم یک مفهوم مذهبی است که انسان در آن وابسته به قانونی اعلی و اراده‌ای واقعی است که از فرد تجاوز می‌کند و به عضویت یک جامعهٔ روحانی ارتقاء می‌یابد.
اصول فاشیسم
اصول اساسی فاشیسم که موسولینی برخی از آن‌ها را در ایتالیا در سال ۱۹۳۲ میلادی ابراز داشته بود عبارت‌اند از:

۱) عدم اعتقاد به سودمند بودن صلح
۲) مخالفت با اندیشه‌های سوسیالیستی
۳) مخالفت با لیبرالیسم
۴) تبعیّت زندگی همهٔ گروه‌ها از دولت (تمامیّت‌خواه بودن)
۵) تقدّس رهبرتا سرحدِّ امکان
۶) مخالفت با دموکراسی (دموکراسی را بوالهوسی و خودپرستی می‌نامند)
۷) اعتقاد شدید به قهرمان‌پرستی
۸) تبلیغ روح رزم‌جویی
۹) نظام تک‌ حزبی
اگر این نه اصل فاشیزم را در شخصیت های سکتاریستی داخل گروه تجزیه طلب و نفتق برانگیز (ستم ملی) در بین بعضی از اقوام که ملعبه قرار گرفته اند عملا تطبیق کنیم، بیشتر و افراطی تر در وجود آنان می بینیم. تعصب، شخصیب پرستی، خودخواهی، تشنج، تفرقه جویی، عدم همکاری در امور اجتماعی و دولتی،قهرمان سازی های کاذب، تقدس رهبر های ، تمامین خواه بودن، مخالفت با اندیشه های عدالت اجتماعی،ستیزه گرایی و ایجاد گروه های های تک حزبی، جدایی اقوام، توهین دهها خصوصیت نامطلوبی که همه خلاف ارزش های ملی افغانستان عزیز ماست.

آنارشیسم در زبان سیاسی به معنای نظامی اجتماعی و سیاسی بدون دولت ، یا به طور کلی جامعه‌ای فاقد هرگونه ساختار طبقاتی یا حکومتی و سلسله مراتب قدرت است. آنارشیسم یک جامعه و نظامی است که در آن استعدادهای انسانی بدون محدودیت و موانع فرهنگی، طبقاتی، دولتی و اجتماعی شکفته می شود و انسان از اسارت انسان آزاد می شود.
آنارشیست ها را نمایندگان خرده بورژوازی و طرفداران توطئه، ترور، هرج و مرج و ضد سازمان یابی معرفی می کند. او در لابلای مطالب درست، چیزهایی در مورد آنارشیست ها می نویسد که براستی مغرضانه و دروغ مطلق هستند.

نارشیسم، اندیشه بطور اخص خرده بورژوازی است، خرده بورژوازی از دولت سرمایه داران ( که آنرا تحت انواع فشارهای سیاسی و اقتصادی قرار می دهد) ناخرسند است با شوق تمام مایل است تا آنرا حذف کند و چون از دولت پرلتاریا نیز ( که مالکیت خرده بورژوایی را حفظ می کند) هیچگونه امید و دلخوشی ندارد، لذا با آن نیز مخالف است و تحت فشار درونی این دو احساس به “تمایل حذف هرگونه دولتی” دست می یابد …) بر اساس این تحلیل چون آنارشیست ها طرفداران خرده بورژوازی هستند با دولت های سرمایه داری که خرده بورژوازی را تحت فشار قرار می دهند مخالف هستند ولی او توضیح نمی دهد که چرا آنارشیست ها که به نظر او نمایندگان خرده بورژوازی هستند به جای حمایت از دولت به اصطلاح پرلتاریایی که مالکیت خرده بورژوایی را حفظ می کند از این دولت دل خوشی ندارند! برخلاف این تحلیل احسان طبری از آنارشیسم که یک تحلیل تیپیک مغرضانه مارکسیستی و زیر شکمی است آنارشیست ها از دوران قبل از پیدایش خرده بورژوازی و از دوران یونان باستان تا دوران کنونی که عصر گلوبالیزیشن است همیشه مخالف هر نوع دولت و از جمله انواع دولت های خرده بورژوایی، بورژوایی، برده داری، مارکسیستی، فاشیستی و غیره، بوده و هستند و آنها هیچگاه از هیچ نوع دولتی حمایت نکرده اند. آنارشیست ها در تمام تاریخ موجودیت خود با هر نوع دولت، صرفنظر از اینکه دارای چه اتیکتی است مخالف بوده و هستند و همانطور که در ابتدای این مطلب نیز گفته شد آنارشیست ها خواستار ایجاد یک نظام اجتماعی و سیاسی بدون دولت ، یا به طور کلی جامعه‌ایفاقد هرگونه ساختار طبقاتی یا حکومتی و سلسله مراتب قدرت هستند. بدینترتیب برخلاف به اصطلاح تحلیل احسان طبری، آنارشیست ها فقط مخالف دولت ها نیستند بلکه آنان مخالف هر نوع جامعه با ساختار طبقاتی و حکومتی و وجود هر گونه سلسله مراتب قدرت ( برده داری، فئودالی، خرده بورژوایی، بورژوایی، مارکسیستی یا فاشیستی) و مخالف استثمار فرد از فرد هستند و دروغ ها و سم پاشی های اند که آنان را رسواتر می کند. اگر به نظر مارکسیست ها، آنارشیست ها خرده بورژوا هستند، از آنجا که آنارشیست ها نه تنها مخالف هر نوع دولت بلکه مخالف هرنوع جامعه ای با ساختار طبقاتی و وجود اتوریته و استثمار انسان از انسان هستند، بنابر این مارکسیست ها نیز که در تئوری یک چنین خواسته هایی را دارند، خرده بورژوا هستند!سکتاریسم را بیشتر چپی ها و کمونیست ها به کار می برند؛ از این رو تعریف سکتاریسم از دید آن ها در این جا نقل می شود: «سکتاریسم یعنی بریدن از طبقات متفاوت مردم و تبدیل شدن به یک دسته جدا از مردم. سکتاریسم زائیده جمود و دگماتیسم و چپ روی است و در پوسته تنگ خود می تند و با زندگی و توده مردم هرگونه تماس و ارتباطی را قطع می کند و به محافظه کاری و تحریف اصول مارکسیسم ـ لنینیسم و فراموشی دیالکتیک پروسه های اجتماعی می انجامد. سکتاریسم در جامعه، حزب طبقه کارگر را از طبقات و قشرهای متحد طبقه کارگر جدا می کند و در حزب به مناسبت شیوه غلط خود در مبارزه درون حزبی وحدت را به هم می زند و موجب تزلزل دائمی می شود.
همچنان سکتاریسم نوعی سبک ذهنی در تفکر و عمل است که کل را تابع جزء می کند. فرد را بر جمع ، مصالح افراد معین و گروه معین را بر مصالح حزب و مصالح مفروض حزب را بر مصالح نهضت و خلق مقدم می شمارد، در حالی که جزء تابع کل است. در افغانستان واژه سکتاریسم را برای تعریف روشنفکران چپِ ، به کار می برند و در واقع آن را جانشین واژه ترکیبی «ستم ملی» کرده اند. برای اطلاعات بیشتر به عنوان «ستم ملی» مراجعه شود. سکتاریست های فاشیست داخلئر افغانستان از همین خصوصیت ها به خاطر منافع شخصی خود و در جهت خدمتگذاری به کشور های بیگانه در ایجاد تفرقه و حتی تجزیه افغانستان سعی می کنند.

ماکیاولیسم (به انگلیسی: Machiavellism)، عبارت است از مجموعه اصول و روش‌های دستوری که مبتنی به عقاید نه گانه اندعقايد نه گانه ماکياولي به علت اغتشاشات حاکم در آن زمان شامل:
1 – هميشه در پي سود خويش باش
2 – جز خويشتن بر هيچکس اهميت نده
3 – بدي کن اما چنان کن که انگار نيکي مي کني
4 – حريص باش و هر چه را مي خواهي تصاحب کن
5 – خشن و درنده خوي باش
6 – به قول و وعده هاي خود عمل نکن
7 – چون فرصت بدست آوردي مردمان را بفريب
8 – در رفتار با مردم به حيله و زور متوسل شو
9 – همه ي سعي خود را بر جنگ مستمر ساز
این عقید نه گانه خودخواهانه و سودجویانه را هم اکنو در میان افرادمهم دولت خاصتا دربین نماینده گان ولسی جرگه میتوان به وضاحت دید. آنان همیشه در جستجوی مفاد شخصی خود اند، به خود شخصیت سازی کاذب می کنند و از آن لذت می برند، بدیگران فخر فروشی نموده از احساسات قوم و مذهبی و حتی زبانی آنان به سود خود و در روش های که زیر نام سیاست دارند، استفاده می برند. کار های بد و خلاف منشور انسانی را که انجام میدهند زیر نام اسلام و یا زیر نام جامعه مدنی و دموکراسی توجیه کرده، آنرا عمل نیک می شمارند.. فرهنگ غارت غنیمت اینافراد هروز بیشتر و حرص شان زیاد می شود. آنان در جدایی اقوام درنده خوی اند و با طرف مقابل از خشونت کار گرفته، آنان را به زندان و زجر های مختلفی می کشند، کار های شاقه را انجام میدهند ، به حریم آآنان تجاوز صورت می گیرد. به قول و وعده ها خود وفا نمی کنند. ناسپاس اند در فریب مردم سخت کوش اند، طبقاتی زنده گی می نمایند و از حیله و تذویر استفاده می کنند و راه خشونت را انتخاب نموده اند. چنانچه ستمی ها(مبارزه قهر آمیز) مائوتسه تونگ را منصه مبارزات خود دانسته تا کنون اگر افراد مخالف ازین تبار اسیر شان گردد، از هیچگونه زجر و شکنجه مضایقه نمی نمایند.
مهمتر اینکه آنا افراد جامعه را زیر نام قوم به اسارت گرفته اند و حقوق ، آزادی ها، اختیارات و سرنوشت آنان در دست سکتاریست ها و فاشیست های که در قرن کنونی از جمله سرمایه داران خاصتا در افغانستان نیز بشمار می روند، نقش دو جانبه (یکسو مردمی و آنطرف دیگر خلاف منافع مردم) را بازی می نمایند
ادامه دارد
بخش دوم را در مورد ایجاد گروه تجزه طلب (ستم ملی) و رهبری طاهر بدخشی را برایتا نمعرفی خواهم کرد

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Leave A Reply