در گذار

مصطفی عمرزی

991

داستان مهاجرت، بی خانمانی و پریشانی مردم ما که  سر آن به چهار سوی گیتی می رسد، به کسی پنهان نیست. در این میان، آن چه غیر طبیعی و شگفت می نماید، مهاجرت، بی خانمانی و پریشانی کسانی ست که  می توان گفت بی جاشده گان روزگار اند.

کوچی ها در گروه های مختلف، از سالیان درازی ست که برای ادامه ی حیات، در گذر صحراها، کوه ها، استپ ها و دره های افغان زمین، زنده گی می کنند. سده هاست که این گذار ادامه دارد. ارمغان چنین گذاری که تاریخ طولانی دارد، اما انجام نیافته است.

عادت به اجبار زنده گی ای که بیشتر در سفر می گذرد، در برابر پایه های سیاسی که وقتی لرزان می شوند، لغزش ها چون بهمن بلا، گذری را هم متلاشی می کنند که در گذار زنده گی، خلق شده بود.

ناتوانی و خموشی حاکمیت هایی که نتوانسته اند یا نخواسته اند، باعث شده تا پدیده ی در گذار زنده گی در امتداد کشور ما ادامه یابد. در چنین گذری ست که مردمان سرگردان که دیگر سهم طبیعی ندارند، در گذاری می مانند که آنان را به چهارسوی هرج و مرج، پرت می کند.

کوچیان و افرادی که شبیه آنان حیات دارند، منحصر به بعضی قبایل ما نیستند. چنین مردمی در تمام دنیا وجود دارند. کولی های روسیه و اروپا، همانند کوچیان ما در گذار اند.

در دومین تجربه ی بیان و نما از «اشک و لبخند»، سراغ خانواری از کوچی های ما می رویم. آنان در شمال غربی شهر کابل، در منجلابی از بی چاره گی و پریشانی، سه سال تمام است که سنت پیشین را به امید رسم نو، شکسته اند، اما در این اقامت نیز مهاجر اند.

مانند تمام نیازمندان و ستم دیده گان روز گار، پاسخ اشک های این مسافران سرگردان گذر زنده گی، در متنی خلاصه می شود که برای آنان، چیزی جز توهم طرح های دولتی  نیست.

مانند تمام اجتماعات مصیبت دیده و نیازمند، تجمع این اتباع مسافر ما، نمای بی سکون دارد. با این تفاوت که در احاطه ی شهری نیز جایی ندارند. این انتقاد همیشه وجود داشته  که جامعه ی کوچیان افغانستان که تنوع قومی دارند، چرا اسکان نمی شوند؟ در گذشته به دلیل رونق زنده گی که از طریق تجارت گوشت، پوست، لبنیات و مواشی تامین می شد، جامعه ی کوچیان افغانستان، هرچند با دارایی های غیر منقول، مقیم نیز شناخته می شدند، اما در اطمینان زنده گی ای که در گذار آن نفع داشتند و در مراتع سال های خوشی، از طبیعت لذت می بردند، تمایل آنان به ترک مازاد، زیاد نبود. با تحمیل جنگ، اما اوضاع کوچیان، بسیار دگرگون می شود. در افت اقتصادی که بالاخره به بازار آزاد انجامید، کالایی که جای دستبافت زنان پیشه ور افغان را می گرفت که با بافت لیف و کیسه، کسب روزی می کردند، جای کالای کوچیان را هم وفرت فرآورده هایی گرفته که حالا به خود آنان رسیده اند.

مراتع سبز که اکثراً خشکیده بودند و در آن ها ماین ها در کمین افغان ها بودند، در   کوچی هراسی به معنی عداوت هایی که به همه جای زنده گی ما رسیده بودند، گذار کوچیان در گذر افغانستان را تنگ تر ساخت. زنده گی این چنینی فقط به معنی ادامه ی حیات طاقت فرسای آن نیست. بل تا هنگام لمس ماحول، بلایای آن تغییر می کنند. این زنده گی، غمی ست که بر اندوه کسانی افزوده می شود که سال هاست مرارت دیده اند.

برای پایان غم هایی که  نهایت آن ها به اشک ها خاتمه می یآبند، نمی توان فقط با عاطفه و استراحام، برخورد کرد. بیان عاطفی در این جا، شبیه ترفند هایی شده که مثال «اشک تمساح» را تداعی می کنند.

مردم ما، نیازمند توجه اند. توجهی که عمل می آورد و حمل آن، به معنی گذاری ست که به گذر زنده گی، منتهی می شود. چه قدر خوب است در گذر زنده گی ما، گذاری صورت گیرد که انجام آن، پایان رنج های مردمی ست که هر قدر محروم بمانند، فاصله ی ما از درک واقعیت های اجتماعی، بیشتر می شود.

با یک نقل سیاسی، هرچند درخور این جا نیست، اما به معنی کسب ملکیت، می تواند برای مردمی هم سهم داشته باشد که مجرم نیستند. دوسیه های غصب زمین، به چند میلیون رسیده اند. چیزی کم نمی شود اگر از مصادره ی زمین های جنایتکارانی بُبرند که با شمار چند صد تن، اگر بمیرند، در محدوده ی یک، یک و نیم یا دو متر دفن می شوند، اما در زنده گی شان، هزاران جریب زمین غصب شده، خشک و بی حاصل مانده اند.

در چهارسوی افغانستان ما، زمین های زیادی بایر اند که اگر به کوچیان ما برسند، گذر دایم آنان خلق می شود. آنان در این سکون، به رفاهی می رسند که ماحصل آن، سهم فرزندان شان در ثبات اجتماعی و سیاسی کشور است.

درست است که به نام آرایش سیاسی، زمین های کشور را تقسیم می کنند، اما ما صلاحیت امضاء داریم. چیزی از کسی کم نمی شود که کوچیان ما صاحب زمین شوند و در گذار آن، پیرامونی را بنگرند که در گذشته می شناختند و در ثبات آن، زنده گی کرده بودند. این اسکان، یک بخش قابل ملاحظه ی جامعه ی افغانی را به سهم بیشتر در مشارکت ملی می کشاند.

12/11/1389ش

یادآوری:

متن بالا را برای برنامه ی مستند تلویزیونی «اشک و لبخند»، نوشته بودم. قرار بود این مستند، سلسله وار نشر شود، اما با سقوط «کابلبانک» که رسانه ی «باختر»، از سوی آن تمویل می شد، نتوانستیم بر آن بیش از چند قسمت بیافزاییم.

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Comments are closed.