مکثی بر اخطار لطیف پدرام  به ناقلین شمال کشور

کاندید اکادمیسین سیستانی

885

این مقاله  را درماه می 2019 نوشته بودم،یک هفته قبل  یکی از خوانندگان در برگۀ فیسبوکم خوانده وپسندیده بود و مورد استفبال  کم نظیرهموطنان قرارگرفت، انرا با یک یاد داشت ضروری اینجا میگذارم.

 با خواندن مقاله«مخالفان تنها میمانند» از قلم آقای مصطفی عمرزی درپورتال افغان جرمن آنلاین، و اشاره به اخطار های به آدرس ناقلین سمت شمال، چنین برداشت کردم که گویا پدرام به ناقلین شمال اخطار داده باشد که اگر از قبول کلمه افغان و افغانستان منصرف نشوند، و تذکره بگیرند؛ آنگاه که او با کمک کشورهای خارجی موفق به تجزیه افغانستان گردد وخراسانی تشکیل کند، آنوقت آنها را از شمال کشور اخراج خواهد نمود.

منظور پدرامها از ناقلین شمال کی ها هستند؟ در ظاهر چنین به نظرمیرسد که هدف از ناقلین شمال پشتونها میباشد،اما هدف وسیع تر از این معنی است. این ناقلین شمال شامل اوزبکها وترکمن ها و قیرغزها وحتی هزاره ها و بلوچها نیز میشود.

در مقاله ایکه همین امروز (۱۸ می )آقای داکتر زیرکیار زیرعنوان (ملیت، ملت ،ملی ستم اوخراسان …)در پورتال افغان جرمن به نشر رسانده از قول “واسلی متروخین”جاسوس (کی. جی. بی )وکتاب او بنام (کا جی .بی درافغانستان) میویسدکه: (پـه ۱۹۱۷ کې د لینن په مشرۍ په روسیه کې بلشـویک/کمـونیستي نظام د پخـوانی تـزاري نظـام ځای ونیو. کله چې بلشویک/کمیونیسټي واکمني په مرکزي اسیا کې بـرلاسې شـوه، ګـڼ شـمیـر(اووه نـیـم لـکـه= ۷۵۰۰۰۰) تــاجکـانـو،  ازبـکـانـو، تـرکمـنانـو، او کـرغــیـزیـانـو افـغـانـستان ته پناه ویـوړه(وسیلي میتروخین،کې جي بي په افغانستان کې. واشنګـټن، ډي. سي. ،۲۰۰۲. تجدید ۲۰۰۹، په انګریزي ژبه: ۱۷ مخ).

محقق ومترچم نامدار افغان نورالحق نبی زاده څلی نیز درمقاله خود(افغانستان ته له روسی اوچینابی ترکستان سخه راغلی کډوال) از  مهاجرت ۹۰۰هزار از باشندگان ترکستان روسی وچینی به افغانستان در دهه ۲۰قرن بیستم خبر میدهدکه درمیان آنها جاسوسان بلشویکی وجاپانی وجرمنی وترکستانی نیز وجود داشتند.(رک : فیسبوک نورالحق نبی زاده څلی، ۹اکتوبر۲۰۱۸)

به این حساب ناقلین شمال ، تنها پشتون ها وهزاره وبلوچهای هایی نیستند که امیرعبدالرحمن خان آنها را بر اثر شورشها وبغاوتهای شان از جنوب هندوکش به شمال هندوکش تبعید ودر زمین های دولتی جابجا کرده بود، و حکومت های بعدی هم برتعداد آنها افزود و به متقاعدین نظامی ومامورین بلند رتبه ملکی بعوض معاش تقاعد شان در شمال کشور به آنها زمین میداد تا در آبادانی و عمران کشور سهم موثر گرفته بتوانند.

علاوه براینها ناقلین شمال، شامل500 تا 750هزارترکمن هاوازبیک ها وقرغیزها وتاجکهای خواهد شد که بعد از اشغال بخارا توسط روسها در سپتامبر 1920مجبور به فرار به افغانستان شده بودند.اکثراین فراریان درکنار ازبکهای جا خوش کردند که از قرن شانزدهم با استیلای شیبانی ها در افغانستان آمده وباقی مانده بودند. اما تاجیکهای که با موج فراریان ماوراء النهر(پاره دریا) همراه با ګله داران ازبک و ترکمن و قرغیز ها وارد افغانستان شدند برخی خود را به درۀ  پنجشیر رساندند وسکنا  گزیدند ودولت افغانستان هم با وجود امکانات محدود خود به آنها پناه داد تا از گزند کمونیزم در امان بمانند، اما متاسفانه که در جمله ناقلین ومهاجرین بخارائی تعدادی از جواسیس دولت بلشویک نیز وارد شدند وتخم نفاق و شقاق وستمی گری را کاشتند.

شاد روان‌مصطفی عمرزی،نویسنده جوان وپرکاری بود که مثل رستم یک تنه به جنگ تجزیه طلبان وافغانستان ستیزان می شتافت، او درارتباط به موج مهاجرین بخارائی به افغانستان وخطر برهم خوردن ترکیب قومی درشمال افغانستان مینویسد:« گسترده گی اين مهاجرت ها به جايی می رسد که دولت آن زمان افغانستان مشوش می شود مبادا ترکيب قومی شمال افغانستان، به ويژه شمال شرق در تناقض با شرايط سياسی و طبيعی افغانستان، قرار گيرد. در سلطنت اعلی حضرت شاه امان الله، نشر نظامنامه ها، از موارد بسيار مهم در جهت قانون مندی جامعه به شمار می رود. بنابراين، ده ها نظامنامه در مسايل مختلف نوشته و نشر می شوند.

«نظامنامه ی ناقلين به سمت قطغن- ٩ قوس ١٣٠٧»( ١٩٢٨) رهنمودی بود تا جلو عوارضی گرفته شود که گمان می شد در وجود مهاجران مسلح، امنيت صفحات شمال را تهديد می کنند. بر اين اساس، دولت- مکلفيت می يابد اهالی بومی را به مناطقی بفرستد که هرچند از گذشته نيز در آن جا همتبار داشتند، اما کثرت مهاجرين و ناقلين جديدالورود، باعث بی ثباتی منطقه شده بود. نگرانی حکومت بی جا نبود. با اغتشاش ارتجاع اول (سقوی)، شماری از فراريان آسيای ميانه، زود نمک دان شکستند و سر و کله ی شان در ميان رهروان سقوی به چشم می آيد. ابراهيم بيگ لقی در جرگه ی حبيب الله کلکانی، قبل از ورود به کابل، سهم می گيرد و افرادی که در سمت شمال اقامت کرده بودند، در حالی که کشور آبايی را برای بيگانه گان رها می کنند، در روز های دشوار افغانان که در هرج و مرج اجتماعی تضعيف شده بودند، افغانستان را جايی می يابند که در خصوصيات فرهنگی، قومی و زبانی، فرصت ديگری بود تا در کشور همسايه، ميزبان شوند.»

 آقای عمرزی از کتاب خاطرات استاد خليلی نکات جالبی نقل ميکند ومينويسد: “عابد نظر مخدوم- مشهور به خليفه قزل آياق… و ملا آدينه… اين دو نفر، سهم بزرگتری در تحکيم سلطنت حبيب الله خان داشتند. اين خليفه قزل آياق، کسی بود که بعد از حمله ی روس ها به بخارا، با صد ها نفر از اعضای فاميل اش به افغانستان، پناه آورده بود. او در شبرغان، خيمه و خرگاه زده بود و از راه تجارت قالين و پرورش اسپ، زنده گی می کرد. تقريباً در حدود ده هزار (١٠٠٠٠)عسکر مسلح در خيمه های او، هميشه به صورت آماده باش می بودند” «ابراهيم بيگ بخارايی [معروف به لقی و باسمه چی] نيز همراه سيد حسين بود. او چندين بار با روس ها جنگ کرده، به تکتيک های جنگی روس ها، آشنا بود.» … ابراهيم بيگ با خود پنجصد نفر بخارايی همراه داشت.» هرچه بود، با کوتاه شدن دست مرتجعان داخلی از مقدرات مردم، شماری از اوباش بخارايی، به شمول ابراهيم بيگ لقی، دوباره به آن سوی آمو فرار می کنند و اما هزاران تن ديگر در افغانستان می مانند.

جناب عمرزی ادامه ميدهد:«سال ها پس از آن همه ماجرا، فراريان بخارايی، در شمار کسانی که ماندند و به کشور نو، احترام گذاشتند، هموطنان شريف و محترم ما شمرده می شوند ؛ اما ذهنيت قبلی از کشور آبايی، در مسير بحرانی که به افغانستان تحميل شد، گروهی از مردم بخارا را معروف می کند که به گمان اغلب، گروهک فرهنگ ستيز ستمی، از بقايای آنان به شمار رفته است. تهاجم شوروی به افغانستان و راه يافتن افغان ستيزان به تار و پود مقدرات ما، سال ها پس از ختم غايله، در وجود جريان هايی که ثبات اجتماعی را تهديد می کنند، نشان می دهد بی ريشه گان فراری از آسيای ميانه، بيش از همه برای اين کشور ُمضر اند….به هر صورت، تعداد بی شمار ناقلين در شمال افغانستان، بر اثر حکومات قبل و بعد امانی نيز معزز و محترم می مانند و دولت های افغانی، مالکيت مفت آنان بر هزاران جريب زمين را به نام مهمانان همسايه و مسلمان، ناديده می گيرد…..

آقای عمرزی درپايان مقاله خود ميگويد:”هدف ما از ارايه ی چنين روشنگری هايی، سفارش به بازگشت کسی نيست، بل در پرتو اين روشنايی، حد و سطح کسانی معلوم می شود که هياهو و هلهله می کنند و در هر نوبت حضور خارجی، يادشان می رود صد سال قبل که آبا و اجدادشان به اين وطن آمده بودند، نيز نام اين جا افغانستان بود و مردم اش افغان ناميده می شدند. برای دريافت معلومات بيشتر از اوضاع سرزمينی که بخار شد، نوشتار «بخارای مفلوک» از اين قلم را هم بخوانيد. آگاهی پيرامون گذشته ی مردمانی که بقايای ناخلف شان، ما را در خانه ی خود ما، اما در برابر بيگانه توهين می کنند، جالب است.”(رک: دعوت ميديا 24،لينک؛ (http://www.dawatmedia24.com/wp-

content/uploads/2017/12/russia-in-1910-1.jpg  )

در دهه دموکراسی این تخم نفاق در وجود ستمیها سربلندکرد وپس از کودتای ثور وبا حضور قشون سرخ شوروی خیلی بیخ و ریشه دوانید وبحیث گروه های مسلح ضد پشتون دست به تحریب وکشتارهای هولناکی زدند. داستان مولوی قره ونسل کشی پشتونها در فاریاب در دردوران تجاوز شورویها مو براندام خواننده راست میکند. واکنون لطیف پدرام ستمی با پشتی بانی خارجی میخواهد افغانستان را تجزیه کند. ولی باید بداند که امیر آهنین امیر عبدالرحمن خان چنان بافتی به این جامعه داده است که هیچ قدرتی نمیتواند این ساختار را درهم شکند و افغانستان را دچار تجزیه کند.پدرامها آرزوی تجزیه افغانستان وتشکیل خراسان را با خود بگور خواهد برد.

یاد داشت ضروری:

‌دراین شب روز ها باز سر وکله لطیف پدرام از رسانه های اجتماعی دیده میشود با پشتاره ای از قراردادهای بدون امضای اقوام تاجیک،اوزبیک وهزاره و…

همه  بخاطر داریم که لطیف پدرام وقتیکه عضو پارلمان افغانستان بود به پاکستان سفرکرد و به وزیرخارجه پاکستان وعده سپرد که  اگر او در افغانستان بقدرت برسد،نه تنها خط دیورند را برسمیت می شناسد بلکه تمام سرزمینهای پشتون نشین افغانستان را به پاکستان خواهد بخشید ‌ و درشمال هندوکش کشورخراسان را بجای افغانستان خواهد ساخت.

وبعد از بازګشت به افغانستان اعلام نمودکه سازمانهای جاسوسی هندقصددارند تا او را ترورکند(مثل یک جوک بی خنده برای خوشحال کردن باداران پاکستانی اش)کس آنرا جدید نګرفت.

کسی که همین اکنون خود مهر درشت  جاسوسی کشورهای همسایه را برپیشانی دارد، چطور بخود حق میدهد که همه زعمای پشتون را خاین خطاب کندو بگوید در ۲۰ قراردادیکه شاهان پشتون با انگلیسها وروسها امضا کرده اند وخاک های افغانستان را فروخته  اند، امضای هیچیک تاجیک  ، اوزبیک وهزاره وغیره وجود ندارد، معنی این کلام اینست که در افغانستان پشتونها وطن فروش اند، و این یک توهین بزرگ به یک گروپ قومی تاریخ ساز دراین کشور است.

میخواهم از لطیف پدرام بپرسم که وقتی امیرعبدالرحمن معاهده دیورند را امضا میکرد، شما درکجای تاریخ قرار داشتید؟ احتمالاً پدران وپدرکلانهای تان هنوز از”پارادریا”   به افغانستان نیامده بودند واگر آمده باشند شاید بجز یک سپاهی اردل ویا ارباب یک قریه بیش نبوده باشید، درچنین  موقفی شما هیچ کاره ای نبودید تا درپای قرادادی امضای شما گرفته میشد.

واقعیت اینست که اگر قوم پشتون در این کشورحضور نمیداشت اصلن فکر رهائی  از زیر سلطه دولت صفویه ایران یا دولت مغولی هند ودولت شیبانی ماوراء النهر در اذهان اقوام دیگر خطور نمیکرد، زیراکه در طول دوصد سال سلطۀ کشورهای مذکوربر افغانستان (از۱۵۱۰تا۱۷۰۷)درهیچ گوشه ای از کشور کدام حرکت ضد سلطه بیگانه بجز از مناطق پشتون نشین دیده نشده است.

میرویس خان هوتکی نخستین شخصیت ملی اندیش یک پشتون بود که برضد سلطه صفویه ایران درقندهار قیام کرد ‌و یوغ سلطۀ اجنبی را از گردن مردم قندهار و وولایات طراف قندهار برانداخت‌ واستقلال قندهار را اعلام کرد(۱۷۰۷).وجانشینانش تا قلب ایران پیش تاختند وده سال هم بربخش عمده ابران سلطنت راندند.

پس از میرویس خان هوتکی، احمدشاه ابدالی، دومین شخصیت ملی اندیش واستقلال طلب بازهم پشتون و از قندهار بود که بفکر ایجاد یک دولت مستقل افغانی افناد و در قندهار اساس یک افغانستان بزرگ را گذاشت که وسعتش درشرق تا دهلی میرسید ودرغرب تا بحیره کسپین ‌و در شمال تا رود امو ودرجنوب بحرهند میرسید.

رقابتهای سیاسی‌ونطامی دو ابرقدرت استعماری در قرن نوزدهم درشمال وجنوب افغانستان سبب گردید تا با زور ویا با توطیه کشورهای روسیه تزاری  وبریتانیای کبیر قسمتهایی  از پیکر افغانستان جدا گردد و‌زیرنفوذ این دوابرقدرت قراربگیرد.

افغانستان موجوده میراث تدبیر و درایت امیرعبدالرحمن معروف به امیر اهنین است. امیریکه افغانستان پارچه پارچه براثر دومین تجاوز انگلیس را دوباره با زور شمشیر باهم لئیم کردو از آن کشورواحد وعبرقابل تجزیه افغانستان را ساخت.

انتقادکردن برزعمای قبلی افغانستان از سوی مخالفان اجیرشده ،کار اسانی است‌ولی تاریخ نشان داد که وقتی سرنوشت افغانستان بدست همتباران لطیف پدرام (ربانی ومسعود) با کمک ‌وتوطیه های پاکستان افتاد ، انها نه تنها اردوی ملی را منحل کردند،‌بلکه تجهیزات نظامی دوصدساله کشوررا که صدها میلیارد دالر ارزش داشت،هم بدشمن دادند وحتی غرامات جنگی تجاوز شوروی را که خونبهای جهاد گران افغان بود وباید به فرزندان وبیوه زنان شان داده میشد بخاطر ابقای فدرت خود به روسیه بخشیدند.

 من نمیگویم که همه  زعمای پشتون تبار خدمتگاران صادقی برای این کشور بوده اند،ولی آقای پدرام نمیتواند  از میان زعمای همتبار خود(در سیصد سال اخیر) چهره ای را بما نشان بدهدکه بهتراز بدترین زعیم پشتون بوده باشد؟

ربانی ومسعود درمدت چهارسال حاکمیت خود بجز قتل عام مردم  افشار وتخریب 70 در صد ساختماهای شهر کابل بشمول قصردارالامان  وکشتار65 هزار باشنده کابل در رقابت با گلبدین ودیگر تنظیم های جهادی ، هیچ کار مفید مدنی وفرهنگی نکردند،میتوانم بگویم که حتی یک کلینیک صحی، یا یک باب مکتب ویک پل  در تمام افغانستان نساختند.

تمام اثار مدنی درافغانستان از قبیل:  کشیدن شاهراه های اسفالت شده  و اعمارمیدانهای هوائی وبندهای برق وآب وطرح پروژه های انکشافی زراعت وباغداری  وایجاد فابریکات تولیدی وشفاخانه های بزرگ ، اعمار قصرهای وهوتل ها وپارکها وسایر آثار  فرهنگ وتمدن معاصر درکشور  همه ساخته وپرداخته فکر ودماغ شاهان پشتون است.تاسیس مکاتب عصری  در سرتاسرکشورو ایجاد پوهنتونهای ملکی ونظامی  ودادن حق تحصیل وحق کار برای زنان وسهمگیری شان درفعالیت های اجتماعی وسیاسی ومهمتراز همه حق انتخاب لباس  با روی برهنه یا پنهان برای زنان از طرف زعمای پشتون داده شده است.

بنابرین پدرام حق ندارد به زعمای ملی پشتون توهین کند وبگوید،همه شاهان پشتون خاین ووطن فروش بوده اند، آیاشاه امان الله یک پشتون نبود که بردگی را لغوکرد،استقلال افغانستان را از سلطۀ استعمارکسب کرد، واحاد افرادکشور را دارای حقوق مساوی در برابر قانون اعلام نمود ودر راه تعالی وسعادت این ملت وتامین حوق زنان اصلاحاتی رابمنصه اجرا در آوردکه اگراستعمار وارتجاع مانع نمی شدند، افغانستان امروز درجمله کشورهای پیشرفته جهان مثل ترکیه می بود.

پایان۱۹/ ۵/ ۲۰۲۲

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Comments are closed.