نکاتی چند در بارهٔ شخص شماره ۲ در کودتای سرطان

   ۲۰ جولایُ ۲۰۲۲

حسن شرق قرار گفتهٔ خودش، یکی از طراحان کودتای سرطان بود

او‌ می گوید که دو سال قبل از کودتا، بار اول این موضوع بین من و داؤد خان مطرح شد.

او‌ در جای دیگر می گوید: (در روز های نزدیک به کودتای سرطان، داؤد خان دو دله شده بود و در مورد کودتا تعلل میورزید، اما من (حسن شرق) نزدش رفته و گفتم که راه برگشت نداریم، زیرا دولت از پلان ما خبر خواهد شد و چون شما (داؤد خان) عضــو خاندان استید، ممــکن به خارج فرستاده (تبعید) شوید، اما ما غریب بچه ها همه اعدام خواهیم شد، لذا اگر شما نمی خواهید، خود ما اقدام خواهیم کرد).

به این ترتیب دیده می شود که حسن شرق مهرهٔ اساسی این کودتا بوده و هم در مــعرفی اعضای چپی به داؤد خان، نقش کلیدی داشته است.

لذا اگر ما کودتای سرطان را سر آغاز بحران نیم قرن اخیر بپنداریم، بدون شک داکتر حسن شرق یکی از مسؤلین درجهاول این قمار بزرگ سیاسی شمرده می شود.

خاصتا” بعد از سقوط رژیم داؤد خان و ادامهٔ ماموریت های حسن شرق تا مقام صدارت در حکومت داکتر نجیب، اینسوال عمده را به میان می آورد که اگر او یک مهرهٔ روسی نبوده است، چگونه توانسته از تیغ کمونیست ها جان سالم ببرد؟

و نکتهٔ مهمتر اینکه در کتاب یکی از نویسنده های روسی، در مورد سفر هیأت عالی رتبهٔ شوروی مشتمل از  شخصیت هایسیاسی، نظامی و استخباراتی، به افغانستان در زمان قدرت حفیظ الله امین، و توصیه و اخطار آن هیأت به امین، در موردخود داری از اعدام های مخالفین، نام دو نفر بطور مشخص تذکر داده شده بود تا صدمه نبینند.

این دو نفر عبارت بودند از داکتر حسن شرق و صمد ازهر.

که این توصیهٔ روسها، هویت و ارتباط این دو‌نفر را بیان و افشا میکند.

در اخیر این یادداشت حکایتی را که از زبان یکی از دیپلومات های افغانستان در جاپان شنیده ام، درین جا عینا” نقل میکنم.

((فردای کودتای هفت ثور که خبر کشته شدن داؤد خان و اعضای خانوادهٔ او به ما رسید، همه

اعضای ضای سفارت در توکیو، متأثر به نظر می رسیدند.

هنگام طعام چاشت، در حالیکه سفیر افغانستان (داکتر حسن شرق) در صدر میز قرار داشت، یکی از اعضای سفارت باتأثر گفت که کشته شدن داؤد خان توسط کودتاچیان قابل درک است، اما چرا اطفال و زنان بیگناه را به قتل رساندند ؟

حسن شرق در جواب گفت که: جواب تانرا با این قصه میدهم.

میگویند شخصی خربوزه را با خسته هایش می خورد، حاضرین پرسیدند که آیا خربوزه را تا این حد دوست داری که باخسته می خوری؟

آن شخص در جواب گفت که بر عکس از خربوزه بسیار بدم می آید و می خواهم با خوردن خسته ها، نسل خربوزه را ازدنیا گم کنم)).

این بود فکاهی و‌ جوک بی موقع و بی مزهٔ حسن شرق در مورد ولی نعمتش، آنهــم در روز مرگ

او و خانواده اش.

حال:

“تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل”.

پایان