لسان ملتی پشتو، زبان دوزخ نیست

محمد داؤد مومند

550

چند روز قبل محترم پاچا صاحب ویدیو کلیپی را درسایت وزین آریانا افغانستان بدست نشر سپرد. درین ویدیو کلیپ، یک دختر جوان چینایی، یک شعر بسیار زیبای لسان ملتی پشتو را به مناسبت حلول سال جاری و یا نو روز، به قول پاچا صاحب با یک قریحۀ و یک احساس خاص دکلمه مینماید.

چند سال قبل نیز یک ویدوی جوانان چینایی در ویب سایت افغان جرمن و آریانا افغانستان بدست نشر سپرده شد که در حدود بیست جوان دختر و پسر چینایی به زبان جنتی پشتو صحبت میکردند و اظهار داشتند که ما علاقۀ خاصی به این زبان مردم افغانستان داریم.

در آن زمان من مطلبی را زمینه، در دریچۀ مناظرات آیایانا افغانستان نگاشتم و نوری صاحب بزرگوار از من تقاضا نمود که آن مطلب را به شکل یک مضمون در قسمت تحلیل ها، بدست نشر بسپارم و ضمناً تأسف نمودند که بر زبان پشتو تسلط لازم و کماینبغی ندارند.

محترم پاچا صاحب ضمن تبصرۀ خود گلایه نموده اند که چرا روشنفکران و نویسندگان و هم وطنان غیر پشتون که قرنها مانند همسایه و برادر با هم زندگانی نموده اند قادر به مکالمه با زبان پشتو با برادران پشتون خود نیستند.

خلص کلام، درین ویدیو دو مطلب جالب وقابل توجه، جود دارد بدین عبارت:

یک – دختر چینایی زبان ملی ما را یاد گرفته و با یک شعر زبان پشتو تبریکات خود را به منابست حلول سال نو و نوروز به مردم ما ابراز داشته است.

دو – پاچا صاجب از هم وطنان غیر پشتون خودبه شکل «پیغور» شکوه دارد که اگر یک دختر چینایی با این سلاست و علاقه مندی قادر به تکلم و شعر خوانی به زبان پشتوست، چرا هم وطنان عزیزغیر پشتون ما، حتی به سویۀ ابتدایی قادر به تکلم به این زبان نیستند و نیاز به ترجمان دارند؟

نه تنها این، بلکه حتی  با چند کلمۀ متداخل  و مشترک پشتو- دری، مانند پوهنتون و غیره، چنان نفرت دارند مثل اینکه یک مسلمان از گوشت خوک نفرت داشته باشد.

یک دلیل اساسی که من در زمینه وارد بحث شده ام، همانا استعمال جنتی بودن زبان پشتو،از سالیان متمادی و هم چنین نکوهش وطنداران ورزیده و دانشمند غیر پشتون  چند لسانه، که به چندین لسان خارجی مانند انگریزی، روسی، جرمنی، فراسوی، عربی و امثالهم تسلط دارند ولی دریک زبان بزرگ وطنی خود، کاملاً بیسواد اند، در مضامین من است.

به طورمثال علامه سلجوقی، استاد کهزاد، استاد خلیلی، غبار، فرهنگ، استاد بیتاب، داکتر جاوید، سید مخدوم رهین، سمندر غوریانی که به پنج زبان خارجی تسلط داشت، داکتر حق شناس، داکتر روان فرهادی و صد ها داکتر و اکادمیسین و پوهاند از زمرۀ صد ها دانشمند بزرگ دری زبان کشور اند، که در زبان پشتو کمسواد یا بیسواد بودند و استند.

یکی از دوستان من بنام داکتر سلیم اسحق به زبانهای فرانسوی، عربی، انگریزی و جرمنی تسلط کامل دارد ولی در قسمت زبان وطنی پشتو، مستحق نمرۀ سه و نیم کامیابی نیز شده نمیتواند.

داکتر کاغذ، بچه سید کاغذ که یک تاجر است، مسئله را از نگاه سود و ربح  تجارت و منفعت مادی طرح نموده، مدعی است که چون یاد گرفتن زبان وطنی پشتو متضمن کدام منفعت مادی نیست کسی مجبور نیست که زبان پشتو را یاد بگیرد.

داکتر کاغذ مانند عناصر جپی، زیر بناء معنویت را پول و ثروت و سرمایه  و سود خوری میداند، اولین مردمی که سود خوری را در جهان ترویج داد، تاجران قوم یهود بودند.

مردم فهیم و ذهین و نکته دان ما، به قول استاد معروفی گرامی، یک وجیزه ارسطویی دارند مشعر بر اینکه :(صد تاجر بمیرد، یک قمار باز نی)

اگر قاعدۀ یهود منشانۀ داکتر سید کاغذ تاجر، ابن تاجر را سرمشق زندگانی بسازیم، آنانیکه از سالیان متمادی در کشور های غربی و خارج از کشورزندگانی دارند، چون بیش از این، وابستگی مادی به افغانستان ندارند، باید نام افغانستان را ازمحفظۀ کله و دماغ خود بکشند و به حساب این فورمولش وطندوستانی که مانند استاد هاشمیان 35 سال عمر بسیار شیرین خود را شب و روز در راه مبارزۀ مطبوعاتی افغانستان سپری نموده اند، باید در جمله دیوانه ها و لایعقل ها حساب شوند!!!!!

هم وطنی بنام محترم «محمد حسن خان وفا» از کندهار بزرگ، در جواب پاچا صاحب مینویسد:(…متأسفم که چنین مفهومی را از شما در باره زبان می شنوم. نمی دانستم که زبان دوزخی و زبان جنتی وجود خواهد داشت…؟

همچو حساسیت محترم وفا صاحب مرا به یاد حساسیت های می اندازد که ستمی ها و شورای نظاری ها و نوکران و بردگان تهران و آن عده هم وطنانی قزلباش ایرانی که در وقت نادر افشار و احمد شاه بابای کبیر و تیمور شاه در کندهار و مناطق جنوب و مرکز یعنی کابل متوطن شدند و همانند کولابی های که به افغانستان مهاجر شدند و تا امروز خود را کولابی و تاجکستانی مییدانند و نه افغان و از افغانستان، در برابر زبان پشتو، پشتونولی و ثقافت و کلتور شان تا هنوز در ذهنیت خود ها دارند.

داکتر جاوید که من او را از زمان وظایفم در پوهنتون (نه دانشگاه بر وزن شرمگاه) از نزدیک میشناختم و با او داخل مشاجره هم شده ام، کتاب علامه حبیبی را بنام (پټه خزانه) جعلی میدانست و امروز تمام عناصر ستمی و به اصطلاح روشنفکران شان به همین کنجاره نشخوار میزنند. در حالیکه جلد دوم کتاب غبار که  یک اثر جعلی است و به قلم حشمت خلیل غبار ستمی نگاشته شده است، حعلی پنداشته نمیشود.

چند روز قبل محقق و مؤرخ ارجمند، استاد سنگروال صاحب در پروگرام افغانستان انترنیشنل که من آنرا (شیطان انترنیشنل) نام گذاشته ام در حضور ناشناس لوده، از حقانیت کتاب علامه حبیبی صاحب، عالمانه دفاع نمود. من به وضوح از طرح سؤالات نطاق ستمی و بیسواد آن پروگرام بنام «نائبی» دانستم، که وی را بادارانش از قبل پُر کرده بودند، آن بیسواد سؤال اشکال به کار رفتۀ (ی) را در کتاب علامه صاحب حبیبی، به سنگروال صاحب راجع ساخت که طبعاً از طرف استاد سنگروال صاحب جواب علمی دریافت داشتند.

آیا شاغلی وفا صاحب هرگز شنیده اند که:

افغانی گوز خراست!!

افغانی زبان را رگ میسازد!!

دغه بغه

ادی دغه دی، سنگه بیگی سگه ده!

پشتو زبان دوزخ است!!

در طول چهار صد سال تجاوز و حکمروایی صفویان جنایتکار درین مرز و بوم، جنایات ضد بشری را که حکمرانان صفوی بر مردم مظلوم ما بخصوص پشتون ها و هزاره ها انجام داده اند، در نحو خود، شاید در تاریخ بشریت سابقه نداشته باشد.

صفوی ها توسط آلۀ که به نام آلۀ زبان بری یاد میشد زبان پشتون ها را میبرید، پذیرش مذهب شیعه را جبری ساخت، صحبت کردن به زبان فارسی را چنان به صورت ظالمانه جبری ساخت که در غیر آن زبان شان با آلۀ زبان بری قطع میگردید

به همین دلیل است که یک تعداد پشتون ها در کندهار و بعضی مناطق جنوب کشور، مجبور به قبول کردن مذهب شیعی و زبان فارسی شدند که یک تعداد بزرگ شان در منطقه توپخانه کندهارزندگانی دارند، نکند، شاغلی حسن خان وفا صاحب نیز ازاخلاف و باز ماندگان همان مردم باشد.

این جبر و استبداد چنگیزی حکومت صفوی بود که برای اولین بار مذهب شیعی را در خاک ما ترویج نمودند و به بذر اختلاف بزرگ مذهبی میان مردم ما پرداختند..بزرگترین قربانی همین پالیسی هیتلری هم وطنان هزارۀ ماست که هم دین و هم زبان، اجدادی شان را تغییر دادند. امروز یک عده مردم از مظالم امیر عبدالرحمن خان در برابر مردم هزاره سخن میگویند، که التبه مختص به قوم هزاره نبود، ولی بزرگان قوم هزاره به ارتباط روده بندی شان به قم، از جنایات صفویان حرفی نمیزنند و قوم خود را در جهالت و بی خبری قرار داده اند.

به عنوان عکس العمل شعار صفوی ها و باز ماندگان قزلباش ایرانی که (پشتو زبان (دوزخ) است، نویسنده، متفکر و شاعر بی همتای ادب زبان پشتو استاد امیر حمزه شینواری، که اورا پادشاه غزل و بابا خطاب داده اند، میفرماید که:

وایی اغیار چی د دوزخ ژبه ده

زه به جنت ته د پشتو  سره ځم

و روی همین دلیل است که این قلم بار ها زبان پشتو را زبان جنتی قلمداد نموده ام و تا حیات دارم به تداوم آن اهتمام خواهد ورزید. اندرین راه نه از کسی ترسی دارم و نه هراسی.

متأسفم که عده کثیر روشنفکران پشتون مانند سیستانی صاحب از اتهام متعصب بودن سخت در هراس اند.

اگر مرا ستمی ها و گماشتگان ایران، پسر هیتلر هم خطاب کنند، برایم بی تفاوت بوده و به اصطلاح دوست بزرگوارم محمد رسول خان پشتون رهبر بزرگ حرکت ویښ زلمیان همچو اتهامات را به عنوان (ګوزات) تلقی میکنم.

اگر بابای بزرگ ما از همچو تبلیغات یهود منشانه (بابا انحصار تجارت پوست قره قل را از دست یهودان کشید و هم چنان یهودانی را که در مزار، اطفال خورد سال مسلمان را اختطاف و «محمدی» میکردند یعنی میکشتد به امر خود اعدام نمود) نه ترسید و نه هراسید، من و امثالم چرا بترسیم.

زه خوشحال کمزوری نه یم چی به ډار کړم

(که څوک یی لڼدولی شی، لڼډ دی یی کړی) لاس یی تر تهران او کولابه پوری خلاص.

هم چنان وفا صاحب بخواند و بداند، که استعمال کلمۀ جنتی برای زبان پشتو به  هیچ وجه من الوجوه، مفهوم تذلیل و اتهام دوزخی بودن السنه دیگر را نمی دهد.

مثلاً بار ها خوانده ایم که زبان فارسی یک زبان شیرین است، این اظهار نظر را میتوان دلیل تذلیل السنه دیگر دانست؟ فکر نکنم.

و یا اینکه گفته اند:

افغانستان وطنه

جنت نشان وطنه

این قلم کوچکترین قباحتی در همچو تلقیات نمی بینم.

به نظر این قلم شاغلی وفا صاحب به عوض پالیدن موی در تبصرۀ پاچا صاحب، باید به نکات ذیل توجه میفرمود:

یک – علاقه مندی و احساس نیک این دوشیزه چینایی را مورد تقدیر قرار میداد.

دو – تبریک نوروزی شان را به دیده قدر مینگریست.

سه – به شکوه پاچاصاحب در مورد عدم علاقه دانشمندان و روشنفکران وهم وطنان غیر پشتون در مورد زبان یک قوم برادر و برابر، توجه میفرمود و به توضیح دلایل آن به صورت منطقی و علمی و عادلانه میپرداخت.

اگر اشتباه نکرده باشم، هم وطنان اوزبک ما یک اصطلاح دارند که (هرکله و بر خیال)

قابل تذکر میدانم که هدف از تحریر این نوشته، کشودن باب مناقشه با شاغلی حسن خان وفا نیست، زیرا من به قدر بالاتر از کفایت، از همچو مناقشات خسته شده و ضرورت به کمی استراحت ذهنی دارم. گویا:

شیشۀ ناموس عالم در بغل داریم ما

از اشتباهات املایی و انشایی خود معذرت میخواهم.

***************************************

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Comments are closed.