اشتباه بزرگ سردار، در انتصاب وزیر دفاع بی کفایت

محمد داؤد مومند

183

اشتباه بزرگ سردار، در انتصاب وزیر دفاع بی کفایت

میخی برتابوت لوده های سیاسی و منکران حقیقیت

چندی قبل، مضمونی را تحت عنوان «دوکرکترو وزیر متباین الخلقه، در کابینۀ سردار صاحب داؤد خان» که تلخیصی بود از کتاب معنون به «راز ها افشاء میگردد، سهل انگاری محمد داؤد خان» به قلم محترم داکتر زمان وریخ ستانیزی، یک ژورنالست ورزیده، و مدیر مجله دولتی پلوشه دردورۀ جمهوریت و یکی از دوستان نزدیک سردارداؤد خان، بدست نشر سپردم که نوشادر به جان یک عده ذوات بیسواد و بی دانش و بی معرفت انداخت و به نفخ پرانی های سیاسی پرداخته، و مطالب منتشره را دروغ تلقی نمودند.

ولی دو دانشمند و یب سایت افغان جرمن، شاغلی داکتر سید عبدالله کاظم و شاغلی استاد سیستانی با وجود تقاضای این قلم ازایشان، خود ها را، درموقف نظاره کنندگان قرار دادند و منتظر نجواهای شغالان و کفتاران سیاسی، علیه این جانب، شدند.

این قلم به خاطرداشت که چندین سال قبل، شاغلی داکتر صاحب سید عبدالله کاظم، مطالبی را در مورد بی کفایتی سردار غلام حیدر رسولی وزیر دفاع سردار صاحب داؤد خان، در ویب سایت افغان جرمن، بدست نشر سپرده بودند، لذا در تلاش بدست آوردن این مضمون، درآرشیف نوشته های داکتر صاحب کاظم شدم که با دو مشکل اساسی برخوردم، بدین معنی: یکی اینکه نام وعنوانی مضمونی را که محتوی مطالبی در مورد سردارغلام حیدر رسولی تحریر یافته بود، نمیدانستم و ثانیاً اینکه دستیابی مطالب فوق، دربیشتر ازنهصد مضمون مطول داکترصاحب کاظم به مثابه پیدا کردن سوزن درقعردریا بود.

ولی روی انگیزه ثابت ساختن حقایق مطالب کتاب داکتر صاحب زمان ستانیزی و میده کردن شلغم دردهان لوده های بیسواد سیاسی و منکران حقیقت مانند ناظر زاده سردار صاحب و اوباشان دیگر، بعد از تلاش فراوان توفیق پیدا نمودن مطالب منتشرۀ داکتر صاحب کاظم، میسر افتاد و اینک مطالب مذکور، طوریکه با استاد محترم داکتر صاحب کاظم وعده داده بودم، برخلاف، بار گذشته که  به اعتبار حافظه تحریر یافته بود، به صورت مستند و مدرک به نوشتۀ خود شان بدست نشر می سپارم.

چرا نوشتۀ داکتر صاحب کاظم از اهمیت خاص برخوردار است؟

خلص کلام اینکه سردارپرستان و حامیان حسن شرق و حیدر رسولی، شهامت رد گفتار و نوشته های داکتر صاحب کاظم را ندارند، زیرا داکتر صاحب حیثیت چاپ انداز اصلی و دیگران حیثیت کلوخ سواران شوقی و اماتوررا درمسابقۀ بزکشی دارند.

باید به تکرار متذکر گردم که انتصاب غلام حیدر رسولی بی کفایت و تشنۀ جانشینی سردار صاحب، به حیث وزیر دفاع یکی از اشتباهات جبران ناپذیر سردار صاحب بود، طوریکه قبلاً تذکر داده بودم، منصوب ساختن سردارحیدر رسولی بی کفایت توسط سردار صاحب، در حقیقت تکرار اشتباه غازی امان الله بود، که یک تبعه و مهاجربیگانه یعنی محمود سامی را به حیث یک وزیر بسیار مقتدردفاع کشور، منصوب ساخت.

داکتر صاحب کاظم درمضمون خود تحت عنوان:«شهرکابل شاهد رویداد های مهم از روز چهارم تا هشتم ثور سال 1357 ادامه بخش ششم» که بخشی از یک مضون دنباله داری است که حیثیت یک کتاب را دارد، و امیدوارم روزی به حیث یک کتاب مستقل طبع گرد، چنین تحریر میفرمایند:

«دوم: نگاه مختصر بر مقاومت قطعات نظامی بیرون ارگ:

دررأس همه قطعات نظامی افغانستان (پس ازسرقوماندان اعلی یعنی رئیس جمهور) وزیردفاع ملی یعنی دگر جنرال غلام حیدر رسولی که در عین زمان قوماندان قوای مرکز نیز بود، قرار داشت « آیا در اردو قحط الرجالی بود که سردار صاحب دو وظیفۀ خطیر و بزرگ نظامی را، به غلام حیدررسولی سپرده و ازیک دگروال متقاعد و کهنه پیخ، دگر جنرال ساخت؟ مومند»

د استاد الفت صاحب په وینا:

په داسی رنګ بی تمیزی د خرو خندا راځی

استاد کاظم مینویسد:«مهمترین چهره ای که در کودتای ثور نقش بسیار بارز و کلیدی را ایفا کرد، در قدم اول دگروال عبدالقادر هراتی رئیس ارکان قوای هوایی و مدافعه هوایی بودکه اجراآت او توانست کودتای ثوررا به موفقیت برساند، در غیرآن قوای زمینی ازهمان ساعات اول تا بعد با موانع و مشکلات زیاد مواجه شد، بخصوص درساعات اولیه زیر فشار قوای گارد جمهوری قریب به شکست و حتی فرارگردید.»

یک تذکرازاین قلم:» قدیر وزیر داخله که قرار معلوم با شهامت ترین عضو کابینه و فدوی رهبر بود، میگوید که من چندین بار به رهبر گوشزد نمودم که قادر شخص قابل اعتمادی نیست و باید از وظیفه اش سبکدوش گردد، ولی رهبر به رسولی اعتمادی خاصی داشت و به پیشنهاد من در زمینه وقعی نداشت.

جالب است که رهبر در روز کودتا با قادر تیلفونی صحبت میکند و از او تقاضای سرکوبی کودتاچیان زمینی را میکند.

استاد کاظم ادامه میدهند:«

2- نارسایی های وزیر دفاع دگر جنرال غلام حیدر رسولی:

اشتباه دیگرمحمد داؤد درانتخاب رسولی به حیث وزیر دفاع بود که به هیچ وجه اهلیت مسلکی را در چنین مقام نداشت. او که ازجملۀ مخلصان شخصی محمد داؤد بود و درکودتای 26 سرطان نقش داشت، سالها قبل به رتبه دگروالی به تقاعد سوق داده شده بود ودرزندگی خصوصی خود بیشتر در دنیای ارادتمندی و مریدی به شخصیت های روحانی می پرداخت و درعالم احساس با آنها محشور بود.

رسولی انسان خوش باور، کم جرأت و از نظر مسلکی کم مایه بود، تنها ارادتمندی او به محمد داؤد خان موجب شمول او در کودتای 26 سرطان شده بود، ورنه گرایشی به سیاست و اداره نداشت. با وجود این کوتاهی ها، او در فکر این بود که بعد از محمد داؤد به مسند او تکیه زند و در رقابتی که بین سه نفر یعنی داکتر حسن شرق، سید عبدالاله و او درین راستا وجود داشت، می کوشید در اردو حامیانی از خود داشته باشد. این احساس او وقتی بیشتر شد که داکتر حسن شرق از نظر افتاد وبه سفارت گماشته شد و محمد داؤد بعد از لویه جرگه سیدعبدالاله را به حیث معاون خود انتخاب کرد، رسولی را بیشتر ترغیب کرد تا در اردو برای خود جی پای زیاد تر پیدا کند.»

یک تذکرازاین قلم:«ادعای شاغلی داکتر صاحب کاملاً درست است، چنانکه در لویه جرگۀ قلابی که من تمام جریان را از منزل خود، استماع مینمودم یک دگروال فرتوت و احمق مانند خود رسولی، بعد از اینکه مداری سیاسی، واصفی رئیس لویه جرگه چندین بار دروغ گفت که رهبر قطعاً کاندید نیست و هر کس میتواند خود را از داخل تالار (در حالیکه پلنگ بزرگ وغران یعنی سردار صاحب تشریف داشت!!!!!) و خارج تالار ( به کدام ذریعه ممکنه!!!) کاندید کند، از حلقوم رفیق غلام حیدررسولی که ابریشم خان نام داشت و از ولایت پکتیا بود، صدا بر امد  که اگر رهبرکاندید نیست، رسولی صاحب خود را کاندید کند، ولی غلام حیدر رسولی غلی و چپ خود را گرفت. گفته اند:« شتر در خواب بیند پنبه دانه.»

داکتر صاحب کاظم ادامه میدهد: «ازاین خصوصیت رسولی اغلب وابستگان خلق و پرچم درمقام های ارشد اردو استفاده کرده و به نحوی با رسولی خود را پیوند دادند و او آگاه یا نا آگاه آنها را درمقام های حساس نگهداشت.

داستان بر طرفی دگروال عبدالقادر از قوای هوایی و مقرری او به حیث رئیس مسلخ یک از این مثال های مشهود است که دگروال قادرازطریق ایجاد روابط شخصی با خانواده رسولی توانست دوباره به مقام اولی خود یعنی ریاست ارکان قوای هوایی و مدافعه هوایی دست یابد و از این طریق نقش برجسته در موفقیت کودتای هفت ثور بازی کند که بعداً روشنی بیشترروشنی خواهیم انداخت.

اشتباهات دیگرغلام حیدررسولی در روز کودتای ثور و نیز یک روز قبل از آن، نا رسایی مسلکی او را درآن مقام حساس و پر مسئولت بر ملا میسازد.

رسولی پیشنهاد رفیع رئیس ارکان و کفیل قوماندانی قوای 4 زرهداررا مبنی بر کشیدن یک تعداد تانک ها ازگاراج ها و به مقصد ترمیم، پاک کاری و فعال نگهداشتن، امر به چنین کار داد. بی توجه به اینکه در چنان موقع که احتمال برهم خوردن اوضاع بسیار محسوس بود و جداً باید از بیرون شدن تانک ها مراقبت بعمل می آمد به چنین کاری اجازه داد.

« بچۀ ناظر داؤد خان در یک کامنت خود، رسولی را شخص تعلیم یافتۀ هندوستان و شخص با کفایت و مسلکی قلمداد میکند، درحالیکه نمیتوان از خر موره، مروارید ساخت و به گردن آویخت، رحمن بابا میفرماید:

د مکی په بزرګی کی هیڅ شک نشته

ولی خربه حاجی نشی په طواف

و درمورد ناظرزاده :

په   نظر د   جاهلانو     ناکسانو

خرموره، لعل او گوهر دری واړه یو دی

– مومند»

داکتر صاحب کاظم در زمینه ادامه میدهند:«متعاقب قتل خیبر، مراسم تدفین و فاتحه او و نیز بازداشت یک تعداد سران حزب دموکراتیک خلق احضارات درجه یک در اردو امر داده شده بود، آیا منطقی بودکه در چنین شرایط به منسوبین اردو در تمام کشورهدایت داده شود تا بخاطر بازداشت آنها در روز هفت ثور محافل جشن و سرور در قطعات برپاگردد؟ «نه تنها اینکار ضد منطق و شعور سیاسی و عمل سفیهانه بود، بلکه یک شخص چرسی و بنگی هم، چنین کاری، نخواهد کرد- مومند»

داکتر صاحب ادامه میدهد:«آیا این تصمیم در تناقض با احضارات درجه یک قرار نداشت؟

در حقیقت تدویرهمچو محافل اردو را در حالت بی بند و باری قرار میداد و از جدیت آنها در مرقبت اوضاع میکاست.

آیا برای رسولی کافی نبود، وقتی از سوء قصد علیه جنرال نظیم قوماندان فرقه ریشخور و فرار او اما زخمی شدن رئیس ارکان آن فرقه اطلاع حاصل کرد و صبح 7 ثوربسیار زود به آنجا رفت، و حین برگشت در همان صبح زود به وزارت دفاع، وقتی از نا آرامی در قطعه کوماندو در بالاحصار خبر شد، باید به فکراعلام حالت اظطرار می افتاد و مجلس اراکین نظامی را در وزارت دفاع دائر و تدابیر لازم را اتخاذ میکرد.

رسولی به حیث وزیر دفاع و قوماندان قوای مرکز به مجردی که از خروج تانک ها از قوای 4 زرهدار اطلاع یافته بود، تا رسیدن تانک ها به شهر وقت کافی داشت که تماس های وسیع خود را در قطعات اردو محکم کرده و مسئله سوق الجیش آن ها را درجهت محافظت نقاط حساس از قبیل وزارت دفاع، ارگ، دستگاه رادیو، مرکز مخابرات، میدان هوایی، و وزارت داخله به شمول آمادگی برای دفاع هوایی از بگرام و شیندند رویدست میگرفت «و پلان انتقال را رهبر  و خانواده اش را در صورت ضرورت به کندهار در نظر میگرفت- مومند»

در حالیکه او با اعزام جگتورن خان محمد قوماندان انضباط شهری به صوب قوای چهار، خواست از آمدن تانک ها به شهر ممانعت کند، در حالیکه قوماندان مذکور که افسر شجاعی بود، به حیث یک شخص نمیتوانست جلو حرکت تانک ها را بگیرد و در همانجا بدست کودتا چیان قوای 4 کشته شد.«یک آدم چرسی و بنگی هم به این اندازه بی شعور نمیباشد- مومند»

بیرون شدن رسولی با جنرال عبدالعزیز لوی درستیز پس از اولین فیر تانک بوسیله وطنجار به مقابل وزارت دفاع و رفتن او و لوی درستیز به قطعات اشتباه دیگری بود که مرکز وزارت را به یک سر درگمی مطلق مواجه ساخت و هیچکس نمیدانست که چه باید کند.

در حقیقت اینکار رسولی وزارت دفاع را به حالت فلج در آورد و بعضی از مامورین آن نیز پس از وزیر و از ترس واقعات بعدی تدریجاً وزارت و دفاتر خود را ترک کردند.

درینجا لازم است تا در باره فعالیت وزیر دفاع و لوی درستیز پس از ترک وزارت دفاع و رفتن به بعضی قطعات و سرنوشت شان مختصر مطالبی بیان گردد:

جنرال رسولی با جنرال عبدالعزیز بوسیله موتر میخواست برای بسیج کردن قوای مقاومت علیه کودتاچیان در قدم اول به طرف فرقه 8 قرغه برود.

راننده او به چنان سرعت به راه افتاد که در چهرراهی انصاری با یک موتر تکسی تصادم نمود که در اثر ان رسولی از ناحیه دست زخم برداشت ولی به راه خود ادامه داده و به فرقه 8 رسید. در انجا افسران را هدایت داد تا برای خطر آماده باشند و قوای خود را به شهر اعزام دارند و اما خودش منتظر اقدامات عملی نشد و به طرف قطعات دیگر حرکت کرد. قوای قرغه آماده حرکت شد و وقتی به نزدیکی پولی تخنیک رسید، با تانک های کودتاچیان مواجه شد و بدون درگیری(جنگ- مومند) جدی درمقابل سیلو دریک همواری جابجا و تسلیم شدند.

استاد کاظم نقلی قولی دارد از کتاب جنرال نبی عظیمی که قسمتی از آن را که به بی کفایتی و بزدلی غلام حیدر رسولی تعلق میپذیرد، درینجا تذکر میدهم:«… ذریعه رفقای قرارگاه خبر شدیم که حیدررسولی همراه با لوی درستیز عبدالعزیز و چهر پنج نفر سربازان امنیتی از طریق بیراه خود را به دارالامان رسانیده اند. رسولی عده یی از افسران نزدیک قرارگاه راجمع کرده بود و بعد از خواندن نماز خفتن، میخواست با آن ها صحبت کند.

تبصرۀ این قلم:«از اینکه رسولی به اعتقادات دینی خود پابند بود، قابل قدراست، ولی درآن فرصت زمانی نجات ملت و مملکت از چنگال ایادی کی- جی- بی، ملیاردها مرتبه مهمتراز خواندن نماز خفتن بود، فریضۀ نهایت حیاتی که نمیتوان برای آن حد و حصری قایل شد-مومند»

نبی عظیمی ادامه میدهد:«من فکر میکردم که رسولی اکنون دارالامان را با ریشخور یعنی فرقه 7 و یا گردیز که با قول اردوی سوم وصل بود، به حیث محل سوق و اداره اوپراتیفی کشور تعیین نموده محل مقاومت را شروع خواهد کرد و جنگ ادامه خواهد یافت.

در حقیقت رسولی میتوانست جنرال عبدالعلی وردک رئیس ارکان قوای مرکز و دگروال جمال الدین عمر را که هردوی آنها افسران تعلیم یافته و نخبۀ نظامی بودند، به این وظیفه بگمارند و خودش در فرقه هشت ریشخور که راه آن باز بود، رفته و ار آن محل عملیات تعرضی را سازمان دهد، اما وی جلسۀ وداعیه با افسران خویش ترتیب داده بود، روحیۀ خود را باخته و برای رهایی شخص خودش و فامیلش فکر میکرد، زیرا همین که توپچی لوای 88 مهتاب قلعه بالای دارالامان آتش کشود و مرمی ها مستقیماً به قصراصابت کردند، وی با عجله به سواری موترجیپ لیندرور در حالیکه لوی درستیز و رئیس ارکان قول اردوی مرکزی یعنی عبدالعلی وردک با وی بودند، قصررا ترک گفت و در تاریکی شب ناپدید شد. اما در طول راه با موانعی برمیخورد و مجبور میگردد که موتررا رها کرده به قلعه غیبی، محلی بین چهل ستون و گذرگاه خود را برساند و در منزل باغبان باشی قوای مرکز، خود را پنهان نماید. پسر باغبان باشی درروز هشت ثور کودتاچیان را از موقعیت اواگاه میسازد.

سردار حیدر رسولی که مردم او را «سردارجان» می گفتند با لوی درستیز و عبدلعلی وردک گرفتار میگردند و در پلیگون پلچرخی از طرف کوتاچیان به قتل میرسند.«صفحات 128 و129 و441 کتاب اردو و سیاست..به قلم نبی عظیمی»

تبصرۀ این قلم:«اقتباسات فوق الذکر بخصوص از مطالب مستند وعلمی و حق بینانۀ داکتر صاحب سید عبدالله کاظم ثابت گردید که غلام حیدررسولی با وجود ادعای ناظرزادۀ لایشعرو بیسواد سردار صاحب مشعر بر اینکه (رسولی یکی از صاحب منصبان تحصیل یافتۀ هندوستان است) برخلاف رسولی یکی از بی کفایت ترین صاحب منصبان اردوی افغانستان بود. استدلال و منطق و روایت نوشتۀ استاد کاظم با محتویات متن کتاب داکترزمان ستانیزی درموافقت کاملی قرار داشته و مصدق آفتابی محتویات آن است.

رسولی نه تنها که یک صاحب بی کفایت بود، بلکه طوریکه در سطور قبلی توضیح گردید، عسکر بسیار ترسو و جبون نیزبود، پناه بردن و اختفاء وی در خانه دهاتی باغبان باشی قوای مرکز، مرا به یاد صدام حسین جبون انداخت که از ترس گرفتاری عساکر امریکایی به خانه روستایی یکی از رشته داران قومی و عشیروی خود پناه برد و در کمال ذلت در یک چاهی شب و روز تیر میکرد و سرانجام دستگیر و به پایۀ دار رفت.

رسولی باید به حیث یک مرد و عسکر واقعی و صاحب منصب جان نثار رهبرش و مانند رهبرش مرگ را قبول میکرد و مانند موش پنهان نمیشد.

یک مثال دیگر یک صاحب منصب با ایمان و واقعی جنگ شش روزۀ اعراب و اسرائیل است که جنرال عبدلحکیم عامر وزیر دفاع مصر پس از انکه خبر ناکامی قطعان مصری در برابر دولت یهودی دریفات کرد، از شدت خجالت خود کشی کرد، ولی در قسمت سردار غلام حیدر رسولی وجیزۀ معروف: پهلوان زنده خوش است) صدق میکند.

کذا قابل تذکر است که رهبرداؤد به حیث یک جنرال سابقه دار و با تجارب طولانی درساحۀ عسکری و ملکی با تقرر و اعتماد بس بزرگ به همچو صاحب منصب خشره بی کفایت وجبون، که در حمایت پدرانه نسبت وی قرار داشت و به انتقادات وپیشنهادات عدیدۀ ارادتمندان خود مانند قدیر وزیر داخله و سید عبد الاله و دیگران اصلاً توجهی نکرد. در حقیقت، قبر رژیم خود را بدست خودش کند.

ملیون افسوس.

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Comments are closed.