قهرمان ملی باید دارای چه شخصیت وصفاتی باشد؟/ کاندید اکادمیسین سیستانی

0 2,058

کاندید اکادمیسین سیستانی

16/2/ 2018

تاریخ هـمچــو پنجۀ نقاش چیره دست         

تصویر صادقانه ای از ما کشیدنیست

هــرآنکه هرچه گفت همانا شنیدنیست        

 هــرآنــکه هرچه کرد هـمانا دیدنیست

 

ای کاش در افغانستان قهرمان پرور وقهرمان کُش وقهرمان پرست، برای احراز لقب «قهرمان ملی» ،مقرره یا قانونی وجود میداشت و یا وضع میشد و معیارهایی در سطح ملی مشخص ‏میگردید و بعد نام کاندیدان قهرمان ملی، برای دریافت این لقب بزرگ به مقام با صلاحیتی که همان پارلمان ‏افغانستان است، پیش میشد تا بعد از غور ودقت در احوال شخص یا اشخاص کاندید شده، شورای ملی در مورد آنها ‏تصمیم میگرفت وسپس به تائید و توشیح رئیس دولت می رسید.

القاب قهرمان ملی ومارشالی وفیلد مارشالی نباید از کیسۀ خلیفه بخشیده شود، می باید برطبق مقرراتی صورت بگیرد و یا صورت ‏میگرفت. درغیر آن اگر بهرکه بیشتر آدم کشته، وبیشتر خانه  خراب کرده، و بیشتر پلها و گالریها را تخریب کرده ‏و بیشتر درخدمت بیگانه گان قرارگرفته باشد،القاب قهرمانی ومارشالی وفیلد مارشالی داده شود، ما افراد زیادی ‏در میان تنظیمهای جهادی داریم که لیست طویلی تشکیل داده میتوانند،  پس چرا به آنها این القاب داده نمیشود؟

به عقیدۀ من قهرمان ملی، می باید لا اقل دارای پنج صفت یا پنج خصوصیت زیر باشد:‏

‏1- بخاطرجاه ومقام وکسب قدرت، خون هموطنان خود را  نریخته باشد.‏

‏2- متهم به غارت ثروت های ملی روی زمین و زیر زمین و قاچاق مواد مخدر و میراثهای فرهنگی نباشد. ‏

3- هیچگاه در خدمت کشورهای بیگانه و سازمان های جاسوسی خارجی و داخلی قرار نگرفته باشد.‏

4- نزد همه مردم ویا اکثریت قریب به اتفاق مردم کشور محبوبیت داشته باشد، نه درنزد گروه خاصی به لحاظ اتنیکی، حزبی و یا مذهبی. ‏

‏5- درعرصۀ نظامی، یا استقرار ثبات و امنیت، یا تأمین همبستگی ملی، و دیگر عرصه های اجتماعی ، فرهنگی ‏و علمی ابتکاری کرده باشد، که نظیر آن را دیگر هموطنان قبل از آو انجام  نداده باشند. ‏‏

در زیر به بررسی همین پنج مسئله می پردازم تا دیده شود که احمدشاه مسعود دارای کدام صفات و برازندگی های بوده است؟  و آیا میتواند در این آزمون  کامیاب و سرخ روی برآید یا خیر؟

1 – قهرمان ملی باید،بخاطرجاه ومقام وکسب قدرت،خون هموطنان خود را  نریخته باشد!‏

درست است که اکثر مردم افغانستان فقیر و بی سواد اند، اما آنها اینقدر شعور دارند که اشخاص صادق را ‏از اشخاص خاین تشخیص داده میتوانند.آنها بخوبی  می دانند که کدام اشخاص برای شان خدمت کرده و کدام افراد ‏هستی شان را تباه ساخته و بدبختی آفریده است. ازاینست که آنها وقتی نام جنگ سالاران تنظیمی را بشنوند، با ابراز انزجار و اظهار درد و دریغ از آنها نام می برند ودر آخر هیچیک از جنگسالاران جهادی را به حیث قهرمان ملی ‏قبول ندارند ، زیرا از دست این جنگسالاران همه دار و ندار و هستی مادی و معنوی خود را برباد رفته دیده  اند.

عاملین بربادی کابل،احمدشاه مسعـود درکنار چپ جنرال حمیدگل، رئیس سازمان جاسوسی نظامی پاکستان(ISI) و گلبدین حکمتیار درکنارترکی فیصل رئیس سازمان استخبارات عربستان سعودی از قرارگرفتن خود درکنار روسای استخبارات کشورهای بیگانه خوشحال دیده میشوند.

از شرح  جنگ های کابل دراینجا می گذریم و خواننده را به کتاب مستند “جنگ های کابل” اثر جنرال سید عبدالقدوس سید حواله میدهیم و اینجا صرف همینقدر میگوئیم که بزرگترین سند جنایت و خیانت فرماندهان جهادی منجمله مسعود و گلبدین  ویرانه های شهر کابل است.

مسعود و گلبدین حکمتیار هر دو شاگردان یک دبستان و پروردگان   استخبارات نظامی پاکستان اند وبدستور وهدایت حمیدگل وسپس اخترعبدالرحمن رئیس آن سازمان ،کابل پایتخت کشور را با هزاران زخم راکت و توپ و بمب ویران کردند.  هر لقب وهرنامی که  گلبدین حکمتیار از سوی مردم کابل مستحق باشد، مسعود بیش ازآن مستحق نیست، زیرا مردم کابل در سالهای قدرت مسعود درآن شهر خوب بخاطر دارند که اگر گلبدین حکمتیار شهر کابل را از سمت جنوب میکوفت و راکت های او درمرکز شهر جان ده ها انسان بیگناه را میگرفت ، ولی راکت ها وتوپخانه مسعود ازسمت شمال و ازکوه تلویزیون به استقامت چهلستون ودارالامان و یا منازل واقع بر  گردنۀ سخی و جمال مینه وافشار فیر میشد و با هر فیر ده ها و صدها تن را نابود میکرد. فرق این عملیات جنگی تنها در این بود که مردم تلفات  وارده در مرکز شهر و جاده میوند را می دیدند ولی تلفات وارده بر حومه شهر: چهلستون ، دارالامان ، کارته چهار وکوته سنگی  وکارته سه و دهمزنگ را دیده نمی توانستند. بدینگونه ده ها هزار باشندۀ بیگناه کابل نیست ونابود شدند وهزاران منزل  ویران وصدها هزار انسان مجبور به ترک خانه و کاشانه خود شدند و سرانجام وقتی درکابل دیگر خشتی بر روی خشتی باقی نماند وشهر بکلی به ویرانه مبدل گشت، مردم شاهد بودند که هردو جنگ سالارقهار در ارگ جهموری دولت اسلامی ربانی در یک دعوت مجلل حضور به هم رساندند وهمدیگر خود را درآغوش گرفتند و پیروزی همدیگر را در کشتن بیش از شصت هزار زن ومرد و کودک کابل، و ویران ساختن پایتخت دوصد ساله کشور بهم تبریک گفتند. درحالی که هردوجنگسارلار با دروغ شعار دفاع از مردم کابل را می دادند.

2- قهرمان ملی باید،متهم به غارت  ثروت های ملی روی زمین و زیر  زمین و میراثهای فرهنگی نباشد. ‏

آقای بریالی دُربابائی، درمقاله ای تحت عنوان “جمعیت اسلامی وشورای نظارومسعود را بیشتر بشناسیم”، می نویسد:« در مورد غارت و فروش لاجـورد و سایر سنگ های قیمتی و مواد کار آمد صنایع کیهانی؛ مثل زمـرد توسط احمدشاه مسعود می باید از گزارش« اسوشیتدپرس » مورخه١٠ سپتمبر١٩٨١ نقل کرد: «دراگست ١٩٨٠ مسعود به کـان زمـرد درهء خنـج دست یافت»؛ ویا از مجله «جیمزوجیمولوژی» شماره ٢٧بهار١٩٩١، صفحات ٢٦ تا ٣٩ که در بخشی از آن این خبر درج شده: «در آمد سالانۀ احمد شاه مسعود از راه فروش لاجـورد، کوارتـز و سنگ های گرانبهای دیگر به یک صد میلیون دالر امریکایی می رسد»؛ « دیده شود مقاله:احمد شاه مسعود و انحصار گری کـان لا جـورد و زمـرد در دره پنجشیر»(سایت دعوت نت ،اگست ٢٠٠٦)

از طرف دیگر، قانوناً وشرعاً معادن وآبها ورودخانه ها وجنگلات ودشتها وکوه ها وچراگاه ها ملکیت دولت شمرده میشود، وهیچکس بدون مجوز قانونی وپرداختن مالیات به دولت نمیتواند براین منابع تصرف مالکانه نماید. مقالات وفلم های مستندی وجود دارد که خاندان احمدشاه مسعود از 1980 تا همین اکنون، برمعدن زمرد پنجشیر چنگ انداخته واز آن بحیث ملکیت شخصی استفاده میکنند وبنیاد مسعود سالانه از آن حدود یک میلیارد دالر عاید بدست می ارود ، بدون آنکه بدولت یک پول مالیه بپردازد، این کار مثل این است که مردم لوگر هم معدن مس عینک را تصاحب کنند وآنرا به کدام شخص خارجی ویا کمپنی خارجی در بدل پول بفروشند ودولت افغانستان را به حساب نیاورند! آخر افغانستان یک کشور مستقل است، ودولت از خود  قانون و اردو وپولیس برای صیانت از حاکمیت ملی وتمامیت ارضی دراختیار دارد وقانوناً میتواند هردزد وقاچاقچی وغاصب ملکیت های عامه وشخصی را به محاکمه بسپارد ومورد باز خواست قرار بدهد.آیا احمدولی مسعود وخاندانش فکر کرده اند که آنها ملکیت عامه وثروتی که به همه مردم تعلق دارد، غصب کرده اند و آنرا در راه خواسته های شخصی خود وخریدن بیلدنگ های گرانبها و لوکس در خارج از کشور بکار می برند؟ ایا لقب قهرمان ملی مسعود برای همین است تا برادرانش بنام او از معادن وثروتهای ملی استفاده شخصی بکنند ؟

مستندی از چپاول معادن یک میلیارد‌ دالری پنجشیر

نویسنده:، احمر: ثروت زیرزمینی افغانستان بیش از یک تریلیون دالر (1,000,000,000,000) تخمین زده شده‌است. هرچند، بعضی از متخصصان این ثروت را به‌مراتب بیشتر از آن می‌پندارند. پروفیسر میشل شوسودفسکی در مقاله‌ای درمورد معادن افغانستان به نقل از تحلیل بانک جهانی می‌نویسد که «تولیدات معدن عینک به تنهایی خود می‌تواند ٢ فیصد عاید مارکیت سالانه جهان را به دست گیرد.» و در ادامه علاوه می‌نماید:«سروی‌های جیولوژیکی اتحاد شوروی در دهه ١٩٧٠ و آغاز ١٩٨٠ موجودیت ذخایر بزرگ معدنیات (که از جمله بزرگترین‌ها در یوریشیا است) را تثبیت می‌کند که شامل آهن، سنگ دارای کرومیوم، یورانیوم، بیروج، باریم، سرب، جست، فلورایت، باکسایت، تانتیلیوم، زمرد، طلا و نقره می‌شود. (افغانستان، مرور سالانه معدنیات، مجله معدنیات، جون ١٩٨٤). این سروی‌ها اظهار می‌دارد ارزش واقعی این معادن به مراتب بیشتر از یک تریلیون است که در مطالعات وزارت دفاع امریکا، “مرکز سروی جیولوژیکی ایالات متحده” و “یو.ایس.اید” تخمین شده‌است.»

افغانستان سرشار از زمرد است که دومین سنگ گرانبها پس از الماس می‌باشد. زمرد افغانستان در سطح جهان از جمله بهترین‌ها به‌شمار می‌رود و در رده‌ی دوم و سوم زمرد کلمبیا و برازیل قرار دارد. هیچ زمردی در جهان به اندازه زمرد افغانستان رنگ سبز و بلورین ندارد. قدمت استخراج زمرد در افغانستان به دهه‌های اخیر می‌رسد، زمانی که احمدشاه مسعود به افرادش امر استخراج و قاچاق این سنگ گرانبها را از کوه‌های پنجشیر داد.

در مستند «سنگ‌های گرانبهای پنهان: بُعد وحشت»، دو فلمساز فرانسوی (ایریک دی لاوارینی و ویرانیک ماودی) یکجا با تاجر فرانسوی به نام رافایل شوباب که در گذشته آموزگار نظامی در

افغانستان بوده، یکجا شده و به دیدار معدنچیان پنجشیر می‌روند. قسمی که از نام مستند هویداست، در این فلم از بُعد وحشت مصایب معدنچیان، برخورد ستمکارانه در استخراج زمرد، سود فراوان مافیای این تجارت، بخصوص افراد شورای نظار پرده برداشته می‌شود.

در این مستند، صحنه‌های متعدد از زجر و آلام معدنچیان روی پرده می‌آید. معدنچیانی که روزانه به دور از خانه و کاشانه‌ی شان مجبورند برای ۱۸ ساعت کار کنند؛ معدنچیانی که در ناامن‌ترین شرایط دل کوه‌ها را نبش می‌زنند؛ معدنچیانی که گرد و خاک حتا دور حدقه چشمان شان حلقه زده‌ و با خرید خطر مرگ به جان شان، صخره‌ها را انفجار می‌دهند؛ معدنچیانی که از امراض مزمن تنفسی و گرده‌ رنج می‌برند؛ اما در فرجام فقط هفته‌ تقریبا ۳۵۰۰ افغانی نصیب شان می‌شود.

در این مستند که از طریق تلویزیون «الجزیره انگلیسی» نیز نمایش داده شده، ادعا می‌گردد از قاچاق زمرد افغانستان که بیشتر از طریق پاکستان و هند صورت می‌گیرد، سالانه ۱۵۰ میلیون دالر به جیب این انسان‌های حریص می‌ریزد و در صورتی‌که این صنعت به‌شیوه‌ مسلکی به‌ پیش برده شود، در حدود یک میلیارد دالر نصیب دولت این کشور شده می‌تواند. اما از آنجایی که تجارت و قاچاق این سنگ قیمتی در افغانستان در دست افراد شورای نظار است، این پول‌ها شکم آنان را چاق‌تر می‌کند. استخراج معادن در عدم حضور نماینده‌ وزارت صنایع و معادن صورت می‌گیرد و از تاجران خرده ‌پا گرفته تا غول‌های تجاری زمرد، هیچ‌کسی به دولت گزارشی نمی‌دهد.


احمدشاه مسعود حین فروش سنگ‌های قیمتی

زمانی که رافایل شوباب (تاجر فرانسوی زمرد در افغانستان) می‌خواهد از معادن زمرد پنجشیر دیدار نماید، وی نزد احمدولی مسعود (برادر احمدشاه مسعود) در دفتر «بنیاد مسعود» رفته و از او اجازه دیدار معادن را دریافت می‌کند. در ضمن، احمدولی مسعود با اعتماد کامل در زمینه کار و بار زمرد به رافایل تاکید می‌کند: «هر کاری که از ما می‌خواهی، به دوستان در بنیاد [مسعود] بگو که مشکل را حل کنند. در اینجا باشد، پنجشیر یا کدام ولایت دیگر. ما برایت کمک خواهیم کرد.»


«احمدولی مسعود حین دیدار با تاجر زمرد در «بنیاد مسعود»

فلمسازبعد به سراغ غول تجارت زمرد می‌رود که محمد گل نام دارد. محمد گل خود را راننده پیشین احمدشاه مسعود معرفی نموده عکس‌های مشترک خود با مسعود را نشان می‌دهد، می‌گوید که در دهه ۱۹۸۰ مسعود وی را به این ماموریت گسیل داشت تا مقداری از زمرد را از نزد معدنچیان به دست آورده و در خارج به فروش برساند. امروز او بر این باور است که این تجارت مربوط خودش می‌شود. این راننده پیشین مسعود که امروز به تاجر فربه مبدل شده، انحصار بخش اعظم بازار را در اختیار دارد و کسی است که قیمت یاقوت، یاقوت آبی و زمرد را تعیین می‌کند.


حمید گل، راننده پیشین احمد شاه مسعود، که به امر وی به قاچاق زمرد پرداخت و امروز به غول بازار زمرد افغانستان مبدل شده‌است.

باوجود تمام این نابسامانی‌ها، در اینجا بی‌تفاوتی «وزارت صنایع و معادن» را نیز می‌توان دید که سخنگویش فقط مثل دولتی‌های دیگر پوشیدن دریشی‌ لوکس را بلد است و بس. او چند ماده قانون را طوطی ‌وار تکرار می‌کند و نه چیزی بیشتر. در ۲ سرطان ۱۳۹۴، تلویزیون «طلوع» گزارش داد که در حال حاضر ساحه سه هزار معدن از سوی «گروه‌های مسلح غیرمسوول» مورد چپاول قرار دارد.

این مستند گوشه‌ای از منابع زیرزمینی وافر افغانستان را برملا می‌کند، منابع سرشاری که چپاولگران جنگسالار بر آن سینه انداخته بدون ترس از بازپرس این داشته‌های ملی را غارت می‌کنند. معادنی که کشورهای زورگو را به‌ سوی افغانستان کشانده و تا زمانی که سیطره‌ی چنین دولت پوشالی بر سرنوشت ملت شوربخت ما سایه پهن کرده باشد، به نظر می‌رسد که در سال‌های آتی هم حسرت‌های ما کاهش نخواهد یافت.(منبع: سایت همبستگی)

http://www.hambastagi.org/new/fa/farsi-received-articles/1275-a-documentary-of-lootings-of-billion-dollar-mines-in-panjshir.html

علاوه بر غارت مستمر سنگ های لاجورد وزمرد معادن پنجشیروبدخشان،یکی دیگر از خیانت های غیر قابل بخشش مسعود، در هنگام وزارت دفاع اش غارت  میراثهای فرهنگی کشور از موزیم ملی واقع در دارالامان در سال 1992است.

گزارشJamesAstill،آمار ادارهء آموزش، آگاهي و فرهنگ سازمان ملل (UNESCO) نشان میدهد كه ارزش پولي آثار باستاني دزديده شده از افغانستان به سی ودومیلیارد دالر (٣٢٠٠٠٠٠٠٠٠٠ دالر)، و به اينگونه بالاتر از پول فروش مواد مخدر ميرسد. كارشناسان با آنكه در پيرامون بهاي ياد شده همباور نيستند، ميگويند عقربهء تاراج سنج [پس از سقوط طالبان]در اين كشور نشان ميدهد كه تهي شدن افغانستان از ارزشهاي فرهنگي چندان دور نخواهد بود. افغانستان در نقش گرهگاه هزاران سالۀ خاور و باختر گواه بهار و پاييز چندين مدنيت بوده است.”(کابل ناتهه- تاراج دامنه دار ودزدان دلیرتر- ترجمه صبورالله سیاه سنگ)، نیز رجوع شود به مقاله مستند جنرال سید عبدالقدوس سید، درافغان جرمن آنلاین ونیز سایت دعوت نت، سپتمبر2010)

بدون ترديد با هيچ قدرت سياسى و اقتصادى نميشود بازيافته‌هاى فرهنگى را که مهمترين و پرارج ‌ترين دارايى ملى يک جامعه است و محصول تفکر و تجارب و عمل صدها هزار انسان در طول تاريخ تکامل بشرى است، دوباره باز سازى کرد؟

3- قهرمان ملی باید،هیچگاه در خدمت کشور های بیگانه و سازمان های   جاسوسی خارجی و داخلی قرار نگرفته باشد.‏

برمبنای اسناد وکتب چاپ شده از سوی رجال استخباراتی  روسیه وامریکا، یک بُعد  شخصیت مسعود این ‏است که: وی به عنوان یک جاسوس چندین چهره درخدمت سرویس های اطلاعاتی  ‏GRU‏ (استخبارات نظامی ‏شوروی) و ‏CIA‏ امریکا و ‏ISI‏ پاکستان وسازمان اطلاعات فرانسه وانگلیس وهند وایران وفرانسه وغیره قرار داشته ، و تا روز ‏مرگ خودماهانه  ۲۰۰ هزار دالر از “‏‎ CIA‎‏” برعلاوه مبلغ گزافی که از “‏ISI‏” پاکستان  میگرفته است  وآنچه ‏که از “استخبارات نظامی شوروی” دریافت می داشته، حسابش را خدا میداند.

کتاب”جنگ ارواح” نوشته ستیوکول ‏امریکائی یکی از این اسناد است که بخوبی این بعد شخصیت مسعود را افشا میکند. ‏(به مقالات آقای داکترمیرعبدالرحیم عزیز، در افغان جرمن آنلاین زیر فایل احمدشاه مسعود رجوع شود)

دومین کتاب ستیو کول بنام ” ریاستS– جنگ مخفی CIAامریکا در افغانستان”در این روزها (جنوری 2018) همزمان با ترجمه پشتوی آن ازچاپ برآمد وترجمه دری آن  از سوی استاد ظریف امین یار در فیسبوک به نشرمیرسد . واکمل داوی به معرفی کلی کتاب در11 فبروری پرداخته است.

ستيف کول[رئیس پوهنزی ژورنالیزم پوهنتون معتبرکولمبیا] این بار کتابش را با حکایتی از کارکردهای امرالله صالح درتابستان 2001 آغاز کرده است که در آن زمان یکی از دست یاران اطلاعاتی احمدشاه مسعود بود. صالح جوان  ارتباطات سری قوماندان مسعود را با سازمان اطلاعاتی امریکا، سی آی ای، مدیریت می نمود و گاهگاهی حتا خودش اسباب و تجهیزات کمکی سی آی ای را به تاجیکستان و پنجشیر انتقال می داد. روابط صالح با سی آی ای، بر بنیاد این کتاب، به سال‌های ۱۹۹۹ بر می گردد زمانی که احمد شاه مسعود، آقای صالح و 8نفر دیگر مورد اعتمادش را برای آموزش های مسلکی اطلاعاتی به مرکز سی آی ای به لنگلی فرستاد.

نویسنده از پس اندازهای بانکی احمد شاه مسعود در لندن پرده بر می دارد که در آن حدود ۶۰ میلیون دالر ذخیره داشت، اما می نویسد که مسعود اضافه بر کمک های غیرنظامی سی آی ای، بیشتر از سپاه پاسدران ایران و از هند و روسیه کمک و حمایت های جنگی دریافت می کرد. مسعود، به روایت این کتاب،‌ همچنان از فروش سنگ های قیمتی [زمرد ولاجورد] مصارف جنگ را تامین می کرد.

ستیو کول که دسترسی استثنایی به اسناد، افراد و منابع اطلاعاتی داشته است در کتابش از حمایت ارتش و سازمان اطلاعاتی پاکستان، آی اس آی، به طالبان می نویسد. این حمایت به حدی گسترده و عمیق است که سی آی ای گمان می برد که رهبران ارشد نظامی پاکستان خود در دام ایدیولوژی اسلام افراطی گیر می افتند. در تشکیل آی اس ای، ریاست S ارگان کاملاً سری است که عملیات حمایت از طالبان و شورشیان کشمیری را انجام می دهد.ریاست S که بر مبنای مصاحبه با بیشتر از ۵۵۰ نفر و دسترسی به دیگر منابع در ده سال (۲۰۰۷-۲۰۱۷) نوشته شده است، هفتۀ گذشته به بازار عرضه شد. این دومین کتاب آقای کول در بارۀ جنگ افغانستان است. نخستین کتاب وی، جنگ اشباح، [حاوی جنگ های پیش از سال ۲۰۰۱ افغانستان]، یکی از پرفروش ترین کتاب ها شد و جایزۀ ادبی پولیتزر را گرفت.» (http://www.dawatmedia24.com]

بقول استاد امین یار«احمد ولی مسعود این کتاب را رد می کند و صالح آن را نه تنها تایید بلکه می ستاید. در این میان پیروان جمعیت و شورای نظار حیرت زده هستند که چه باید کنند.»(Zarif Aminyar Feb 13.2018)

امرالله صالح بخاطراین که از او بحیث یک دستیار جوان اطلاعاتی احمدشاه مسعود و تربیت یافته سازمان سیا CIA امریکا یاد شده است، از کتاب ریاست S اظهارخرسندی میکند ، اما احمدولی  مسعود برادر احمدشاه مسعود بخاطرافشای 60 میلیون دالرذخیره احمدشاه مسعود دربانکهای لندن و فروش غیر قانونی سنگ های زمرد توسط امرصاحب، ناخشنود است وآنرا کذب ودروغ میخواند. اما دلایلی ندارد تا برای تردید محتوای کتاب علیه نویسنده دعوای حیثیت کند و درصورت اثبات دروغ وکذب مؤلف، تقاضای جبران خسارت به حیثیت وشهرت احمدشاه مسعود نماید. مردم افغانستان وجهان میدانند که ستیوکول،یک ژورنالیست امریکایی است که با مسعود از هیچ لحاظی دشمنی شخصی ندارد.زیرا او افغان نیست که با مسعود از لحاظ قومی یا زبانی ویا مذهبی تاپۀ مخالفت زده شود، وچون چنین نیست،برادرانش دلیلی برای دفاع از احمدشاه مسعود را ندارند.

هرگاه  برادران مسعود نوشته های کول را توهین به «قهرمان ملی» عنوان کنند، حتماً جواب خواهد گرفت که آیا میتوان به هرجنایتکاری که شهرکابل  را به ویرانه مبدل کرده باشد، ودریک روز بیش ازپنج هزار هزاره  را درمحله افشارکابل،  با توپ وراکت از فراز کوه علی آباد وپیربلند به قتل رسانده باشد، لقب  «قهرمانی ملی» بخشید؟ باید انتظارکشیده میشد تا محاکمه ای برای مجرمین جنگی وجنایت علیه بشریت دایر میشد، آنگاه اگر کسی از قوماندانان و رهبران جهادی ازآن محکمه برأت حاصل میکرد، میتوانستید به او لقب «قهرمان ملی » ببخشید،درحالی که هر یکی از قوماندانان جهادی مرتکب جنایات هولناکی شده اند که هیچگاهی از از هیچ محکمه ای برائت حاصل کرده نمیتوانند.

بنابرین قهرمان ملی تان،نه تنها مرتکب جنایات علیه بشریت شده، بلکه  براساس این مدارک و شواهد این کتاب وکتابهای که از سوی رجال نظامی اتحاد شوروی سابق نوشته شده اند، همه گواه این حقیقت اند که احمدشاه مسعود، از روز ورود خود به پاکستان(1974) تا روز مرگ خود(9 سپتمبر2001) به سازمانهای استخباراتی کشورهای پاکستان، روسیه، امریکا، فرانسه، انگلیس،هند وایران جاسوسی میکرده واز تمام این کشورها معاش وامتیازات نقدی وجنسی  میگرفته  است.این درحالی بود که ازثروتهای ملی مردم افغانستان یعنی معادن کشور نیز سوء استفاده میکرده است، وهم اکنون برادرش احمدولی مسعود به همین منظور بنیاد مسعود را درکابل وپنجشیر مدیریت میکند.                    * * *

یکی از خیانت های آشکار مسعود به امر جنبش مقاومت، بستن قرارداد های سری اوبا قوای اشغالگر روسی است. در سال ۱۹۸۱ و بعداً در سال ۱۹۸۲، احمد شاه مسعود از جنگ به نفع روس ها دست گرفت و در حقیقت همین خیانت مسعود بود كه باعث تمدید جنگ در سائر نقاط  كشور گردید.

جنرال گروموف، قوماندان قوای ۴۰ قشون سرخ درافغانستان، مولف کتاب «ارتش سرخ درافغانستان» در این مورد مینویسد:« درسال ١٩٨٢ ما توانستیم به مهمترین هدف خود نایل گردیم. ما توانستیم با احمدشاه مسعود تماس های بس پایدار برپا کنیم که تا پایان خروج نیروهای اتحاد شوروی از افغانستان تداوم یافتند. طی زمان حضورنظامی ما درافغانستان کار ما با مسعود با موفقیت های متناوبی ادامه یافت. با این حال فرماندهی نیروهای شوروی فعالیت دار ودستۀ او را زیر کنترول داشت به ویژه درسال ١٩٨٢ نماینده سپاه چهلم وشخص احمدشاه مسعود موافقتنامه ای را به امضاء رسانیدند که درآن مسعود تعهد سپرده بود به روی کاروانهای نظامی ارتش شوروی درسالنگ جنوبی به جایی که فرمانروای بی چون وچرای آن بود، آتش نگشاید. برپایه این معاهده مسعود به  اعضای گروهش دستور داد تا از فعالیت شدید برضد نیروهای دولتی دست کشیده و مبارزه مسلحانه را برضد سازمانهای مخالف جمعیت اسلامی افغانستان پیش ببرند.» (ارتش سرخ درافغانستان، ص ١١٩)

جنرال گروموف اعتراف میکند که: “مسعود اگر میخواست میتوانست صرف با پرتاب پارچه های سنگ این منطقه را به قبرستان قوای روس تبدیل كند. ما اصلاً نمیتوانستیم بدون باز بودن این راه یك روز را هم بقا نمائیم.” (همان منبع)

نویسنده مشهور امریکائی بروس ریچاردسن،طی مقاله یی مینویسد:” میخائیل گرباچف در تاریخ ۱۵ فبروری ‏‏۲۰۰۴ با بخش پشتوی بی بی سی مصاحبه یی انجام داد ودرآن مصاحبه بصراحت گفت :” مسعود برای ما ‏کارمیکرد. او تونل سالنگ را بروی کاروان های اکمالاتی نظامی شوروی بازنگهمیداشت وبه هیچکس اجازه ‏نمیداد تا بر کاروان های ما حمله کند.” ریچاردسن می افزاید: “روابط ‏CIA با احمدشاه مسعود درسال ۱۹۹۰ ‏برسرعملیات مسدودکردن تونل سالنگ در بدل پنجصدهزار دالر  تیره گردید . گری شرون مدیرسیا  پول را به ‏برادراحمدشاه مسعود(احمدضیاء مسعود) درپاکستان پرداخته بود ولی وقتی دید که نیروهای مسعود برای ‏مسدودکردن سالنگ از جا نجنبیده اند، ازمسعود علت را پرسید، مسعود جواب داد که پنجصدهزار دالر به او نرسیده ‏است. برای گری شرون مشکل بود باور کند که احمدضیاءمسعود پول را به احمدشاه مسعود نرسانده است. بهرحال،سوال ‏اصلی اینست که ایا برای یک قهرمان ملی، شایسته است که برای جنگ کردن با دشمنان یک کشور بیگانه، از یک ‏سازمان جاسوسی خارجی پول بگیرد؟” (مقاله : مسعود ته الوهیت ورکول، بقلم بروس ریچاردسن، ترجمه رحمت آریا، افغان- جرمن آنلاین)‏

4- قهرمان ملی باید،نزد همه مردم ویا اکثریت قریب به اتفاق مردم کشور محبوبیت داشته باشد، نه درنزد گروه خاصی

‏برادران مسعود و برخی مبلغان وابسته به مافیای شورای نظار ادعا میکنند که مسعود، قهرمان ملی ومحبوب همه مردم افغانستان است، وبا این دروغهای خود میخواهند او را بحیث قهرمان ملی برذهن و شعور مردم تحمیل کنند، درحالی که او نه تنها نزد اکثریت ملت محبوبیت ندارد که حتی  درنزد تمام تاجیکان پنجشیرهم محبوب  نیست. او بجز در میان گروه  شورای نظار و قوماندانان جمعیت اسلامی وظاهراً کرزی و رسول سیاف و کریم خلیلی ومحقق که با نام او تجارت سیاسی میکنند، نزد سایر مردم افغانستان هیچگونه محبوبیتی ندارد.

نظری به رسانه های جمعی افغانها درخارج از کشوروبخصوص سایتهای انترنتی چون: بینوا، دعوت نت،کابل پرس، افغان جرمن آنلاین (فایل مخصوص احمدشاه مسعود)، افغان موج، تول افغان، لر او برافغانستان، سپرغی وغیره  نشان میدهد که قلم بدستان غیر وابسته به شورای نظار با نوشتن مقالات و رساله های مستند  پرده ازچهره این  جنگ سالار  خود خواه  و قدرت طلب برداشته اند.

در سایت کابل پرس، در بخش نظریات راجع به عبدالله عبدالله، هموطنی بنام “لمبه” دراشاره به  این جمله  که:” … مسعود در تعاملات سیاسی – اجتماعی جامعه ما به عنوان یک مکتب و اندیشۀ رهایی بخش نقش آفریده است.” چنین میخوانیم: “شاید این خانم معنی مکتب را نه فهمد ورنه چنین ناشیانه یک جلاد و یک آدم نیمچه با سواد را مکتب و آنهم مکتب رهایی بخش نمی نامید. مکتب رهایی بخش مکتبی است که بر ایدیولوژی مترقی و فلسفه پیشرونده و اندیشه مردمی استوار است؛ نه بر فاشیزم مذهبی، تعصب، تحجر، افکار ارتجاعی القاعده ئی و قرون وسطایی و طبیعی است که قهرمان فرشته جان مکتب رهایی بخش چه که مدرسه رهایی بخش هم نبوده است. مرحومی نه مکتب بوده نه هم مدرسه و نه هم اندیشه ای بوده و نه هم تفکری؛ صاف و ساده یک جانی، خاین، مرتجع، اخوانی و خاین به مردم بوده است. لمبه می افزاید: روابط اجتماعی مسعود” با  تفنگ، افکار ارتجاعی،وابستگی به بیگانه،  اسلام زدگی جنونبار، تجاوز بر ‏دختران و زنان و کشتار گره خورده بود و این روابط نه بر ارزش های انسانی استوار بود و نه هم بر باورهای ‏مردمی. او و شرکایش بودند که در جریان جنگ های خونبار تنظیمی شان که ناشی از تفکر انحصاری بود، هزاران ‏زن  را بیوه و به بازار روسپیگری، درویزگری و قاچاق سوق دادند و هزارن کودک بی سرپرست ناگزیر به جاده ‏ها ریختند و سرنوشت شان با جنایت گره خورد. این “اندیشه” و یاران اوبودند که زمینه ورود دایناسورهای طالبی ‏را فراهم ساختند و بعد همین “هم مکتبی های” “اندیشه” او بودند که در ازای ده ها میلیون دالر در تاجکستان داغ ‏سیاه اشغال کشور ما بوسیله امپریالیزم جهانی را بر جبین های خون آلود شان حک کردند. ” مسعود در جوانی ‏حلقه غلامی پاکستان به گوش زد، در جنگ های خونین تنظیی قهرمان معرکه بود، قهرمانش عبدالله عزام القاعده ‏ای بود، به قاچاق زمرد دست زد، کتابسوزی کرد، کابل را ویران کرد، بر ناهید ها تجاوز کرد، کشور ما را به ‏مهمان سرای القاعده مبدل ساخت، مکتب سوزی کرد، قتل عام کرد، مبارزین را کشت ( به نوشته خوشیوال در کابل ‏پریس مراجعه کنید)، طیاره های افغانستان را به کولاب برد، مارکیت قاچاق را توسعه داد، کمین زد، توطئه کرد، ‏مسایل قومی و ملیتی را دامن زد، حکومتش از جنرال حمید گل آی. اس. ای خواستار مشاوریت شد، در وابستگی ‏با فرانسه، هند، ایران و روسیه بسر برد، گلبدین را در آغوش گرفت، با سیاف، ربانی، خلیلی، مزاری، دوستم و ‏خاین مردان دیگر نشست، شعر گفت و مشوره کرد ، ضد حقوق زن، دموکراسی، آزادی بیان و ارزش های انسانی ‏بود، پوک و جاهل بود (به فلم های مقاومت اش نگاهی بیاندازید)، برادارانش را در بازار سیاه ‏‏”جهاد” و “مقاومت” به سوداگران منطقه تبدل کرد…” ( رک : لمبه،نظریات راجع به عبدالله عبدالله کابل پرس ۲۱/ ۹/ ۲۰۰۹)‏

از قلم سیاه سنگ بخوانیم که نوشته است”… و اتفاقا آن سوتر در گستره حقیقی شهر کابل (که به مساحت خیرخانه و کارته پروان خلاصه شده) آنکه خوب میدود و خوب می تازد، و به گمانم بیشتر پنجشیرتازی می کند تا ترکتازی، جواهر فروش مشهور و معروف احمدشاه مسعود است… واضحا که در پشت این همه پشم و پکول و پروفیسور بازیها، چیزی جز اندیشه نابود ساختن فرهنگ و فرزند این دیار از شش جهت نمی تواند وجود داشته باشد… جنگیدن جهادیها حقیقت دارد، … تصادفا آنها خوب هم می جنگند، خوب می کشند و خوبتر از کشتن، میدزند، چور و چپاول می کنند،….”

مسعود بدتر از اینهای بود که سیاه سنگ نوشته است ولی به گفته زنده یاد شاملو بیماری شرم آور و کودکانه تعصب، سبب شده است که شماری ناشیانه بت های خبیث بر پا کنند و پیرامون آن برقصند و هیاهو راه بیاندازند و نامش را بگذارند قهرمان ملی و شهید ملت … و بعد مویه سر دهند و او را رهبر کاریزماتیک (راستی رهبر افغانستان یا جهان؟) بنامند! ” ( همان منبع)‏.

‏5- قهرمان ملی باید، درعرصۀ نظامی، یا استقرارثبات و امنیت، یا تأمین همبستگی ملی، و دیگر عرصه های اجتماعی ، فرهنگی ‏وعلمی ابتکاری کرده باشد، که نظیر آن را دیگر هموطنان قبل از آو انجام  نداده باشند. ‏

منکه درآغاز اشغال کابل توسط تنظیم های ‏جهادی، شاهد ناروائی های وحشت آور تنظیم های جهادی  در حق مردم بیگناه کابل بوده ام، میتوانم بگویم که مقولۀ:«نام ‏رستم به از رستم» در حق مسعود بخوبی مصداق پیدا میکرد، چه ناتوانی مسعود درتامین امنیت پایتخت به شهرتش ‏سخت لطمه زد و مردم کابل لقب «شیرپنجشیر» را از وی گرفتند ولقب دیگری به او دادند که نقطه مقابل شیراست و تا هنوزهم ‏مردم کابل همان لقب را گاهگاهی درمیان خود زمزمه میکنند.‏

واقعیت اینست که اگر مسعود توانائی تأمین امنیت سراسری کشور را بحیث وزیر دفاع دولت اسلامی میداشت  و یا توانائی همبستگی ملی- سیاسی  در میان هفت هشت تنظیم جهادی رامی داشت ، این همه خون مردم در کوچه های کابل جاری نمیگردید و شهردو میلیون جمعیتی آن  به ویرانه وحشت ناکی مبدل نمی گشت.همین فقدان درایت نظامی او در اداره  وعدم تأمین نظم و امنیت شهرکابل بود که مردم کابل بجای لقب «شیرپنجشیر» به او لقب «روبــاه کابل» و «بــُزشادگل»  دادند و ترانه “کوکو کوکو برگ چنار- رهبران شیشته قطار” وغیره را برای او و رهبران جهادی ساختند.قابل ذکراست که شورای نظار پس از سقوط طالبان ،لقب «قهرمان ملی» را برای مسعود درعوض خدمت گذاری  به امریکائی ها ازسفیر امریکا درکابل گدائی کردند و زلمی خلیل زاد هم آنرا از جیب خلیفه بخشید و به آقای کرزی دستورداد فرمانی دراین مورد صادر کند، که البته مورد تائید لویه جرگه قانون اساسی قرار نگرفت و هیچگاه هم  مورد تائید ملت نیز قرار نخواهد گرفت.

بنابرین «قهرمان ملی» را با دروغ پراگنی و تدویر محافل بزرگ و تبلیغات خلاف واقعیت  ونشان دادن تفنگ وگردن کلفتی نمیتوان بر ذهن وشعور جامعه  تحمیل نمود. ‏دیر یا زود ماسک از روی چنین قهرمانان جعلی ودروغکی می افتد وبه رسوائی سپرده میشوند. «مشک آنست که خود ببوید، نه آنکه عطار ‏بگوید»

با نظرداشت توضیحاتی که در پای هریک ازاین پنج مشخصۀ عمده آورده شد، دیده میشود که احمدشاه مسعود در برابر هرپنج سوال ناکام مطلق شمرده میشود،بنابرین لیاقت وشایستگی در یافت لقب  قهرمان ملی را ندارد.ومی باید بخاطر دستبرد های غیر قانونی او به میراث های فرهنگی و ذخایر معدنی، از تمام امتیازات دولتی محروم گردد وسرمایه های که در بانکها بنامش ذخیره دارد مصادره گردد.

دراینجا باید گفت که ‏قهرمانان ‏اصلی درجنگ افغان- شوروی، آن سپاهیان گمنامی اند که تاریخ میهن نه نشانی ازگور آنها دارد و نه نامی درحافظۀ ‏خود.‏         پایان

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Leave A Reply