دیدار دو میهن فروش: “وکیل” و “مسعود” /میرعبدالرحیم عزیز

0 1,258

میرعبدالرحیم عزیز

3/10/2018

دیدار دو میهن فروش: “وکیل” و “مسعود

 

چندی قبل، کتاب خاطرات دوجلدی  “عبدالوکیل” وزیر خارجۀ نظام خلقی – پرچمی مزدور شوروی  به نام “از پادشاهی مطلقه الی سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان” بدستم رسید که آن را ورق زدم. مطالب بکر و جدید زیاد درین دو جلد کتاب نیافتم که تعجب برانگیز باشد. “وکیل” خاطرات خود را تا جائیکه زورش رسیده بیان داشته است، اما ازجریانات مهم آن زمان مانند جریان قتل محمد داوود و فاملیش و نوع حملۀ گروه نخبۀ الفای کی جی بی  بر مقر  “حفیظ الله امین” در تپۀ تاج بیک  و چگونگی کشته شدنش طفره رفته است. هدف من حاصل کردن معلومات در مورد “احمد شاه مسعود” بود  که چیزی بدست آوردم. شخص “وکیل” در گفتگوی سیاسی با شخص “مسعود” و سایر افراد جهادی از جانب حزبش موظف  شده و از طرزالعمل کار با گروه “جمعیت اسلامی” و “شورای نظار” کم و بیش آگاهی پیدا کرده است. درینجا، نوع گفتگوی های “مسعود” با دولت خلقی – پرچمی را مورد تبصره قرار میدهم و خواهیم دید که این دو جانب (مسعود و دولت وقت کابل) چطور به یک دیگر ضرورت داشتند. هدایت به هردو جانب از مسکو میرسید، اما “وکیل” درین خصوص حرفی نمی زند و از قرارداد مخفی “احمد شاه مسعود” با شوروی تذکری به عمل نمی آورد. این غفلت می تواند هم عمدی باشد و هم نشاندهندۀ  فقدان معلوماتش از جریانات عقب پرده که شاید حتا ارکان عالیه دولت خلقی – پرچمی از تماس های پنهانی “مسعود” با مسکو آگاه نبودند. با وجود اشتباهات جدی املائی و انشائی، این دو جلد کتاب شاید برای کسانی که قبلاً اطلاعاتی در مورد جریانات سیاسی دهۀ هشتاد در افغانستان نداشته و از شخصیت ضد ملی “وکیل” شناخت ندارند،  قابل استفاده باشد. من شخصاً “وکیل” را می شناسم و از فعالیت های دوران محصلی اش در پوهنتون کابل و  سر سپردگی وی  به سوسیال امپریالیسم شوروی کاملاً آگاهم.

خاینان از هر طیفی که باشند، از یکدیگر حمایت می کنند. این ادعا را میتوان در مورد دادوستد دولت خلقی – پرچمی مزدور مسکو با افراد خاین گروه های جهادی ثابت نمود. نظام مزدور دست نشاندۀ روس سعی داشت تا بتواند با یک یا چند تن از افراد جهادی که سال ها در دستگاه جاسوسی پاکستان تربیه شده بودند وبعداً در خدمت استخبارات شوروی وقت و امریکا قرار گرفتند، تماس حاصل نماید. باوجودیکه دولت “نجیب” با سایر افرادی مانند “صبغت الله مجددی” و پسرش “نجیب الله” و “نقیب” در تماس بود، نازدانه ترین  همه برای نظام “احمد شاه مسعود” شد که با مسکو مخفیانه در تماس بود و به احتمال قوی “مسعود”هم به هدایت و تشویق مسکو با دولت مزدور کابل در تماس دایمی قرار گرفت.  تماس های جناح پرچم با “مسعود” بالاخره برای این گروه نتیجه داد و باعث گردید که پرچمیان بعد از سقوط، زنده از افغانستان خارج شوند.

“وکیل”  می نویسد که تماس اول وی با “احمد شاه مسعود” از طریق “عبدالحمید محتاط” صورت گرفت. “محتاط” برایم گفت که احمد شاه مسعود آرزوی ملاقات مرا دارد، آیا آماده هستم تا با وی ملاقات نمایم.” ازین معلوم میشود که ابتکار تماس با دولت “نجیب” را “مسعود” داشت که می دید دولت دست نشاندۀ شوروی سرانجام سقوط خواهد کرد تا خودش به کمک دولت مزدور روس و حمایت شوروی سابق به قدرت برسد که خواست مسکو هم همین بود. دستگاه  استخباراتی شوروی (کی جی بی)  با  هر دو طرف بازی میکرد و به هر دو جانب هدایت میداد و آنها را رهنمائی می نمود. مسکو می خواست که بعد از پایان نظام دست نشانده اش در کابل، قدرت سیاسی را به “جمعیت اسلامی” ربانی که شورای نظار جزء آن بود، در بدل چشم پوشی از پرداخت غرامات  جنگی  از جانب شوروی و صدمه نرساندن به  دست نشاندگانش، تحویل دهد که همانطور هم شد. “وکیل” هم بعد از موافقت ظاهری “نجیب”، حاضر شد که با “مسعود” دیدار نماید.   بنابران، “وکیل” و “مسعود” در روزهای اخیر قدرت “حزب خلق”بار اول به تاریخ 29 حمل 1371 در فرقۀ جبل السراج با هم صحبت کردند که نتیجۀ آن  این بود که “مسعود” می خواهد قدرت بدون جنگ به وی تعلق بگیرد. “مسعود” از آمدن نیرو ها “حزب اسلامی” به کابل تشویش داشت که به عقیدۀ وی بعضی از اعضای حزب خلق (جناح خلق) با “حکمتیار” درخفاء در تماس بودند. در جریان صحبت  اول “وکیل” با “مسعود”، سه تن از خاینان مشهور، به اسمای “منصور نادری”، “دوستم” و جنرال “مومن” هم در یک مقطع با “وکیل” داخل مذاکره شدند که برای وزیر خارجۀ دست نشاندۀ مسکو چندان خوش آیند نبود. “مسعود” تیلیفونی حضرت “صبغت الله مجددی” را هم از حضور “وکیل” آگاه ساخت و پیام “حضرت” را به وی  داد که چنین بود:

برای وکیل خان بگویید که صحبت های شما را با پسرم “نجیب الله” جان در سویس به یاد دارم، خدا کند که به قول خود ایستاده باشید و قدرت را برایم بسپارید (ص. 922). 

ملاقات دوم بین “وکیل” و “مسعود” به تاریخ 2 ثور 1371 بار دیگر در فرقۀ جبل السراج اتفاق افتاد.  “وکیل” به “مسعود” گفت که “اگر رهبران مجاهدین بین خود در مورد تشکیل رهبری حکومت آینده اتفاق نظر داشته باشند، ما برای انتقال صلح آمیز قدرت به آنها کدام اعتراضی نداریم” (ص. 927). دولت خلقی میدانست که میان گروه های جهادی منازعات بیشماری وجود دارد و این هم یکی از دلایلی بود که مزدوران خلقی و پرچمی خواستند که برای نجات خود به کمک کی جی بی چند دستگی را در میان گروه های جهادی بیشتر گسترش دهند و بعد از میان همه “مسعود” را برای معامله گری انتخاب کنند. “مسعود” به جواب “وکیل” گفت که “در صورت دخول نظامی حکمتیار به شهر کابل، نظر من این است که باید مساعی مشترک غرض دفع و دخول قوتهای موصوف به داخل شهر صورت گیرد” (ص. 927). این نشانۀ تماس مخفی “مسعود” با صاحب منصبان پرچمی بود که خود را با همکاری با “مسعود” علیه حکمتیار آماده می ساختند. “مسعود” برای اینکه اتهامات سازش را با حزب خلق از خود دورکند، صحنۀ های جنگ ساختگی را ترتیب می کرد که مردم به جهادش علیه شوروی و نظام دست نشانده اش در کابل معتقد گردند. مسکو صد در صد مایل بود که قدرت سیاسی به “جمعیت اسلامی” انتقال یابد که این طرح مسکو در یک مقطع تحقق یافت. ناگفته نباید گذاشت که یکی از برادران “عبدالله عبدالله” به نام “دگروال لطیف”  یکی از اعضای شاخۀ پرچم و هوادار “محمود بریالی” بود که رابطۀ شخص “احمد شاه مسعود” را  با شاخۀ پرچم  برقرار ساخته و “مسعود” را  از جریانات درونی حزب خلق آگاه می ساخت.

ملاقات سوم این دو میهن فروش به تاریخ 22 ثور سال 1371 مطابق 11 می 1991 میلادی در کابل صورت گرفت، یعنی زمانیکه گروه های وحشی جهادی به کابل رسیدند. “وکیل” می نویسد که من نزد “مسعود” در قرارگاهش در تعمیر سابق  امنیت دولتی رفتم. برخورد “مسعود” نسبت به وکیل” این بار نسبت به گذشته سرد تر بود.  “مسعود” می خواست که “وکیل” مدتی در کابل بماند، زیرا نظر به اعتراف “مسعود”، اینها کار دولتمداری را نمی دانستند. اما “وکیل” به بهانۀ اینکه اعضای فامیلش به خارج رفتند، از مسعود معذرت خواست. مسعود به وکیل خطاب کرد که:

دو مرتبه آمدنت نزد من و ملاقات با من پیش روی ما مجاهدین را گرفته، در غیر آن، در گذشته میان و شما حوادث ناگوار رخ داده است و خاطرات تلخ وجود دارد. مجاهدین از دست حزبی ها و اردوی شما ده هزار کشته داده و چطور می توانستند که اکنون بدون انتقام گیری از آنها می گذشتند که هنوز هم اینجا و آنجا قرار داشته باشند. همچنان شما و هم حزب تان ترجیح دادید که قدرت را به مجددی انتقال بدهید نه به رهبری جمعیت اسلامی (ص. 952).

وکیل به جواب گفت:

آمر صاحب، اینطور فکر نمی کنم و انتطار چنین حرف را از خودت نداشتم. نیرو های شما به کمک بعضی از قومندانهای مسلح و نیرو های جنرال دوستم به کابل آمدند. در غیر آن، نیرو های حکمتیار قبل از شما داخل کابل شده بودند و هنوز هم در همین نزدیکی ها در کمین نشسته اند. تا زمانیکه مجددی به کابل نیامد، شما شخصاً به کابل نیامدید…برای ما فرق نمیکرد که مجددی صاحب بقدرت میرسید یا استاد ربانی یا شخص دیگری. رهبران تان تحت نظر آی اس آی و صدراعظم پاکستان تصمیم گرفتند که مجددی برای دو ماه در رأس قدرت قرار گیرد (ص. 952).

 تغییر در لهجۀ هر دو نشان دهندۀ تغییر در اوضاع بود. “مسعود” به قدرت رسانیده شد و “وکیل” از قدرت پائین افتاد. هدف “مسعود” صرف تصرف دولت و قدرت بود که به همین منظور رابطۀ خصوصی خود را با مسکو برقرار نموده بود. برخلاف تصور یک عده از حامیان احمق این میهن فروش، “مسعود” از خود اراده نداشت، بلکه اوامر اسلام اباد را در دهۀ هفتاد و هدایات شوروی را در دهۀ هشتاد و بعد اجراء می کرد. برادرانش اکنون مزدوران امریکا شده اند، در حالیکه روابط قبلی شان با ایران و روسیه همچنان پا برجا باقی مانده است. “مسعود” بی پرنسیب تسلیم گفتار “وکیل” بی پرنسیب شد و بنای عذر را گذاشت و گفت که جنرال صاحب “عظیمی”، جنرال  صاحب “آصف دلاور”، جنرال صاحب “علومی” اگر بخواهند می توانند در استقرار نظام اسلامی نقش مهمی بازی نمایند و به کمک آنها می توانیم جلو خود خواهی های حکمتیار را بگیریم. این انسان فاقد وجدان بشری برای بقای و قدرت خود به نوکران سوسیال امپریالیسم پناه برد و راه دیگری هم نداشت، زیرا این هدایت مسکو بود. عکس پائین مثقالی از خیانت ها متداوم مسعود به مردم  و میهن را نشان میدهد.

 

مسعود جاسوس با سه خاین و میهن فروش مسلکی:علومی، عظیمی و دلاور

مسعود، حکمتیار و یک شخص مرموز دیگر که شاید عبدالله عزام باشد

“وکیل” می گوید که حین ترک افغانستان، وقتیکه به زینه های طیاره بالا میشدم یکی از حامیان “مسعود” به نام “عظم الدین” نزد من امد و از جانب مسعود پول پیشکش کرد و من نگرفتم و به فرد مذکور گفتم که از طرف من از آمر صاحب تشکری نمائید. “وکیل” همچنان متذکر میشود زمانیکه در سویس آمدم و حیات  مهاجرت را در یک آپاتمان مخصوص مهاجرین آغاز کردم، شخصی به نام “قیوم اکرمی” که قبلاً او را در کابل می شناختم و در نمایندگی سفارت افغانستان  (دورۀ مجاهدین) کار میکرد، نزدم آمد و می خواست  3400 دالر را از جانب “احمد شاه مسعود” برایم بدهد. من بار دیگر از گرفتن پول “مسعود” اباء ورزیدم. “وکیل” به این عقیده بود که شاید “مسعود” ازین تحفه در آینده منحیث یک وسیلۀ تهدید علیه او استفاده نماید. اگر “وکیل” واقعاً پول های ارسالی “مسعود” را نگرفته باشد، این بار اول است  که این شخص بعد از سال ها ارتکاب خیانت ملی و میهن فروشی، خود را نسبی از عذاب وجدان شخصی رهانیده است. لاکن باید دانست که امتناع “وکیل” از پذیرفتن پول “مسعود” کاملاً یک موضوع شخصی بود که خیانت ها و جنایات خودش و حزبش را جبران نمی کند.

نتایج مصیبت بار معامله گری های پشت پرده بین “مسعود” و شاخۀ پرچم را که توسط “وکیل” به مرحلۀ اجراء در آمد، مردم ما قبلاً تجربه کرده است. این معامله گری و خیانت برای سالیان متمادی ملت و کشور ما را در رنج و عذاب نگه خواهد داشت.

 

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Leave A Reply