چرا روحانیت متنفذ مانع زن بارگی  تیمورشاه و امیر حبیب الله نمی شدند؟

کاندید اکادمیسین سیستانی

0 985

                 29/ 6/ 2020

گاه گاهی در فیسبوک مطالب دلچسپی نشرمیشود که مبتنی براسناد ومدارک تاریخی اند وبنابرین میتوان برآن تبصره نمود وگوشه های دیگرموضوع را بازکرد.

در زیرعنوان  “بازنگری” مقاله در بارۀ زنکه بازی شاهانه در افغانستان توجه را جلب میکند که لایق  بازخواندن وبازفکرکردن است. زیرا افغانستان یک کشوراسلامی است وبنابر شریعت اسلامی یک مرد حق نکاح کردن با چهار زن را در یک وقت دارد نه بیشتراز آن را. پس چگونه تیمورشاه 300 زن جوان و زیبا روی را درحرم خود نگهمیداشت واز آنها تمتع می جست؟ بدون تردید تیمورشاه بدون فتوا ومشورت واجازۀ روحانیون دست به چنین کاری نمیزده است، پس کدام ملا ومولوی وپیر ومرشد به او چنین اجازه ای داده بود تا بیش از حد نصاب اسلامی زن داشته باشد؟ آیا روحانیت متنفذ که بخاطر اعزام دختران برای تحصیل نرس قابلگی بخارج از کشور، مردم را بشورش واداشتند چرا علیه یک شاه دیگرکه 300 دختر مردم را تصاحب کرده بود ، دست به هیچ اقدامی نزدند وچپ خود را گرفتند؟ آیا این خموشی از ترس  تیمورشاه بود یا بخاطر گرفتن امتیازاتی بودکه شاه به آنها میداد وآنها در بدل این امتیازات مستمری شریعت محمدی را زیرپا نهاده بودند؟

نویسنده مقاله مینگارند:«  کمتر شاه و امیری، پیش از غازی امان الله خان میتوان سراغ  کرد که بیشتر از چهار همسر منکوحه، همه در قید حیات  نداشته باشد. شخص امان الله خان سه بار ازدواج کرد. مشهور ترین خانمش ملکه ثریا است که نقش بسا برازنده در تاریخ بازی کرده است. نکاح دوم امیر حبیب الله کلکانی در ارگ شاهی با دختری از تبار خاندان شاهی پیشین بسته شد. فقط نادر خان و ظاهر خان یک زنه [بوده]اند.

از زمان احمد شاه درانی تا ختم سلطنت دو تن از شاهان و امیران ما علاقه مفرط، بیحد و حصر به زنان داشتند. شیفته و دیوانه ماهرخان بودند. این عشق و علاقه وافر به خوبرویان تا حدی مسیر تاریخ را رقم زده است.این دو مست سرشار عبارتند از :تیمور شاه درانی و امیر شهید حبیب الله سراج الملت والدین.

میر عبدالکریم بخاری در زمان سلطنت شاه محمود درانی کتابی در استانبول نگاشته است و تاریخ سالهای ۱۷۴۰ تا ۱۸۱۸ عیسوی را درج کرده است. تاریخ افغانستان را زیر عنوان ” اسامی شهر های که در تحت تصرف پادشاه افغان میباشد از مملکت هندوستان و خراسان ای است “.

این کتاب در سال ۱۸۷۶ در فرانسه زیر عنوان Histoire de l Asie centrale.  Afghanistan,  Boukhara, Kiva, Khoqand, 1740-1818  ترجمه و در پاریس چاپ شد.

دراین کتاب آمده است که :«تیمور شاه سه صد  زن داشت. هر هفته دو مراتب در درون حرم کورنش زنها بود. روز موعود بانوی حرم کل زن ها را امر می فرمود که آراسته کلهم جیغه به سر میزدند. به نوع زینت ها زینت می دادند. در صحن نزدیک دیوان که تخت پادشاهی بود، در میانه حوض آب،  که شاه در آن می جست دو طرفه صف میزدند. در پشت سر هر زن دو جاریه سفید و سیاه می ایستادند. بعد شاه می آمد. به تخت نمی نشست. زنها کورنش می دادند. بنت شربت علی ممتاز قریبی شاه می ایستاد. تاج مکمل به جواهر آبدار به سرش زده. بعد شاه از تخت بر میخاست.  از سر صف هر یک یک را دیده صحبت و خوش طبعی میکرد و می گذشت.  بنت شربت علی برابر شاه سخن زده میرفت. خواجه سرایان و قزلر آغاسیان چند عدد پشت سر شاه میرفتند. به کدامین که شاه زیاده التفات میکرد، سیاهه میکردند. به این قرار کلهم را دیده بعده مرخص میگردانید. از آن جمله ده عدد یا کم یا زیاده نوشته بودند. چون شب میشد همگی را به حضور می آوردند. یکایک را به خلوتخانه می فرستادند.  شبی بود که به هر ده زن رجوع میکرد. تمام سال کارش این بود. الحق داد عیش داده بود. هر هفته نیز یک دختر باکره تصرف میکرد. هر زن را علوفه و خرچ یومیه و مواجب سالانه مقرر کرده بود. سال دو هزار طاقه شال به مصرف حرم میداد. و کدام از زنها که نمی خواست خرچ و نفقه خوب میداد. هر گاه اولاد داشت، با اولادش جای جدا تعیین میداد. و به شهزاده ها که در بالا حصار بود، خوب حرمت میکرد. و بکدام که لازم بود جاریه باکره می فرستاد. سال چهار لک روپیه که مالیه جلال آباد بود، به مصرف بالا حصار بود. و نیز تیمور شاه هفته مخصوص یک شب، بعد از نماز شام، مجلس علما داشت. با علما طعام میخورد. بعد از طعام مباحثه میکردند. حین خفتن نماز میخواند. بعد به حرم میرفت. هفته یک مراتب با اولاد های خود صحبت و طعام میخورد. سی و شش پسر داشت”. (زنکه بازی های شاهانه درتاریخ کشور، بابا نوید-Baba Nawid-31 می 2020)

:امیرحبیب الله خان سراج ملت والدین

امیر حبیب الله خان مثل تیمورشاه درانی به زنها عشق وعلاقه مفرطی داشت چنانکه علاوه بر زنان نکاحی، ده ها زن ودخترزیبا روی مردم را با زور وزر تصرف کرده بود و چندین عیش خانه درگوشه وکنار ارگ نیز داشت که هر روز به آنها سرمیزد واز هم آغوشی با دوشیزگان لذت می برد.

امیر این همه زنان زیبا را از اثر لشکرکشی به سرزمین های کفار برسم کنیز وبرده که سنت فتوحات اسلامی است بدست نیاورده بود، بلکه  متاسفانه  یک عده رجل چاپلوس و استفاده جو برای کسب جاه و مقام و جلب توجه امیر با پیش کردن دختران و زنان خوشگل شهرکابل ویا نورستان شاه را بیشتر دراین راه تشویق وترغیب میکرده اند.

یکی ازکسانی  که پدرش در دربار امیر حبیب الله مقام و مرتبتی داشته است ، روزی برای من

درتلیفون از نحوۀ زن بارگی امیر حبیب الله تعریف میکرد.اومیگفت: پدرم دایم درحضر و درسفر با امیر حبیب الله خان می بود. هنگام مصافحه امیر با رجال ملکی ونظامی وزنان شان پدرم از عقب امیر حرکت میکرد ومتوجه دست دادن امیر بود. امیر هنگام دست دادن با زنان هرزنی را که خوشش می آمد درکف دستش با انگشت خود فشارمیداد وخانم از شرم سر بزیرانداخته می خندید، پدرم میدانست که همان زن خوش آمیر آمده است وفوراً نام و ادرس آن خانم را یاد داشت میکرد و فردای آن او را بحضور امیر پیشکش مینمود. راوی با این تعریف خود میخواست افاده کند که پدرش چنان به امیر مقرب بوده که امیر راز زنکه بازی خود را نیز از پدرش پنهان نمیکرده است، درحالی که از نظر من پدرش آدمی بود که شغل رحیم غلام بچه را اجرا میکرده است.(بعد از آن من روابطم را با این مرد قطع کردم)

به نظرمیرسد که امتیازات ومعاش مستمری ایکه از سوی امیر به جیب روحانیت متنفذ  سرازیرمیشد، مانع عکس العمل روحانیون علیه امیرمیگردید. گفته میشود باری خُسرامیر قاضی القضات سعد الدین خان، خان علوم بر امیر اعتراض کرد واو را بخاطر این اعمالش سرزنش نمود، اما در عوض امیر دختر او را طلاق داد و بجای او یک زن دیگر گرفت.

امیر تنها ازعلیاحضرت ملکه رسمی کشور یعنی مادر امان الله خان چشم بیم داشت ولی آنهم بعد از حادثۀ  چهل ستون دیگر مغضوب امیر شده بود وکسی نبودکه مانع زنباره گی امیرشود.

داکترکاظم ، در باره علیاحضرت مادرامان الله خان وبرهم خوردن مناسباتش با امیرحبیب الله مینگارد:« علیاحضرت مدت طولانی زن محبوب وملکه رسمی امیربود و براو تأثیر زیاد داشت پس از آنکه علیا حضرت در باغ چهلستون کابل جنجال برپا کرد ،امیراز او کناره گرفت و از آن به بعد مناسبات امیربا او آشکارا خصمانه شد. شایعۀ نزدیک به حقیقت اینست که میگویند خواهرمقرب امیر ـ شاهدخت هاجره ملقب اخت السراج” ُ شبی درقصرچهلستون محفلی زنانه برپا کرده بود که درآن امیرمصروف عشرت وخوشگذرانی بود. علیا حضرت به مجرد آگاهی در نیمه شب خود را به قصر رسانیده ومجلس به وضع ناهنجار برهم خورد. دراین وضع علیاحضرت خواهرامیر را “دلال” خطاب کرد وخود امیر را “کنیززاده وکنیزپرست” گفت و یا به روایت دیگر علیا حضرت به روی اُخت السراج یک سیلی حواله کرد که سیلی با رو گشتاندن اخت السراج تصادفا به روی امیر خورد که گفته میشود با اینکار امیرتصمیم گرفت علیاحضرت را بعداً طلاق دهد، ولی سردارنصرالله خان مانع شد وامیر را ازاین اقدام منصرف ساخت از آن پس رنجش ها، کشیدگیهای داخلی و خصومتها بین امیر و علیاحضرت بحدی رسید که شهزاده امان الله خان به جدیت درمقابل پدربه حمایت مادرش پرداخت.»( داکترسید عبدالله کاظم،: زنان افغان زیر فشار عنعنه و تجدد”، کابل، ۲۰۰۵ ،صفحه 211) برخی همین برخورد امیر را در برابر علیا حضرت دلیل قتل امیر حدس زده اند.

.فیض محمدکاتب، مورخ دربار امیر، در سراج التواریخ  سندی بدست میدهد که لکه ننگی برپیشانی تاریخ و روحانیون جیره خوار شمرده میشود

امیرحبیب‌الله خان در زمان ولیعهدی ۸ زن ازاقوام مختلف داشت. پس از سلطنت چهار

 زن را به حکم شرع طلاق داد، اما دراین تصویر امیر با۱۴ تن زنانش دیده میشود

فیض محمدکاتب مورخ   زن بارگی امیراینطورافشاگری میکند ومینویسد: «… و هم در این ایام حضرت اقدس والا، که دختر سردار محمد یوسف خان پسر سردار یحیی خان را به زنی خواسته و پنج نفر از دوشیزگان میران هزاره را که با مادران خود پس از قتل پدران خویش در سرای میان محمد پشاوری که ضبط دولت بود، روز حبس و اسیری به سر می بردند، چون حکیمه دختر صفدر علی خان پسر خدای نظر خان بن جرس علی خان مالستانی و فاطمه دختر محمد نبی خان پسر محمد شفیع خان بن جرس علی خان و خیربانو دختر محمد عظیم بیگ پسر علی زاهد سه پای هزارۀ دایزنگی و پری دخت دختر میر کاظم بیگ، سرهنگان سه پای دایزنگی و دیگر پری دخت دختر میر علی رضا بیگ، ساکن کج گیر سه پای دایزنگی را در برج شمالی به خلوت خاص طلب فرموده و از وصل ایشان کام حاصل نموده، هر پنج نفر را به کنیزی و خدمت دختر سردار محمد یوسف خان مأمور کرد. و از حصول لذت مخالطت با آنان فرمان و تأکید کرد که مردم جدیدالاسلام کافرستان که در لهوگرد وغیره مواضع از نواح کابل جا و مأوی داده شده اند، عمومآ دختران خود را که سابق دختر و پسر را نامزد مزاوجت کرده درج کتاب پادشاهی می نمودند و پس از دستخط و امضای امیر مرحوم، عقد مزاوجت بسته ضجیع و هم بستر می شدند، پس از این به مجردی که به سن سیزده سالگی برسد، اسم دختر و پسر او را داخل سیاهه و در کتاب کرده، به ناظر محمد صفر خان برسانند و او از حضور اجازت حاصل نموده، در هر جا که امر شد احضار حضور نماید. بعد هر یک که پسند و مطبوع افتاده نگاه داشته شد، در زیر نام او رقم می شود و هر کدام که قابل حصول کام نباشد نوشته می شود که مرخص است. سپس دختران رخصت یافته با هر که از قوم خود راضی باشد، اختیار زوجیت و ضجیعت نماید و الا اگر خود سر برخلاف این سررشته یکی از دختران را در بین خود نامزد کنند، جزا و سزای آن قتل است و هم چنین اگر یکی از دختران مرخصه، به غیر از قوم جدید الاسلام به کدامی از خواص یا عوام دیگر مردم بدهند، سزای و جزایش قتل است و آن کس که از قوم جدیدالاسلام نباشد و دختر رخصت داده شدۀ جدید را به زنی بخواهد، مکافات او نیز قتل است؛ و ثیبات ایشان بعد از انقضا و انصرام ایام عدۀ خود، خواه عدۀ طلاق و خواه عدۀ وفات باشد، مختار است که هر یک از احاد جدید الاسلام را به شوهری بپذیرد.د

و از این روز به بعد، دختران سیزده سالۀ جدید الاسلام را ناظر محمد صفر خان در خانۀ خود که معتمد بود بخواسته و در وقت فرصت و جای خلوت، همه را تقدیم حضور کرده، ذات شاهانه هر کدام را که می خواست متصرف شده، تا روز قتلش قرب دویست و سه تن از دختران جدیدی و هزاره و درۀ نوری و منگلی و بدخشی و اوزبیک و تاجیک و افغان را به تصرف مباشرت درآورده، در هر جا و هر سرا، چون خانۀ والدۀ ماجده و همشیرۀ محترمه و عمات مکرمه از دو الی پنج و شش و ده نفر را امر اقامت کرده، در اوقات خلوت و فرصت، ایشان را همی دید و تا که به علیا حضرت سراج الخواتین، سرور سلطان، دختر ایشک آقاسی شیردل خان میل، خاطر داشت و نمی خواست که او مکدر و رنجه خاطر شود، بدین منوال با آنان روز مخالطت به سر می برد و پس از آگاه شدن آن بانوی مشکوی حرم احترام و رشک بردن و زشت خویی و درشت گویی نمودن، حتی دشنام به ذات شاهانه دادن، او همه را یکجا نموده و به هر یک لقبی نهاده و از بین ایشان سرجماعه ها قرار داد تا که در پایان کار لقب اهالی حرم بر ایشان نهاده و هر یک را به خطاب جداگانه از قبیل سراج الحرم و نجم الحرم و عزت الحرم و نخل السراری و زاهده السراری وغیره وغیره مخاطب ساخته، شب و روز را با گلرخان سروقد سیم اندام پری چهره به سر برده و در سالی دو سه جشن زنانه ترتیب داده، زنان اعیان بار و خادمان اخلاص شعار و اهل کار صداقت دثار را، که از انسلاک در سلک ملازمت دولت افتخار و درجۀ اعتماد و اعتبار حاصل داشتند، از قبیل سپهسالار و نایب سالار و جنرال و برگد و کرنیل نظامی و افتخاری و سردفتران و منشیان و غلام بچه گان خاص و ایشک آقاسیان ملکی و نظامی و داخله و خارجه و حضوری وغیره وغیره را به ذریعۀ دعوت نامه های رسمی احضار محفل جنش فرموده، خود تنها نظر به آن که لقب پدر مهربان از طرف مردم شمالی چنانچه بیاید یافته، داخل مجلس زن ها که همه سرتا پا از لباس و حلل و خط و خال و سرخاب و سفید آب آراسته می شدند، داخل گردیده روپوشی و ستر را از میان برداشته، از شام تا بام با زنها به سر همی برد و زن هر که از آمدن ابا نموده حاضر نمی گشت، شوهرش جرم بلکه از خدمت و ملازمت دولت معزول و محروم می شد.

و در دعوتنامه ها صراحتآ رقم می رفت که هر زنی بدون عذر شرعی و طفل رضیع دار، اگر خود را مریض قرار داده، حاضر بار نشود، فردای جشن خواجه سرا در خانه های شان شده، علم حاصل کند اگر بدون عذر تمارض نماید و نیاید، فلان مبلغ شوهرش جرم بدهد و زوجۀ هر که نو و تازه داخل محفل بزم می گشت، از دست برنجن و انگشتر طلا، با پنجصد الی هزار روپیه انعام به او عطا می شد و شوهرش نیز به منصبی از مناصب افتخاری نایل گردیده، دارای کریج و کلاه و مستحق جلوس کرسی روز بار می آمد، تا که رفته رفته بر این کار و بار، در کله گوش از دست غداری ، به قتل رسید.» (فیض محمدکاتب،سراج التواریخ، جلد چهارم ، بخش دوم، ص388) 

فیض محمدکاتب در کتاب تذکرالانقلاب خود درمورد دست اندازی همکاران پسر سقاو به ناموس شهریان کابل مینویسد:« تبعۀ پسر سقاء وحمیدالله برادر وسید حسین وزیرجنگ وپردل سپهسالار او وغیره دزدان که هرکدام نام منصب بزرگی را برخود نهاده بودند، به مفاسقت وغارت اقدام کرده، به بهانۀ اینکه آواز تفنگ ازاین خانه شنیده شده یا تفنگ درآن[موجود] است، دسته دسته وجوق جوق شده از دست بد ناموسی به زنان ودوشیزگان و پسران و تاراج مال و منال یازیدن، وپسران و زنان ودختران را در اطاق های خلوت برای مخالطت کشیدن وهر ده و بیست نفر یکی دونفر زن و پسر و دختر را در منزل و اطاق بیتوتۀ خویش بردن دریغ نکرده، تا امروز که یک شنبه بیست وهشتم رمضان مطابق 11مارچ، سنۀ هجری 1347 وسنۀ میلادی 1929 هست، این فعل وعمل جاری[است].»( فیض محمدکاتب،تذکرالانقلاب ، ص 71)

کاتب درجای دیگری ازظلم وبی ناموسی پسر سقاو درحق دخترسردار محمدعلی خان که دست بخود کشی زده بودولی نمرده بود میگوید:«  در شب چهارشنبه 14 ذیقعذه(4 ثور=24 اپریل)خواجه تاج الدین رئیس بلدیه وسید آقا قوماندان به امر حبیب الله خان، مسماة بی نظیر دختر سردار امیرمحمدخان بن سردار محمدعلی خان …. را که ازخواستگاری حبیب الله دوبار زهر آشامیدن وطناب به گلوی خود انداختن، اقدام به انتحارکرده بود، به قهر وغضب از خانۀ پدر وجده اش دختر امیر دوست محمدخان کشیده ، در ارگ نزد حبیب الله خادم دین رسول الله بردند و او آن بیچارۀ مظلومه را به اجبار نکاح وتصرف کرد.» ( فیض محمدکاتب،تذکرالانقلاب ، ص 157) .

درکتاب (امير حبيب الله مردی در حريق تاريخ)آمده است که در کابل هرکه دختر زيبائى داشت بزور به نکاح یاران پسر سقاو در آورده ميشد، «چنانکه سيد حسين وزيرحربيه در مدت ٩ ماه چهل بار بدون موافقت دختر وخانواده اش ازدواج کرد و حرم وسيعى از زنان نکاح کرده و بى نکاح بوجود آورده بود که بعلت وسعت حرم بعد از مرگش بسيارى از آنان باکره مانده بودند.»( دکتور خليل وداد بارش، امير حبيب الله مردی در حريق تاريخ، طبع ۱۳۷۷ پشاور، ص ۱۰۶، )

کوتاه کردن دست متجاوز از ناموس وشرف  خانواده ها از نقطه نظر اسلامی  رسالت ایمانی و وجدانی رهبران مذهبی بشمار میرود.دراین صورت سوال پیدا میشود که چرا روحانیون متنفذ مانع این همه عیاشی و زنبارگی امیر حبیب الله نمی شدند؟ آیا انگلیس به آنها اجازه چنین کاری را نمیداده است؟                                                         پایان

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Leave A Reply