سرگردانی فکری بایدن: جنگ های نیابتی و جنگ های بی پایان

میرعبدالرحیم عزیز

0 686

Melvin Goodman:نویسنده

ترجمه: میرعبدالرحیم عزیز

از پایان جنگ جهانی دوم تا زمان ادارۀ رونالد ریگن، تعداد کمی از کشته شدگان امریکائی در میدان جنگ خاورمیانه، خلیج فارس و آسیای جنوب غربی دیده میشدند. هر چند که از زمان ادارۀ جورج اچ دبلیو بوش به بعد، اکثر کشته شدگان امریکائی قربانی میدان های جنگ این مناطق بوده اند.  نقطۀ عطف در سال 1979 مصادف با انقلاب ایران و تجاوز شوروی به افغانستان بود.

رئیس جمهور جو بایدن با صدور اجازه به حمله نظامی در امتداد سرحدات سوریه و عراق علیه دو شبه نظامی مورد حمایت ایران و کاروان های نظامی ایران که برای تحویل مهمات جنگی به نیروهای حزب الله در سوریه و لبنان مورد استفاده قرار می گرفت، ادعای  خود را مبنی بر اینکه “امریکا برگشته است” به کرسی نشاند. این اقدام نظامی، اگرچه معتدل و احتمالاً قابل توجیه است، اما نشان دهندۀ وضعیت ناخوشایندی است كه ایالات متحده خود را در آن قرار داده است. چنین تسلسل حملات انتقامی غیرقابل اجتناب است، زیرا ما اردوی خود را در سراسر منطقه مستقر كرده ایم و برخورد هائی را خلق می نمائیم كه به هیج یک  از آنها نیازی وجود ندارد. اگر رئیس جمهور بایدن یک راه معقول و دور از سیاست های نظامی و امنیتی در شرق میانه بزرگ پیدا نکند، او به لیست طولانی روسای  جمهور اخیر می پیوندد که حضور بیش از حد نظامی ما را در منطقه نادیده گرفته و به ابتکارات دیپلماتیک و اقتصادی توجه کافی نداشته اند.

از اوایل دهۀ 1980 بدینسو، ایالات متحده مجموعه ای از مداخلات و جنگ ها را در خاورمیانه رهبری کرده که اساساً به یک جنگ طولانی تبدیل شده است. ادارۀ ریگن تعدادی از قوای بحری امریکا را در لبنان مستقر کرد تا اسرائیل را از آتشی که مناخیم بگین افروخته بود، بیرون بکشد. این اقدام عواقب غم انگیزی در پی داشت که شامل تلفات جانی در بمب گذاری در سفارت ایالات متحده و ضربه  به قوای بحری این کشور در بیروت بود. اطلاعات کافی برای شناسائی نقش سوریه و ایران در این حملات وجود داشت، اما دولت ریگن ترجیح داد که با حمله به گرینیدا در حوزۀ کارابین، انحراف فکری خلق نموده و توجه را از لبنان دور نماید.

جورج اچ دبلیو بوش در یک جنگ موفق علیه عراق در دهۀ 1990 (طوفان صحرا) اعتبار خوبی کمائی کرد، اگرچه میخائیل گورباچف، رئیس جمهور شوروی، صدام حسین رهبر عراق  را متقاعد کرده بود که برای جلوگیری از استفاده از قوه توسط ایالات متحده، باید قوای  خود را از کویت بیرون بکشد. به ندرت ذکر شده است که میتوان از این جنگ دوری جست  و بایست اجتناب میشد. در عوض، صاحب نظران و حتی مورخان طرزالعمل  طوفان صحرا را ستایش می کنند. با این حال، بوش در مورد جنگ در کتابچۀ خاطرات خود نوشت که “این یک پایان بی شائبه نبوده است.”

جورج دبلیو بوش با حمله به عراق در سال 2003، با آغاز بی ثباتی در منطقه و تعمیق سیاست های ایالات متحده که تا امروز ادامه دارد، مسئول بدترین تصمیم ستراتژیک تاریخ ایالات متحده است. امریکا در سطح بین المللی از پخش دروغ های سیاسی و فریب اطلاعاتی که منتهی به جنگ شد، هرگز اعتبار خود را باز نیافته است. تصمیم اولیۀ بوش برای استفاده از قوه در افغانستان در سال 2001 با اجرای عقب زدن دولت طالبان و نیروهای القاعده یک موفقیت بزرگ شمرده شد. بوش به جای اینکه صلاحیت را به  دولت جدید افغانستان تحویل دهد و نیروهای امریکائی را عقب بکشد، حضور ما را به بیش از 125000 نیرو گسترش داد. بدین نحوه،  او اشتباهات شوروی را در دهۀ 1980 تکرار کرد.

تعهد دونالد ترمپ برای متوقف کردن جنگ های بی پایان در شرق میانه وعدۀ اصلی مبارزات انتخاباتی وی برای ریاست جمهوری در سال 2016 بود و او گام هائی در این راستا برداشت. معهذا، تعداد کمی از قوای امریکا در افغانستان، عراق و سوریه باقی مانده است. ایران یک مشکل برای منافع ایالات متحده است، اما یک تهدید واقعی تلقی نمیشود. مشاوران جنگ طلب ترمپ (بطور مثال مایك پمپئو، جان بولتون) اطمینان دادند كه وزارت دفاع و پنتاگون نقش اصلی را در خاورمیانه ایفا می كنند. (مترجم: شاید منظور نویسنده وزارت خارجه و پنتاگون باشد. زیرا وزرات دفاع و پنتاگون هر دو یکی است.) از نظر گاه نظامیگری سیاست امنیت ملی،  ترمپ و وزیر خارجه اش پمپئو حتی در مورد تشکیل “ناتوی عربی” گفتگو کردند.

جو بایدن وعده داد که استفاده از قدرت نظامی را فقط برای دفاع از منافع حیاتی امنیت ملی ایالات متحده محدود سازد. هر چند که مانند بسیاری از روسای جمهور قبلی، در اوائل تأسیس ادارۀ خود به زور متوسل شده است تا احتمالاٌ دوکتورین اصلی امنیت ملی خود را تأسیس نماید. تصمیم وی برای استفاده از زور در جنگ نیابتی با ایران بر سر سوریه و عراق می تواند مهمترین و شاید یگانه مسئلۀ مشروع امنیت ملی را در منطقه به خطر بیاندازد – تجدید توافق اتمی  ایران، برنامه جامع اقدام مشترک.

بایدن هر بازیگر اصلی ادارۀ اوباما را که مسئول مذاکره در مورد برجام در سال 2015 بود، برگردانده است. این لیست شامل رئیس سی آی آی، ویلیام برنز که اولین نقطه تماس با دولت ایران بود، هم میشود. جان کری، تزار محیط زیست قصر سفید که به عنوان وزیر امور خارجه اصلی ترین عنصر مذاکره کننده بود؛ مشاور امنیت ملی جیک سالیوان  که در مذاکرات معاون کری بود. و وندی شرمن معاون وزیر امور خارجه که مشاور اصلی کری در امور خلع سلاح اتمی  اجرای وظیفه میکرد. علاوه بر این، بایدن اعتراضات لابی اسرائیل را نادیده گرفته و از رابرت مالی، یک مترقی واقعی در امور سیاست ایالات متحده به ارتباط شرق میانه به عنوان فرستادۀ اختصاصی برای ایران نام برده است. اگر “رویدادها” مانع ایجاد نکند، همه قطعات  برای یک مذاکرۀ موفقیت آمیز جا به جا شده است.

بایدن در ابتدای تشکیل ادارۀ خود، وزیر دفاع لوید آستین را ماموریت داد تا جایگاه و اثرات قوای امریکا را در سراسر جهان از نگاه ستراتیژیک مورد تجدید نظر  قرار دهد. با توجه به تأسیسات بزرگ نظامی امریکا در بحرین، کویت، قطر و سودان، فرصت های زیادی برای کاهش این اثرات وجود دارد. همچنین کمک های نظامی باید با توجه به کمک های غیر منطقی ای  که به دولت خود کامۀ مصر و کشورغنی اسرائیل می رسد  که نباید هیچ گونه کمک نظامی کاملاً رایگان دریافت کنند، مورد بررسی قرار گیرد.

وزیر امور خارجه انتونی بلینکن بایست یک ارزیابی تکمیلی را برای یافتن راه های دور شدن از جنگ های نیابتی سنی و شیعه در شرق میانۀ بزرگ انجام دهد. اقدام برای محدود کردن فروش اسلحه به عربستان سعودی و امارات متحده عربی که تا حدی مسئول خلق وحشت در یمن هستند، نقطۀ خوبی برای شروع محسوب می گردد.  تصمیم دولت بایدن در نادیده گرفتن نقش برجستۀ  محمد بن سلمان در قتل وحشتناک روزنامه نگار مخالف سعودی جمال خاشوگی،  یک فال نیک  در تغییر سیاست ایالات متحده در قبال نظام  های فاسد در منطقه تلقی نمیشود.

بایدن برای شرق میانۀ بزرگ نیازی به یک ستراتیژی عظیم ندارد، اما موقف امنیت ملی او باید ماورای “برگشت امریکا” قرار گرفته و به دنبال ایجاد تعادل بین عقب نشینی و قطعیت در حمایت از هژمونی جهانی باشد. بودجه پندیدۀ دفاعی و گسترش بیش از حد قوای ما  باید مورد بررسی مجدد قرار گیرد. ما باید بر کاهش مصارف، پایگاه ها و اعزام نیروها تمرکز کنیم.

نقش پیشتاز ما در تولید نفت و گاز طبیعی به وابستگی کمتری به کشورهای خلیج فارس اشاره میکند و اعلامیه های ما در زمینۀ ارتقای دموکراسی در شرق میانه خنده آور است. افغانستان هرگز دارای اهمیت ستراتیژیک نبوده است و نقش ما در بسیاری از جنگ های نیابتی فقط می تواند در جهت دستیابی به یک منافع ستراتیژیک واقعی – خلع سلاح اتمی در ایران به خطر بیافتد.

اگر ما واقعاً می خواهیم یک رهبر جهانی باشیم، تمرکز ما باید روی تغییر اقلیم و صحت عامه  باشد – نه تعقیب هیولاها در شرق میانه. با توجه به نگرانی فکری ما درمورد سلاح های اتمی  از زمان هیروشیما و ناگازاکی بدینسو، ما نباید اجازه دهیم که جنگ های نیابتی و بی پایان توجه ما را از اطمینان اینکه  که ایران سلاح اتمی  تولید نه نماید، دور سازد.

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Leave A Reply