شکست پروژه سیاسی غرب در افغانستان
سنت گرایی و باورهای ویژه مردم افغانستان را نمیتوان به آسانی در قالب دموکراسی غربی قرار داد
نویسنده: عبدالرحمن الراشد
فرستنده: میرعبدالرحیم عزیز
اقتباس از www.independentpersian.com/node/174511/دیدگاه/شکست-پروژه-سیاسی-غرب-در-افغانستان
آمریکا و حتی پارلمان افغانستان در ایجاد یک پیوند اجتماعی فراگیری که همه شهروندان و قبایل افغانستان از آن حمایت کنند، ناکام ماند.
تردیدی نیست که گسترش دامنه افراطگرایی دینی و سیاسی که منجر به ظهور گروههای تروریستی در جهان شده بود، عامل اصلی حوادث ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به شمار میرود که ایالات متحده را با فاجعه بزرگی روبهرو کرد. البته هدف از این گفتمان، اتهام وارد کردن به تدین و دینباوری نیست بلکه اشارهای به پدیده سیاسیشدن دین است.
لشکرکشی به افغانستان، در گام نخست برای نجات آن کشور از دست کسانی بود که این حمله را انجام داده بودند؛ با این حال آمریکا قصد داشت با حضور نظامی در افغانستان، تروریسم را نیز ریشهکن کند و این اقدام مستلزم مبارزه با ایدئولوژی افراطگرایی بود که انگیزه اصلی همه گروههای تروریستی از جمله، «القاعده»، «داعش» و «جبهه النصره» را شکل میدهد.
در آن زمان، آمریکا در مدت چند هفته و با سرعت بسیاری از لحاظ نظامی پیروز شد، رژیم طالبان سقوط کرد و رهبران بازمانده «االقاعده» به ایران و پاکستان فرار کردند. با این حال ایدئولوژی و سازمان مخفی این گروه کماکان باقی ماند و در نتیجه القاعده سازمانهای دیگری مانند داعش را به وجود آورد و جنبش طالبان بهرغم گذشت بیست سال از سرنگونی دولت آن و مبارزهای که علیه آنها ادامه داشت، توانست بار دیگر با زور اسلحه به قدرت بازگردد.
یکی از عمدهترین چالشهایی که نیروهای آمریکایی در مدت دو دهه گذشته در دولت افغانستان با آن روبهرو بودهاند مقابله با ایدئولوژی افراطی بود که از حکومت طالبان به ارث مانده و تا به امروز از مرزهای افغانستان به این کشور وارد میشود و برای مبارزه با این تهدید از هیچگونه سلاح پیشرفته و مدرنی نمیتوان استفاده کرد.
با دقت و بازبینی به آنچه دولتهای بوش، اوباما و ترامپ برای نجات افغانستان از شر طالبان و ایجاد یک دولت مدرن انجام دادهاند، میتوان دریافت که تکیه آنها در این زمینه بر دو گزینه قدرت و پول بوده است. آمریکا با طالبان با دلار و سلاح جنگید و بیش از ۱۸۰ میلیارد دلار را برای ارتش، امنیت، مدارس، بیمارستانها، جادهها، دولت، پارلمان و انتخابات محلی و ملی هزینه کرد، اما همه اینها پیش از فرا رسیدن زمان تعیینشده خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان نقش بر آب شد. علاوه بر مشکل فساد مرتبط با پروژهها که باعث ایجاد یک طبقه حاکم غیر ملی شد، ۳۸ میلیون شهروند افغانستان ملتی را تشکیل دادند که پیوند درست و واقعی با هم نداشت، در حالیکه واشینگتن سالانه ۷۵۰ میلیون دلار را برای پرداخت حقوق کارکنان دولت افغانستان هزینه میکرد.
در واقع مشکل اساسی «پروژه سیاسی» که آمریکا قصد تطبیق آن را در افغانستان داشت، هویت و ماهیت غربی آن بود که تنها فراخور وضعیت سیاسی و اجتماعی آمریکا بود و این پروژه زمانی میتوانست در افغانستان قابل تطبیق باشد که این کشور شرایط مشابهی با آلمان پس از جنگ جهانی دوم و شکست نازیسم را میداشت. این در حالی است که افغانستان مانند بیشتر کشورهای جهان سوم برای چنین تحول بزرگی آمادگی نداشته و از تجاربی که جهان غرب در سه قرن گذشته اندوخته است، نیز بی بهره بوده است.
البته بحث و جدل در مورد واجد شرایط بودن جوامع در حال توسعه برای پیوستن به مدرنیته و دموکراسی غربی یک کشمکش طولانی است و حتی برخی از نخبگان و اندیشمندان نیز از طرح این گفتمان ابراز نارضایتی میکنند و به این باورند که این امر به عنوان اهانت و تحقیر به مقام و منزلت انسانی در این کشورها تلقی میشود. اما من در اینجا نمیخواهم بحث اصول و فلسفه را مطرح کنم، بلکه قصد دارم کاربردها و برآمدهای عملی را مورد بحث و بررسی قرار دهم.
اگر پروژه نوگرایی راهاندازیشده آمریکا در افغانستان کارایی و موفقیتی میداشت، طالبان هرگز نمیتوانست بدون شلیک حتی یک گلوله کشوری که وسعت آن سه برابر بریتانیا است را با چنین سرعت و شتابی تصرف کند. افغانها با مشکل کمبود سلاح روبهرو نبودند، بلکه ارتش آنها بزرگتر از ارتش فرانسه بود و ۳۰۰ هزار سرباز جنگی و کارآزموده داشت، اما سربازان افغان نجنگیدند و تسلیم طالبان شدند، در حالیکه قدرت نظامی طالبان و نیروی جنگی آن به مراتب ضعیفتر از ارتش افغانستان بود.
اکنون این پرسش مطرح میشود که چرا ارتش افغانستان در مقابل طالبان نجنگید؟ پاسخ این است که این ارتش بهرغم ساختار به ظاهر مرتبی که داشت، افراد آن هیچ پیوند و همسویی نداشتند و در واقع آمریکا با وجود بیست سال تلاش نتوانست در افغانستان یک پروژه ملی واقعی ایجاد کند و حتی پارلمان افغانستان در ایجاد یک پیوند اجتماعی فراگیری که همه شهروندان و قبایل افغانستان از آن حمایت کنند، ناکام ماند.
البته در این مدت شمار زیادی از شهروندان افغانستان توانستند از مزایا و دستاوردهای مختلفی در عرصههای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بهرهمند شوند اما شهروندان یادشده همه این دستاوردها را در سایه حکومت طالبان از دست خواهند داد زیرا این گونه پیشرفتها بیشتر به قراردادهایی شباهت دارد که با شرکتها منعقد میشود و تداوم آن به ادامه کار با همان شرکت بستگی دارد.
در مقابل، گروههایی که علیه آمریکاییها در افغانستان میجنگیدند از دین و قبیله به عنوان پیوندهای مستحکمی برای ایجاد وحدت میان نیروهای خود استفاده میکردند و به کسانی که در این راه کشته میشدند بهشت را وعده میدادند. با این حال پروژه دینی طالبان نیز محکوم به شکست است و به راحتی میتواند از طرف فرقهها، مدارس و رهبران افراطی به چالش کشیده شود، مگر اینکه همه افغانها این پروژه را بپذیرند و از آن حمایت کنند و این در حالی استکه وقوع چنین تحولی هرگز محتمل نیست.
تنها پروژه ملی که در افغانستان وجود داشت با کودتای نظامی سال ۱۳۵۲ سقوط کرد و پنج سال بعد کمونستها قدرت را در دست گرفتند، سپس ارتش اتحاد جماهیر شوروی به منظور حمایت از متحدش وارد افغانستان شد و پس از سقوط شاه، مسکو خود را به تهران نزدیک کرد. آمریکاییها، مجاهدین افغانستان و سایر افرادی که از هر گوشه و کنار برای جهاد به افغانستان آمده بودند سرانجام رژیم مورد حمایت شوروی را سرنگون کردند، اما آنها در ایجاد یک دولت جایگزین ناکام ماندند و جنگی که در این مرحله بین گروههای مختلف آغاز شد افغانستان را وارد دشوارترین مرحله تاریخ این کشور کرد.
کاری که ایالات متحده در دو دهه انجام داد، تلاش برای متمدن ساختن دستگاه دولتی، عمومیت بخشیدن به خدمات و ایجاد یک نظام سیاسی پارلمانی بود که مناسب با روش و طرز تفکر گروههای سنتگرای این کشور باشد، اما این امر منجر به افزایش اختلاف میان شهروندان افغانستان شد.
هرچند تنش و درگیری بین جوامع مختلف اسلامی به شدت پیچیده و طولانی است اما تلاش برای ایجاد همسویی میان حکومتداری خوب و اسلام میانهرو یکی از مهمترین اهداف منطقی عصر کنونی به شمار میرود.
د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه
د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :
Support Dawat Media Center
If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320
Comments are closed.