نورالدین عبدالرحمن جامی، ادیب، شاعر و عارف بزرگ و نام آشنا، خاتم شعرای پارسیگو و از بزرگترین شاعران پس از حافظ شیرازی است. این استاد نظم و نثر فارسی، صاحب آثار مهم و ارزشمندی در ادبیات، فقه، اصول، عرفان و تصوف بوده و او را مشهورترين شاعر پایان عهد تيموری معرفی میکنند. مرتبه مهم و جایگاه والای جامی تا به حدی است که ملقب به خاتم الشعرای شعر فارسی شده و تا قرن ۱۳ هجری قمری، شاعری به بزرگی و تبحر او در ادبیات فارسی، شناخته نشد. عارفی که به ساده زیستی و مناعت طبع، شهره خاص و عام بود و هرگز به تملق و مدح پادشاهان تن در نداد؛ با این حال همواره از احترام و ارادت خاص امرای عصر خود برخوردار بود. در این نوشتار، با عبدالرحمن جامی و زندگی و آثار او بیشتر آشنا میشوید.
نورالدین عبدالرحمن بن احمد بن محمد جامی، معروف به جامی و ملقب به «خاتم الشعرا» ادیب، عارف، صوفی، موسیقیدان و شاعر مشهور ایرانی در قرن نهم هجری قمری است. عبدالرحمن جامی، سرآمد شاعران عصر خویش و از بزرگترین و نامدارترین شعرای فارسی زبان در عصر تیموری به شمار میآمد. دوران تیموریان را عصر شکوفایی شعر و نظم فارسی میدانند؛ چراکه امیران و شاهزادگان تیموری علاقه بسیاری به شعر و ادب و هنر داشتند و همواره از حامیان این حوزه و از مشوقان شعرای پارسی محسوب میشدند. ازاینرو تعداد شاعران در دوره تیموری افزایش چشمگیری پیدا کرد و در میان آنها، جامی سرآمد دوران معرفی میشد. شاعری که با همه اعتباری که در روزگار خود داشت، هرگز به مدح و ستایش امرا و سلاطین وقت رضایت نداد. با این وجود، چنان تاثیری بر حاکمان عصر خود داشت که وزرا نیز در هنگام غضب پادشاه، به سراغ نورالدین جامی برای وساطت و شفاعت نزد شاه میرفتند.
ارادت بسیار عبدالرحمن به «شیخ الاسلام احمد جام» از یک سو و توجه او به محل ولادتش تربت جام از سویی دیگر، تخلص جامی را برای این شاعر بزرگ به ارمغان آورد. جامی در بیان تخلصی که برای خود انتخاب کرده، چنین میگوید:
مولدم جام و رشحه قلمم
جرعه جام شیخ الاسلامی است
لاجرم در جریده اشعار
به دو معنی تخلصم جامی است
این سخنسرای نامدار ایرانی را پس از «حافظ شیرازی» بزرگترین شاعر آن زمان و خاتم شعرای پارسیگوی و به عبارتی «خاتم الشعرا» لقب دادهاند. این لقب از آنجا برمیآید که شعر و نظم به سبک قدما و بزرگان خراسان و فارس و عراق پس از جامی رنگ باخت و برچیده شد و تا قرن سیزدهم هجری نیز، ستارهای به درخشانی نورالدین عبدالرحمن، در آسمان ادب پارسی طلوع نکرد.
ابتکار جامی در مضامین تازه و بیان معانی در اشعار همواره مورد ستایش قرار گرفته و مضامین داستانی و پند و اندرزهای حکیمانه این شاعر بزرگ، او را در میان دیگر شعرای هم عصر خود، برجسته و ممتاز جلوه داد. تبحر و تسلط جامی در زبان و ادب عرب، صرف و نحو و صنعت ترجمه از دیگر وجوه برتر این شاعر و عارف نامدار ایران زمین است. آگاهی کامل به علومی چون فلسفه و منطق، حکمت مشائی، حکمت اشراق و حکمت طبیعی، فقه و اصول، حدیث و هیئت، ریاضی، موسیقی و نجوم نیز از دیگر مواردی بود که عبدالرحمن جامی را نسبت به هم عصران خود متمایز میساخت.
در شعر نیز نورالدین جامی با تاثیر از اساتید و شعرای ماقبل خود، تقریبا در هر قالبی طبع آزمایی کرده و شاعری را به کمال رسانده است. تبحر او در قصیده متاثر از مطالعه آثار حکیم خاقانی بود که جامی همواره این استاد را ستایش میکرد؛ چنانچه در یکی از ابیاتش آمده:
سخن آن بود كز اول نهاد استاد خاقانی
به مهمانخانه گيتی پی دانشوران خوانش
در غزلسرایی اما، خود را پیرو سبک «کمال خجندی» میدانست و روش سرایش مثنوی را به گفته خویش از «نظامی» و «امير خسرو دهلوی» وام گرفت. چنانچه در «خردنامه اسکندری» چنین از آنها یاد میکند:
نظامی كه استاد اين فن وی است
در اين بزمگه شمع روشن وی است
ز ويرانه گنجه شد گنج سنج
رسانيد گنج هنر را به پنج
چو خسرو به آن پنج هم پنجه شد
وز آن بازوی فكرتش رنجه شد
من و شرمساری ز ده گنجشان
که این پنج من نیست ده پنجشان
نبوغ فکری جامی بر اساس منابع معتبر، بعد از ۴۰ سالگی اتفاق افتاد و عمده آثار منظوم و منثوری که از او باقی مانده در فاصله سالهای ۸۸۹-۸۷۴ هجری قمری، تالیف شد. خاتم الشعرای شعر فارسی، شاگردان بسیاری را نیز تربیت کرده که از جمله مشهورترین آنها می توان به نام دولتشاه سمرقندی، سلطان حسین بایقرا، امیر نظامالدین علیشیر نوائی، خواندمیر، علی بن حسین کاشف سبزواری و نظام الدین باخرزی متخلص به نظامی اشاره کرد.
نورالدین عبدالرحمان جامی، در ۲۴ آبان ماه سال ۷۹۳ شمسی (۲۳ شعبان ۸۱۷ هجری قمری) در خرگرد (خرجرد) جام از توابع خراسان دیده به جهان گشود. نسب او از سوی پدر به محمد بن حسن شیبانی، فقیه معروف حنفی در قرن دو قمری میرسد. با وجود اینکه جامی زاده تربت جام در خراسان است، اصالت او اما به اصفهان برمیشود. در تاریخ آمده که شمسالدین محمد دشتی، پدربزرگ جامی، اهل محله دشت اصفهان بود و بهدلیل نابسمانیهایی که در آنجا وجود داشت، در سده هشت قمری، به ناچار به خراسان مهاجرت کرد و بهعنوان قاضی در ولایت جام ماندگار شد. در همین شهر با دختر یکی از نزدیکان امام محمد شیبانی (از علمای مشهور آن زمان) ازدواج کرد. پدر عبدالرحمن نیز در شهر دشت متولد شد و ازاینرو، پسرش در ابتدا تخلص دشتی و در نهایت لقب جامی را برای خود برگزید.
نورالدین عبدالرحمن تحصیلات مقدماتی را نزد پدر و در دهستان خرگرد به پایان رساند و سپس در نوجوانی بههمراه خانواده به شهر هرات رفت که آن زمان بخشی از خراسان بزرگ بود. در هرات جامی به یادگیری مقدمات ادبیات فارسی و عرب نزد پدر پرداخت و پس از آموزشهای اولیه، در مدرسه نظامیه هرات مشغول به تحصیل شد. این مدرسه یکی از مراکز علمی معتبر در زمان خود به حساب میآمد و نورالدین عبدالرحمن، علوم متداول آن عصر چون فقه، اصول، صرف و نحو، حدیث، قرائت، تفسیر، منطق، حکمت مشایی، حکمت اشراق، طبیعیات و ریاضیات، را در محضر اساتید نامداری چون «خواجه علی سمرقندی» و «محمد جاجرمی» بهخوبی فرا گرفت. جامی در ارتباط با روزهای تحصیل در هرات و اساتید خود، چنین میگوید:
خواجه علی سمرقندی و دیگر همانندهای او در مطالعه و آگاهی بینظیر بودند اما من در چهل روز به درجه آنان رسیدم.
چندی بعد و بنا به احتمال در ۲۰ سالگی، برای فراگیری بیشتر علوم به سمرقند رفته و در محضر اساتید آن شهر، به کسب علم و دانش پرداخت و بهجز شاعری، به توانایی در بحث و استدلال نیز، شهره خاص و عام شد. جامی در این شهر، هیئت را از «قاضی زاده رومی» آموخت و در علوم تفسیر و حدیث و سیره و نیز موسیقی و فن معما، تبحر لازم را یافت. چند سالی از زندگی عبدالرحمن جامی در سمرقند سپری شد و بعد از سال ۸۵۰ هجری قمری به هرات بازگشت.
نورالدین جامی در بازگشت به هرات، با صوفیگری آشنا شده و به حلقه مریدان «شیخ سعدالدین محمد کاشغری نقش بندی» پیوست و به طریق تصوف درآمد. در پی این آشنایی و ارادت، «خواجه کلان» پسر سعدالدین، دختر خود را به ازدواج جامی درآورد و این پیوند، حرمت و منزلت خاتم الشعرا را در میان اهالی هرات صدچندان کرد. توانایی عبدالرحمن جامی در طی طریق علم تصوف تا جایی بود که از بزرگان طریقت به حساب میآمد و پس از مرگ سعدالدین محمد کاشغری در ۸۶۰ هجری قمری، خلیفه طریقت نقشبندیه میشود.
خاتم الشعرا در ۶۰ سالگی از خراسان به زیارت خانه خدا رفته و در راه رفت و بازگشت از حجاز، از شهرهای همدان، کردستان، مکه، مدینه، حلب، دمشق، بغداد، نجف، کربلا و تبریز دیدن کرد. نقل است که در این راه و اقامتهای موقتی که در شهرهای مختلف داشت، دعوت بسیاری از امرای آن دوران برای اقامت در دربار و ملازمت درگاه خویش، دریافت کرد، اما هیچ یک را نپذیرفت و به خراسان بازگشت. در دیوان اشعار او، بعضا به این سفرها و مشاهدات، اتفاقات یا مشکلات آن اشاره شده است. سفری که از آن به طولانیترین و مهمترین سفر جامی در طول عمر، یاد میکنند.
سرانجام در ۲۷ آبان ۸۷۱ شمسی (۱۷ محرم ۸۹۸ هجری قمری) چراغ عمر این ادیب، عارف، صوفی و شاعر وارسته ایران زمین در ۸۱ سالگی و در شهر هرات خاموش شد و در «تخت مزار» در شمال غربی هرات، در مقبره استادش سعدالدین کاشغری، بدنش را به خاک سپردند.
در تعداد آثار به جا مانده از نورالدین عبدالرحمن جامی، اختلاف نظرهایی وجود دارد. با این وجود، آثار جامی را بیش از ۱۰۰ عنوان کتاب و رساله به نظم و نثر میدانند که به زبانهای فارسی و عربی به رشته تحریر درآمده است. این آثار در شبه قاره هند و کشورهای آسیای مرکزی بسیار محبوبیت داشته و حتی در ممالک غرب بهویژه در ادبیات آلمانی، انگلیسی و فرانسوی شناخته شده و مورد توجه قرار گرفت. هرچند جامی بیشتر بهعنوان شاعر شناخته میشود و اشعار او شهرت بیشتری دارد، اما آثار جامی محدود به شعر نیست. این تالیفات ارزشمند و ماندگار، به آثار ادبی، آثار عرفانی و فلسفی، آثار کلامی و حدیثی قابل تفکیک است که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود.
آثار ادبی
مهمترین آثار ادبی جامی شامل دیوان اشعار سه گانه مشتمل بر قصاید و غزلیات، رباعیات، رساله منشآت، مثنوی هفت اورنگ، رساله قافیه، رساله عروض و مشهورترین آنها «بهارستان» است که به تقلید از گلستان سعدی نوشته شد.
بهارستان یا «روضه الاخبار و تحفه الابرار» کتابی به نظم و نثر و شامل حکایات و اندرزهای اخلاقی است که جامی آن را به جهت تعلیم و تربیت فرزندش «ضیاءالدّین یوسف» در هشت فصل، تالیف کرد. او سپس این کتاب را در سال ۸۹۲ هجری قمری، به «سلطان حسین بایقرا» پادشاه تیموری تقدیم میکند. این اثر ارزشمند به نثر ساده و مسجع نوشته شده و در میان دیگر آثار منثور، از اهمیت بسیاری برخوردار است. استشهاد به آیات قرآن کریم و احادیث دینی، استناد به اشعار فارسی و عربی، کاربرد لغات و اصطلاحات عرفانی، لغات و ترکیبات فارسی و صنایع بدیعی و استفاده از امثال و حکم، از جمله ویژگیهای بارز بهارستان جامی به شمار میآید.
«مثنوی هفت اورنگ» دیگر اثر مشهور و مهم عبدالرحمن جامی نیز در میان آثار ادبی وی، اهمیت ویژهای دارد. این کتاب شامل هفت بخش یا مثنوی است و داستانهایی حماسی، تاریخی، عاشقانه و اندرزگونه را روایت میکند. مثنوی سلسلةالذهب، سلامان و ابسال، تحفةالاحرار، سبحةالابرار، یوسف و زلیخا، لیلی و مجنون و خردنامه اسکندری، بخشهای مختلف کتاب هفت اورنگ جامی را تشکیل میدهد که بر پایه اندیشه و اعتقادات صوفیه و در قالب حکایات تمثیلی، به رشته تحریر درآمد.
بخشی از مثنوی «یوسف و زلیخا» را در ادامه بخوانید که به سبک «خسرو و شیرین» نظامی و «ویس و رامین» فخرالدین اسعد گرگانی نوشته شده و به گمانی، از بهترین مثنویهای جامی است:
دل فارغ ز درد عشق، دل نیست
تن بیدرد دل جز آب و گل نیست
ز عالم رویت آور در غم عشق
که باشد عالمی خوش، عالم عشق
غم عشق از دل کس کم مبادا
دل بیعشق در عالم مبادا
فلک سرگشته از سودای عشق است
جهان پر فتنه از غوغای عشق است
ز یاد عشق عاشق تازگی یافت
ز ذکر او بلند آوازگی یافت
اگر مجنون نه می زین جام خوردی،
که او را در دو عالم نام بردی؟
بسا مرغان خوشپیکر که هستند
که خلق از ذکر ایشان لب ببستند
چو اهل دل ز عشق افسانه گویند
حدیث بلبل و پروانه گویند
به گیتی گرچه صدکار، آزمایی
همین عشقت دهد از خود رهایی
اگرچه موی من اکنون چو شیرست
هنوز آن ذوق شیرم در ضمیرست
به پیری و جوانی نیست چون عشق
دمد بر من دمادم این فسون عشق
که: «جامی، چون شدی در عاشقی پیر،
سبکروحی کن و در عاشقی میر
آثار عرفانی
در میان آثار عرفانی عبدالرحمن جامی، میتوان از «لوایح» نام برد که رسالهای مشتمل بر ۳۰ لایحه در بیان اصول تصوف و معارف و معانی عرفان است. «نفحات الانس» از دیگر آثار مشهور این عارف و شاعر نامدار سده نهم هجری، از مهمترین کتابهای عرفانی به شمار میرود. جامی نگارش این کتاب را به پیشنهاد امیر علیشیر نوایی آغاز و در ۸۸۳ هجری قمری به پایان رساند. او در این اثر به بیان حقایق عرفانی و ذکر احوال عارفان از ابتدا تا عصر خود پرداخته و شرح مفصلی در بیان اصطلاحات اهل تصوف و اصول و مبادی عرفان داشته است. این کتاب را در واقع بازنویسی یا ترجمهای از «طبقاتالصوفیه انصاری» اثر خواجه عبدالله انصاری میدانند که به زبان هروی (شاخهای از پارسی کهن) نوشته شده و به شرح احوال مشایخ صوفیه میپردازد.
آثار کلامی
نورالدین جامی در کلام و حدیث و قرآن نیز، آثار بسیاری از خود به جا گذاشته و در این تالیفات به تحلیل مباحث علم کلام و شریعت اسلام از منظر تصوف و عرفان پرداخته است. در میان آثار کلامی جامی، میتوان از رساله تهلیلیه (شرح لااله الااللّه)، اعتقادنامه یا عقاید (مثنوی کوتاهی در باب اصول عقاید اسلامی)، ۴۰ حدیث یا اربعین (شامل ۴۰ حدیث از پیامبر اسلام بههمراه ترجمه) و رساله مناسک حج و عمره، نام برد.
علاوه بر این آثاری که ذکر شد، از میان مهمترین تالیفات نظم و نثر نورالدین جامی در حوزههای مختلف، نینامه، اشعه اللمعات، تاریخ صوفیان، نقدالنصوص فی شرح نقش الفصوص ابن عربی و مناقب جلالالدین رومی قابل اشاره است. افزون بر این آثار، جامی در موضوعاتی چون موسیقی، نجوم، زندگینامه نویسی، شعرشناسی، دبیری و… نیز، دستی بر قلم داشته است.
نورالدین عبدالرحمن جامی، برجستهترین و مشهورترین شاعر قرن نهم هجری قمری را، یکی از بزرگترین شاعران فارسی زبان پس از حافظ معرفی میکنند. چنانچه ذکر شد، آثار منظوم فراوانی از او به یادگار مانده که دیوان قصاید و غزلیات از مهمترین این آثار است. بیش از ۵۰ سال از عمر خاتم الشعرا به سرودن شعر گذشت که خود در قصیدهای احوال شاعرانگی خویش را چنین شرح میدهد:
ز طور طور گذشتم بسی ولی هرگز
ز فکر شعر نشد حاصلم فراغت بال
هزار بار ازین شغل توبه کردم لیک
ازان نبود گزیرم چو سایر اشغال
چنان به شعر شدم شهره در بسیط جهان
که شد محیط فلک زین ترانه مالامال
اگر به فارس رود کاروان اشعارم
روان سعدی و حافظ کنندش استقبال
وگر به هند رسد خسرو و حسن گویند
که ای غریب جهان مرحبا تعال تعال
او این اشعار را به پیشنهاد «امیر علیشیر نوایی» و به پیروی از دیوانهای جداگانه « امیرخسرو دهلوی» در سه دیوان گردآوری کرد. دیوانهای شعر جامی، بهترتیبِ مراحل زندگی شاعر با عناوین فاتحة الشباب (آغاز جوانی)، واسطة العقد (بهمعنای مهره میانی گردن بند و کنایه از دوره کمال و میانسالی) و خاتمة الحیات (پایان زندگی) نامگذاری شده است. دیوان اول یا فاتحة الشباب، شعرهای جوانی تا سن ۶۵ سالگی جامی را در بر میگیرد. دیوان دوم یا واسطة العقد، شعرهایی است که جامی در فاصله سن ۶۶ تا ۷۵ سالگی سروده و دیوان آخر یا خاتمة الحیات نیز، اشعار سه سال پایانی عمر شاعر را شامل میشود. غزلی از دیوان دوم جامی را در ادامه بخوانید:
قومی به هوای حج در قطع بیابانها
جمعی ز نشاط می در طوف گلستانها
وین طایفه دیگر با داغ غمت فارغ
هم از طرب اینها هم از طلب آنها
تا دل به تو شد بسته وز غیر تو بگسسته
خوردیم بسی خونها کندیم بسی جانها
تا دامن وصلت را آریم به کف روزی
ماییم و سرفکرت شبها به گریبانها
باشد پی هر دردی اندیشه درمانی
برد از دل ما دردت اندیشه درمانها
چندان به دلم تیرت جا کرد که بر سینه
چون سنگ زنم خیزد آواز ز پیکانها
در راه تو هر پیمان سدیست جدا جامی
پیمانه می بستان بشکن همه پیمانها
د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه
د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :
Support Dawat Media Center
If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320
Comments are closed.