قتل امیر حبیب الله خان و نقش برتانیا با در نظرداشت معلومات تازه در مورد ایجنت برتانیا مصطفی ساگر
احمد فواد ارسلا
قتل امیر حبیب الله خان و نقش برتانیا با در نظرداشت معلومات تازه در مورد ایجنت برتانیا مصطفی ساگر
در طول تاریخ، قدرتهای جهانی تمایل به مداخله در امور ملت های تحت نفوذ و یا مستقل داشته اتد و حاکمانی را که احساس میکنند از کنترل آنها دور میشوند را جایگزین میکنند. این پدیده، که اغلب به دلیل مقاصد جغرافیایی، اقتصادی یا ایدئولوژیکی به وقوع میپیوندد، تأثیرات دائمی بر مناطق تحت تأثیر گذاشته و روابط بینالمللی را شکل داده است. نقشه ترور سال 1919 امیر حبیبالله خان در افغانستان وتعویض او با برادرش نصرالله خان که با دوست و شخص اعتباری انگلیس ها جنرال نادر خان متحد بود، ممکن است یکی از این نمونهها باشد که به دلیل اقدامات هوشیارانه امیر امانالله خان، به شکست مواجه شد.
امیر حبیب الله خان و امپراتوری برتانیا
لویس دین، وزیر امور خارجه دولت هند، در تاریخ ۱۲ دسمبر ۱۹۰۴ به کابل رسید با دستور تغییر شرایط قدیمی و مذاکره برای انعقاد یک پیمان شخصی با امیرحبیب الله خان. پس از سه ماه مذاکرات، دین اجازه یافت که شرایط حبیبالله خان را پذیرفته و تصدیق کند که نه تنها شرایط توافقات قدیمی با پدرش امیر عبدالرحمان خان را تایید کردند بلکه ابن توافقات را به یک پیمان بین الملل تبدیل کردند. بر اساس این پیمان کمک سالانهای که به پدر فوتشدهاش اعطا میشد، تجدید شد، و اجازه هم داده شد که مطالبات معوقه از زمان تعلیق آن را جمعآوری کند. در این پیمان امیر حبیب الله خان نه به عنوان امیر کابل بلکه مهمتر از آن به عنوان پادشاه مستقل افغانستان شناخته شده و تمامیت ارضی کشورش به طور ضمنی تضمین شد. در عوض، او به بریتانیا اجازه داد کنترل کامل بر روابط خارجیافغانستان داشته باشد. با اینکه توافق حاصل به رضایت مقامات هند نرسید، اما دولت بریتانیا راضی بود که پیمان 1905 هرگونه پیچیدگی مرزی آینده را پیشگیری کند و دز مقابل امتیازات داده شده توقعات بیشتری از امیر داشتند که در اصل اطاعت کامل و بی چون و چرا در امور خارجی محسوب میشد.
با در نظرداشت توافقات و پیمان متذکره که به امیر امتیازات و عناوین داده شد در مقابل ازوی توقعات بالاتری داشتند و در حد اقل سیاست خارجی افغانستان به نظر برتانیا باید کاملا تحت اداره امپراتوری انگلیس قرار بگیرد، که با آغاز جنگ جهانی اول امور خارجی افغانستان دفعتا به موضوع بسیار حساس مبدل شد. در این شرایط بازی های سیاسی امیر حبیب الله خان به شمول تماس با ترک ها و جرمن ها اگر هم برای مقاصد داخلی و یا امتیاز گیری از انگلیس ها بوده باشد، بیش از حد بازی های خطرناک بوده است و اقدامات انگلیس ها را به شمول نقشه تعویض وی را با برادرش سردار نصرالله خان با همکاری شخص اصلی اعتباری انگلیس جنرال نادر خان را دور از احتمالات نمیسازد.
اشارات مقامات بریتانیا در مورد امیر حبیب الله خان در جریان جنگ اول جهانی
آ. اچ. گرانت، وزیر امور خارجه دولت هند دربارهی سیاست بی طرفی افغانستان ، در سال ۱۹۱۵ در مورد گزینههای در دسترس برای بریتانیا در ارتباط با این سیاست تحلیلش را چنین تشریح کرد:
«نقایص بی طرفی عبارتند از:
۱) اینکه این موضوع جنجال های را در آینده باز میکند و با یک همسایه بیطرف، هیچگاه نمیتوانیم کاملاً مطمئن شویم که او هر لحظه همسایه دشمنی نخواهد شد؛
۲) اینکه ادامه بیطرفی محض امیر هیچ تأثیر واقعی بر نظر مسلمانان هند نداشته باشد که بدون شک به افزودن یک قدرت دوم مسلمانان به اردوگاه ترکو-جرمن بسیار هیجان زده میشوند؛
۳) اینکه با بیطرف بودن امیر، افغانستان همچنان باز به دست پرداز ترکو-جرمن میماند و به گروههای فراری ترکو-جرمن از ایران پناه میدهد.
از سوی دیگر، معایب بدست آوردن همکاری فعال امیر، اگر این امکان وجود داشته باشد، عبارتند از:
۱) اینکه ممکن است باعث انقلاب در خود افغانستان شود؛
۲) اینکه امکان مطالبات بیش از حد امیر در پایان جنگ فراهم شود؛
۳) اینکه در خطربلند شدن شمشیر افغان قرار گیریم.
۴) اینکه با اجازه دادن به نیروهای افغان در مناطق مجاور پرتکاپویی یا کمتر دفاعی ایران، ما در حال وارد کردن دشواری بیجا به جمعیت ملکی خواهیم بود.»[1]
در 13 مارچ 1916 جورج راس کوپل ایجنت انگلیس در پشاور در یک نامه در ارتباط با آمدن هیهت جرمن ها به کابل به مقامات برتانیا در دهلی در مورد امیر حبیب الله خان نوشت :« امیر بازی خطرناکی را شروع کرده است.»[2]
این یک واقعیت است که معمولا عملیات مخفی و استخباراتی دولت ها پوشیده نگهمیداشته شود و تا زمان افشای اسناد که معمولا در این موارد وجود نمیداشته باشد و یا از بین برده میشوند و تحلیل ها بر اساس مدارک و تحلیل های ضمنی صورت میگیرد. به صورت مثال به تاریخ 27 فبروری 1919 بعد از قتل امیر حبیب الله خان لارد کرزن در یک جوابیه که علنی که به پارلمان برتانیا در مورد این واقعه می دهد بعد از سحنان نمایشی و دیپلماتیک در مورد متاثر بودن از مرگ دوست برتانیا از امیر عبدالرحمان خان چنین ستایش میکند و از دوستی و وفاداری سردار نصرالله خان اطمینان میدهد:
«او یکی از شخصیتهای برجسته شرق بود – مردی با داستان پرماجرا، شخصیتی از جنس آهن، با ارادهٔ بسیار قوی، با یک شخصیت تقریباً فراتر از حد. من بدون شک این را در میان حوادث برجستهٔ زندگی سیاسی خود میشمارم که با آن شخص دوست شدم. وقتی او درگذشت، پسر بزرگترش، حبیبالله خان، به تاج جلوس کرد. ….، جلوس صلحآمیز بود؛ و پسر، هرچند، همانطور که گفتهام، به همان اندازه پدرش، کیفیت نداشت….{ و در مورد سردار تصرالله خان که در آن لجظه برتانیا فکر میکرد پادشاه شده است چنین اظهار داشت _ ارسلا] ، فوراً نامهای به دولت هند نوشت که در اوج دوستانه و وفادارانه بود، در آن به دولت بریتانیا تجدید اظهار دوستی و وفاداری برادر و خانوادهاش را اعلام کرد. به آن نامه پاسخ مناسبی ارسال میشود و حداقل در حال حاضر هیچ دلیلی وجود ندارد که فرض شود روابط خوبی که بین ما و افغانستان وجود دارد، قطع شود.»[3]
تاریخ نشان میدهد که دولتهای قدرتمند در عملیات مخفی با پیامدهای قابل توجهی شرکت کردهاند. یک نمونه قابل توجه از این موارد، دوران جنگ سرد است که هر دو ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی از روشهای مخفی برای گسترش تأثیرات خود در سطح جهان استفاده کردند. مشارکت سازمان استخباراتی CIA در سرنگون کردن صدراعظم ایران، محمد مصدق، در سال 1953 و حمله به خلیج خوک ها در کیوبا در سال 1961، نمونههایی از عملیات مخفی هستند که سیاست ممالک ضغیف را شکل دادند. به همین ترتیب، در طول جنگ ویتنام، ایالات متحده عملیات مخفی در لائوس وکمبودیا انجام داد. اخیرادر، جنگ عراق در سال 2003 سوالاتی را دربارهی اعتبار استخباراتی که به مداخله نظامی منجر شد، به وجود آورد. این مراجع تاریخی بر جنبههای دائمی و پیچیدهی استفاده از عملیات مخفی توسط دولتهای قدرتمند برای ترسیم سرنوشتهای کشورهای کوچک تأکید میکنند که دارای پیامدهای گسترده برای روابط بینالمللی و ملاحظات اخلاقی هستند. در همان دورهی جنگ سرد، سازمان استخبارات شوروی یعنی کیجیبی (کمیته امنیت دولت) نیز به طور فعال در عملیات مخفی برای پیشبرد منافع خود شرکت داشت. یک نمونه مشهور، حمله شوروی به افغانستان در سال 1979 است که در آن کیجیبی نقش حیاتی در روی کار آوردن هریک از رهبران کمونیست در وقت و زمانش دست داشته است.
نگاهی به واقعه قتل امیر حبیب الله خان
تاریحنویس معتبر و نامدار افغانستان میر غلام محمد غبار در کتاب افغانستان در مسیر تاریخ در مورد دستگیری ضارب توسط علیرضا خان کندکمشر و سیلی زدن به وی توسط صاجب منصب عالیرتبه رهایی ضارب و تذکر که اعلیحضرت خوابند نوشته اند. در مورد این که این ضارب کی بوده و صاحب منصب عالی رتبه که ضارب را فراری داده تحقیقات زیادی صورت نگرفته است. اما باید در نظر داشت که به روایت تمام اسناد جنرال نادر خان دوست برتانیا و همرزم سردار نصرالله خان قومندان اعلی و موظف تامین امنیت امیر حبیب الله خان بود.
دانشمند و محقق نامدار داکتر سید عبدالله کاظم روایتی را از تاریخ نگار بی مثال افغان علامه فیض محمد کاتب نقل کرده است که قابل توجه است : « یکی ازمیان از قاتل پرسیده، چون قاتل از خدا غافل معلوم نبود، سردارنصرالله خان در پاسخ او فرمود که کشنده معدوم و نامعلوم است، نمیتوان کسی را به تصور و گمان مأخوذ کرد و دیگری ازین اظهار سردار معزی الیه گفت:قاتل از ممالک خارجه نبوده و بجز اهل اردوی معلی و خدمۀ خاص حضرات والا مرتکب این فعل ننگین و نا زیبا نشده است، زیرا که دزد از خارج فرودگاه اردو با کثرت کشیک چیان که به فاصلۀ چند گام از هم دور به پا ایستاده باشند رسانیده، اقدام در چنین کار دشوار خجلت آثار نماید. پس بایست که خدمه را که در شب اذن دخول و خروج در سراپرده دارند و کشیک چیان ایشان مأذون دانسته منع نشده و نمی شوند، با منصبداران کشیک چیان و پاسداران نوبتی که در حین کشاد دادن تفنگچه مواظب پاسداری و بیدار بوده اند، مأخوذ شوند، تا پس از تحقیق و تدقیق کشف راز گردیده و قاتل به دست آمده و کیفر دیده، دیگرانی که ازآلایش این کار ناهنجار برکنارند و به خود خجل و شرمسار میباشند، از اتهام و زبان طعن و لعن خواص و عوام مأمون آیند….. اینک وقوع این امر لوحۀ عبرتست که برای ما حاصل آمد که چنین پادشاه بزرگی شب وروز خود را صرف شکار و کوه گردی و صحرا نوردی و عیش و عشرت و بیخبری کند، بایست نتیجه و ثمرۀ یله گردی خویش را ببیند، چنانچه دید و این نیست مگر نتیجۀ نفس پرستی و رعونت و خود پسندی خودش که به روی روز آمد و دید….ازین گفتار او سپهسالار محمد نادر خان بر آشفته گفت: “بلی! برای پادشاه آینده افغانستان تجربت و عبرتی گذاشته شد که هر کس که خود پسندی و نفس پرستی و یله گردی کند، حالش همین خواهد بود.»[4]
آیا این سوال برانگیز نیست که نصرالله خان دفعتا صبح بعد ازقتل امیر حبیب الله خان اظهار میدارد که قاتل خارجی نیست و وی و جنرال نادر خان بلافاصله به شاه تازه کشته شده اتهامات عیش و عشرت و خود پرستی وارد میکنند؟ آیا این اتهامات در صبح تغیر وحشتبار سلطنت به بیانات بعد از کودتای کمونیستی در مورد شهید داود خان و بیانات کارمل فردای سرنگونی امین شباهت ندارد؟ دراولین اعلامیه کودتا چیان 7 ثور چنین آمده بود ” برای اولین بار در تاریخ افغانستان، آخرین باقیماندههای سلطنت، ظلم، استبداد و قدرت سلسله حکومت نادر خان به پایان رسیده و تمامی قدرتهای دولت در دست مردم افغانستان است.” ببرک کارمل در بیانیه خود که از خاک اتحاد شوروی پخش شد چنین اظهار کرد ” حکومت استبدادی، قاتل، خائن، دیکتاتوری و فاشیستی حافظ الله امین سرنگون شده است.”
قبل از ترجمه تحقیق در زندگی و اعترافات ایجنت برتانیا مصطفی ساگر یک قسمت دیگر از روایت علامه فیض محمد کاتب که دانشمند استاد کاظم نقل کرده اند تقدیم میدارم. نقطه مهم در این روایت تذکر از موضوع پرداخت پول بر تانیا است که در اعترافات مصطفی ساگر به شکلی به آن اشاره شده است : « مقارن این حال محمدابراهیم خان پیشخدمت باشی را [امیر] مأمور پشاور نمود که یک کرور وشصت لک کله دار[1.6ملیون کلدار] را که از چند سال نزد دولت انگلیس از عطیۀ سالانه خود آن دولت مانده و ویسرای کشورهند نوشته بود که کسی را فرستاده آن را اخذ و قبض نموده درجلال آباد حمل و نقل دهد، گرفته با خود حاضر حضور آورد…..و محمد ابراهیم خان آماده رفتن شده، ناگاه از مقدرات حضرت الهی که نخواست این مبلغ هنگفت واصل خزانه دولت شود، حضرت والا فسخ عزم و امر کرد که محمد ابراهیم خان تا مراجعت همایونی از لمقان[لغمان]متوقف بوده، این صد عراده نهال گل از پشاور جهت غرس نمودن درباغ سراج العمارت آورده، بعد که موکب سعادت کوکب باز گردید، با محمد ابراهیم خان همراه رفته، مبلغ مذکور را بیاورند[5].»
در سال 2009 یک محقق ترکی بنام صالح کیش تحقیقی را با استناد مدارک و منابع استخباراتی و قضایی ترکیه به نشر سپرده تحت عنوان مصطفی ساگر یک جاسوس برتانیای در جریان اشغال و استقلال ترکیه[6]. این اثر تحقیقی و مستند که منحیث یک تحقیق اکادیمیک نشر شده در مورد شرایط تاریخی ان زمان جنگ استقلال ملت ترکیه به رهبری مصطفی کمال آتاتورک و نقشه و دسایس برتانیا بر ضد ترک ها معلومات مستند عرضه کرده و عمدتا قضیه مصطفی ساگر که به جرم جاسوسی ودسیسه برای قتل مصطفی کمال آتاتورک دستگیر شد و بعد از محاکمه در استانبول اعدام شد به صوت مستند شرح داده است.
گرچه در گذشته اشاراتی در مورد نقش برتانیا و مصطفی ساگر در کتاب ها و تحلیل های واقعه قتل امیر حبیب الله خان وحود دارد ؛ به دلیل این که در این تحقیق مستند صالح کیش به صراحت و جزۀیات بیشتری عزضه کرده است ؛قسمت های مرتبط برای مطالعه و تحقیق علافمندان تاریخ و خاصتا واقعه قتل امیر حبیب الله خان مختصرا تقدیم میگردد. امید بر اینست که این معلومات منحیث وسیله تدقیق و تحقیق منطقی دانشمندان افغان قرار بگیرد.
صالح کیش نوشته است که مصطفی ساگر در شهر پیور در هند تحت تسلط برتانیامتولد شد. صالح کیش نوشته است که برتانیا عادت داشت هر سال یک تعداد شاگردان هندی را از اقصی نقاط هند انتخاب کرده و آنها را به برتاتیا ارسال میکردند تا به نیابت از دولت تحصیل کنند. مصطفی ساگر یکی از این انتخاب شده گان بود کن به برتانیا منتقل شد. او در یک مکتب خصوصی در یک شهر کوچک دراطراف لندن تحصیل کرد. او سخت کوشید تا برای امتحانات پوهنتون آکسفورد آماده شود، اما در نهایت به کالج لینکلن و پس فارغالتحصیلی از پوهنتون کمبریج فارغ تحصیل شد.
مصطفی ساگر، با دقت توسط استخبارات بریتانیایی تعلیم داده شد و به استناد مدارک یک فرد چندگانه، با تجربه و شجاع بود. به غیر از انگلیسی، ساگر به زبانهای عربی، فارسی، آلمانی و ترکی مسلط بود. به دلیل اینکه یک جاسوس حرفهای کامل بود، بریتانیاییها او را به طور خاص برای بسیاری از ماموریتهای مهم انتخاب میکردند و از جمله افراد زیاد این مصطفی ساگربود ، که برای استخبارات برتانیا سوگند یاد کرده بود، پس از تکمیل تحصیلات چهار ساله و دریافت دیپلم خود، به هند بازگشت.
مصطفی ساگر، پس از یک مدت خدمت کوتاه در هند، توسط استخبارات بریتانیایی به لندن فراخوانده شد. به دلیل وظایفی که به او اختصاص یافت، او به عنوان جاسوس نه تنها در سوئیس (محل اولیه مأموریت او در منافع بریتانیا) بلکه در جرمنی ، ایران، عراق، مصر، افغانستان و ترکیه نیز فعالیت جاسوسی انجام داد.
سوئیس در طول جنگ جهانی اول به دلیل موقعیت استراتژیک خود برای جمعآوری استخبارات درباره جرمنی و ترکیه، یکی از مهمترین مراکز جاسوسی در اروپا برای انگلیس بود. در این راستا مصطفی ساگر منجیث عمده ترین جاسوس به سوئیس و جرمنی اعزام شد. در سوئیس، ساگر با استفاده از نام مستعار سید علی بیگ، ارتباطات خود را با ترکها برقرار کرد و به خصوص هدف گذاری میکرد که با خریدن افراد و ارسال آنها به جرمنی و ترکیه، از اوضاع متشنج به نفع برتانیا کار میکرد.. یکی از افرادی که به این روش توسط مصطفی ساگر خریده شد، بکیر ساتیک بود،وی اهل استانبول بود که برای تحصیل به سوئیس آمده بود اما در شرایط دشواری قرار گرفته بود زمانی که پس از مدتی برایش از ترکیه پول ارسال نشد پس از ملاقات با بکیر ساتیک،ساگر او را متقاعد کرد که برای برتانیا کار کند و بکیر ساتیک به استانبول بازگشت. بکیر ساتیک، همزمان با نوشتن مقالات در استانبول برای ایجاد تنش بین افسران ترک و جرمنی عمل میکرد، و مصطفی ساگر را از طریق نامههای رمزگذاریشده از آخرین تحولات در استانبول باخبر میکرد.
یکی از وظایف دیگر مصطفی ساگر نظارت بر محصلین هندی درجرمنی بود. در اوایل سال 1912، یک محصل هندی که در جرمنی تحصیل میکرد، به قصد مخالفت با برتانیا، سوء قصدی را بر ضد والی برتانیا در پشاور ترتیب داد. پس از این واقعه، برتانیا شروع به تعقیب محصلین هندی کرد کرد که برای تحصیل از هند ارسال شده بودند، و این تعقیب برآن محصلینی که در جرمنی بودند تمرکز داشت، بخصوص در شهر هایدلبرگ که محصلین هندی در آنجا تجمع داشتند. مصطفی ساگر مأمور شد که در این زمینه فعالیتهای جاسوسی را انجام دهد و به عنوان یک محصل دکترای فلسفه نقش بازی کند. هنگامی که تشخیص داده شد که محصلین هندی در جرمنی تهدیدی برای انگلیس نمیشوند، وظیفه مصطفی ساگر در جرمنی خاتمه یافت.
پس از موفقیت انجام وظیفهاش در جرمنی ، مصطفی ساگر به وظیفه جدید خود در قنسولگری برتانیادر ایران فرستاده شد. در اینجا، او تلاش کرد همدردی و همراهی با برتانیا را از طریق روزنامه و دیگر فعالیت های استخباراتی تقویت کند و ائتلافهایی را برای حفاظت از منافع بریتانیا جلب کند. با این خدمات موفقانه، مصطفی ساگر از جمله محبوبترین و موفق ترین جاسوسان بریتانیا شد.
پس از اتمام ماموریتش در ایران و بازگشت به برتانیا، مصطفی ساگر به خاطر وظایفی که در سال ۱۹۱۳ انجام داده بود، پاداش داده شد. او به یک وظیفه جدید در وزارت خارجه برتانیابه عنوان رئیس دفتر شرق میانه منصوب شد که شامل ایران، افغانستان، هند و ترکیه بود. بعد از مدت کوتاهی به یک نقش جدید در دفتر استخبارات مرکزی برتانیا مقرر شد و مسئول ترکها در خارج از وطن، را به عهده گرفت. دگروال های ترکی صادق بیگ و سلحالدین بیگ از این دفتر استخبارات پول دریافت میکردند، برای بریتانیاییها کار میکردند. به دلیل مهارت مصطفی ساگر در زبانهای ترکی، عربی و فارسی به همراه خدمات موفق گذشته اش، انگلیس در نظر داشت وظایف جاسوسی را به او در منطقه خاورمیانه اختصاص دهد.
نقطه تحول دیگر در عملیات جاسوسی مصطفی ساگر، عملیات قتل امیر حبیب الله خان درافغانستان بوده است که وی بعد از افشا شدن در استانبول و دستگیری و بعد از تحقیقات به شراکت در این عملیات رسما اعتراف کرده است. مصدوطفی ساگر بعد از اعتراف به جاسوسی برای برتانیا و نقشه قتل مصطفی کمال اتاترک در مورد عملیا ت دیگر از جمله عملیات قتل امیر حبیب الله خان درافغانستان به مسنطقین و صاحب منصبان ترکیه در این مورد توضیح داده است. مصطفی ساگر توضیح داده است که وی با نام مستعار علی مستار به عنوان عضو کمیسیون سرحدی در امور پرداخت مطالبات افغانستان به افغانستان رفته بود. به اساس اظهارات رسمی ثبت شده در اعترافات مصطفی ساگر دگروال نلسون، یکی از مهمترین مقامات سازمان استخبارات بریتانیا در هندوستان، ریاست کمیسیون را برعهده داشت. هدف از این کمیسیون، مناظرت و جلوگیری از نزدیک شدن افغانستان به جرمنی یا با انعقاد یک توافق و پرداخت پول و یا در صورت لزوم، از بین بردن امیر افغان {که موجب پریشانی و بی اعتباری دولت برتانیا شده بود}. ساگر در اعترافات خود نوشته است که مبلغ 50,000 پوند بریتانیایی برای اجرای عملیات اختصاص داده شده بود. مصفی ساگر در اعترافات خود ذکر کرده که در این عملیات که وی و دیگر عناصر استخبارات برتانیا نقشه و اجراکردند شخصی بنام حیدر عمل کشتن امیر حبیب الله خان را انجام داده است. مصفی ساگر در اعترافات خود نوشته است که بعد از واقعه قتل امیر حبیب الله خان اعضای کمیسیون به شمول وی و دگروال نلسون تحت نظارت مقامات افغان قرار گفتند ولی به زودی با فشار دولت هند برتانوی توسط مقامات عالیرتبه امنیتی افغان رها گشتند و به هند بازگشتند .
باید در نظرداشت که بر اساس اسناد اعترافات مصطفی ساگر وی بعد از گذشتن چندین روز امتناع و پافشاری بر بیگناهی خودش بعد از مواجه شدن با اسناد و شواهد مجبور به اعتراف شده است و حقایق زنده گی وعملیات استخباراتی خودش را اعتراف کرده استو قسمت اعتراف در مورد قتل امیر حبیب الله خان یک قسمت محدود و ضمنی اعترافات پنداشته میشود. و در آن حالت حساس نه ترک های استقلال طلب تحت رهبری مصطفی کمال اتاترک و نه مصطفی ساگر که با اسناد و شواهد موثق محبوس بود کدام دلیل دیگر غیر از اعتراف به عملیات در اضافه کردن واقعه قتل امیر حبیب الله خان در این اعترافات نداشتند.
[1] BL, IORL, MSS Eur E265/55, Foreign and Political Department, Frontier Branch, Confidential A, Proceedings of
1917, Nos 54 – 131
[2] BL, IORL, MSS EurD613/3, Sir George Roos-‐Keppel Papers, George Roos-‐Keppel to Lord Hardinge, 13th March
1916
[3] The Late Amir Of Afghanistan (no date) UK parlaiment-Volume 33: debated on Thursday 27 February 1919 . Available at: https://hansard.parliament.uk/Lords/1919-02-27/debates/75c6c5de-d263-4ad8-8448-e7d1cf0bf9e8/TheLateAmirOfAfghanistan.
[4] Kazem, S.A. (no date) نگاهی مختصربهسقوط و عروجخانواده سردار یحیی خان, Afghangermanonline.
[5] Kazem, S.A. (no date) نگاهی مختصربهسقوط و عروجخانواده سردار یحیی خان, Afghangermanonline.
[6] Kis, S. (no date) A British Agent In Anatolia Between Occupation and Independence:Mustafa Sagir/İşgal ile İstiklal Arasında Anadolu’da bir İngiliz Casusu: Mustafa Sagir.
18 فبروری 2023
د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه
د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :
Support Dawat Media Center
If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320
Comments are closed.