چرا کتاب هنر افغانستان درعرصهٔ تاریخ را نوشتم؟ – بخش اول

حامد نوید 

0 1,180

   ۰۳/۰۸/۲۰۱۹         

 

چرا کتاب هنر افغانستان درعرصهٔ تاریخ را نوشتم؟

 

بخش اول

 

آثارهنری و چکامه های ادبی از نگاه تاریخ هنرعقاید، افکار و طرز دید جوامع انسانی را در مراحل مختلف زندگانی بشر شرح نموده و ما را با تراوشات اندیشه و خصایل عاطفی مدنیت های پار آشنا میسازد.هرجامعه و هرملتی دارای فرهنگ وثقافتیست و درسراسر جهان به مردمی بر نمیخوریم که ازخود عنعنات، رسوم و فرهنگی نداشته باشد. بدیهیست که حراست این ارزش ها برای بقای معنوی جوامع بشری و ملت ها امریست مهم و بس حیاتی. از اینرو در تمام کشور های جهان ازآبدات تاریخی و موزیم های ملی حراست جدی به عمل می آید.

 

من این کتاب را بخاطری مینگارم که در نتیجه درگیری های فکری ما افغانها به مسایل گوناگون از مدت زمانیست که حقوق فرهنگی افغانستان در سطح جهانی بصورت کل اغماض گردیده و کسی بدان توجه خاصی ندارد. از جانبی نظربه کم توجهی خود ما ازیکسو، ونوشته های عمویت گرایانه و سطحی نگرانهٔ برخی از پژوهشگران غربی ازسوی دیگر این سرزمین در دیدگاه بسی ازمردمان جهان تنها معبری بوده که دیگران فرهنگ آنرا رنگ بخشیده اند، و یا اینکه فراورده های هنری وفرهنگی آن بخشی از مدنیت های همجوار بوده است. درحالیکه حقیقت چنین نیست، بلکه برعکس خاک افغانستان کنونی مهد مدنیت های فرهیخته و شکوهمندی درمسیر زمانه ها بوده و مکاتب هنری و ادبی بدیعی درین سرزمین تولد یافته و به شگوفایی رسیده است. بدیهیست که طرزدید های چنین در مورد ثقافت و فرهنگ غنئ افغانستان یا ازروی بیخبریست و یا روی ملحظوات مشخصی سازماندهی میگردد؛ زیرا حقیقت امر اینست که سرزمین ما ازنگاه داشتن آثارهنری و ادبی سرشار از ابداعات ناب و منحصر به فرد میباشد. بطور مثال بلخ، غزنه و هرات از عهد شاهان سامانی و غزنوی تا عصر تیموریان هرات مهد شگوفایی ادبیات پُر باری بوده که آثار گرانبهای شعرای چون بوشکور بلخی، شهید بلخی، دقیقی و رابعه بلخی، عنصری، عسجدی، فرخی، مسعود سعد سلمان، سنایی غزنوی، خواجه عبدالله انصاری پیرهرات، حکیم ابوعلی سینا ی بلخی، مولانا جلال الدین بلخی، ابوریحان بیرونی، حکیم ابو نصر فارابی، ظهیر فاریابی، عبدالحی گردیزی و بسی بزرگان دیگر، فرهنگ آنرا با آثار نغزخود رنگ بخشیده اند؛ و اگر از عصر جامی و بهزاد هروی تا ظهور زینب هوتکی و عایشه درانی و از آندوره تاعصر ندیم کابلی، واصل کابلی وسخنسرایان وهنرمندان معاصر قلم برداریم و فهرستی تهیه بداریم تعداد بزرگان علم و ادب آنقدر در کشور ما زیاد است که درین مختصر نمیگنجد. مبرهن است که آثار بدیع وپُر محتوی این نخبگان ادب و دانش برگنجیه های فرهنگی وادبی ملل مشرق زمین افزده است.

بهمین ترتیب اگر به گذشته های دور نگاهی کنیم میبینیم که موجودیت آثار هنری وآبدات باستانی فراوان افغانستان، مربوط مدنیتهای پیش از اسلام وعصر اسلامی نهایت غنیست. آثار شکوهمند بامیان با وصف ویرانی پیکره های عظیم آن، معبد شکوهمند سرخ کوتل، نیایشگاه شکوهمند تخت رستم درسمنگان، استوپه های متعدد مس عینک، دیوارها و دژبندی های کهن بلخ و فراه، کاخ با عظمت لشکرگاه یا لشکری بازار، منار رفیع جام درغور ومناره های مصلای هرات، قلعه اختیارالدین (ارگ هرات)، دیوار های قدیم کابل، آثاره نری شهر غلغله و صدها آبدۀ تاریخی دیگر برخلاف آنچه را برخی از خاور شناسان با سطحی نگری از دیدگاه خود نگاشته اند ثابت میسازد. احصائیۀ دقیق باستانشناسی ثابت میگرداند که شمار ساحات حفریات تاریخی در افغانستان با وصف کوچکی مساحهٔ آن نهایت زیاد است، ازینجهت مکتبهای هنری وادبی شگوفا شده در جغرافیای فعلی کشور ما نه تنها معرف یک فرهنگ غنی و پیشرفته ا ند، بلکه به گواهی اسناد معتبر تاریخی دست آوردهای پُربار آن بر ارزشهای فرهنگی ممالک همجوار نیز افزوده است.

 آنچه ازنگاه تاریخ هنر و روابط فرهنگی اجتماعات انسانی اهمیت فراون دارد، همانا بررسی طرز دید و افکار یک جامعه در عرصۀ قرون و تجلی آن در آثار هنری آن میباشد. ازجانب دیگر، تشابهات هنری قابل ملاحظه در آثار کشف شده از شمال و جنوب سلسله جبال هندوکش مانند پیکره های کشف شده از بلخ و ننگرهار موجود است که از نگاه سبک شناسی تسلسل و تداوم فرهنگ خاصی را از شمال تا جنوب سلسله جبال هندوکش بازگو میکند.

 

   

راست: مجسمهٔ مرد باختری، محافظ معبد نوبهار بلخ، قرن دوم میلادی

چپ: پیکرهٔ شهریار ننگرهار حامی معبد هده، قرن دوم میلادی

 

شرایط میحطی، وضیعت طبیعی و اقلیم یک حوزۀ فرهنگی که در آن شیوه های هنری رشد مینماید و به شگوفایی میرسد در ارزیابی های علمی اهمیت فراوان دارد. ازینرو به عقیدهٔ اکثر باستانشناسان آبدات تاریخی افغانستان دارای شاخصه هاییست که انعکاس دهندهٔ شرایط خاص طبیعی و اقلیمی این خطهٔ کوهستانی میباشد. بطور مثال تشابهات شیوه های معماری باستانی باختری با حوزهٔ جنوبغرب افغانستان (هلمند، فراه و نیمروز) تداوم فرهنگی ای را بازگو میکند که زادهٔ شرایط اقلیمی این سرزمین است. طبیعتاً این امر بیانگر آمیزش تاریخی باشندگان این خطهٔ باستانی نیز  در درازای تاریخ میباشد. این مشترکات فرهگنئ هنوزهم با همان صلابت پارینه درحیات اجتماعی مردم افغانستان دوام دارد و از نگاه علم جامعه شناسی زمینۀ تحقیق و پژوهش بیشتر را درافغانستان میسر میگرداند.

 

 مطالعات دقیق وگسترده باستانشاسیArcheology  وانسان شناسیAnthropology  نشان دهندۀ این واقعیت تاریخیست که باشندگان این سرزمین پیوند های اقتصادی و تاریخی دیرینه دارند، بدین معنی که سلسله جبال هندو کش وکوه بابا، ستون فقرات فرهنگی آریانا ویجه یا (آریا نای کهن) را تشکیل میدا د و این کهساران پیوست بهم تا کنون همین نقش مهم را دارا هستند. درین رابطه پروفیسور پراد اوکتر سکیرویجو Prods Oktor Skjaervo   نارویجی، استاد یونیورستی هارورد به اساس مطالعات دامنه داریکه دریشت وسرود های گاتهای اوستا نموده موقعیت منطقی آریانا ویجه را دربین حوزه ایتومند (هلمند) و باختر(بلخ) دردامنه های کوه هندوکش وکوه بابا تعیین نموده است. این امر نمایانگرساختاراجتماعی و شرایط جغرافیایئ خاصی میباشد که در آن دست آورد های هنری باشنده گان آن ایجاد گردیده و پرورش یافته است. تکرار و تداوم شیوه های هنری کشف شده از بغلان، بگرام، کابل، لوگر و معبد هده درجلال آباد و آثار شکوهمند بامیان در ادوار پیش از اسلام این حقیقت را با وضاحت نشان میدهند.

 

 بهمین ترتیب آثار تاریخی ادوار اسلامی ازبلخ تا غزنه وغور و از کندهار و هیلمند تا هرات بیانگر این تسلسل و تداوم فرهنگیست. شرایط اقلیمی افغانستان تشابهات ساختمانی خاصی را به بار آورده که از نگاه علم سبک شناسی نهایت مهم و دلچسپ است. آثارهنری درحقیقت مانند آئینه گویایی اند که خصایل فرهنگی اجتماعات بشری را با پیرایگی و صداقت بازگو مینمایند. هنر پدیده ایست مبرا ازسلطه جویی های سیاسی ومنزه از تنگنظری های نژادی. ازینرو باید بررسی های هنری بیشتر برمعیار های علمی استوار باشد تا ارزیابی های انفسی متکی بر گرایشهای سیاسی.

 

 باکمال تأسف، ضربات مهلکی که در طی سالهای جنگ بر پیکر فرهنگ شکوهمند افغانستان وارد آمد کار تحقیق و پژوهش را در مورد یکتعداد زیادی از پدیده های هنری افغانستان دشوار تر میسازد، درین دورهٔ پر از دشواری های گوناگون یک تعداد از آثار بسیار ارزشمند یا کاملاً از بین رفتند و یا ناشیانه مورد تاراج قرار گرفتند. در جریان سالهای ۱۹۸۰، عناصر افراط گرا متشکل از دسته های عرب، پاکستانی و گروه های بنیادگرای افغان زیر نام دین مقدس اسلام، معبد عظیم بودایی هده جلال آباد را قسماً ویران نمودند و در دهۀ نود با دستیاری طالبان کاملاً منهدم ساختند این حقیقت برهمه روشن است که حکومات پاکستان و عربستان سعودی حامیان این گروهای افراطی در طی چند دههٔ اخیر بوده اند، اما در طول این مدت  به آثار بودایی  پاکستان در تکسیلا صدمه ای نرسید ودولت سعودی به نگهداری آثار هنری پیش از اسلام خویش مبالغ هنگفتی را مصرف نمود. آثارتاریخی پیش ازاسلام عربستان سعودی که دولت آن در تقویه بنیاد گرایی افراطی کوشاست، درطی سالهای اخیر درموزیم های معتبر جهان مانند موزیم برلین ولندن به نمایش گذاشته شد. بیشتر این پیکره ها ازمحلی بنام مداین صالح واقع درچار صد کیلومتری مدینه منوره می آیند، که درقرآن پاک منحیث مهد بت پرستی و جایگاهی نفرین شده یاد گردیده است. درحالیکه هر دو کشور پاکستان و عربستان سعودی در حفظ آثار باستانی قبل از اسلام خویش تلاش فراوان دارند، سوال درینجاست که چرا مجسمه های عظیم بامیان زیرعنوان تطبیق شریعت اسلامی توسط طالبان که ازسوی ایندو کشورحمایت وتمویل میگردیدند تخریب گردید ؟ مبرهن است که درینجا انگیزه های دیگری غیر از مسائل شرعی وجود دارد که زادهٔ شرایط سیاسی منطقه میباشد.

 

 

معبد بُت پرستی مداین صالح واقع در شمالغرب مدینهٔ منوره

و پیکره سنگی ازاصنام پیش ازاسلام عربستان سعودی در نمایشگاه لندن

 

بدیهیست که دریک کشورآسیب دیده ازجنگ، درعدم موجودیت یک دولت مسئول، دول ثالث نظربه پالیسی های مطروحه ومنافع سیاسی، فرهنگی و اقتصادی خویش میکوشند تا دران سرزمین احمال نفوذ کنند، اما اگر مردم یک کشور آگهی بیشتر درمورد پیشینه های تاریخی و ثقافتی خویش داشته باشند و قشر تحصیل کردهٔ آن درگیر اختلافات گوناگون سیاسی و منطقه گرایی نباشند؛ دول زیدخل نمیتوانند با سادگی دست آورد های ارزشمند آنکشور را مورد تهاجم قرار دهند و یا برآن مهر تصاحب بزنند. شاید اگر چنین آگهئ وجود میداشت، تخریب سیستماتیک میراث های فرهنگی افغانستان در دهۀ نود آغاز نمیگردید که انهدام معبد شکوهمند هده درولایت ننگرهار، تاراج آثار تاریخی موزیم کابل، یغمای پدیده های هنری گرانبهای آی خانم در ولایت تخار، چپاول گنجینه های ذیقیمت زرین میرزکه در ولایت پکتیا، تخریب منار چکری در ولایت کابل توسط قوماندانهای جهادی، تخریب تپه سردار در ولایت غزنی در زمان تسلط طالبان و مهمتر از همه تخریب پیکره های عظیم الجثة بودا در ولایت بامیان توسط طالبان، با این بی بند و باری عملی نمیگشت.

 

 معبد هده به اساس مطالعات بزرگترین دانشمندان و تاریخ نویسان جهان چون آلفرد فوشه Alfred Foucher  وپروفیسور برناردBernard  یکی از مهمترین مراکز فرهنگی جهان کهن درادوار پیش از اسلام بشمار میرفت. بنابر نتایج تحقیقاتی باستان شناسان، معبد هده جلال آباد سیرتاریخی گسترش هنرهلنستیک باختری را که درعهد شاهان کوشانی با فلسفۀ بودیزم درآمیخته بود، بسوی حوزۀ سند نشان میداد و نقطۀ اتصال پخش آئین بودایی میان هندوستان وسرزمین باستانی چین ازطریق خاک افغانستان بود. همچنان معبد بزرگ بامیان که در گره مرکزی  راه ابریشم قرار داشت از زمرۀ بزرگترین گذرگاه های تاریخی درقارۀ آسیا به شمار میرفت. ازمعبد باستانی هده بیش از ۲۵۰۰۰ مجسمه نهایت ظریف درجریان کاوشهای جداگانه کشف گردیده بود که شکوهمندی هنر قدیم افغانستان را در دورۀ کوشانیها (قرن دوم الی پنجم میلادی) نشان میداد. جای تأسف فراوان اینست که یکتعداد بیشماری از نوجوانان افغان دیگر معبد بینظیر هده را دیده نمیتوانند تا زیبایی های هنری آنرا ازدید گاه خود ارزیابی نمایند، همچنانیکه برای این نسل و نسل های آینده کشور، پیکره های بزرگ بامیان هم جزئی از افسانه ها خواهد بود.

درسده نزدهم برخی از آبدات تاریخی درهرات، قندهار، غزنه و کابل دراثر ضربات مدهش توپخانه در جرایان جنگهای افغان و انگلیس ویران گردید و در دهۀ هشتاد و نود میلادی، بازهم  حادثات تباه کن جنگ دوباره تکرار یافت. درین دوره آثار اعصار پیش از اسلام افغانستان، بخصوص آبدات تاریخی ایکه بر سرراه ابریشم قرار داشتند منهدم گریدند که نکته ایست قابل تأمل و توجه عمیق.

 

پیکره بودا  و هرکولیس از معبد هده قرن سوم میلادی که دیگر وجود ندارد

جنگهای دهۀ ۱۹۹۲تا ۲۰۰۲ برای آثار تاریخی افغانستان، دورۀ تباه کنی بود. تخریب آبدات تاریخی مهم عهد امانی مانند قصرهای شکوهمند دارالامان و تپۀ تاج بیگ، که یادگاردورۀ استرداد استقلال سیاسی افغانستان ازاستعمار برتانیه میباشند، ضربات محکمی بود که بر پیکر فرهنگ ملی افغانستان وارد آمد. درطی سالهای اخیر توقع میرفت تا گامهای مؤثری درمورد مرمت این میراث های مهم تاریخی برداشته شود، ولی با آنکه کمکهای فراوان جهانی به منظور بازسازی افغانستان به کشورسرازیر شد، توجه خاصی درین زمینه مبذول نگشت. گرچه اقداماتی درمورد احیای  مجدد موزیم ملی افغانستان انجام یافته، و از طرفی سازمان جهانی یونسکو و بنیاد فرهنگی «آغا خان فوندیشن» برخی ازساحات تاریخی افغانستان را تحت پوشش قرارداده اند، اما متأسفانه هنوزهم سرقت آثار تاریخی دوام دارد و آثار به سرقت رفتهٔ افغانستان در بازرار های خصوصی اروپا، جاپان و امریکا به فروش میرسند.

 

باقیدارد

 

 

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Leave A Reply