بعد از قهرمانی مسعود، مارشالی فهیم و دوستم، حال قهرمان شدن نجیب مطرح است

 ۱۵/۰۶/۲۰۲۰

  ظهور قهرمانان مجازی در افغانستان

بعد از قهرمانی مسعود، مارشالی فهیم و دوستم، حال قهرمان شدن نجیب مطرح است

 

نجیب هنگام عزیمت عساکر شکست خوردۀ شوروی از افغانستان

البته ملت مظلوم افغانستان هر روز با نو آوری های تلخ تر از زهر و تجارب عجیبی روبرو میگردند که پیش بینی آنها از باور شان بدور می باشد. اوراق تاریخ مشعر است که احمد شاه مسعود یکی از تنظیم های جهادی که بعد از مقاومت کوتاهی به مقابل عسکر شوروی در افغانستان، بزودی با امضای پروتوکول ها و قرار داد ها« مشهور ترین شان جبل سراج و خنجان می باشد» با آن ابر قدرت اشغالگر، با حفظ سالنگ ها و حمایت از پایپلین گاز، در حقیقت نه تنها کمک اعظمی به قوای نمبر چهل اتحاد شوروی رسانید، بلکه با آتش بسی که هرگز پایان نیافت، دامنۀ جنگ و بمباردمان های مهلک را در افغانستان به درازا کشانیده و طولانی ساخت. درین زمینه مناطقی مانند جنوب، جنوب غرب، جنوب و شرق و امثال آن صدمات مهلکی دیدند و هزاران قریه از نقشۀ جغرافیای جهان ناپدید گردیده و سکنۀ آنها یا کشته و زخمی شدند و یا با خواری و فقر آوارۀ سرزمین های اجنبی گردیدند.

در عصر خونین جنگ های کابل و حکمروایی برهان الدین ربانی و قوماندانی احمد شاه مسعود، آنچه روی انسانیت را سیاه نمود ذریعۀ تنظیم های جهادی بر ملت مظلوم و بی دفاع افغانستان نازل گردید که بد ترین آن جنگ های قدرت طلبی مسعود – حکمتیار بود که با راکت جنایات غیر قابل تصوری را مرتکب گردیدند. البته نمیتوان فاجعۀ خونین و بی سابقۀ « قتل عام افشار» را که قهرمان اصلی و مغز متفکر آن احمد شاه مسعود بود از یاد برد.

با چنین حقیقت مبرهنی، احمد شاه مسعود که حتی در زمان سلطۀ طالبان 1996-2001 با ناتوانی با جمیعت محدودی به کولاب پناهگزین شده بود، بعد از قتل مرموز وی به دست هم کیشانش، به همت همین حامد کرزی و فریب جامعۀ جهانی«؟!» به لقب قهرمانی نایل آمد.

بعد تر مارشال ساختن قسیم فهیم بدون طی نمودن سلسله مراتب قواعد و تعلیمات عسکری – از جانب حامد کرزی، علی الرغم سوابق سیاه جنایی وی در دستگاه جهنمی خاد و نقش علنی نامبرده در جریان جنگ های خانمانسوز شهر کابل و اشتراک در فاجعۀ غیر بشری «قتل عام افشار» که همه در راپور های حقوق بشر بین المللی، منجمله «کمیتۀ نظارت بر حقوق بشر» ملل متحد ثبت است. البته از همان آغاز شکست طالبان، چور و چپاول ملکیت های عامه و خصوصی، دارایی بانک ها و پول های زیر بنای اقتصادی و غیره کمک های خارجی ذریعۀ قسیم فهیم، همه زیر نظر حامد کرزی که وی را محافظ خویش میدانست، صورت گرفت.

حال با سنگ اندازی های 19 سال اخیر عبدالله عبدالله برای احراز  کرسی رهبری دولت و راه یافتن به ارگ که عملاً از هر شاخی سقوط نموده به شاخ دیگری آویخته، در تلاش قدرتمندی گاهی با این دوست بوده و روز دیگر دشمن گشته است، با نهایت ناباوری، رقیب و خصم دیرینه را که در سال های اخیر به اعمال غیر مدنی و جرائم و اتهامات علنی سخت آلوده می باشد، به لقب قهرمانی کاندید نموده است. عبدالرشید دوستم چهرۀ نهایت شناخته شده از همان عصر جنگ های داخلی به قصاوت قلبی، جنایات ضد بشری، هتک حرمت به طبقۀ اناث مظلوم و ده ها فقره اعمالی متهم بوده که نه تنها در قوانین داخلی بلکه در مقررات بین المللی هم منسوخ و جداً علیه مواد مندرجۀ «اعلامیۀ حقوق بشر» تلقی میگردد. آشکاراست که در پهلوی سابقۀ بیشتر از سی سال جنایات بکر و نهایت غیر انسانی ای که هر گوشۀ آن تخلفات میتواند در لست «جنایات علیه بشریت» نقش بسته و مستوجب اشد مجازات از جانب محاکم بین المللی منجمله «محکمۀ هاگ و محکمۀ بین المللی جنایات بر علیه بشریت یا – ICC» باشد. اینکه در پهلوی توقعات همیشگی و بلند پروازی های عبدالله عبدالله چگونه به مثابۀ از آب گل آلود، ماهی گرفتن، مفکورۀ حیرت آور قهرمان سازی رشید دوستم پلان گردیده است، شاید تعهدیست که در مسابقات انتخابات پارلمانی بین طرفین برای ایتفاده جویی ها حفظ منافع شان صورت گرفته است.

مشاهده گردید که ماه ها بعد از ختم انتخابات کش و گیر های بیخردانه ولی همیشگی عبدالله عبدالله با تقسیم و ترکۀ علنی قدرت دوام نمود که صدمات زیاد اقتصادی، اجتماعی و عدم ثبات سیاسی را بار آورد، بالاخره در زمرۀ کسب این امتیاز و آن صلاحیت، رشید دوستم هم قانوناً به عوض جلب محکمه، از قضاء «باید» مارشال اردوی افغانستان میگردید! بازهم با کدام سلسلۀ مراتب و قواعد و دسپلین سخت و متداوم عسکری؟ با موجودیت هیچکدام!

 

 

یقین هموطنان از مدتی مشاهده نموده و متوجه شده اند که با جامه بدل نمودن اعضاء و پیروان جمهوری دیموکراتیک خلق که سالها حتی به پناه گزینی به خوان خیرات ممالک غرب، در مخفی گاها و زیر بوته ها با خفت و ترس شب و روز سپری میکردند، از چندی به اینطرف پناهگاها را ترک نموده و نه تنها دیگر منکر عقیده و مسلک قدیم نیستند، بلکه با شتارت از عصر خونین اشغال وطن با انکار از جنایات و فجایعی که در حق ملت افغانستان عارض گردیدند، به افتخار یاد آور میگردند. این مسخ شدگان حتی از آن روزگاران خون و آتش که در پهلوی ملیون ها کشته، ملیون های دیگر بعد از چهار دهه تا الآن در حال ترک وطن و سرگردان جهان آوارگی گشته اند، با عمال سخیف آن به افتخار یاد میکنند که جای شرمساری و خفت است.

به ارتباط به استدلال بالا، مدتیست که با ترسیم تصویری کاملاً مجازی و غیر واقعی از داکتر نجیب الله معروف به «قصاب کابل» که با داشتن مقام یک طبیبی که از بودجۀ دولت نادار افغانستان تحصیل نموده بود، یکبار استفادۀ عملی و یا خدمتی به مردم محتاج کشور خویش نکرد، پلان است که علی الرغم گذشتۀ نهایت سیاه، خونین و لکه دار، ذریعۀ پیروان و فامیل وی به مقام « قهرمانی» مجازی صعود نماید. پناه بر خدا!

 مختصراً بیان میگردد که نجیب الله که از پوهنتون کابل فارغ گشته بود، بزودی به حزب پرچم که از جانب سفارت شوروی در کابل تمویل و اداره میگردید، جذب میگردد و تربیت آن گروه خاک فروشان را اختیار مینماید. بعد از کودتای منحوس ثور، نجیب به پوست های مختلفه از جانب شوروی مقرر میشود و با صداقت به آن رژیم سفاک همگام میگردد. در زمان حکمروایی حفیظ الله امین، مدتی را نجیب طور جلای وطن به تهران مقرر میگردد و درست به وقت مساعد«!» آغاز اشغال بیشرمانۀ سرزمین زیبای ملت افغان از جانب ابر قدرت مخوف شوروی به سردمداری ببرک کارمل، برای همراهی با وی، به وطن اشغال شده باز میگردد!!

 

درینجا صرف روشنی مختصری بر چگونگی فطرت ذاتی نجیب الله از ســطور گــرد آوری شدۀ هــموطنی به نام

«محمد یوسف عارف – وارسته»، نقل مینمایم:

“ داکتر نجیب یکی از قسی القلب ترین و جنایتکار ترین رهبران احزاب خلق و پرچم میباشد که در دوران پوهنتون به نجیب گاو شهرت داشته اما بعدها روسها و همکارانش از او بنام چوچه سگ و روباه بویناک یاد نموده اند. داکتر نجیب هم یکی از جاسوسان کی جی بی با نام مستعار “پوتومک” است که در هنگام تجاوز قوای شوروی با نیروهای اشغال گر اردوی سرخ یکجا با کارمل و مزدوران دیگر روسها وارد افغانستان گردیده و بسمت ریاست خاد برگزیده شده است. او در دوران کار خود در ریاست خاد که بعداً به وزارت امنیت دولتی ارتقاء میکند بحدی در قتل و کشتار مردم افغانستان افراط میکند که تنها به امضاء و امر شخص خودش حدود 90 هزار نفر از مردم بیگناه افغانستان دستگیر، زندانی و کشته میشوند ( جنگ قدرت ، 364). به پاس قدردانی از همین کشتار ها و جنایات و خونخوارگی های داکتر نجیب است که اداره کاجی بی در شوروی در زمان ریاست اندروپوف برای او مدال طلا اعطا مینماید. مدالی که به پاس کشتار های بی رحمانه هموطنانش برایش داده میشود. نجیب معتمد ترین جاسوس کی جی بی بود و به همین علت ابتدا به ریاست خاد و بعدا بعنوان رئیس جمهور انتخاب گردید.

نجیب که هنگام بعهده داشتن ریاست خاد مسئول قتل هزاران انسان بیگناه در افغانستان بود و درست مثل ببرک سوار بر تانک های روسی وارد افغانستان گردیده بود با پوشیدن نقاب صلح تلاشهای فراوانی را بخرج داد تا در صفوف جهاد و مقاومت رخنه و بی اتفاقی ایجاد نماید. به این منظور او با تاسیس شئون اسلامی، اعلام مشی مصالحه ملی و نصب چهره های جدید کوشش های زیادی بعمل آورد تا ذهنیت مردم افغانستان را در مورد خود و تجاوز روسها عوض نماید که کوچکترین نتیجه را هم حاصل ننمود”.

 

نجیب با جمعی از عساکر شوروی و افغان

چند روز قبل در مطبوعات شایع شد که خانم «فتانه نجیب» همسر نجیب الله که مقیم هندوستان است، ادعا دارد که از چگونگی دستگیری و قتل شوهر معلومات حاصل نماید چون همسرش یک شخصیت برجسته و مهم تأریخ کشورش بوده است. اینجانب زمانیکه این خبر را مطالعه نمودم به جرأت این خانم که چون نجیب ذریعۀ طالبان عصر حجر کشته شده و به زعم وی، حال از چنان شخصیتی قهرمانی باید ساخته شود، آفرین گفتم و یادم آمد که در سال های 70 میلادی، شبی در منزل دوستی در میکروریان مهمان بودیم که خانم فتانه نجیب هم تشریف داشت. مدتی نگذشت که موتر والگای سیاهی با پلیت دیپلوماتیک سفارت شوروی در کابل، مقابل در ورودی ایستاد و موتر ران همین نجیب را با جسۀ بزرگ وی که کاملاً نشه بود به مشکل از روی زینه به عمارت رسانید و متعاقباً از موتر کریتی از ودکای روسی را به دهلیز منزل آورد.

به قرار اسناد و مدارک منتشر شدۀ معتبر انترنتی، نجیب که یکی از اعضای مهم حزب دیموکراتیک خلق از شاخۀ پرچم و بسیار به ببرک کارمل نزدیک بود، تا اخیر مورد حمایت و نزدیک به اولیای امور اتحاد شوروی و تربیت یافتۀ صادق و مورد اعتماد آنان محسوب میگردید. برای معرفی نحوۀ دولت نجیب که از سال 19۸۹ الی 19۹۲ دوام نمود، تبصرۀ مطبوعات چنین است: در عصر ریاست نجیب الله در دستگاه خاد، آن تشکیل که نسخه بدل یکی از وحشتناک ترین مرکز جاسوسی جهان، یعنی کی جی بی شمرده میشد، هم چنان به ذات خود مخوفترین مرکز شکنجه و کشتار دولتی شناخته شده است. اینهم سطوری از معلومات انترنتی:

 

. During Karmal’s rule, Najibullah became head of the KHAD, the Afghan equivalent of the

 Soviet KGB. He was a member of the Parcham faction led by Karmal. During Najibullah’s tenure as KHAD head, it became one of the most brutally efficient governmental organs. Because of this, he gained the attention of several leading Soviet officials, such as Yuri Andropov, Dmitriy Ustinov and Boris Ponomarev.In 1981 Najibullah was appointed to the PDPA Politburo.

 

انسان های سادیک و قسی القلب که از شکنجۀ دیگران به قناعت و آسایش فکری میرسند، اقدام به آزار و عذاب بیگناهان را علاقمندند خود اجراء نمایند؛ چنانچه بیشمار داستان های اینکه نجیب همیشه در ایام «ریاست خاد»، خودش هموطنان بی دفاع را با لگد و یا شکستاندن گردن آنان «ببخشید، چون یکه تازی زن و فرزند نجیب دیگر از تحمل ملت افغانستان بیرون است» به قتل میرسانید که از شهود عینی زیادی شنیده شده است و همین روش جنایی استثنایی در حقیقت نامبرده را ملقب به «قصاب کابل» نموده است. زهی افتخار بزرگ!

صدیق راهی برادر نجیب او را به بیریا رئیس دستگاه استخباراتی شوروی در زمان استالین که به جلاد مشهور است مقایسه نموده و میگوید: ” نجیب مثل بیریا خونخوار است. او حکم توقیف و قتل 90000 افغان بیگناه را امضا کرده است” (جنگ قدرت ، 364). از یاد داشت های آقای محمد یوسف، عارف وارسته.

به دستور ولینعمت بزرگ اجنبی، نجیب الله بعد از سپری نمودن و فعالیت جدی در روزگاران خون و آتش اشغال افغانستان که از زمین و هوا بر ملت بیدفاع وی بم و راکت می بارید، بالاخره در سال۱۹۸۹ نجیب الله به سمت رئیس دولت جمهوری سوسیالیستی افغانستان عز تقرر«!» حاصل مینماید و از جانب شوروی حمایت و تقویه میگردد. درین دوره چون عملاً یازده سال بی دینی و ظلم و تعدی و کشتار در حق یک ملت غیور و وفادار به خاک و وطن، منجر به ناکامی و شکست آن ابر قدرت گردیده بود، لاجرم شوروی ای در حال پاشان شدن، به جانشینی ببرک، نجیب را با نقاب و قیافۀ «بدلی» بروی صحنه آورد. نامبرده نقاب تزویر بر روی کشید و به مساجد رفته نماز به جا آورد و قرآن در بغل گرفت، از افغانان فراری دعوت مراجعت به کشور را درخواست نمود، حتی یک کابینۀ تصفیه شده از کمونیستان وطنی و حزبی به نام «وطن» هم تشکیل نمود و قانون اساسی 1990 را به میان آورد……نه بدین شوری ای شور، نه بدان بی نمکی. ولی صد البته که مردم افغانستان فریب خدعه و تزویر وی را نخورده و همه اعمال حزبی، اشغال وطن و جنایات خاد را بیاد آوردند و با تمام کوشش های نجیب، پلان های وی برای یک «مصالحۀ ملی» به جایی نرسید و عملاً با خاک برابر گردید، مخصوصاً که بعد از شکست فاحش و خفتبار اتحاد شوروی ذریعۀ مجاهدین واقعی و سر به کف افغان و نوعی افلاس اقتصادی با نا کامی مطلق آندولت، پلان خروج عساکر اشغالگر از سرزمین مقدس افغانستان طرح گردید. در سال 1991 کمک های مالی و عسکری ولینعمت هم متوقف گردید که این ضربه نجیب ناکام را به استعفاء از مقام دولت منقرض گشته مجبور ساخت. در آغاز هجوم تنظیم های جهادی، جون پلان فرار به هند در میدان طیاره ناکام شد، لاجرم نجیب در عمارت ملل متحد در شهر نو کابل پناهگزین گردید. در مدت چهار سال وی از جانب احمد شاه مسعود برای نجات دعوت شد که نپذیرفت. بالاخره در سال 1996 با تسلط طالبان عصر حجر و شکست حکومت ربانی – مسعود، نجیب الله ذریعۀ آن گروه به قتل رسید.

حال، این بود مختصری از تأریخ افغانستان عزیز و ملت نهایت آواره و مظلوم آن که با اعمال سخیف از افغانیت برگشتگان وطنی آن خاک مقدس و مردم شریف آن به مصائب انجام نا پذیر تا ایندم مبتلا گردیدند.

درین روز ها به سلسلۀ جامه بدل نمودن کمونیستان وطنی در هر گوشه و کنار، فامیل نجیب هم در حال نمک پاشیدن بر چشم ملت افغانستان و شستشوی مغزی مردمی هستند که خود شهود عینی همه جریانات خونین وطن خویش بوده اند. خانم «فتانه نجیب» که ادعای تحقیقت و بازخواست جریان حبس و کشتن همسرش را دارد چندی قبل پا پیش گذاشت و در صفحات مطبوعات ظاهر گردید. چند روز قبل هم «مسکا نجیب» یکی از دختران نجیب که یقین جوان تعلیم یافته ای هست، با آگاهی از اوراق تأریخ و جریانات فعالیت های پدر، از نجیب الله خاد، قهرمانی میسازد که ادعا های نامبرده با هیچ سطری از تأریخ واقعی حیات آن دست پروردۀ کی جی بی سازش ندارد.

اینهم شمه ای از آن جریان: گویا اشرف غنی در تبصره ای اظهار داشته که نجیب الله که با مجاهدین مذاکره نمود، از استعفای خویش اطلاع نمیداد. این گفتۀ رئیس جمهور افغانستان سؤال بر انگیز است چون بهر حال دوام اقتدار اعضای جمهوریت دیموکراتیک خلق متعلق یه مسکو، بعد از شکست شوروی، از امکان بدور بود. اما گفته میشود که « مسکا نجیب» به گفتار اشرف غنی عکس العمل ی بدین طریق نشان میدهد:

مسکا نجیب در صفحهٔ فیسبوک خود نگاشته است: “رییس جمهور غنی، جنگ در افغانستان یک پروژه فلمی ۲۰ ساله نیست. به هر صورت ، هر فلم را پایانی است. تکبر یک خودخواهى ناسالم است که نیاز به مرمت دارد، آقای رییس جمهور، آن تبسم تان در پایان مصاحبه به رهبر در مقام شما بسیار غیر ضروری است. تنها افغانها ملی گرایی و نیات صلح نجیب الله را درک می‌ کنند. مطمن نیستم که شما یکی از آنان باشید. “

به تفسیری، اگر آنچه را نجیب از آغاز فعالیت در حزب پرچم تا سقوط نامبرده باچنان مظالم و قتل و قتال وسیع، قبل از حکومت تنظیم ها در حق ملت افغان و سرزمین شان با همدستی همگامان خویش و سرسپردگی به اتحاد شوروی منجمله اشغال مادر وطن، مرتکب گردید، بدون شک که اشرف غنی نمیتواند مانند نجیب و گروه وی باشد. اینروز ها استعمال وسیع کلمات ملی گرا و نیات صلح هم که حتی ذریعۀ فرزند شخصیت مطرحی چون نجیب الله بیدریغ استعمال میگردد، میتواند مفهوم خود را بکلی از دست بدهد، که داده است!!

منظور این نیست که نباید رویداد ها و وقایع کشور از دید و دسترس مردم و نسل های کشور پنهان بماند، ولی عجیب است که فامیل نجیب با چنین تظاهر خویش، سبب میگردند تا اوراق تأریخ از هر گوشه و هر منبعی ای آشکار گردد و شخصیت واقعی این افغان مسخ گشته را بازهم هویدا بسازد. آیا اینها که درین 28 سال در پشت پرده قرار داشتند، چنین حقیقت تلخی را نمیدانند؟!

 

پایان