چرا این همه مردان سفید پوست اینقدر عصبانی اند؟

 نویسندهSteven M. Gillon: ترجمه: میرعبدالرحیم عزیز

723

7/5/2021

نیم قرن اخیر مزایای مردان سفید پوست  را کاهش داده  و آنها را آشفته ساخته است

نوت: خواندن این مضمون را که در ماه آگست سال 2017 در اخبار واشنگتن پوست نشر گردیده بود و بر حسب تصادف چند روز قبل به آن برخوردم،  برای هم میهنان جداً سفارش می کنم. این مقاله مبنای بحران سیاسی  و اجتماعی کنونی امریکا را ترسیم می کند.

چرا ملی گرایان سفید پوست به شارلوتزویل راهپیمائی کردند؟ دهه ها سال تراکم خشم در میان مردان سفید پوست.

چه چیزی ملی گرایان سفید پوست را تشجیع کرد تا جسورانه  از طریق یک شهر تحصیلی خواب آلود راهپیمائی کنند و سپس عیله  معترضین با خشونت حمله نمایند؟ این سوالی است که دو هفته پس از شارلوتزویل در ذهن امریکائی ها باقی مانده است.

اگرچه نیروها متعددی برای خلق این حوادث دلخراش وارد عمل شدند، اما بحران هویت سفید آنها را بیشتر تحریک نمود. بیش از نیم قرن، اقلیت ها، زنان و مهاجران در رقابت علیه سلسله مراتب و موقف اقتصادی، سیاسی و حقوقی یک عده مردمی برخاستند که قرن ها به نفع مردان سفید پوست بود. تلاش آنها عکس العمل سفید  را همراه داشت که پس از انتخاب باراک اوباما در سال 2008 آشکارا آغاز گردید.

دونالد ترمپ از این عصبانیت بهره برداری نموده  و آن را به سود سیاسی خود بکار برد.  پیوند بین ترمپ و پیروان سفید پوست وی نه بر مبنای سیاست،

 بلکه بر اساس شکایت است. هر دوی آنها تغییرات فرهنگی در نیم قرن گذشته را رد می کنند و شعار “ترمپ امریکا را بار دیگر بزرگ می سازد”  نشان دهندۀ قصد او برای زدودن آنهاست. هفتۀ گذشته در ققنوس، او تعداد عظیم مخاطبان سفید پوست خود را به عنوان “مالیات دهندگان صادق، سخت کوش… امریکائی هائی که ملت ما را دوست دارند، از قوانین ما اطاعت می کنند و از مردم ما مراقبت می کنند”، تمجید کرد. وی هشدار داد که رسانه های منفور در تلاشند که “تاریخ و میراث ما را از بین ببرند” که این خود بیشتر شعله های نارضایتی سفید را دامن زد.

پنج دهۀ گذشته به مردان سفید پوست و دگرجنسگرائی (علاقمند به جنس مخالف و عکس هم جنس گرائی) که اکثریت قریب به اتفاق کسانی را که به شارلوتزویل حمله کردند، تشکیل داد  و از جنبش ملی گرای سفید پوستان حمایت می کنند، التفات نشان نداده است. تا دهۀ 1960 مردان سفید پوست بدون هیچ مشکلی بر هرم فرهنگی و اقتصادی ایالات متحده تکیه زده بودند. آنها مجبور نبودند در محل کار با زنان یا افریقائی های امریکائی (سیاه ها) رقابت کنند و از قوانین و آداب و رسومی که موقعیت ممتاز آنها را حفظ میکرد، بهره مند بودند. آنها نه تنها بر محل کار حاکم شدند، بلکه بر سیاست امریکا تسلط داشتند و عملاً از صلاحیت بدون رقابت در منزل استفاده می کردند.

همزمان، ترکیبی از رونق بی سابقه و جنبش کار جسمانی، مشاغل پردرآمد را در کارخانه های بزرگ تولیدی با مزایای سخاوتمندانه فراهم کرد. (البته بسیاری از سفید پوستانی وجود داشتند که فاقد شغل با کیفیت بودند و همچنان با فقر مبارزه می کردند، اما در مقایسه با سایر گروه ها، مردان سفید پوست واضحاً از مزایائی برخوردار بودند) سپس دنیای آنها منفجر شد. امریکائی های افریقائی تبار، که نمی خواهند میراث جیم کرو را بپذیرند، با ساختار قدرت سفید در جنوب روبرو شدند. آنها با کمک متحدان لیبرال، کانگرس را به تصویب دو بخش عمده از قانون مدنی که تبعیض قانونی را غیرقانونی اعلام کرد، تحت فشار قرار دادند. فمینیست ها با الهام از این موفقیت ها قوانینی را به مبارزه طلبیدند که آنها را محدود به نقش های سنتی در حوزۀ خصوصی میکرد. آنها این عقیده را که زنان نمی توانند وکیل، داکتر و رهبر شرکت ها باشند، شکستند و روشن ساختند که آنها راضی نیستند که صرف مطیع و خدمت گذار در خانه باشند. بعداً جامعۀ هم جنس گرایان به آنها پیوست که تقاضای حق مساوی داشتند و برداشت های سنتی از جنس و تمایلات جنسی را زیر سوال می بردند.

در جریان اعتراضات به تجمع “ملی گرایان” سفیدپوست در شارلوتزویل در 12 آگست، یک نفر کشته و 19 نفر زخمی شدند.

اما بزرگترین تهدید برای سلطۀ مردان سفید پوست مهاجرت بوده است. قانون مهاجرت در سال 1965، که “اتحاد خانواده” را به عنوان محور سیاست مهاجرت کشور قرار داد، افزایش چشمگیری در تعداد افرادی که به ایالات متحده می آیند ایجاد کرد. طبق مرکز تحقیقات پیو، مهاجران و فرزندان آنها که در ایالات متحده متولد شده اند 55 درصد رشد جمعیت از سال  1965 به بعد را تشکیل می دهند. مهاجران که 5 درصد از جمعیت را در سال 1965 تشکیل دادند، امروز به 14 درصد رسیده اند.

این قانون همچنان نمونۀ های مهاجرت را به طور اساسی تغییر داده است. بعد از سال 1965، اکثریت قریب به اتفاق مهاجران جدید از آسیا، افریقا و امریکای لاتین آمدند. بسیاری از سفید پوستان این مهاجران را تهدیدی علیه “فرهنگ مشترک” امریکا می دانند – فرهنگی که سفیدپوستان ایجاد کردند. از دیدگاه آنها، مهاجران اخیر به جای جذب فرهنگ امریکائی، سیاست هویتی جدیدی ایجاد کرده اند که تفاوت های فرهنگی را جشن می گیرد و ارزش های مشترک را رد می نماید.

از آغاز دهۀ 1960، بسیاری از مردان سفید پوست تغییرات ایجاد شده توسط جنبش های مدافع حقوق و افزایش مهاجرت را نه به عنوان اعمار جامعۀ عادلانه تر، متنوع تر و اصلاح اشتباهات گذشته، بلکه حملۀ مستقیم به آنها و ارزش های آنها دانستند. در پاسخ، آنها در مخالفت با سیاست های طراحی شده برای ارتقای تنوع،  از خدمات سرویس های مکتب  ګرفته تا اقدامات مثبت و آموزش دو زبانه و حقوق همجنس گرایان، بسیج گردیدند. شکایت، اهداف این گروه را مشخص کرد. آنها در مورد عملکرد شرکتها و مکاتبی که در تلاش برای دستیابی به تنوع بیشتر اقلیت های کمتر واجد شرایط را ترجیح می دهند، غضب خود را تبارز دادند. آنها در برابر دانشمندان لیبرال که می خواهند با تأکید بر چند فرهنگ گرائی و تجلیل از سهم اقلیت ها ضمن تحریف و به حداقل رساندن دستاوردهای مردان سفید پوست، آنها را از کتاب تاریخ پاک کنند، مبارزه کرده اند.

تغییرات اقتصادی از دهۀ 1970  به بعد، باعث افزایش این نگرانی ها شده است. کاهش تولید و نفوذ اتحادیه های کارگری به این معنی است که بسیاری از مردان طبقۀ کارگر مسیر سنتی برای زندگی بهتر را مسدود دانسته اند. طی دو دهۀ گذشته، بخش اطلاعات، آدم های ماشینی و نه مهاجران را به تهدیدی جدی برای کارگران کارخانه تبدیل کرده است – تمایزی که توسط ترمپ با نیرنگ در مورد کار ارزان در مکسیکو و معاملات تجارتی “وحشتناک” فراموش گردید.

تحصیلات همیشه راهی برای پیشرفت اجتماعی و اقتصادی در ایالات متحده بوده است، اما این دروازه به غیر از افراد ثروتمند به روی همه بسته است. در سال 1974، حد اوسط پول  تحصیل  سالانه در یک کالج خصوصی 4 ساله طور متناسب معادل 2000 دلار میشد که با توجه به نرخ تورم در سال 2017 کمی بیش از 10 هزار دلار برابر بود. امروز، هر چند که مصارف تحصیل در یک کالج  خصوصی تقریباً 31000 دلار است. مصارف تحصیل به همین ترتیب در یونیورستی های دولتی نیز افزایش یافته است. و سپس یک مسئله سریع نابرابری درآمد وجود دارد که بنیان رویای امریکائی را تهدید می کند. بین سالهای 1993 و 2016 ، درآمد 1 درصد از ثروتمندان 94.5 درصد رشد داشته است، در حالیکه 90 درصد پائین تنها 14.3 درصد افزایش داشته است. در سال 1965، دستمزد یک رئیس عامل تقریباً 20 برابر یک کارگر معمولی بود. تا سال 2011 ، روسای عامل 383 برابر بیشتر از ​​کارگر متوسط درآمد داشته اند.

موضوع عمده در اینجا برداشت وضع نا مناسب است. این تغییرات اقتصادی تقریباً بر همه گروه های جمعیتی این کشور تأثیر گذاشته است. در حقیقت، گروه های دیگر سختی بیشتری را  نسبت به مردان سفید پوست متحمل شده اند. اما طی چند دهۀ گذشته، مردان سفید پوست بزرگترین ضربه روانی را تجربه کرده اند. آنها سخت تلاش کردند تا رویای امریکائی را تحقق بخشند و به آنها گفته شد که موفقیت آنها نتیجه “امتیاز سفید” است. لاکن آنها هرگز احساس داشتن چنین امتیاز را نکردند.

بد تر از این، آنها با یک تغییر فضای پارتیزانی مواجه شده اند. در حالیکه کارگران سفید پوست به عنوان پایگاه ائتلاف  معاملۀ جدید (New Deal) تقدیر می شدند، از دهۀ 1970، حزب دموکراتیک نوین تمرکز خود را بر سیاست هویت معطوف کرده و جنبش های مورد نفرت مردان سفید پوست را پذیرفته است. از دیدگاه آنها، لیبرال ها این گروه را رها كرده و بیشتر علاقه مند به تجلیل تنوع و مبارزه با مشکلات  اقتصادی اند که  اقلیت ها به آن مواجه بوده تا پاسخ دادن به نابسامانی  اقتصادی آنها و محافظت از ارزش های امریكائی. اگرچه آنها مزایای زیادی از دولت دریافت می كنند، اما به چنین چیزی آنطور نظر نمی اندازند.  از نگاه آنها، دستمزد شان رو به کاهش بوده و مشاغل آنها در حال ناپدید شدن است و با  وجود  این، دموکرات ها می خواهند برای حمایت از اقلیت های کمتر مستحق، مقدار روزافزون از پول سخت بدست آورده شدۀ آنها را بگیرند.

مردان سفیدپوست اعتقاد داشتند، فرهنگ امریکائی که آنها شکل دادند و موسساتی را  که اداره کردند، منصفانه و سالم بوده که موفقیت  های ما را تثبیت نمود. آنها دلیل اندکی برای تغییر جامعه ای دیدند که به این خوبی به آنها خدمت کرده است. اما اکنون آنها می بینند که سیستم ارزشی شان از هر جهت مورد حمله قرار می گیرد.  آنها مطمئن نیستند که چه می توانند بگویند بدون اینکه تاپۀ  نژاد پرستی یا جنسیت طلبی را پذیرا شوند. بسیاری از آنها با پذیرش اختلاطی از کینه و قربانی شدن به این مشکل پاسخ داده اند.

طبق نظر مایکل کیمل، جامعه شناس، آنچه که طبقه کارگر سفید پوست را متحد می کند، احساس “استحقاق حق” است. نظرسنجی ها نشان می دهد که بیش از هر گروه دیگر، سفید پوستان تحصیل کردۀ غیر لیسانس احساس می کنند که توسط دولت رها شده اند، هراس دارند که زندگی فرزندان شان از زندگی آنها بدتر شود، بناً به  مهاجران کینه توزی نموده و  متقاعد شده اند که تنوع نژادی و قومی رو به رشد کشور آنها را به سمت حاشیۀ جامعه میراند. همانطور که ملت در شارلوتزویل شاهد بود، تعداد انگشت شماری از این مردان سفید پوست عصبانی به جنبش های حاشیه ئی پیوسته اند که آشکارا از خشونت دفاع می کنند و برتری سفیدها را تبلیغ می نمایند. اما آنها اقلیت کوچکی هستند. با وجود این، میلیون ها مرد سفید پوست دیگر نیز همین خشم را احساس می کنند، اما از ارتباط با گروه های افراطی امتناع می ورزند و امید دارند که احزاب سنتی – و رسانه های جریان اصلی – شکایات آنها را بپذیرند. بنابراین ملت چگونه باید به درخواست های آنها پاسخ دهد؟

ما باید صریحاً سخنان پر از نفرت و تکتیک های خشونت آمیز نیونازی ها و گروه های برتری طلب سفید را محکوم کنیم. برای دلجوئی از این گروه ها هیچ مصالحه و تلاشی صورت نگیرد. آنها باید مضمحل شوند.

لاکن ما همچنان باید شرایط زیربنائی را که به کینه مردان سفید پوست دامن می زند، برطرف کنیم. این به معنای بحث متعادل درمورد مهاجرت است که از سهمگیری وسیع و مثبت  مهاجران در کشور ما قدردانی می کند در حالیکه محدودیت های روشن و منصفانه ای هم در مورد تعداد افراد غرض ورود به ایالات متحده ایجاد می نماید. این به معنای افزایش چشمگیر هزینه های فدرال در زیرساخت ها و آموزش و پرورش برای خلق  مشاغل  پایدار در حال حاضر و امید به مشاغل بهتر در آینده است. این به معنای بازنگری در سیاست دولت است که به نابرابری درآمد کمک می کند. همچنین این امر مستلزم مکالمۀ دشوار با مردان سفید پوست در مورد سوء برداشت آنها از خود است.

در اینجا هشدار برای هر دو جانب وجود دارد. دموکرات ها باید مفهوم تنوع خود را گسترش دهند تا شامل مردان سفید پوست شود و باید از کنار گذاشتن آنها به عنوان نژاد پرست دست بردارند. آنها باید به داستان افراد در مناطق روستائی با اقتصاد برباد رفته در آیووا و ویسکانسین و همچنین شهرهای سنتی دموکراتیک مانند فیلادلفیا و سانفرانسیسکو گوش دهند. در حین زمان، جمهوری خواهان تحت رهبری ترمپ به حزب احساس حقارت فرهنگی تبدیل شده اند. اما تمام آنچه را که  آنها ارائه می دهند، وعده های دروغ  و راه حل های جعلی است که در کاهش منابع اصلی نارضایتی سفید کار چندانی انجام نمی دهد. آنها باید مشکلات واقعی سفیدان متحرک رو به پایین را جدی بگیرند و فقط ترس خود را برای پیروزی در انتخابات دستکاری نکنند.

تا زمانی که سیستم سیاسی ما راهی برای زدودن  قهر مردان سفید پوست پیدا نکند، جامعه ما با آشوب و خشونت بیشتری روبرو خواهد شد.

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Comments are closed.