شخصیت قهرمان معرکه استقلال و نجات، یعنی غازی نادر خان بزرگ

محمد داؤد مومند

900

شخصیت قهرمان معرکه استقلال و نجات، یعنی غازی

نادر خان بزرگ، در نظر علامه داکتر اقبال

علامه داکتر اقبال، فیلسوف، مفکر و شاعر انقلابی نیم قاره هندوستان، که بعضاً، ذواتی او را به نام نادرست «اقبال لاهوری» یاد میکنند در کنار مجتهد بزرگ، علامه شیخ محمد عبده که شاگرد مستقیم حضرت علامه افغان بود، شاگرد غیر مستقیم سید بزرگوار علامه سید جمال الدین افغان به شمار میرود، چنانکه اقبال در کتاب جاوید نامه خود، که آن را  به کتاب «کمیدی الهی» (گوته) مقایسه نموده اند، در رابطه چنین اشاره نموده است:

مقتدی تاتار و افغانی امام

نظریات و افکار علامه داکتر اقبال، ملهم و متأثر از سه ستاره علمی و ادبی تاریخ کشور یعنی مولانای بلخی، خوشحال بابا و حضرت سید جمال الدین افغان است، رباعی ذیل مقایسۀ است میان بوعلی سینا و مولانا جلال الدین محمد بلخی:

بو علی اندر غبار ناقه گم

دست رومی پردۀ محمل گرفت

این فروتر رفت و تا گوهر رسید

وان به دریای چو خس منزل گرفت

علامه داکتر اقبال معرفت و شناخت خود را از شخصیت و افکار خوشحال بابای کبیر در ابیات ذیل چنین توضیح میدارد:

خوش سرود آن شاعر افغان شناس

آنکه بیند باز گوید بی هراس

آن حکیم ملت افغانیان

آن طبیب ملت درانیان

راز قومی دید و بیباکانه گفت

حرف حق با شوخی رندانه گفت

علامه داکتر اقبال عاشق ملت، تاریخ، زعماء و کشور افغان بود، در تاریخ جهان هیچ دانشمندی به سویه علامه داکتر اقبال به مردم، زعماء و کشور ما ابراز اردات نکرده است، چنانکه این رباعی، ممثل جاویدانی ارادت داکتر اقبال به کشور و ملت ماست:

آسیا یک پیکر آب و گل است

ملت افغان در آن پیکر دل است

از فساد او فساد او فساد آسیا

در گشاد او گشاد آسیا

علامه داکتر اقبال در مورد لوی احمد شاه بابا تحت عنوان «بر مزار احمد شاه بابا علیه الرحمة» چنین ارشاد میفرمایند:

تربت آن خسرو روشن ضمیر

از ضمیرش ملتی صورت پذیر

مثل «فاتح» آن امیر صف شکن

سکه یی هم زد به اقلیم سخن

ملتی را داد ذوق جستجو

قدسیان تسبیح خوان بر خاک او

از دل و دست گهر ریزی که داشت

سلطنت ها برد و بی پروا گذاشت

نکته سنج و عارف و شمشیر زن

روح پاکش با من آمد در سخن

فاش گو با پور نادر فاش گوی

باطن خود را به ظاهر فاش کوی

در بیت سوم نشیدۀ فوق الذکر منظور از کلمه «فاتح» (سلطان محمد فاتح قسطنطنیه) است.

 طوریکه ملاحظه میگردد علامه اقبال در عنوان منظومه فوق الذکر در مورد احمد شاه کبیر از خطاب «بابا» کار میگیرد، نه ابدالی. علامه سید جمال الدین افغان نیز در کتاب تمت البیان، میفرمایند: «که مردم افغانستان احمد شاه را به عناوین پدر ملت و بابا میشناسند و به همین نام ها، خطاب میکنند.»

در مورد درک عظمت علامه داکتر اقبال همین کافی است که قول یکی از بزرگترین سیمای تاریخ بشریت یعنی مهاتما گاندی را در مورد وی یاد آور شویم، گاندی میگوید:«هندوستان دو چشم دارد، تاگور و اقبال»

علامه اقبال مبتنی بر یک ذهنیت و تفکر متوازن، میان فلسفه انفرادیت غربی و اشتراکیت شرقی، صاحب یک نظر التقاطی است، چنانکه میفرماید:

فرد را ربط جماعت رحمت است

جوهر او را کمال از ملت است

فرد میگیرد از ملت احترام

ملت از افراد میابد نظام

در سال 1923 علامه اقبال بنابر دعوت اعلیحضرت محمد نادر شاه شهید برای مشوره در مورد معارف و سیستم تدریسی در کشور، به افغانستان تشریف آورد، مرحوم علامه سلجوقی که از دوستان نزدیک داکتر اقبال بود در زمینه با وی به حیث همکار توظیف گردید.

علامه داکتر اقبال یک سال بعد از مسافرت خود به افغانستان، شعر غرایی را در تجلیل شخصیت غازی محمد نادر شاه، سروده و در عین حال وضع اجتماعی، اقتصادی  و سیاسی قبایل افغان را نیز استادانه  تمثیل نموده است:

نادر افغان شه درویش خو

رحمت حق بر روان پاک او

کار ملت محکم از تدبیر او

حافظ دین مبین شمشیر او

عهد صدیق از جمالش تازه شد

عهد فاروق از جلالش تازه شد

از غم دین در دلش چون لاله داغ

در شب خاور وجود او چراغ

در نگاهش مستی ارباب ذوق

جوهر جانش سراپا جذب و شوق

فقر، سوز و درد و داغ و آرزوست

فقر را در خون تپیدن آبروست

فقر نادر آخر اندر خون تپید

 آفرین بر فقر آن مرد شهید

از حضور او مرا فرمان رسید

آنکه جان تازه در خاکم دمید

سوختیم از گرمی آواز تو

ای خوش آن قومی که داند راز تو

ای به آغوش سحاب ما چو برق

روشن و تابنده از نور تو شرق

طی نمودم باغ و راغ و دشت و در

چون صبا بگذشتم از کوه و کمر

خیبر از مردان حق بیگانه نیست

در دل او صد هزار افسانه ایست

جاده کم دیدم ازو پیچیده تر

یاوه گردد در خم و پیچش نظر

سرزمینی کبک او شاهین مزاج

آهوی او گیرد از شیران خراج

در فضایش جره بازان تیز چنگ

لرزه بر تر از نهیب شان پلنگ

لیک از بی مرکزی آشفته روز

بی نظام و نا تمام و نیم سوز

آه قومی بی تب و تاب حیات

روزگارش بی نصیب از واردات

ان یکی اندر سجود این در قیام

کار و بارش چون صلوت بی امام

ریز ریز از سنگ او مینای او

آه از امروز بی فردای او

صد سال قبل، آن حکیم نکته سنج، حیات اجتماعی افغان های قبایل را در نشیدۀ بی همتای خود چنان تمثیل نموده بود که حتی در آثار منثور مؤرخین انعکاس نیافته است، و هزار افسوس که بعد از مرور صد سال،  نه تنها انکشافی در هیچیک از ابعاد حیات اجتماعی شان رونما نگشته بلکه کار وبار شان همان است که داکتر اقبال در بیت خود تمثیل نموده بود:

آن یکی اندر سجود این در قیام

کار و بارش چون صلوت بی امام

قابل یاد آوری است که داکتر اقبال، در آثار گهر بار خود، به هردو زعیم بزرگ ملت افغان یعنی غازی امان الله و غازی نادر خان به شکل متوازنی ابراز ارادت نموده است.

داکتر اقبال در سال 1938 پدرود حیات گفت و حکومت افغانستان سنگ مرمرینی را برای مقبره مرحومی گسیل داشت.

امیدوارم روزی حکومت افغانستان یک مؤسسه علمی را به احترام علاقه مندی بی حد و حصر اقبال به کشور و ملت ما، به نام بزرگ اقبال مسماء سازد.

با عرض حرمت

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Comments are closed.