شهامت و تدبیر غازی نادر شاه بزرگ

محمد داؤد مومند

1,037

درین اواخر در سایت معلوم الحال افغان جرمن، تلاش نهایی به عمل آمده تا به استخفاف شخصیت سیاسی، نظامی و معنوی غازی مخمد نادر خان بپردازند، طوریکه قبلاً نیز به عرض رسانیده بودم، گویا فلسفه و حدت الوجود را به پیروی از تواریش میرغلام محمد غبار بی خدا، به وحدت الانگلیس تعبیر شکل میدهند.

 اینکه تا چه حد در این تحلیل ها انگیزه های انفسی مؤثر است یا نیست به قول داکتر صاحب کاظم «خداوند بر ضمائر آگاه است» ولی در عین حال از قول معروف مردم ما نیز نمیتوان چشم پوشی کرد که «شرع ظاهر ته ګوری»

طوریک من در مضمون قبلی تحت عنوان «استرداد استقلال یا اعطاء استقلال، محکومیت نادر خان یا استخفاف نادر خان» نگاشته بودم، تلاش تذلیل شخصیت نادر خان به حیث یک رجل بزرگ نظامی و سیاسی و بی اهمیت تلقی کردن جبهات سمت جنوبی تحت رهبری نادر خان و شاه محمود خان غازی و شاه ولی خان و مبارزین بزرگ قومی و ملی شامل در جبهات جنگ سمت جنوبی در حقیقت استخفاف شخصیت غازی امان الله است و آن را صرف خوشبختی غازی امان الله و لطف و کرم انگلیس دانست که بدون شکست در تمام جبهات و با وجود برتری بزرگ نظامی اش پیشنهاد متارکه را نمودند.

به عبارت دیگر مردم مجاهد افغانستان و رهبران ملکی و نظامی شان در جبهات سه گانه فرار کردند و شکست خوردند، ولی انگلیس از روی دلسوزی و روا داری، به افغانستان استقلال اعطاء نمود!!!!!!

نمیدام همچو تلاش ها و تحقیقات و ادله پردازی ها چقدر به افتخارات تاریخی کشور ما خواهد افزود؟

و چقدر تبر منکران تاریخ کشور ما را مانند حلقه های ستمی و سقاوی دوم و اجیران ایران دسته خواهد داد؟

حکایت را به ملا باز گفتم

دعا فرمود یا رب عاقبت خیر

از کشته شدن امیر حبیب الله خان توسط شجاع الدوله خان«روایت غبار از زبان و اعتراف شخص شجاع الدوله خان» و اعلان و اعلام غازی امان الله برای احراز مقام سلطنت و بیعت مردم و مدعی دوم سلطنت یعنی نصرالله خان، غازی امان الله به یاور محمود امر کرد که  خانواده مصاحبان باید به عزت و احترام به کابل منتقل گردد و این در حالیست که عساکر و مردم حامی امیر حبیب الله خان این خانواده و بخصوص سپه سالار نادر خان را به حیث قاتل امیر دانسته و با غل و زنجیر پیچانده بودند.

دلیل اینکه چرا غازی امان الله اتهام عساکر و مردم حامی امیر حبیب الله خان را هم در مشرقی و هم در کابل نادیده گرفت و آنهم در حالیکه غازی امان الله دو شرط و دو هدف اساسی، یعنی استرداد استقلال و انتقام پدر را به عنوان اصول اساسی زعامت خود به حیث پادشاه کشور و جانشین امیر حبیب الله خان ابراز فرموده بودند، همانا رول و اهمیت این خانواده و بخصوص لیاقت و کار دانی و تدبر و نفوذ نادرخان در کشور بود. چنانکه در نتیجه همچو لیاقت و برازندگی خاص نادر خان در دوره امیر حبیب الله خان و توظیف نادر خان برای رفع غائله سمت جنوبی در آن زمان و پیروزی نادر خان در زمینه، امیر حبیب الله خان وی را به مقام نائب سالاری منصوب ساخت.

واقعیت امر این است که بزرګ ترین هدف زندگانی غازی امان الله به حیث یک آزادی خواه بزرگ و شخصیت متجدد، استرداد استقلال کشور و تطبیق حاکمیت قانون، عدالت و ترقی کشور بود.

گرفتن انتقام پدر بیش از یک بهانه و پاسخی برای حامیان پدرش، چیز دیگری نبود، غازی امان الله صد در صد از پلان قتل امیر حبیب الله خان اطلاع داشت، برای گروپ مشروطه خواهان، از بین رفتن حبیب الله خان در حقیقت از بین بردن سد و مانع، اعلان استرداد کشور بود، اگر این جانب محمد داؤد مومند هم عضو گروپ مشروطه خواهان میبودم به حمایت از بین بردن امیر حبیب الله خان رأی میدادم.

از جانبی هم گرفتن انتقام پدر نباید در صدر پلان های بزرگ غازی امان الله، مانند اعلان یا اعلام استرداد کشور، و تغییرات بزرگ بنیادی مانند حاکمیت قانون و عدالت اجتماعی و تجدد قرار میگرفت، ولی جبر زمان و ذهنیت عامه در آن فرصت، متقاضی آن بود که غازی امان الله مسئله انتقام پدر را به رویت اجبار بعد از استرداد استقلال و بالاتر از تطبیق حاکمیت قانون و عدالت اجتماعی و ریفورم های عظیم اجتماعی در صدر اولویت های خود قرار دهد.

از جانبی هم از نگاه معنویت گرفتن انتقام شخصی، کار مردم عادی و معمولی است نه شخصیت های بزرگ ملی و تاریخی.

طوریکه تاریخ گواهی میدهد سردار نصرالله خان با وجود بیعتش به غازی امان الله تا دم مرگ در یک گوشه زندان ارگ محبوس بود، قربانی دسیسه قتل حبیب الله خان کرنیل علی شاه خان قرار گرفت، و به دلیل دروغ یا کتمان حقایق، بدون ثبوت عمل جرمی، خلاف موازین دساتیر حقوق جزاء اعدام گردید.

سپه سالار نادر خان و اعضاء خانواده اش به زودی از زندان رهایی یافت و به مقام های بزرگ قبلی خود گماشته شدند.

اینکه چرا غازی امان الله به محمود یاور سفارش نمود تا به خاندان یحیی خان تکلیف و آسیبی نرسد و نه تنها طبق خواهش حامیان پدرش اعدام نگردیند و بلکه برخلاف نصرالله خان که تام مرگ محبوس ماند، به زودی رها شدند و به مقام های قبلی دوره امیر حبیب الله خان گماشته شدند، باید گفت که محرک این همه حمایت های غیر معمول غازی امان الله صرف روی یک محور میچرخید و آن هدف بزرگ غازی امان الله برای آزادی کامل افغانستان و استقرار نظامش بود و غازی امان الله از نقش تعیین کننده سپه سالار نادر خان و برادرانش در زمینه کاملاً آگاه بوده، و صرف روی همین انگیزه سیاسی در حمایت این خانواده قرار گرفت و آن را نباید به عنوان دوستی، الطاف شخصی و احسان غازی امان الله تلقی نمود.

درینجا بخشی از نوشته ظفر حسن ایبک را که در مضمون دنباله دار محترم شاغلی پوهندوی داکتر صاحب سید عبدالله کاظم انعکاس یافته خدمت تقدیم میدارم:« رضای الهی همین بود که شام 27 می از کابل فرمان امیر صاحب امان الله خان مبنی بر متارکه جنگ با انگریز ها برسد. در فرمان آمده بود که انگریزها آزادی افغانستان را پذیرفته اند. اما درعوض روی عقب نشینی لشکر افغانی تا فاصله دور تر از بیست مایل از سرحد به توافق رسیده اند، لذا نیروهای رزمی افغانی که زیر فرمان شما قرار دارند، فوراً سرزمین هندوستان «خاک های از دست رفته افغانی-مومند» را ترک بگویند و به طرف مرز حرکت کنند و بیست مایل دورتر از سرحد بیایند»

میر غلام محمد غبار پیامبر تاریخ محققین سایت افغان جرمن در مورد این متارکه چنین ابراز نظر میکند:«…قوای افغانی میتوانست …هردو کناره دریای سند را در زیر پای استعمار به توده آتشی تبدیل نماید ولی این حس نشد، زیرا پای تخت کابل بدون مشوره با قوماندان های محاذات جنگ « منظور غبار، نادر خان و برادرانش است، نه قوماندان های سمت مشرقی و قندهار-مومند» و بدون مشوره با مردم افغانستان، خواهش متارکه دولت انگلیس را پذیرفته، لذا سپاه افغانی خواهی نخواهی رجعت کردند «ولی رجعت نادر خان مشروط بود به رد متارکه انگلیس در مورد محاذ و کوتل ستراتیژیک پیوار- مومند» و نقاط مهمی را که با خون مردم و عسکر افغانی فتح شده بود، دوباره به شمول قلعه جنگی تل بدست دشمن افتاد، زیرا پشت جبهات افغانی یعنی دولت مرکزی و دربار «منظوز غازی امان الله است-مومند» معناً متزلزل شده بود.» ختم نظر غبار.

داکتر صاحب کاظم در نوشته خود ادامه میدهند:

 سپه سالار نادر خان طبق فرمان مرکز قوای خود را به بیست مایل از خط سرحدی بیرون کشید، ولی به دلیل اهمیت استراتیژیک پیوار که حمله به کابل از آنطریق به سهولت ممکن بود، از اجرای امر مرکز خود داری کرد، چنانکه ظفر حسن ایبک مینویسد:« سپه سالار به امیر صاحب نامه ای فرستاد که در آن نوشته بود: به استثناء پیوار نیرو های افغانی از همه محاذ ها به فاصله بیست مایل از مرز عقب نشینی کردند، اما از پیوار یک قدم عقب نخواهد رفت. اگر با وجود آن امیر صاحب و کابینه وی به عقب نشینی نیرو های رزمی از پیوار اصرار دارند، او این حکم را نمی پذیرد و نتیجه ننگین این عقب نشینی را نمیتواند بر ذمت خود گیرد. لذا ترجیح میدهد از عهده اش استعفاء دهد تا فرمانده دیگری بیاید و جای او را بگیرد و این حکم را عملی سازد»

داکتر صاحب کاظم ادامه میدهد: سپه سالار برای قناعت دادن امیر یک هیأت سه نفری را به شمول ظفر حسین ایبک وظیفه داد تا به کابل برود و موضوع را به امیر تشریح نماید. ظفر حسین ایبک مینویسد:«روز سوم ما کابل رسیدیم و در همان روز به حضور امیر صاحب باریاب شدیم …استحکام سنگر های پیوار را برای امیر صاحب بیان کردیم و به کمک خریطه و میز ریگی اهمیت منطقه را واضح نمودیم و عرض کردیم تا وقتی کوتل پیوار در دست ما باشد، انگریز هیچگاه از طریق خشکه نمیتواند بر کابل حمله کند و از حملات هوایی نباید بیم داشت. اما اگر از پایگاه پیوار نیرو های ما عقب نشینی کنند، اینکار یک اشتباه بزرگ نظامی خواهد بود. بنابران باید پیشنهاد انگریز ها درین ارتباط باید رد گردد….»

داکتر صاحب کاظم میفرماید: این نگرانی سپهسالار بیمورد بود، زیرا انگلیس ها در نظر نداشتند از طریق محاذ جنوبی و کوتل پیوار به کابل حمله کنند، بر عکس ایشان با تمرکز جدی قوا  در محاذ خیبر میخواستند نخست به جلال آباد و سپس کابل را زیر فشار قرار دهند……ختم

تبصره نگارنده این سطور: مردم ما یک ضرب المثل معروف دارند مشعر بر اینکه: وقتیکه قصاب ها زیاد شود گاو مردار میشود، من با تضمین این کلام میگویم وقتیکه تعداد مؤرخین و محققین زیاد شود تاریخ مردار میشود.

از سطور فوق الذکر مبرهن میگردد که تمام عساکر و قوماندان های شان و سران مجاهدین و نیرو های قومی و ملی در محاذات سمت جنوبی نه معنویات خود را از دست دادند و نه فرار کردند، این جسارت در پیغام شجیعانه و وطن پرستانه سپه سالار نادر خان قوماندان عمومی محاذات سمت جنوبی عنوانی غازی امان الله در مورد رد شرایط متارکه بخصوص در قسمت ستراتیژیک پیوار به صراحت تفهیم میکند، که انگلیس ها در اثر مجاهدات و قربانی مبارزان و مجاهدان مسلمان و سر به کف عساکر و اقوام سمت جنوبی حاضر به قبول متارکه مشروط شدند.

تشویش و نگرانی نادر خان در قسمت محاذ پیوار و رد متارکه حکومت مرکزی با دولت انگلیس نه تنها بیمورد نبود بلکه علاوه از جسارت و رشادت تاریخی شان دلیل بزرگ تدبر نظامی و عسکری شان شمرده میشود، سپه سالار نادر خان به حیث یک رجل نطامی کار آزموده و مدبرتاریخ کشور به اهمیت ستراتیژیک کوتل پیوار و احتمال تعرض انگلیس به حیث کوتاه ترین راه برای اشغال مرکز آگهی داشت، اینکه انگلیس ها نقشه و پلان حمله از طریق جلال آباد را داشت مطلب دیگری است، ولی هر قوماندان مدبر و کار ازموده در سمت جنوبی به عوض نادر خان به قسمی می اندیشید، که سپه سالار نادر خان پیش بینی کرده بود. ختم مقال

علامه داکتر اقبال در مورد نقش زعامت نادر خان بزرگ میفرماید:

آنچه بر نیروی مشرق قاهر است

حزم و عزم پهلوی و نادر است

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Comments are closed.