اتحاد

امینه

712

مورچه‌گک بار اولش بود که از خانه بیرون می‌رفت. وقتی پایش را از دروازه بیرون گذاشت، چشم‌هایش در مقابل روشنایی آفتاب پت شدند؛ ولی او چشم‌هایش را آهسته باز کرد و هیجان‌زده شد. گفت: چه دنیایی بزرگی؟ چقدر رنگ‌های زیاد، روشنی و آفتاب، صدای پرنده‌ها، صدای باد و برگ درختان همه و همه برایش جدید بودند. با حيرت و خوشی به دنبال پدر، مادر، خواهران و برادران خود به راه رفتن ادامه می‌داد. به هر سو حیران حیران نگاه می‌کرد و هزار سوال در ذهنش می‌گشت، این چیست؟ آن چیست؟ وای این چقدر کلان؟ وای این چقدر مقبول…
بلاخره به یک جایی رسیدند که بته‌های بلند بلند پر از شاخ و برگ با میوه‌های سرخ همه جا دیده می‌شد. جالب این‌که او آنجا صدها مورچه دیگری مانند خود را دید‌، این بار با صدای بلند گفت: ما این‌جا تنها نیستیم همه این‌جا آمده‌اند. این‌جا مهمانی است؟ مادرش بسیار زود خود را پیش او رساند و گفت: عزیزم موری جان، نخیر، مهمانی یا عروسی یا کدام محفل دیگر نیست. اینجا کشت‌زارهای توت زمینی است. در این فصل وقتی میوه‌ها پخته می‌شوند، بعضی از آن‌ها در اثر باد یا باران و یا در وقت چیدن توت زمینیدها توسط آدم‌ها به زمین می‌افتند و ما مورچه‌ها هم می‌آییم آن‌ها را دسته‌جمعی با هم جمع می‌کنیم و به خانه‌های خود می‌بریم. آن را برای زمستان خود ذخیره می‌کنیم‌. اینها همه مورچه‌ها استند و مربوط قبیله‌های مختلف می‌شوند. ما همه با اتفاق، دوستی و مهربانی با هم کار می‌کنیم و در آخر همه با دست پر از آذوقه‌ی زمستان به خانه‌های خود می‌روند. مورچه‌گک از مادر خود تشکر کرد و طرف یک دانه توت‌زمینی که از شاخه‌اش بیخ یک بته علف افتاده بود، رفت. خواست او را بردارد؛ اما متوجه شد نمی‌تواند آن بردارد چون زورش نمی‌کشید. وقتی پشت سر خود نگاه کرد، دید خواهران و برادرانش به یاری او آمده بودند. همه به کمک هم توت‌زمینی را برداشته، طرف خانه روان شدند. از کشتزار تا خانه آن‌ها راه زیاد دراز بود آن‌ها چند بار، بار خود را به زمین گذاشته ماندگی گرفتند و در عین زمان از دیدنی‌های خود با هم قصه می‌گفتند. وقتی خانه رسیدند آذوقه را در ذخیره‌گاه زمستانی شان جابه‌جا کردند. با خوشی دور هم جمع شدند و غذا خوردند. موری‌گک گفت: روزی بسیار خوب و جالب بود و مرا ببینید که خودم به تنهایی خود می‌خواستم توت زمینی را خانه بیاورم. شکر که یک خانواده خوب دارم که همه مرا کمک کردند. اگر شما نمی‌بودید من به تنهایی این بار بزرگ را نمی‌توانستم بردارم.
پدرش گفت: آفرین بر تو، بر توانایی و اراده‌ی تو! و آفرین بر شما همه فرزندان عزیز من که برادر خورد خود را تنها نگذاشتید و کمکش کردید.
مورچه‌گک تمام شب خواب‌های خوب با روشنایی آفتاب برگ‌های سبز و میوه‌های سرخ انگور دید.

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Comments are closed.