معرفي مختصر کشور قطر :
نقش قطر در سناریوهای جيوپولیتیک خاورمیانه
شمال آفریقا و افغانستان :
قطر کشوری کوچک با مساحت (11586 کیلومتر مربع ) و جمعیت ملی به همان اندازه کوچک حدود 333000 نفر است و در هر کيلومتر مربع ان 38,7 نفر زندگي مينمايد .
قطر 160 کیلومتر طول و 80 کیلومتر عریض ترین نقطه آن است . قبل از کشف نفت و گاز ، ماهیگیری و مرواریدسازی منابع اصلی ثروت این کشور را برای قرن ها به دلیل خط ساحلی پیوسته آن که 563 کیلومتر امتداد دارد ، بوده است .
این کشور کوچک کمی بیش از 300 هزار نفوس مقیم و تقریباً 2.5 میلیون مهاجر از کشورهای جنوب آسیا دارد ، بنابراین پذیرای کمی بیش از یک میلیون عرب و 1.8 میلیون مسلمان است . همه این مفروضات خاص شرایطی را برای تبعیت اجباری از محیط ارضی ارجاع خود که در آن نقاط ضعف خود را آشکار می کند ، ترسیم می شود . با این حال، دوحه با استفاده از منابع اقتصادی و دیپلماتیک روابط خود را با خرد و تدبیر ترتيب و انجام آنها در یک بازی پیچیده جيوپولیتیکی که به نظر می رسید کاملاً از آن مستثنی شده بود پيش مي برد , قطر آگاهی از نقاط قوت جيوپولیتیک خود را از لحظه ای مشخص در تاریخ کوتاه خود نشان داده است .
قطر با وجود اینکه پنجمین تولیدکننده بزرگ گاز طبیعی در جهان است ، سومین کشور دارای بزرگترین ذخایر گاز طبیعی بعد از روسیه و ایران ميباشد که 13.1 درصد از سهم جهانی را به خود اختصاص می دهد . با تولید ناخالص داخلی سرانه تقریباً 82000 دلاری ،( قیمتهای فعلی) ، امروزه یکی از مرفهترین کشورهای جهان با شاخص توسعه انسانی (HDI) با رتبه «بسیار بالا» و چهارمین کشور از نظر تولید ناخالص داخلی سرانه در جهان است . بر اساس قدرت خرید به دلار بین المللی ، با ارزش بیش از 114 هزار دلار ارزیابی شده است . افزایش تقریبا 50 درصدی در GNI سرانه بین سالهای 1990 و 2021 گواه این امر است . همه اینها همچنین به جاه طلبی های آن برای استقلال مالی و استقلال جيوپلیتیکی برای همسایگان دست و پا گیرش دامن زده است . پس از تحریم روسیه بعد از جنگ در اوکراین ، دوحه این فرصت را پیدا کرد تا صادرات خود را به کشورهای غربی افزایش دهد و از درآمدهای قابل توجهی که از فروش گازی که عربستان سعودی و سایر کشورهاي خلیج فارس به اندازه کافی در آن سرمایه گذاری نکرده بودند ، بهره مند شد .
در حقیقت ، قطر از زمان تحت الحمایه انگلیس در سال 1916 و پس از اعطای امتیاز نفت به شرکت هاي نفتي انگلیسي و ایراني ، قطر هیچ قدرتی در امور خارجی و دفاعی نداشت . همچنین واحد پول آن روپیه هندي و از سال 1959 روپیه خلیج فارس باقی ماند که هر دو توسط بانک مرکزی هند صادر می شدند . اما حتی پس از به دست آوردن استقلال در سال 1971، روابط دوحه با لندن تحت معاهده دوستی قوی باقی ماند . هنگامی که شورای همکاری خلیج فارس در سال 1981 تاسيس شد ،( شامل تمام پادشاهی های شبه جزیره عربستان)، قطر عملاً تحت رهبری بزرگترین این نهادها ، یعنی عربستان سعودی قرار گرفت .
حساب روی ایالات متحده و شهرت در میانجیگری :
در وضعیت اشفته درگیریهای مستمر ، جای تعجب نیست که دوحه به دنبال و جلب اعتماد واشنگتن به قابلیتهای عملیاتی خود بود و در عین حال ، مانند انتفاضه دوم فلسطین در سال 2000 ، از قوه قضاوت سیاسی برخوردار نبود . -بعد از 11 سپتامبر کاخ سفید درگیر تهاجم با افغانستان و عراق شد که مستلزم تلاش جنگی و مشارکت بیشتر کشورهای موجود در منطقه خلیج فارس بود . هنگامی که در اپريل 2003 ، پایگاه هوایی العدید در قطر از مرکز عملیات هوایی جنگی ایالات متحده برای خاورمیانه (شرقميانه ) ، که قبلا در پایگاه هوایی شاهزاده سلطان ، عربستان سعودی قرار داشت ، استقبال کرد ، تغییر سرزمینی ناشی از یک آماده سازی دیپلماتیک چندین ساله قابل درک شد. . پایگاه قطر که در سال 1996 ساخته شد و تا سال 2002 مخفی بود ، قبلاً در سال 2001 برای عملیات ایالات متحده در افغانستان در دسترس قرار گرفته و سال بعد ، براساس توافق بین طرفین حضور آمریکایی ها در این پایگاه را رسمی کرد .
با این حال ، سیاست خارجی امیر حمد بن خلیفه قبل از بهار عربی با بی طرفی قابل توجهی بین مدعیان در بحران های مختلف خاورمیانه مشخص شد ، نگرشی که به او اجازه داد تا شهرت خود را به عنوان یک میانجی گر تایید کند .
اما قدرت نرم قطر به مدیریت دارایی های عظیم انرژی آن محدود نمی شود، بلکه چشم انداز خود را به نقش هدایت فرهنگی و ارتباطی نسبت به کل جهان عرب سنی و ترویج انجمن های اجتماعی که افکار عمومی را برای مسائل محرومیت و فقر بسیج می کنند، گسترش می دهد .
قطر آب و هوای ان صحرايي – خشک و آبهای زیرزمینی و سطحی محدودی دارد . این وضعیت نه برای پیدایش زراعت و کشاورزی مساعد است و نه برای استقرار صنعت . علاوه بر این ، از نظر جغرافیایی ، بین دو کشور بزرگ منطقه قرار گرفته است : پادشاهی عربستان سعودی که سراسر مرز زمینی آن را در بر می گیرد و ایران که تقریباً به طور کامل آن را از طریق خليج فارس احاطه کرده است . این وضعیت جيوپولیتیکی به این معنی است که قطر از آسایش یک کشور قدرتمند سود نمی برد : منطقه وسیع ، جمعیت زیاد و پایگاه کشاورزی و صنعتی توسعه یافته . علاوه بر این ، از آنجا که دو قدرت بزرگ در دو طرف آن برای کنترل منطقه با هم رقابت می کنند ، به همین ترتیب از سیستم منطقه ای مانند آنچه در اروپا پس از پایان جنگ جهانی دوم برقرار بود ، که در آن «صلح دموکراتیک» وجود داشت، سودی نمی برد . و کشورهای کوچک از طریق حقوق بین الملل و اصل حاکمیت دولت در برابر تمایلات هژمونیک کشورهای بزرگ محافظت می شوند .
با این حال، قطر با وجود تمام نقاط ضعف ، دارایی هایی دارد که به این کشور اجازه داده است تا به اهداف خود دست یابد و نقش مهم منطقه ای را ایفا کند .
این دارایی ها سه گانه بترتيب اهميت قرارذيل است : حضور نخبگان حاکم جاه طلب با برنامه و چشم انداز نيک براي قطر است .
دوم ، در دسترس بودن منابع طبیعی وسیع ، به ویژه گاز طبیعی است . این وضعیت راحت آن را از نظر مالی مستقل می کند و به تقویت استقلال سیاسی آن در برابر دو همسایه کمک می کند .
در نهایت، سوم ، وجود تضادهای منطقهای و بینالمللی است که قطر با موفقیت انرا به نفع خود تبدیل کرده و با ایجاد و عدم ائتلاف ، نیازهای امنیتی خود را به یک ضرورت منطقهای و بینالمللی تبدیل کرده است .
این عوامل به قطر اجازه میدهد تا بر برخی از ضعفهای ساختاری خود غلبه کند و به تدریج قدرت نرم را جایگزین آنها کند که از دو طریق استفاده میکند : تدافعی ، برای دفع خطرات پیرامون امارات در قالب نیروهای منطقهای . و به طور توهین آمیز، همانطور که در تمایل خود برای گسترش منطقه نفوذ خود در فراتر از مرزهای خود آشکار می شود، با اتخاذ استراتژی که آن را قادر می سازد برخی از محدودیت های ساختاری مرتبط با اندازه خود را دور بزند . دولت قطر نفوذ خود را از طریق رسانه ها افزایش داده و فضای بحث و گفتگو پیرامون موضوعاتی را که رسانه های اصلی عرب انرا تابو می دانند ، گسترش می دهد . به این ترتیب ، این کشور از زوال فرهنگی و رسانه ای مراکز شهری سنتی منطقه عربی: بغداد ، بیروت ، قاهره و دمشق سود برده است . در این زمینه ، قطر به دنبال ایفای نقش پیشرو به عنوان قطب منطقه ای فرهنگ عرب است . علاوه بر این ، مشارکت آن به عنوان یک میانجی در چندین درگیری در منطقه عربی و جاهای دیگر ، آن را در فهرست کشورهای فعال در حل مناقشه قرار داده است . در نهایت ، تقویت فعالیت های انجمن ها و سازمان های بشردوستانه که برای کاهش فقر در کشورهای توسعه نیافته آسیا و آفریقا کار می کنند، به تحکیم قدرت نرم قطر کمک کرده است .
دقیقاً به همین دلایل است که قطر، سیاست و روابط بینالملل آن توسط وزارتخانههای خارجه ، مراکز تحقیقاتی و رسانهها در همه سطوح با علاقه تماشا میشود . نقشی که اين کشور در صحنه منطقهای و بینالمللی ایفا میکند، بسته به زاویهای که به آن نگریسته میشود ، گاه مورد انتقاد و گاه ستایش است. بحث عمیق آکادمیک در مورد نقش منطقه ای و سیاست خارجی قطر باید از همه سوگیری های سیاسی و مواضع ایدئولوژیک بدون نادیده گرفتن کامل آنها فراتر رود . مطالعه دقیق سیاست خارجی دوحه واقع گرایی سیاسی را آشکار می کند . معمولاً کشورهای کوچک هر قدر هم که ثروتمند و توسعه یافته باشند ، در عرصه سیاسی ، به ویژه در مواجهه با قدرت های منطقه ای و بین المللی ، وزنه چندانی ندارند . بنابراین آنها کاملاً تابع معادلات تعیین شده توسط قدرت ها می شوند و اين آنها را مجبور می کند که بین دو جهت یکی را انتخاب کنند . اولی رابطه وابستگی و تسلیم را تحمیل می کند که در آن در ازای محافظت در برابر تهدیدهای قدرت های دیگر ، تحت بال قدرت بزرگتر قرار می گیرند . دومی آنها را به ایجاد اتحاد برای مقابله با این تهدیدات سوق می دهد .
تاریخ تجدید سیاست خارجی قطر (1995م):
تغییر بزرگ در سیاست خارجی قطر با روی کار آمدن دولت جدید در جون 1995 آغاز شد و می توان با ردیابی تأثیر آن بر سیاست، در کنار تغییر در رهبری آن را بررسی کرد . در زمان شیخ خلیفه بن حمد (1972-1995) ، سیاست خارجی قطر تقریباً به طور کامل توسط عوامل و سیستمی اداره می شد که با ساختار نظام منطقه ای سازگار بود ، که در آن عوامل جغرافیایی و جيوپولیتیکی محوریت داشت . در سال 1995، زمانی که رئیس دولت قطر تلاش کرد با اتخاذ راهبردهای مشخص ، عوامل ساختاری را کنترل کند یا حداقل توانایی آنها را برای ممانعت از دستیابی به اهداف و اجرای سیاست های خود محدود کند ، تغییر کلي در سياست قطر رونما گرديد .
دولت جدید قطر یک سیاست خارجی فعال را پذیرفت که از منافع سیاسی و اقتصادی آن محافظت می کرد و منعکس کننده جاه طلبی آن برای ایفای نقش منطقه ای تأثیرگذار بود . رویکرد شیخ حمد بن خلیفه در جهت تغییر ، شکست وضعیت موجود و استفاده حداکثری از ظرفیت ها و منابع طبیعی کشور بود . بنابراین ، از سال 1995سیاست خارجی قطر به وضوح منعکس کننده منافع ملی ، جاه طلبی های منطقه ای رهبران و نیازهای امنیتی آن است . قبل از آن ، می توان استدلال کرد که قطر سیاست خارجی فعال را نداشت . ☆☆☆☆
در مورد دیدگاه شیخ حمد بن خلیفه از نقش و جایگاه کشورش در سیاست منطقهای و بینالمللی و توانایی او برای ابداع استراتژیهای مناسب غرض غلبه بر محدودیتهای ساختاری ، رهبر جدید قطر ابتدا باید محیط خارجی اطراف را تجزیه و تحلیل میکرد و نقاط قوت و ضعف آن را بررسی میکرد . فرصت ها و ریسک ها را در اولین تدقيقش بشمول چالش ساختاری را که او تحلیل و فاش کرد ، موقعیت جغرافیایی قطر از نظر وسعت و جمعیت آن بود ، که بین دو قدرت بزرگ منطقهای فشرده شده است ، هر دو به دنبال کشاندن آن به مدار خود هستند ، در میان رقابت شدید و محیط امنیتی متلاطم و مخاطرهآمیز که قطر توان پرداخت آن را ندارد , بی طرفي خود را حفظ کرد .
یک استراتژی بلندپروازانه برای رویارویی با این اولین چالش تنها با ابزار مناسب قابل دستیابی است. بر این اساس ، کار برای کشف و بهره برداری از نقاط قوت و فرصت های تبدیل قطر از یک کشور کوچک به یک قدرت منطقه ای (قدرت میانی) آغاز شد . چنانچه اشاره شد , گرچه جبر جغرافیايي قطر را از منابع سنتی قدرت محروم کرده است ، اما این کشور را دارای ذخایر انرژی فراوانی کرده است . این کشور با بیش از 24 تریلیون متر مکعب یا 13 درصد از ذخایر جهانی ، سومین ذخایر بزرگ گاز طبیعی جهان را پس از روسیه و ایران در خود جاه داده است . به لطف سرمایه گذاری های پرهزینه در صنعت گاز مایع ، امروزه قطر ظرفیت تولید 79 میلیون تن در سال دارد که انتظار می رود این رقم تا سال 2027 به 126 میلیون تن افزایش یابد . در حال حاضر 25 درصد از بازار انرژي گاز در سراسر جهان را در اختیار دارد .
این منابع مالی فراوان، ناشی از هزینه های عمده استخراج و مایع سازی گاز طبیعی برای امکان صادرات آن از طریق تانکرهای نفتی، با ظهور نخبگان سیاسی جدید با یک برنامه استراتژیک همراه شده است. بنابراین روند تبدیل قطر به یک قدرت متوسط منطقه ای آغاز شد که مستلزم سیاست خارجی مستقل تر و نقش منطقه ای فعال تر بود. بنابراین استقلال مالی قطر اولین و مهمترین گام به سوی یک سیاست خارجی مستقل بود .
چالش های امنیتی :
شکست عراق در جنگ برای آزادی کویت در سال 1991، و سیاست اتخاذ شده توسط دولت کلینتون در ایالات متحده از سال 1993، منجر به تغییر عمده ای در موازنه قدرت منطقه ای شد و راه را برای هژمونی عربستان هموار کرد . در نتیجه این تغییر در روابط قدرت و تغییر متعاقب آن از حالت تعادل به حالت هژمونی ، معضل امنیتی قطر تشدید شد . قطر شروع به جستجوی ابزارهایی برای تضمین بقای خود در برابر تهدیدات فزاینده در محیط منطقه ای خود کرد . این کشور در سال 1992 یک قرارداد دفاعی با ایالات متحده امضا کرد و پس از آن در سال 1994 یک توافق نامه دیگر با فرانسه امضا کرد . زمانی که شیخ حمد بن خلیفه در سال 1995 به قدرت رسید، امنیت به عنوان یک استراتژی عالی برای کشور در مواجهه با تهدیدات خارجی و همچنین ابزاری برای حفظ استقلال خود ، به دور از هجوم دو همسایه بزرگ خود ، عربستان سعودی و ایران .
نیازی به گفتن نیست که عربستان سعودی از تلاش نخبگان حاکم جدید قطر برای اتخاذ سیاست خارجی مستقل از خود استقبال نکرد . به این دلیل که آن کشور، بیش از همه، تلاش می کند تا اعضای شورای همکاری خلیج فارس را با سیاست خود هماهنگ کند . بنابراین شیخ حمد با مخالفت شدید ریاض با حکومت و سیاست او مواجه شد که او را رهبر یک شورش می دانست . از این رو، پادشاهی سعودي از دو کودتا برای سرنگونی دولت در دوحه در سالهای 1996 و 2002 حمایت کرد . همچنین با ساخت خطوط لوله گاز برای انتقال گاز قطر به کویت و بحرین مخالفت کرد .
موضع عربستان شیخ حمد را بر آن داشت تا ترکیبی از راهبردهای تدافعی و تهاجمی را اتخاذ کند . اینها شامل تلاش برای ایجاد تعادل ، ایجاد اتحادها و استفاده از ابزارهای قدرت نرم موجود (میانجیگری، حل مناقشه، رسانه ها، فعالیت های فرهنگی، مراکز تحقیقاتی، بودجه برای کارهای بشردوستانه و ورزش) بود. به عبارت دیگر، قطر با قدرت های بین المللی شریک شد تا بخشی از نظام اقتصادی جهانی شود .
بنابراین ، جهت گیری سیاست خارجی قطر به وضوح کاملاً ناشی از معضل امنیتی آن بود . در این راستا، اگرچه قطر گاهی اوقات با اتخاذ استراتژیهای تهاجمی برای استفاده از فرصتهای موجود در محیط خود توانسته است یک تهدید سیاست خارجی را به یک نقطه قوت تبدیل کند ، اما این امر باعث افزایش نسبتهای ریسک نیز شده است ، همانطور که بحران 2017 نشان میدهد .
به طور کلی، راهبردهایی که قطر در تلاش برای اتخاذ سیاست خارجی مستقل و ایفای نقش منطقهای متناسب با جاهطلبی رهبران , دنبال کرده است را میتوان به شرح زیر خلاصه کرد :
استقلال مالی :
از میان تمامی کشورهای تولیدکننده نفت خلیج فارس، تنها قطر به گاز طبیعی توجهی را که شایسته آن است، مبذول داشته است . سایر کشورهای منطقه، از جمله عربستان سعودی، با بی توجهی بیشتری با آن برخورد کردند و آن را صرفاً محصول جانبی نفت دانستند . اغلب، گاز یا سوزانده میشد تا به چاهها پمپ شود تا نفت را خارج کند تا در نهایت به قیمتهای پایین فروخته شود . این وضعیت در آغاز هزاره به دلیل رونق جمعیت و رشد اقتصادی قوی که نیاز به تولید برق را افزایش داد و باعث گسترش صنایع وابسته به گاز مانند صنایع پتروشیمی و آل مینیوم شد ، به شدت تغییر کرد. در واقع، اکثر کشورهای خلیج به تازگی واردات گاز خود را برای کاهش مصرف نفت در تولید برق افزایش داده اند تا آن را برای صادرات در دسترس قرار دهند. برای مثال عربستان سعودی حدود 900000 بشکه نفت در روز برای تولید برق مصرف می کند. با جایگزینی نفت مورد استفاده برای تولید برق با گاز، می تواند این مقدار را برای صادرات تامین کند.
اشغال حوزه رسانه :
با توجه به تسلط تقریبا مطلق عربستان سعودی بر فضای رسانه ای عربی، در نوامبر 1996، قطر الجزیره، اولین شبکه ماهواره ای عربی تخصصی در اخبار را راه اندازی کرد . الجزیره با رفع نیاز فوری به یک کانال خبری با حاشیه وسیع آزادی و نظرات گوناگون ، محبوبیت زیادی به دست آورد ، به ویژه در طی پوشش خبری جنگ های افغانستان و عراق و انتفاضه دوم فلسطین در سال 2000. یک بعد مهم. از قدرت نرم قطر ، این کانال نه تنها در زمینه منطقه، بلکه در صحنه بین المللی به یک بازیگر کلیدی تبدیل شد. در نتیجه، اکثر رژیمهای عربی به این کانال توجه بسیار ضعیفی داشتند و آن را به عنوان ارزشهای خارجی برای منطقه تبلیغ میکردند . فعالیت های الجزیره باعث بروز چندین بحران دیپلماتیک بین قطر و کشورهای مختلف عربی شده است. این کانال بخش مهمی از برنامه شیخ حمد بن خلیفه برای توسعه قطر و تضمین نقش منطقه ای جاه طلبانه خود برای آن بود . در واقع، به یکی از موثرترین ابزار برای این منظور تبدیل شده است .
تقویت روابط با واشنگتن :
پس از دستیابی به استقلال مالی و مالکیت رسانه های تاثیرگذار خود، سومین ضلع استراتژی استقلال قطر، تقویت امنیت و ابزارهای دفاع از خود بود . تنش با عربستان سعودی در پی کودتای سال 1996 در قطر ، این کشور را بر آن داشت تا به دنبال ابزارها و ابزارهایی برای تقویت دفاع خود و کاهش تهدیدهایی باشد که با آن مواجه است. یکی از راه حل ها، نزدیکی با واشنگتن به منظور افزایش سطح تعهد ایالات متحده برای تضمین امنیت قطر در برابر تلاش های عربستان ، امارات و مصر برای سرنگونی رژیم این کشور بود . به نظر میرسید که قطر نیاز فوری به متحدان قوی دارد تا به این کشور کمک کنند تا با معضل امنیتی خود که به دلیل بدتر شدن روابطش با همسایگانش تشدید شده است، مقابله کند . در سال 1992، قطر یک قرارداد دفاعی با واشنگتن امضا کرد . با این کار ، این کشور به دنبال استفاده از روند صلحی بود که منجر به توافق اسلو بین فلسطینیها و اسرائیلیها شد و به اسرائیل نزدیکتر شد . قطر موافقت کرد که در سال 1996 یک دفتر تجاری برای نمایندگی از منافع اسرائیل باز کند . با این حال ، این نزدیکی با اولین موانع عمده ای که در روند صلح با آن مواجه شد کوتاه شد: ترور اسحاق رابین، نخست وزیر اسرائیل، به قدرت رسیدن جناح راست اسرائیل. به رهبری بنیامین نتانیاهو و تعلیق مذاکرات صلح فلسطین-اسرائیل و سوریه-اسرائیل. قطر از آن زمان این سیاست را کنار گذاشته و به نفع سیاست خارجی پویاتر مبتنی بر تعادل است . این کشور شروع به تقویت روابط نظامی خود با واشنگتن کرد، حتی با نزدیک شدن به دشمنان واشنگتن در منطقه به جای متحدانش . قاعده ای که رعایت می شود حفظ روابط با همه و در عین حال ایجاد تعادل بین آنها است .
یک گام مهم در این راستا، انتقال نیروهای آمریکایی از عربستان سعودی به قطر در سال 2003 بود . دولت دوحه که در سال 2000 پایگاه نظامي العدید را بدون امضای هیچ توافقی در اختیار آمریکا قرار داده و مسئولیت آن را به عهده آمریکایی ها گذاشت ( 2001 ). در دسامبر 2002، دوحه و واشنگتن سرانجام توافقنامه ای را امضا کردند که پوشش رسمی حضور نظامی ایالات متحده در پايگاه نظامي العدید را ارائه می دهد . در آوریل 2003، فرماندهی مرکزی نیروی هوایی ایالات متحده از پایگاه هوایی شاهزاده سلطان در عربستان سعودی به پایگاه العدید نقل مکان کرد . اتکای فزاینده ایالات متحده به قطر ، از نظر حضور نظامی در منطقه ، در صحنه عملیات بزرگ برای نیروهای آمریکایی (به دلیل جنگ در عراق و افغانستان)، اهمیت قطر را برای واشنگتن بیشتر تقویت کرده است . موفقیت قطر در جذب حضور نظامی ایالات متحده به عنوان گامی مهم در جهت حل معضل امنیتی خود و پذیرش یک سیاست خارجی جسورانه تر و مستقل تر تلقی شد .
دیپلماسی میانجیگری :
این توانایی سیاسی در برقراری روابط همزمان با کشورها و نیروهای سیاسی مخالف ، به قطر این امکان را داده است که در تعدادی از مناقشات منطقه ای نقش بی نظیری ایفا کند . این استراتژی با قدرت و نفوذ بیشتری در سیاست آن آغشته است، اگرچه برای برخی با ابهام و برای برخی دیگر با سردرگمی همراه بوده است تا جایی که میزان نارضایتی از مخالفان خود به ویژه مصر و عربستان سعودی افزایش یافته است .
بنابراین قطر خود را به عنوان یک بازیگر کلیدی در چندین موقعیت تنش منطقه ای قرار داده است : در پایان دادن به بحران سیاسی که پس از حمله حزب الله لبنان به بیروت پایتخت آن در 7 مه 2008 در لبنان آغاز شد، یا با پیشنهاد میانجیگری بین حوثی ها و رئیس جمهور سابق یمن . علی عبدالله صالح برای یافتن راه حلی برای جنگ چهارم خود در سال 2007 .
دوحه همچنین به تشکیل یک سری جلسات بین طالبان و ایالات متحده کمک کرد و تلاش های دیپلماتیک قابل توجهی را برای حل مناقشه انجام داد. میانجیگری موثر قطر برای حل و فصل برخی اختلافات در جهان عرب و اسلام ، این کشور را به یک میانجی موثر و بازیگر مهم منطقه ای تبدیل کرده است . تلاشهای میانجیگری آن به بخشی جداییناپذیر از جعبه ابزار سیاست خارجی آن تبدیل شده است و اغلب در کانون توجه رسانههای داخلی و بینالمللی انجام میشود . هدف این دیپلماسی ارائه تصویری از قطر به عنوان یک کشور واسطه و بی طرف شناخته شده است که به شدت متعهد به صلح و ثبات در منطقه است . استفاده از این دیپلماسی منافع و نفوذ آن را بهینه می کند .
متعادل کردن روابط با عربستان سعودی و ایران :
از اوایل دهه 1990، قطر برای برقراری تعادل در روابط خود با دو همسایه بزرگ خويش تلاش کرده است. البته این به معنای شکستن سیاست نزدیکی با عربستان سعودی بود که پس از استقلال این کشور در سال 1971 اتخاذ شد تا نزدیکی بیشتر با ایران را تا رسیدن به تعادل مطلوب در این روابط دنبال کند . به همین منظور ، اختلافات مرزی بحري خود با ایران را حل و فصل کرد و در سال 2010 با آن قرارداد امنیتی منعقد کرد اما قطر نتوانسته است به هدف خود دست یابد. بنابراین ، از داشتن روابط بد با یکی از همسایگان خود صرف نظر کرده است، اما تلاش می کند تا همزمان با هر دو روابط بد نداشته باشد .
می توان ادعا کرد که قطر تا اوایل دهه 1990 سیاست خارجی فعال نداشته و سياست خارجي اش توسط انگلیسها پيشبرده ميشد . در مقابل، پس از پایان تحت الحمایه انگلیس در سال 1971 و از بین رفتن آثار معاهده دوستی که آن را به بریتانیای کبیر در سال 1981 محدود کرده بود ، در چارچوب شورای همکاری خلیج فارس کاملاً به عربستان سعودی متکی بود .
همانطور که اشاره شد ، قطر به دلیل موقعیت حساس جيوپولیتیکی خود، راهبردی شبیه به آنچه میتوان انرا سیاست خارجی «قانون بقا» نامید ، ایجاد کرده است. وقتی با فشار ایران مواجه می شود، عربستان سعودی را به مرزهای ائتلاف نزدیک می کند . زمانی که عربستان منبع تهدید است ، قطر با نزدیک شدن حساب شده با ایران مقابله می کند . استثناء این قاعده در جریان بهار عربی (2011-2013) رخ داد، زمانی که قطر رفتار توهین آمیزی را دنبال کرد که در آن احتمال تغییر در ساختار نظام منطقه ای را قمار کرد و روی یک گذار دموکراتیک شرط بندی کرد که هم ایران و هم مورد مخالفت عربستان قرار گرفت .
قطر به عنوان بازیگر اصلی در روابط غرب با افغانستان ظاهر ميشود :
امارت غنی از گاز، که محل زندگی 300000 شهروند قطری و بیش از دو میلیون کارگر خارجی است، در موقعیت منحصر به فردی قرار دارد که متحد مورد اعتماد ایالات متحده و طالبان است . این کشور میزبان بزرگترین پایگاه نظامی ایالات متحده در شرق میانه و در عین حال سال ها به رهبران طالبان پناهگاه سیاسی داده است .
قطر هر دوی این روابط را با دقت ایجاد کرده است . دینا اسفندیاری ، مشاور ارشد در خاورمیانه , آفریقای شمالی در گروه بین المللی بحران ، به FRANCE 24 گفت ;
هنگامی که طالبان کابل را در 15 اگست تصرف کردند و ایالات متحده انتقال هوایی آمریکایی ها، افغان ها و سایر اتباع را آغاز کرد ، قطر به یک مرکز ترانزیتی مرکزی تبدیل شد و حدود 57000 نفر از حدود 124000 نفر از آن خارج شدند .
جو بایدن ، رئیس جمهور امريکا ، در 20 اګست با امیر تمیم بن حمد آل ثانی، رهبر قطر تماس گرفت تا از نقش این کشور در تسهیل گفتگوهای بین الافغانی و کمک به تلاش های تخلیه تشکر کند . در بیانیه کاخ سفید آمده است : «رئیسجمهور خاطرنشان کرد که این بزرگترین حملونقل هوایی در تاریخ است و بدون حمایت زودهنگام قطر امکانپذیر نبود . “
نقش قطر به عنوان یک میانجی از یک دهه پیش آغاز شد ، زمانی که دولت اوباما به دنبال پایان دادن به جنگ در افغانستان بود و دوحه میزبانی مذاکرات صلح بین ایالات متحده و طالبان را آغاز کرد . طالبان دفتر سیاسی دایمی خود را در سال 2013 در آنجا افتتاح کرد و مذاکرات تا سال 2020 ادامه یافت و به توافق با دولت ترامپ برای خروج نیروهای آمریکایی در سال 2021 منجر شد .
در سال 2014 ، قطر همچنین در آزادی گروګان ارتش ، بوو برگدال ، که به مدت پنج سال توسط طالبان زندانی بود و در نهایت در ازای پنج زندانی طالبان از خلیج گوانتانامو که به قطر فرستاده شده بودند ، به ایالات متحده آزاد شد ، وساطت کرد .
اسفندیاری گفت که جاه طلبی های دوحه فراتر از کمک به ایالات متحده است. هدف آن این است که به عنوان یک میانجی برای همه کسانی که قصد دارند با طالبان درگیر شوند دیده شود و قطعاً در چند هفته گذشته این کار را انجام داده است.»
اما قطر همچنین باید این نقش را با روابط شکننده خود با سایر کشورهای منطقه متعادل کند .
قطر در خطر است که به عنوان وابسته نزدیک به طالبان دیده شود ، با توجه به اینکه از قبل به عنوان نزدیک به گروه های اسلام گرا در منطقه تصور می شود . اسفندیاری گفت: قطر باید این موضع میانجیگری را با دقت مدیریت کند .
آخرین باری که طالبان بر افغانستان حکومت کردند ، از سال 1996 تا 2001 ، عربستان سعودی، امارات متحده عرب (امارات متحده عربی) و پاکستان تنها کشورهایی بودند که دولت طالبان را به رسمیت شناختند . عربستان سعودی نقش مهمی در ایجاد این گروه اسلامگرا ایفا کرده است ، زیرا برای سالها مدارسی را در پاکستان که طالبان از آن بیرون آمدهاند ، حمایت مالی میکرد .
اما رابطه با طالبان پس از حملات 11 سپتامبر در ایالات متحده ، که توسط القاعده انجام شد ، از هم پاشید .
عربستان سعودی و امارات، همراه با مصر و بحرین، به طور فزاینده ای گروه های اسلامگرای افراطی را یک تهدید می دانستند و قطر را به حمایت از تروریسم متهم می کردند . آنها روابط دیپلماتیک خود را با قطر در سال 2017 به دلیل روابط این کشور با قدرت شیعه ایران و با گروه های اسلام گرا مانند اخوان المسلمین قطع کردند . این بحران در جنوري 2020 با کمک کویت و ایالات متحده حل شد .
دعوت به تعامل با طالبان :
طالبان هنوز در کابل حکومتی تشکیل نداده و هیچ کشوری تا کنون حاکمیت طالبان را بر افغانستان به رسمیت نشناخته است .
اما پاکستان ، چین و روسیه در هفتههای اخیر نشان دادهاند که از تلاشهای ایالات متحده برای اعمال فشار بر طالبان از طریق خودداری از شناسایی، تهدید به تحریم یا محدود کردن کمکها حمایت نمیکنند .
گنگ شوانگ ، یک دیپلمات ارشد چینی، در 30 اګست به شورای امنیت سازمان ملل گفت : «برای جامعه بینالمللی ضروری است که با طالبان تعامل داشته باشد و فعالانه به آنها راهنمایی کند».
پاکستان نیز از غرب خواسته است تا با حاکمان جدید طالبان درگیر شده و به آنها در بازسازی افغانستان کمک کند (2021) .
جنرال فیض حمید، رئیس سازمان قدرتمند استخبارات نظامي پاکستان (ISI) روز شنبه در حالی که طالبان در تلاش برای تشکیل دولت تقریباً سه هفته پس از سقوط کابل بودند، به کابل رفت (2021). در حالی که هیچ جزئیات رسمی از هدف سفر حمید وجود نداشت، گزارش هایی مبنی بر اينکه حضور رئیس آی اس آی در افغانستان برای کمک به طالبان برای تشکیل دولت و ارائه رهنمودها بود , وجود داشت .
مقامات ایالات متحده سرویس های اطلاعاتی پاکستان را به حمایت از طالبان متهم می کنند – اتهاماتی که اسلام آباد آن را رد می کند .
اما کریستین فیر ، استاد مطالعات امنیتی در دانشگاه جورج تاون ، می گوید که کنترل طالبان بدون پاکستان امکان پذیر نبود .
آنها افغانستان را با مشارکت فعال ارتش پاکستان به دست گرفتند . بنابراین ، به نظر من ، این واقعاً تهاجم پاکستان به افغانستان از طریق نیروهای نیابتی آنها ، طالبان است. »
او گفت که طالبان هر کاری میکنند تا رسانهها در مورد آنها بهعنوان «طالبان جدید» گزارش دهند تا بتوانند به کمکهای بینالمللی دسترسی داشته باشند . او گفت: «حتی اگر کشورهای غربی به آنها کمک نکنند، چیزی که آنها میخواهند [دسترسی به] بانکهای مسدود شدهشان است، میخواهند به خطوط اعتباری دسترسی داشته باشند و نمیخواهند تحریم شوند».
آنها پول زیادی از چین دریافت خواهند کرد . چین در حال حاضر آنها را شناور کرده است . کاری که آنها می خواهند انجام دهند این است که اساساً افغان ها را وحشت زده کنند، درست همانطور که در دهه 1990 حکومت کردند… و چین اساساً این کار را برای بهره برداری از منابع انجام می دهد .
قطر غنی از انرژی در موقعیتی است که میتواند به طالبان کمک اقتصادی کند ، اما بعید است که کمک مستقیم به این گروه اسلامگرا ارائه کند . برای دوحه، جدال دیپلماتیک سال 2017 با غول های خلیج فارس، عربستان سعودی و امارات، اهمیت نزدیکی به ایالات متحده را برجسته کرد . تزریق کمک های یکجانبه به طالبان خطر ناراحتی همسایگان قطر ، ایالات متحده و دیگر کشورهای غربی را به همراه خواهد داشت و دوحه احتمالاً از انتقال کمک به افغانستان تحت کنترل طالبان از طریق نهادهای چندجانبه مانند سازمان ملل متحد حمایت می کند .
قطر گفته است که به رسمیت شناختن حکومت طالبان را اولویت نمی داند ، اما همکاری با این گروه ضروری است .
☆☆☆☆
پیچ و خم های سیاست عربستان سعودی در افغانستان :
نگرانی های امنیتی موضوع اصلی تعامل عربستان سعودی با افغانستان بوده است، اگرچه پیگیری اهداف مختلف پادشاهی بسته به بافت تاریخی نشان دهنده تحول مستمر اولویت های استراتژیک آن است. پس از حمله اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان در سال 1979، عربستان سعودی خود را به عنوان مانعی در برابر ادعاهای الحادی کمونیست ها معرفی کرد. این کشور سپس برای مهار جاهطلبیهای جمهوری اسلامی ایران در آسیای مرکزی بزرگ تلاش کرد، قبل از اینکه پس از 11 سپتامبر 2001 دوباره به سنگری برای تساهل مذهبی در برابر ایدئولوژیهای تروریستی رادیکال مانند القاعده تبدیل شود.
تغییرات ناگهانی در سیاست عربستان سعودی در افغانستان حکایت از رویکرد سیاست خارجی دارد که به شدت به تغییر اولویت های استراتژیک این کشور واکنش نشان می دهد. این در نهایت به تضعیف اعتبار سعودی ها در نزد مردم افغانستان کمک کرد و شهرت آنها در اوایل دهه 2010 به پایین ترین حد خود رسید. با توجه به مداخله چندین دهه در امور کشور، بخش های بزرگی از طیف سیاسی افغانستان نسبت به جاه طلبی های عربستان سعودی بی اعتماد شدند و این پادشاهی به حاشیه سیاست افغانستان تنزل یافت.
عربستان سعودی در پی نامزدی MBS به عنوان ولیعهد در سال 2017، تعامل با افغانستان را از سر گرفت (تعریف مجدد خط جانشینی پادشاهی همچنین تغییرات سیاستی را نشان داد). در افغانستان، عربستان سعودی یک سیاست نیمه باز ضد طالبان را دنبال کرده است و خود را از شریک سابق خود با تقابل نسخه رادیکال این گروه از اسلام با ” اسلام معتدل تر ” خود دور کرده است. به عنوان مثال، در جون 2017، عربستان سعودی میزبان کنفرانس بین المللی دو روزه سازمان همکاری اسلامی (OIC) بود که صلح و ثبات در این کشور جنگ زده را ترویج می کرد. بیش از صد عالم دینی از نزدیک به چهل کشور در این مراسم شرکت کردند، که با اعلامیه محکومیت نامشروع مذهبی خشونت تداوم یافته توسط طالبان پایان یافت – گروهی که هنوز رسماً توسط هیچ دولتی به رسمیت شناخته نشده است.
پادشاهی همچنان از اعتبارات رهبری مرتبط خود از طریق سازمان های بین دولتی اسلامی مانند OIC و بانک توسعه اسلامی (ISDB) برای پیگیری منافع ملی خود در خارج از کشور استفاده می کند. عربستان سعودی که تمایلی به برقراری ارتباط مستقیم با طالبان نداشت و از تماس های میدانی برخوردار نبود، دو مجرای ارزشمند را در OIC و IsDB یافت تا با خیال راحت جایگاهی در افغانستان به دست آورد. در پس زمینه تسلط طالبان در اواسط اګست 2021، عربستان سعودی نقش اساسی در فشار بر اعضای OIC و ISDB برای تسهیل ارائه کمک های بشردوستانه به کشور ایفا کرده است . با هدف کمک رسانی به مردم آسیب دیده افغانستان، صندوق توسعه بشردوستانه در فبروي 2022 تأسیس صندوق امانتی بشردوستانه افغانستان را تصویب کرد . در مارچ 2022 ، OIC مدیرکل جدید را به دفتر خود در کابل منصوب کرد و مأموریت OIC رسما آغاز شد . در اواسط نوامبر 2022 افتتاح شد . مقامات بلندپایه طالبان مانند سرپرست وزیر امور خارجه افغانستان امیرخان متقی و نمایندگانی از سازمان های بین المللی برجسته در مراسم افتتاحیه حضور داشتند .
با وجود موفقیت های اخیر، افغانستان همچنان خاطرات تلخی را در عربستان تداعی می کند. ریاض به دلیل ترس از هزینههای شهرت احتمالی تعامل با طالبان، مراقب بوده است تا اقدامات خود را در جهت اهداف بشردوستانه تنظیم کند و آنها را در چارچوبی نهادی محکم کند . ریاض با اطمینان از نقش رهبری خود در سازمان همکاری اسلامی و ISDB ، به دنبال این است که سیاست خود در افغانستان را از طریق یک رویکرد “رهبری از پشت” دنبال کند .
دیپلماسی ویژه قطر در افغانستان به طور خلاصه
در حدود یک دهه تعامل در افغانستان ، قطر گامهای قابل توجهی در ایجاد اعتبار دیپلماتیک سالم در سطوح منطقهای و جهانی برداشته است . دوحه با ارائه خدمات واسطه گری خود به اشخاص ثالثی که به دنبال یک نقطه ورودی در مجتمع افغانستان بودند، از یک مبتدی به یک ترند در بازی قدرت خاورمیانه تبدیل شد. قطر با توشه سیاسی بسیار کمتری نسبت به سایر کشورهای عربی خلیج فارس، افغانستان را به عنوان سکوی پرشی برای ارتقای دیپلماسی خاص خود می دید . مذاکرات آمریکا و طالبان را که منجر به توافق دوحه 2020 شد، تسهیل کرد و در عملیات تخلیه ، انتقال هوایی هزاران نیروی خارجی و غیرنظامیان از افغانستان در اواسط سال 2021 ، حیاتی بود .
با این حال، فعالیت دیپلماتیک طولانی مدت با رشته هایی همراه است. قطر اکنون سهم خود را از مشکلات مرتبط با افغانستان دارد و تا حدی تصویر پاک نشده خود را به عنوان یک شخص ثالث بی طرف در میان برخی از اقشار مردم افغانستان از دست داده است. یکی از اولین کارهایی که قطر برای به دست آوردن نفوذ انجام داد این بود که در سال 2013 به طالبان اجازه داد یک دفتر سیاسی در دوحه باز کنند. ممنوعیت روادید سازمان ملل (سازمان ملل متحد) و رد درخواست رژیم اسلامگرا برای داشتن یک دفتر توسط مجمع عمومی سازمان ملل با مشکل مواجه شد. از سفرای این کشور در سازمان ملل متحد، طالبان همچنان به شدت به دفتر سیاسی دوحه برای انجام فعالیت های دیپلماتیک در خارج از افغانستان متکی هستند . با این حال، طالبان که سابقه طولانی در خواستگاری همزمان با شرکای مختلف و بازی با یکدیگر برای گرفتن امتیاز دارند، به دوحه گفته است که در حال بررسی جایگزینهایی هستند .
دیداری که در اوایل دسامبر 2022 در ابوظبی بین شیخ محمد بن زاید آل نهیان -رئیس جمهور امارات متحده عربی (امارات متحده عربی) و امیر ابوظبی- و ملا محمد یعقوب – سرپرست وزارت دفاع افغانستان – برگزار شد، بر تعهد فزاینده طالبان به گسترش تاکید کرد. تعداد تسهیلگران فراتر از قطر و پاکستان. با برنده شدن یک شرکت مستقر در ابوظبی در سه مناقصه برای اجرای عملیات در فرودگاه های اصلی افغانستان، امارات متحده عربی طی ماه های گذشته نقش آشکارتری را در این کشور ایفا کرده است. پس از سالها تنش روابط، اخیراً روابط امارات و قطر بهبود یافته است و رهبران امارات و قطر از تمایل مشترک برای مماشات به جای تقابل صحبت میکنند. شیخ محمد تنها یک روز پس از دیدار با مقام ارشد امنیتی طالبان، به دیدار رسمی شیخ تمیم بن جاسم آل ثانی امیر قطر رفت و نشان داد که افغانستان میتواند شرایطی را برای ایجاد نزدیکی بیشتر بین ابوظبی و دوحه فراهم کند .
سیاست قطر در افغانستان نتایج متفاوتی به همراه داشت. از یک سو، به طور قابل توجهی به دوحه کمک کرد تا جایگاه خود را به عنوان یک قدرت منطقهای برتر و شهرت خود به عنوان یک شریک قابل اعتماد برای ایالات متحده و اروپا تثبیت کند . از سوی دیگر، محدودیتهای ساختاری مانع جاهطلبیهای دوحه برای ظهور بهعنوان میانجی بزرگ منطقهای را برجسته کرد. قطر نتوانست طالبان را برای گرفتن امتیازات معنی دار تحت فشار بگذارد ، در حالی که طالبان کابل را پس گرفتند و از ایالات متحده خواستند که نیروهایش را خارج کند. این که آیا پایتخت دیپلماتیک سالم قطر که در طی یک دهه در افغانستان ساخته شده است، به پرداخت سود ادامه خواهد داد یا نه، بیشتر به ظرفیت دوحه برای حفظ جایگاه خود به عنوان یک میانجی در هر شرایط جوی بستگی دارد.
همکاری بر سر رقابت :
ایدئولوژی های رادیکال افغانستان را آزار می دهد و موقعیت جغرافیایی استراتژیک آن در مرکز آسیای مرکزی به این معنی است که هر مشکلی که کشور با آن مواجه است به نگرانی های منطقه ای و بین المللی تبدیل می شود. از تهاجم شوروی در سال 1979 تا تهاجم ایالات متحده در سال 2001، تاریخ نشان می دهد که تشدید تنش مسلحانه اثرات ضربه ای دارد که فراتر از افغانستان طنین انداز می شود. از منظر سیاست خارجی، معضل افغانستان تنها توسط یک کشور قابل حل نیست. تجارب گذشته نشان می دهد که بهره برداری از خلأهای امنیتی و سیاسی افغانستان برای تسویه حساب های قدیمی منجر به نتایج ویرانگری شده است که پیامدهای درازمدت آن هنوز هم امروز طنین انداز است.
تا زمانی که افغانستان تحت کنترل طالبان است، کشورهای حوزه خلیج فارس باید تعیین کنند که تا چه اندازه باید با رژیم اسلامگرا درگیر شوند. در حالی که هیچ پاسخ روشنی برای این سوال وجود ندارد، به نظر می رسد یک اجماع با تعریف ضعیف به تدریج در مورد نیاز به پیگیری تعاملات کم اهمیت با طالبان برای رسیدگی به نگرانی های امنیتی و بشردوستانه پدیدار شده است. کشورهای شورای همکاری خلیج فارس باید به هماهنگی بیشتر سیاست های خود در افغانستان ادامه دهند و یک فرمول کاری برای کاهش سختی های افغان ها بیابند .
عرض احترام
04 – 05 – 2024
د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه
د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :
Support Dawat Media Center
If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320
Comments are closed.