تبصره ای بر تحقیق عبدالباری جهانی سلطنت اعلحضرت محمدنادرشاه

0 1,003

داکترسیدخلیل الله هاَشمیان                                               15 جنوری  2018

تبصره ای برتحقیق شاغلی محترم عبدالباری جهانی

دربارۀ چگونگی دورۀ ” سلطنت اعلحضرت محمدنادرشاه”

تحقیق جهانی صاحب بعنوان “چهارسال دورۀ سلطنت اعلحضرت محمدنادرشاه”بتاریخ 19 سپتامبرنشرشده بود وتبصره هایی هم بقلم یکعده هموطنان درآنباره منتشرشده اند. ازحسن تصادف یکعده اسنادی درآرشیف من، چه از دوسیه های صدسال قبل پدرم وچه ازمراجع دیگر، وجوددارند که نه تنها مکمِل تحقیق جهانی صاحب شده میتوانند، بلکه باب جدیدی را هم پیرامون دورۀ سلطنت اعلحضرت محمدنادرشاه کشوده میتوانند. لازم دیدم درپایان عمرخود این اسناد را به دسترس هموطنان محترم واهل خبره وتحقیق بگذارم.

1) درتحقیق جهانی صاحب به ارتباط وقایع دورۀ سقوی وپادشاه شدن محمدنادرشاه درختم دورۀ سقوی،  یک سلسله واقعیت های تاریخی شامل است، ازقبیل اینکه (یک) اعلحضرت غازی امان الله خان درمقابل تهاجم بچۀ سقو شکست خورد وکابل راترک داد (دو) اعلحضرت غازی به رضای خود رسماازسلطنت افغانستان استعفی داده و قدرت سلطنت را به برادرمهترخود سردارعنایت الله خان سابق معین السلطنه سپرد (سه) بچۀ سقوسلطنت کابل رابه اساس یک توافق ازسردارعنایت الله خان به زورخودگرفت. این سه واقعیت د رتواریخ ثبت شده که نمیتوان ازآن اغماض کرد.

2) دربارۀ واقعات مربوط به چگونکی پادشاه شدن محمدنادرشاه، اجازه میخواهم نظروبیانات پدرم، مرحوم سیدمحمد سرور(کُنری) را درینجا ثبت کنم- پدرم یکتن از امانیست های مشهور بود وازین بابت دردورۀ صدارت هاشم خان دونیم سال درزندان ارگ وهفت سال توقیف خانه و ضبلط وقبض ملکیت هایش درسرخرود وجلال آباد را متحمل شده، معهذاتا اخیرحیات خود میگفت “نوکرصادق امان الله خان بودم وهستم”. اما مشاهدات اونیز قابل خواندن وشنیدن است،ازینقرار:

الف) پدرم از سال 1306 تا 1309 هش حکمران قلات ناصری بود که آن محل دردورۀ ظاهرشاه به ولایت ارتقایافت. یک دوسیه از اسناد رسمی حکومت قلات شامل 20 قطعه مکتوب درآرشیف من موجوداست که از آنجمله دوقطعۀ آنرا درینجانشر  میکنم – پدرم میگفت که دراثنای عزیمت اعلحضرت غازی ازکابل بقندهار مسئول حفظ امنیت سرک بین غزنی وقندهار بود ودرمدت اقامت اعلحضرت درقندهار درخدمت اوبود وبهنگام برگشت اعلحضرت غازی ازقندهار  به غز نی برای تسخیر کابل وهم درعزیمت اخیراعلحضرت غازی ازغزنی تا سپین بولدک حاضربوده ووقایع را بچشم خود دیده است.

مکتوب اول، نمبر319/28 مورخ 14 ثور 1306 ازدارالحکومه قندهاردرسه صفحۀ درازنوشته شده که هرصفحه20 سطر دارد ومن 10 سطرصفحۀ اول آنرا درینجاکاپی کرده ام، صفحۀ چهارم این مکتوب که بایست امضاء نایب الحکومه را میداشت وجودندارد، وسطراخیر صفحۀ سوم ازینقراراست :” بنابران تسوید تحریری راکه بوزارت جلیله شده سراپا جهت استحضاری شما تحریرگردید که از کوایف دست اندازی مردمان ناصری متوجه باشید …” این مکتوب واقعات مختلف مربوط به خلاف رفتاری ها، تجاوزات ودست اندازی های مردم کوچی ناصری بالای مردم مسکون درقلات را واقداماتیکه درزمینه صورت گرفته به اطلاع حکمران قلات رسانیده ودرباب تامین امنیت منطقه ومصئونیت مردم قلات ازتجاوز ات کوچی های ناصری که ازهندوستان به قلات رفت وآمد دارند، سفارشاتی دارد.

مکتوب دوم، ازتاریخ 26 قوس 1309 به امضای الله نوازخان یاوراول اعلحضرت نادرخان میباشد که برای گرفتن بیعت مردم قندهاربرای نادرشاه به آن ولایت رفته بود. ازمتن این مکتوب برمی آید که مخابرۀ مستقیم  بین قندهاروکابل در آن وقت قطع شده واحوال خیریت و “بهبودکارات” قندهاربحضورصدراعظم محمدهاشم خان ازطریق قلات مخابره میشده. یک مکتوب دیگروطویل الله نوازخان که اقدامات خودرا به تفصیل نوشته نیزوجوددارد، اما قسمت های آن پاره وجداشده که باید دربین اوراق پدرم جستجو شود. بعدازآنکه بیعت قندهارتوسط الله نوازخان وبیعت قلات ناصری توسط پدرم گرفته شد، پدرم درماه جدی 1309 ازحکومت قلات ناصری برطرف وبکابل احضارشد واین آخرین ماموریت او درحکومت افغانستان بود.

پدرم میگفت درمدت دوماهی که اعلحضرت غازی درقندهاراقامت داشت، مردم قندهار وولایات مجاورآن برای بازگشت موفقانۀ اعلحضرت غازی بکابل باصمیمیت ورواداری جمع شدند وازبذل هرنوع کمک مادی ومعنوی وجمع آوری سپاه وتجهیزات نظامی مضایقه نکردند، شوق و اراده وهیجان عمومی برای مغلوب ساختن سقویان وتسخیرمجدد کابل خیلی بلند وعالی بود وبهمین منظورسپاه اعلحضرت فاصلۀ بین قندهار وغزنی را موفقانه طی کرد- درغزنی دسیسه های مختلف برای دلسرد ساختن اعلحضرت ازنجات کابل چیده شده بود، که از آنجمله قوم غلجی به تحریک نورالمشایخ مجددی واقعۀ دلخراش اعدام یک گروه را درسرراه به نمایش گذاشتند-ازجانب دیگر قوم شریف هزاره لشکر وسیعی را بطرفداری اعلحضرت غازی رهسپار غزنی کرده بود که بایست اعلحضرت چندروزدیگربه انتظاررسیدن لشکرهزاره میبود، اما توطئه هایی درغزنی دربین اهل درباربمشاهده رسید که اعلحضرت راتوسط عموزاده اش حسن جان تشویق به ترک جنگ وعزیمت بقندهارمیکرد، بگفتۀ پدرم اعلحضرت با خدمتگاران صادق خود که دررکاب اوبودند مشوره نکرد، توطئه ها ومشورۀ خصوصی با اعضای خانواده اش موثروکارگرافتاد واعلحضرت تصمیم به رجعت گرفت. پدرم میگفت که چانس موفقیت اعلحضرت در غزنی برای مغلوب ساختن سقویان وتسخیرمجدد کابل  ونجات مردم کابل از وحشت وبربریت سقویان خیلی ز یاد بود، اما قسمت وتقدیر کارخودراکرد.

پدرم اگرچه یک امانیست بود، اما سپه سالارمحمد نادرخان رامرد اراده وباتدبیرمیخواند، واگرچه ازکشتارهایش به تکراروعلنی انتقادمیکرد، اماشهادت اورایک ضایعه میدانست ومیگفت اگرنادرخان دوسه سال دیگرزنده میبود، شکل

سلطنت وحکومت وافغانستان تغییرمیکردوبهبود مییافت. پدرم که با سردارمحمدهاشم خان نایب الحکومه درجلال آباد مدت چهار سال همکار بود، اورا شخص خودخواه، ظالم، دیکتاتور، خاین به امان الله خان ودارای روابط مخفی استخباراتی با انگلیس میشناخت واسنادی هم ازتماس مخفی هاشم خان با انگلیس درمنطقۀ شینوار بدست آورده و ازطریق سردارعنایت الله خان به اعلحضرت امان الله خان رسانده بود که قبلا درمجلۀ آئینه افغانستان نشر شده است.

اکنون برمیگردیم به تحقیق محترم عبدالباری جهانی که اوافواهات واتهامات غیرمستند بالای سپه سالار نادرخان را با ارائۀ دلایل مقنع رد کرده که سپه سالار درسقوط سلطنت اعلحضرت امان الله خان هیچ رولی ند اشته است،  مثلا: (1) نادرخان ودوبرادرش درشهر نیس فرانسه وبدون ماموریت رسمی بودند که اعلحضرت امان الله خان به ایتالیه رسید. (2) سپه سالارنادرخان به اقدامات سیاسی برای مراجعت به افغانستان بعدازآن شروع کردکه اعلحضرت امان الله خان با خانواده اش بکشورایتالیه وشهر روم رسیده و مسکون شده بودند. (3) سپه سالارنادرخان درمدت سفرخودازاروپا تا رسیدن به ولایت پکتیا، بشمول مدتی که دربمبئی ودهلی اقامت داشت، درهیچ جانگفته که برای تجدید سلطنت اعلحضرت امان الله خان کارمیکند، بلکه به تکرارگفته که برای نجات ملت ووطن ازوحشت وبربریت سقویان کارمیکندتاهرکسی را که ملت خوادسته باشد به زعامت خودانتخاب خواهدکرد. (4) درپکتیانیز قوم وزیری واقوام منگل وحاحی ونیز طبقۀ روحانیون بشمول نورالمشایخ مجددی درمخالفت شدید با تجدید سلطنت امان الله خان قرارداشتند که سپه سالار نادرخان درحضورآنها قدرت حمایت از شاه مخلوع رانداشت .(5 ) دربین راه ازپکتیا تاکابل وخصوصادرمدت اقامت درقلعه های خوانین لوگر، اززبان نادرخان حمایت ازتجدید سلطنت امان الله خان شنیده وثبت نشده است. (6) درکابل نیزسپه سالار نادرخان دراولین ملاقاتش باشهریان ونخبه گان کابل درقصرسلامخانه گفته بود که هدف اونجات مردم کابل ازکشتارو وحشت سقویان بود که اکنون مردم اختیاردارندخودشان شخصی را بحیث پادشاه خودانتخاب کنند. (7) درکتاب ضخیمی مملوازیادداشتهای مختلف،  بشمول روایات وحکایات شخصی،  که توسط محترم داکتررحمت ربی زیرکیارجمع آوری ودرسال 1395 درکابل طبع شده، دریکجای آن میخوانیم که :”… نادرخان درعلیخیل حاحی مصروف بود.  جنرال یارمحمدخان وزیری برایش نامه نوشت که بمنظور تجدید سلطنت امان الله خان با اوبطرف کابل حرکت کند، اما جواب اوهرگزنرسید.” (“ترجمه ازمتن پشتو، صفحۀ 49 ) – درجای دیگر یادداشت شده که :”بموجب یک توافق نامه که 15 ماده داشت و درماه میزان 1308- سپتمبر 1929 درپکتیا بین جنرال یارمحمدخان وزیری قوماندان (دژغورنی جبهی) درپکتیا وسپه سالارمحمدنادرخان امضا شده درمادۀ اول آن چنین درج شده است که:”بعدازرفع مشکلات فعلی وطن ما، قدرت دولت به امان الله خان یا به یکی ازاعضای خانوادۀ اوسپرده میشود.” (ترجمه ازمتن پشتو، صفحه 53) –اماهردویادداشت مذکور اززبان مرحوم جنرال یارمحمدخان وزیری منحیث حکایات شخصی خودش توسط دوستان اونقل قول شده و سند رسمی درزمینه وجودندارد –ازجانب دیگر مخالفت شدید قوم وزیری به ارتباط تجدید سلطنت امان الله خان بهنگام رسیدن نادر خان درپکتیا درتواریخ ثبت شده است – غبارنیز درتاریخ خود ازموجودیت جنرال یارمحمدخان وزیری درقندهار بهنگام بازدید اعلحضرت امان الله خان ذکرنکرده(زیرکیار، صفحۀ 263)، ونه در دوجلدتاریخ غبار ازموجودیت مرحوم جنرال یارمحمدخان وزیری درجملۀ جنرالان اردوی ملی برای نجات کابل ازتسلط بچۀ سقو، ونه دریادداشتهای شاه ولیخان و شاه محمودخان ازسهیم بودن جنرال یارمحمدخان وزیری در نجات کابل ذکرشد ه است (زیرکیار، صفحۀ 260) – داستان مبارزات مرحوم جنرال یارمحمدخان وزیری را درجهاد استقلال باراول استاد حبیب الله رفیع دردورۀ جهاددرپشاوراززبان آن مرحوم درشمارۀ مسلسل 85، سال 25، جریدۀ (افغان ملت)مورخ سپتامبر 1966 = 1347 شمسی نشرکرده است.  یقینامرحوم جنرال ملکی یارمحمدخان وزیری درهردوجهاد(استقلال ونجات) سهم داشته، چنانچه رجال دیگری هم سهم داشته که نام هایشان نشرشده است، امااین روایات را از زاویۀ تاریخ حکایات شخصی می پندارند، نه سند تاریخی. (8)پدرم واکثرامانیست ها به این عقیده بودند که انگلیس برای گرفتن انتقام ازامان الله خان درمرحلۀ اول سلطنت اورا توسط یک شخص دزد ورهزن سقوط داد، وبعدازآنکه کشورهای اروپایی رقیب انگلیس( روسیه، فرانسه، جرمنی و اطریش)ملت وحکومت انگلیس را به ارتباط دورۀ وحشت سقوی درافغانستان ” یک دولت غدار وخاین به تمدن” خواندند، انگلیس مجبورشد سپه سالار محمدنادرخان راکه ازاوشناخت کافی داشتند، از فرانسه اوراتشویق کردند برای نجات کابل برود، ونادرخان به کمک انگلیس توانست به سلطنت برسد، اما درین مورد، یعنی درثبوت کمک انگلیس،نیز بجر ازحدسیات وتصورات و قراین، کدام سندی وجود ندارد. (9) پدرم میگفت نادر خان ذهنیت ملت افغان را خوب میشناخت وشخص زیرک ومدبر بود، شاید آرزوی پادشاهی را داشته، کی نیست که نخواهد پادشاه شود! اما خاک فرانسه را برای پادشاه شدن ترک نکرده بود وحتی درمجالس پکتیاپلان پادشاهی را نداشت (بقرار روایات خسربرۀ پدرم کرنیل سیدشریف خان که درپکتیا یاور نادرخان بود ودرسلطنت نادرخان بحیث جنرال وسریاور پادشاه کارمیکرد)، اما بعدازمهارتی که نادرخان درکابل برای تسلیم شدن بچۀ سقو وهمکارانش بخرچ داد، قراین یکی بعد دیگر برای پادشاه شدن او کمک کرد.  بعبارت دیگر، امکان بازگشت اعلحضرت امان الله خان به کابل وجودنداشت، زیرا نه انگلیس میخواست ونه خودش، چوکی سلطنت خالی بود وباید توسط شخصی پُرمیشد، ودر همان وقت وتحت همان شرایط،  شخص بهتری از سپه سالار محمدنادرخان وجودنداشت.

قسمت دوم، مرورمختصری بردورۀ چهارسالۀ سلطنت نادرشاه

من درآنوقت یک طفل شش ساله بودم ومراسم انتقال تابوت اعلحضرت شهید رابه تپۀ مرنجان خوب بیاد دارم، زیرا  با   با یک عده زنها برای تماشای این مراسم به آن قسمت دیوارمسجدعیدگاه که درمجاورت دکانهای نوآباد چمن  قرارداشت، رفته بودم. درکابل امنیت بسیارخوب قایم شده بود، زیرا ما بچه هاساعات متوالی درمیدان مجاور سرحوض ریکاخانه مصروف بازی های مختلف میبودیم وگاهی که سِکۀ (سه پیسه) یا (شش پیسه) میداشتیم، به تنهایی به یگانه دکان سرحوض برای خریداری کشمش نخودمیرفتیم. سکه های آنوقت (سه پولی)، (شش  پولی)،(تنگه) و(قِران) بود- یک (تنگه) سه (شش پولی) و یک (قِران) سه تنگه ویک شش پولی میشد- سکۀ (قِران) ازفلزسفید وسکه های دیگر ازفلزتاریک ساخته شده بود- دربدل سه پیسه چیزی بالا نیم پاو کشمش نخود یا یک گیلاس دوغ یا شربت، دربدل شش پیسه یک پیالۀ غوره ای ماست یا نیم پاو نقل نخودی و دربدل یک تنگه یک جیب جلغوزه میسرمیشد. یک نان خاصه وگرم که یکنفرراخوب سیرمیتوانست به شش پیسه میسربود ونانهای شب مانده را به سه پیسه میفروختند- انواع خوراکه باب بشمول میوه جات فراوان وارزان بود-  تربوز خورد شش پیسه وتربوز کلان یک تنگه – پسانترسکۀ (روپیه) هم رایج شد که با دو(قران) تبدیل میشد. بعدازشهادت نادرخان قیمت ها به تدریج بالا رفت، علت آنربیاد ندارم.

اعلحضرت نادرخان معارف را تقویت کردوبنیاد یک اردوی عصری را گذاشت، روزنامه های اصلاح وانیس درکابل زیر سانسورحکومت  چاپ میشد، استخبارات، ضبط احوالات وکوتوالی  به شدت حاکم بود وپادشاه هرهفته و هر ماه یکی دونفرراکه رقیب سلطنت خود تشخیص میداد، بدون محاکمه میکُشت، معهذا امنیت قایم بود. درمدت چهارسال سلطنت نادرخان هیج قیامی بضد اودرهیچ گوشۀ مملکت رخ نداد وسلطنت او یک حکومت خاندانی بود که دوستان وشناخته گان خاندان سلطنت نیز درچوکی های درجه دوم وسوم نصب شده بودند. بداخل مملکت، خصوصا درکابل یکنوع تحریک و مقاومت مخفی ازجانب هواخواهان اعلحضرت امان الله خان جریان داشت که بامظنونین بشدت، بشمول اعدام وتوقیف، معامله میشد. معهذا شنیده میشد که شخص اعلحضرت نادرشاه آرزوها ورزوها وپلانهای خوب برای آیندۀ مملکت داشت که اگر بشهادت نمیرسید، شاید تا چندسال بعد شکل حکومت خاندانی نیز تغییرمیکرد. اما انتقال قدرت بشخص ظالم ودیکتاتوری مانند محمدهاشم خان، رکود وعطالت اجتماعی و اختناق فکری راچندبرابرساخت.

اعلحضرت نادرشاه شخص با فرهنگ وهم فرهنگ دوست بود. اوانجمن ادبی کابل را متشکل از دانشمندان ونویسنده       گان وقت تاسیس کرد و(مجلۀ کابل) زیرنظرپادشاه توسط انجمن ادبی کابل منتشرمیشد. کسانیکه شماره های (مجلۀ کابل) را خوانده بودند، میگفتند که سویۀعلمی و ادبی  آن بمراب بهتروعالیترازنشرات آنوقت تهران بود.  تائیداین واقعیت را اززبان استادان نامدارپوهنحی ادبیات نیزشنیده بودم. شماره های مجلۀ کابل بطورنمونه در آرشیف پوهنحی موجود بود. مدیرانجمن ادبی کابل یک افغان تحصیل یافته موسوم شهزاده احمدعلیخان درانی بود که دپلوم ماستری ازپوهنتون  های دهلی ولاهوردر رشته های فلسفه وادبیات داشت و نه تنها به زبانهای دری، اردو، انگلیسی وعربی مسلط بود،  بلکه نویسندۀ توانا وشاعرخوب هم بود و(شیوا)تخلص میکرد. این   شخص که تصویر اورادربالا می بینید، نه تنها علمیت ولیاقتش مورداعتماد نادر شاه بود، بلکه سَکه پسرمامای  نادرخان میشد– شهزاده احمدعلی درانی  ابن شهزاده ایوب ولداعلحضرت تیمورشاه درانی بود ویک دختر شهزاده ایوب که عمۀ احمدعلیخان درانی میشد، مادر(نادرخان، شاه ولیخان وشاه محمودخان) بود. این تصویر نکاح شهزاده احمدعلیخان درانی در ارگ کابل بحضوراعلحضرت نادرخان 1932م  گرفته شده، خانمش ملقب به( بوبو گل) دخترمرحوم  سفیراسمعیل خان ابن سردارسلطان محمدخان طلایی بود.

صدراعظم هاشم خان نه تنها بمسایل تاریخی وفرهنگی علاقه نداشت، بلکه احمدعلیخان درانی را بخاطر قرب و    اعتماد نادرشاه خوب نمی دید، ومسایل اندرداری نیز درمیان بود- بعد ازوفات نادرخان، جوان 22 ساله محمد نعیم خان وزیرمعارف ، انجمن ادبی کابل و مجلۀ کابل را جزء وزارت معارف ساخت ودوام وظیفه ای که نادر شاه به انجمن ادبی کابل واحمدعلیخان درانی سپرده بود، یعنی ترتیب و تالیف “تاریخ افغانستان”، معطل گردید واحمدعلیخان درانی رامجبوربه ترک ماموریت واستعفی نمودند.  نزد این شخص اسناد بسیار مهم وجودداشت.

همین موضوع، یعنی اراده و امرنادرشاه برای تالیف یک تاریخ برای افغانستان، که درفرمان نمبر9122 مورخ 10 قوس  1309هش صادرشده، موضوع بحث این قسمت را تشکیل میدهد. این فرمان راشاگردسابق پدرم مرحوم محمد امین خان خوگیانی، مدیرروزنامۀ اصلاح، درسال دوم سلطنت نادرخان، شاید درواخر سال 1310هش،  باپیغام نادرخان به پدرم سپرده وتقاضا کرده بودکه درترتیب ونگارش بعضی قسمتهای تاریخ افغانستان با شهزاده احمدعلیخان درانی وانجمن ادبی کابل همکاری کند. اما با شهادت نادرشاه این کار منقطع واین دوسیه بکلی برچیده شده بود. اینست کاپی آن فرمان نادرشاه:

درین فرمان “پروژه ومواد ترتیب کرده گی” احمدعلیخان را نادرخان به “داخل اساسات صحیح وموافق به اصول علمی” دانسته وضمن توصیف ازشخصیت ولیاقت احمدعلیخان، موفقیت او را درتدوین “کتاب تاریخ افغانستان” آرزو و دعا نموده است. بنظرهاشمیان، نکات مهم ازجانب نادرشاه درین فرمان به ارتباط  تجویز وتالیف “کتاب تاریخ افغانستان” دریک جمله افاده شده است، اینکه : “همچه یک اثر… یک سلسله حقایق رادرپیشگاه نظرمطالعین گذ اشته وخدمت بزرگی درعالم عرفانی مملکت ایفا و انجام خواهد داد.”

پدرم میگفت که به ا طاعت ازامرنادرشاه، یکبار به انجمن ادبی کابل رفته وبامرحوم شهزاده احمدعلیخان درانی در بارۀ “پروژۀ تاریخ افغانستان”  صحبتی داشته وخصوصا یک نکتۀ آن فرمان را که “یک سلسله حقایق درپیشگاه نظر مطالعین گذاشته شود” را مطرح ساخته و پرسیده بود که دربارۀ تاریخ معاصر دورۀ محمدزائیها وخصوصاواقعات دورۀ سلطنت امان الله خان چه تصمیم دارند؟ تاجائیکه بیانات پدرم رابحافظه دارم، جواب احمدعلیخان درانی  چنین بوده که “حقایق تاریخ را نمیتوان کتمان کرد، اما تاریخ دورۀ محمدزائیها بشمول دورۀ امان الله خان، راانجمن ادبی ترتیب وبه حضوراعلحضرت تقدیم میکند و بعدازصحه ومنظوری اعلحضرت عینا نشرخواهدشد…” پدرم میگفت، درآن صحبت به سیاست آنوقت اشاره کرده بود که نام وواقعات دورۀ امان الله خان ازکتابها ونشرات برداشته شده… اماعکس العمل احمدعلیخان درانی به طرفداری ازسیاست وقت چنین بوده که “بیائید همه دست بهم داده یک تاریخ آبرومند برای افغانستان تالیف کنیم، اگراعلحضرت واقعات دورۀ امانی راکه خودشان شاهد آن بوده بقلم خوداصلاح وترتیب کنند، چه فرق میکند، نسل آینده دربارۀ آن قضاوت خواهدکرد…” پدرم بعد ازآن به انجمن ادبی نرفته بود ومیگفت که با وجود اختلاف نظرها دربین اعضای انجمن ادبی کابل، احمدعلیخان درانی مقدمات کارتاریخ قدیم را شروع کرده بود که ازقرن اول هجری تااخیرقرن نهم هجری تحت عنوان “تاریخچۀ ادبیات افغانستان” در(سالنامۀ کابل) نشرشده است- از حسن تصادف یک قسمت سالنامۀ کابل راازصفحۀ 344 تا صفحۀ 411 که شعراوآثار قرن هفتم تا اخیرقرن نهم رادربردارد، من درآرشیف خود دارم –درصفحات 412 و413 و صفحات بعدی 37 قطعه تصویر(شاهان قدیم افغانستان) ضمیمۀ شده ومن این اوراق را طور عاریت برای محترم عبدالباری جهانی روان کردم، به امیداینکه این همه اسناد ومعلومات تکملۀ مفیدی برای تحقیق نشرشده اش بعنوان “دورۀ چهارسالۀ سلطنت اعلحضرت نادرخان” شده بتواند.

من نمیدانم که فرمان مذکور نادرشاه درجرایدهمانوقت نشرشده بود یاخیر، وتحقیق این موضوع را به مورخین و اهل خبره می گذارم که مقصد اعلحضرت نادرشاه از ترتیب وتالیف “کتاب تاریخ افغانستان” چه نوع تاریخ بوده ؟ اما یک واقعیت که از ورای این اسناد برملا میشود اینست که محمدنادرشاه میخواسته یک “کتاب تاریخ افغانستان” را دردورۀ سلطنت خود ترتیب، تالیف وطبع کند، ولی درین مورد درحدود یک قرن گذشته هیچ اشاره ای درمطبوعات افغانستان نشده و یا من از آن خبرندارم. باعرض احترام.

خدمتگارافغانستان – سید خلیل الله هاشمیان

 

 

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Leave A Reply