استناد یک ستمی فاقد ضمیر و وجدان ملی

محمد داؤد مومند

700

استناد یک ستمی فاقد ضمیر و وجدان ملی

35بر کتاب غبار

چند روز قبل در یک پروگرام، مسماء به «تحول»، که مجری آن جوانی است به نام داریوش احمدی و بدبختانه کاملاً به لهجه ایرانی گپ میزند، شاهد مناظرۀ بودم میان یک شخصیت علمی و اکادمیک به نام داکتر صاحب هاتف مختار، استاد کدام پوهنتون خارج کشور و یک ایجنت قلاده به گردن دولت فاسد و شیطانی آخوندی ایران به نام «نور الحق نسیمی» از لندن.

ناگفته نماند که اگر به قول جادوگر بزرگ مذهبی ایران یعنی خمینی، اضلاع متحده شیطان بزرگ است، دولت آخوندی خمینی و خامنه یی و آخوند های ایران، نیز یک شیطان بزرگ منطقه است.

نور الحق نسیمی یا به اصطلاح استاد معروفی گرامی (شاطر شیطان) یعنی نماینده قلاده به گردن دولت فاسد و مفسد ایران در افرازات متعفن و مشمئز کننده خود ادعا نمود که «افغانستان یک نام جعلی است، ما ملت واحد نیستیم، افغانستان به مثابه یک ساحه حائل، توسط انگلیس ها بوجود آمده است، زبان تاجک ها فارسی است، هزاره ها مذهب خود را دارند و افغانستان متکی بر اسناد تاریخی، ایران شرقی است.»

داکتر صاحب مختار با تمسک با دلائل علمی، به تکذیب ادعا های این عنصر فاقد وجدان وضمیر ملی پرداخت، سر انجام نور الحق نسیمی کتاب غبار را از سر میز خود برداشت و در حالیکه آن را شور میداد  گفت گفتار من متکی بر همین کتاب غبار است.

اینکه که گفتار این عنصر ضد ملی تا چه حد مبتنی بر محتویات کتاب غبار است و یا نیست، موضوع بحث این مقاله نیست ولی سؤال بنیادی درین جاست که چرا عناصر ستمی و خراسانی و ایران پرستان و چپ گرایان بی خدا در جناح چپ و چپ چپ از کتاب افغانستان در مسیر تاریخ غبار، یک کتاب مقدس میسازند؟

 برای چپ گرایان بی خدا، تاریخ غبار در موازات کتاب منتخبات  لینن و کتاب «سرخ» ماوتسیتونگ قرار دارد.

چرا عناصر ضد ملی فوق الذکر بر کتب و آثار تاریخی مؤرخین و محققین بزرگ دیگر مانند کاتب هزاره، استاد کهزاد، علامه حبیبی، پوهاند داکتر حسن کاکړ، علامه رشاد، استاد عزیزالدین وکیلی پوپلزی، محی الدین انیس، استاد سیستانی، سید قاسم رشتیا، قاضی عطاء الله خان، ظفر کاکا خیل و دیگران استناد کرده نمیتوانند؟

و چرا در نظر ستمی ها و چپگرایان بی خدا، مؤرخین فوق الذکر در نظر شان محتملاً مرتجع و تواریخ شان غیر علمی تلقی میگردد؟

آیا ممکن است ذوات محترمی، اندرین باب دلائل علمی ارائه نمایند؟

البته برداشت خود را در زمینه، متکی بر اسناد و اقوال صاحب نظران به عرض میرسانم، باشد تا دیگران چگونه می اندیشند و ارزیابی شان متکی و مبتنی بر کدام شواهد و مدارک است.

چرا چپ گرایان بی خدای مسکوی و پیکنیگی بر کتاب غبار استناد میجویند؟ و چرا آن را علمی میدانند؟ و کدام علم؟

دانشمند محترم داکتر صاحب سید عبدالله کاظم در کتاب مستطاب خود معنون به «رویداد های عمده در دورۀ شاه محمود خان غازی»  در مورد غبار مینویسند::«غبار در شیوه تاریخ نگاری سبک خاص خود را دارد…و از  نظر شیوه تحقیق با آنکه از فقدان ذکر مآخذ خلاء دارد، اما بر رسی های او موجه و مرادف با اسناد میباشد. متود تحقیقی او بر مبنای روش مشهور « دیالکتیک تاریخی» استوار است و دوره های تاریخ کشور را از آن دریچه یعنی فیودالیزم و تشکل بورژوازی و بالاخره سرمایه داری بر رسی میکند که در متن کتاب بار ها به این دوره ها اشاره گردیده است.»

طوریکه داکتر صاحب کاظم تصریح و اذعان نموده اند، سبک تاریخ نگاری غبار متکی بر اصول دیالکتیک ماتریالیزم و تیوری های کارل مارکس در کتاب «سرمایه» است، یعنی غبار معتقد بر تیوری ها و فرضیه های، مارکسیزم، لیننیزم است و در نتیجه بر اصالت ماده اعتقاد داشته، ماده را مقدمتر بر شعور میداند که در مغایرت با روح تمام ادیان سماوی و بخصوص اسلام قرار دارد.

مؤرخ و نویسنده و سیاست مدار معروف معاصر، سید قاسم رشتیا نیز در کتاب خاطرت خود نطر مماثلی با داکتر صاحب سید عبدالله کاظم داشته و چنین اظهار نظر میکند:«سبک نگارش آقای غبار در کتاب افغانستان در مسیر تاریخ واضحاً جنبه چپگرایی خاص داشته ، تمام قضایا و جزئیات را از نقطه نظر طبقاتی چنان تحلیل و ارزیابی نموده است که گویا همواره در افغانستان یک طرف توده رنجبر و طرف دیگر قوه حاکمه قرار داشته مثل اینکه تاریخ کشور شرح مبارزات دائمی این دو طبقه را تشکیل داشته باشد…»

طوریکه از نظر شاغلی رشتیا برملا میگردد، نظریات شاغلی غبار متأثر و ملهم از تیوری مارکسیزم لیننیزم در مورد جنگ طبقاتی و در واقعیت امر، ستون فقرات فلسفه اجتماعی اوست.

حامیان غبار و بخصوص چپگرایان چپ و چپ چپ، روی همین انگیزه کتاب غبار را یگانه کتاب علمی قلمداد میکنند.

در حالیکه داکتر صاحب کاظم اشاره نموده اند، غبار در روایت های خود از تذکار مدارک و مآخذ، عمداً اجتناب میورزد، تمسک بر مدارک در واقعیت، اساس و زیر بناء و تهداب یک اثر علمی است، و بدون تمسک به همچو پشتیوانه روایت ها، تاریخ نویسی، ماهیت قصه و افسانه را پیدا میکند.

آیا شخصی میتواند دلیل اختفاء غبار را در قسمت مدارک و مآخذ علماً توضیح کند؟

علامه حبیبی در مورد مورد غبار چنین اظهار نظر میکند:«غبار در تاریخ نویسی سبک خاصی داشت که وقایع تاریخی را به نفع تصور خاص عندی خود و قالب فکری خود استعمال میکرد و بنابرین در تاریخ نگاری ناظر بی طرفی به نظر نمی آید.»

سطور و نظر علامه حبیبی که از مفاخر بزرگ علمی تاریخ افغانستان شمرده شده چنانکه بیش از یکصد جلد کتاب و رساله از خود باقی گذاشته اند، به صراحت مشعر بر این است که غبار که به قول شاغلی سیستانی یک آدم «سیاست باز» بود، مؤرخ صادقی نبوده است.

یک احتمال قوی به نظر نگارنده این سطور، غرور و نخوت غبار است، تا مبادا با تذکر منابع و مآخذ، شاگرد و گدای روایت دیگران معرفی شود.

کتاب غبار نه تنها برای چپگرایان بی خدای وطنی  بلکه برای مقام های سیاسی اتحاد شوروی در خور توجه فراوان قرار گرفت، چنانکه  که شاغلی رشتیا در زمینه روایتی دارند بدین عبارات که:« در روز افتتاح پولی تخنیک، اعتمادی مرا به کاسیگین معرفی نمود، کاسیگین گفت او را میشناسم، اما بالمقابل «ککتیف» سفیر جدید شوروی با من به بسیار گرمی مصافحه نموده و با زبان فرانسوی از ملاقات یالتا یاد آوری نمود…او از من  پرسان کرد که آیا کتاب تازه غبار را مطالعه نموده اید؟

گفتم بلی، سفیر گفت ممکن است یک جلد آن را برایم دستیاب نمائید؟

برایش گفتم از روان فرهادی یا داکتر انس در مورد خواهش نمائید، ولی اصرار نمود که من در مورد با او کمک نمایم، در جوابش گفتم کتاب فعلاً در دسترسم قرار ندارد، با وقاحت گفت که شما همین اکنون گفتید کتاب را مطالعه نموده اید، هنوز میخواست که به استنطاق خود دوام بدهد که خوشبختانه به سالون مرکزی برای عصریه رسیدیم و من خود را از چنگ و شر او خلاص کردم.

او از گماشتگان دستگاه مخفی شوروی یعنی کی- جی – بی بود، بعد از قتل منهاج الدین ګهیځ ، حلقه های حکومتی، این حرکات را به سفیر شوروی و معاون او «ابلوف» نسبت میدادند چنانچه هردو بعد از این قتل منهاج الدین به صورت غیر مترقبه افغانستان را ترک کردند. ختم نوشته شاغلی رشتیا»

روایت فوق الذکر شاغلی رشتیا دلیل دیگری است که پیوند فکری غبار را با فلسفه حاکم دولت شوروی نشان میدهد.

دستگیر پنجشیری در کتاب ظهور و زوال حزب دیمکراتیک خلق افغانستان صفحه 151 در باره افرادی که عضو کمیته تدارک کنگره بود مینویسد:«غبار با ببرک کارمل روی طرح موضوعات سازمانی اختلاف نظر پیدا کرد و با پسرش از اشتراک در تآسیس حزب دیمکراتیک خلق افغانستان کناره گیری نمود» هم چنان دستگیر پنجشیری مدعی است که غبار با پسرش حشمت خلیل مدت شش ماه به خانه ببرک در جمال مینه شتافت، ولی چون میان غبار و ببرک کارمل در کمیته تدارک تفاهمی بوجود نیامد، گپ در اشتراک به کنگره مؤسس نرسید، در غیر آن غبار و پسرش افتخار عضویت کنگره مؤسس حزب دیمکراتییک خلق افغانستان را حاصل میکردند. قابل یاد آوری است که غبار درین دوره از محبوبیت دوره شاه محمود خان غازی و دوره هفت شوری بر خوردار نبود، و غبار حیثیت یک پیامبر یک امت را داشت که آنهم پسرش حشمت خلیل غبار بود، بر عکس ببرک کارمل از نفوذ بزرگ یک حزب منسجم، نیرو مند و با دسپلین برخوردار بود، لذا ببرک و حزبش نیازی به افرادی مانند غبار نداشت که به امید زعامت حزب تلاش مذبوحانه و بی ثمر به عمل آورد، غبار بعد از این ناکامی خود در در مورد ببرک کارمل گفته است:«از این مرد دوری کنید که هر جا پای بگذارد، زمین را میسوزاند»

قابل تذکر است که غبار در دوره صدارت شاه محمود خان غازی با برادرش رشید بیغم به خانه سپه سالار میرفت و شاه محمود خان به صراحت گفت که ایشان به غبار رأی خواهد داد، در حالیکه در مورد اعلان کاندیتاتور برادر پنجم شان محمد گل مومند، در اخبار اصلاح که به مدیریت قدیر خان تره کی، کاکای دانشمند محترم داکتر صاحب روستار تره کی، انتشار میافت  سخت بر آشفته گردید و عنفاً از ورود این زعیم ملی پشتون تبار در پارلمان جلوگیری به عمل آورد، کاری که بعداً در دوره سردار نوراحمد اعتمادی در مورد شهید میوندوال عملی گردید، ولی غبار در تارخ خود بر این واقعیت ها خاکستر انداخته نمیگوید که چرا سپه سالار به خودش رأی داد و از ورود زعیم ملی پشتون تبار جلوگیری به عمل آورد؟

طوریکه قبلاً توضیح گردید، این یک دلیل روشن دیگری است، که غبار مانند بیرک  یک عنصر چپی خط ماسکو بود و روی همچو همگونی یا تقارن فکری، غبار برای یک مدت طولانی شش ماهه خود را کوچک ساخته به خانه ببرک کارمل رفت، که در جامعه ما، مردم او را به حیث یک ایجنت شوروی میشناخت.

آیا ممکن است اشخاصی و ذواتی مانند داکتر صاحب حامد، شهید محمد موسی شفیق، سردار محمد نعیم خان، استاد محمد عزیز نعیم، استاد داکتر روستار تره کی و داکتر سید عبدالله کاظم که نه به مبارزه طبقاتی اعتقاد داشتند، نه بر اصالت ماده بر شعور و نه به ماتریالیزم تاریخی، این ذلت را خدای نا خواسته قبول میکردند که به منظور و هدف مشابه غبار به   خانه ببرک کارمل میرفتند؟ ابدا.

شاعری حکیمانه فرموده اند که:

کند هم جنس با هم جنس پرواز

کبوتر با کبوتر باز با باز

شاغلی سیستانی در مورد کتاب افغانستان در مسیر تاریخ و شخص غبار مطالبی نوشته اند که ذیلاً اقتباس میگردد:«از مطالعه جلد دوم غبار بر میآید که مرحومی آدم بی کینه و بی عقده نبوده است، حتی چنین معلوم میشود که غبار جلد دوم کتاب خود را بمنظور انتقام کشی از نادر شاه و خانواده اش به نگارش گرفته است.

به نظر میرسد که بطور کلی علاقه مندان غبار تصور میکنند که تاریخ دو جلدی غبار یگانه تاریخ و جامع ترین تاریخ کشور و در یک کلام «ختم التواریخ» است و نباید در مورد محتوی و صحت و ثقم مطالب آن، حرفی زده شود و اگر حرفی زده شود، مثل این است که به مقدسات شان توهینی صورت گرفته باشد و ناراحت میشوند و ممکن ناسزا هم بگویند، غبار در سراسر کتاب از نشان دادن مآخذ اجتناب ورزیده و به ندرت در بعضی فصول کتاب به منبع اشاره میکند، قسمت بیشتر مطالبی که غبار در مورد حوادث قرن نزده افغانستان در جلد اول تاریخ خود متذکر شده است، مآخوذ از کتاب سراج التواریخ، فیض محمد کاتب هزاره است.

نکته دیگر، تبارز کدورت ها و عقده های شخصی یا سیاسی غبار است، که آن را با الفاظ و کلمات ستیزه جویانه و تحقیر آمیز در حق رجال دولتی و شخصیت های علمی و فرهنگی کشور بروز داده است، در سراسر کتاب هیچ شخصیت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دیگر کشور، مانند خود غبار نمی درخشد و شخص غبار یکه تاز میدان مبارزه است. ادعای شاغلی سیستانی در مورد غبار، از محتوای این فرد یادهانی میکند که:

خود ستایی پیشۀ شیطان بود

شاغلی سیستانی از یک سرقت و دزدی ادبی غبار پرده برداشته و مینویسد که:«غبار یک نوشته بسیار عالی و شاهکار ادبی یک نویسنده ایرانی را از کتاب (گل های که در جهنم میروند) به قلم محمود مسعود، در کتاب افغانستان در مسیر تاریخ بنام خسر بره خودمحمد یعقوب کندک مشر، که گویا از زندان آن را به غبار فرستاده است، ثبت تاریخ خود نموده است.»

شاغلی سیستانی در مورد تغییر انقلابی تفکر و ذهنیت سیاسی غبار به صوب چپگرایی مینویسد:«غبار از مرز مشروطه خواهی پا فراتر گذاشته و افکار چپی را پذیرفته بود. و اگر این ایده را پذیرفته نمیبود،ضرورتی نداشت تا به وسیله جریده «وطن» اندیشه های را مطرح کند که حرکت های سیاسی چپی، پیرو خط فکری ماسکو یا خط پیکن آن را در سال های بعدتر مطرح میکردند. ختم نظزیات شاغلی سیستانی»

اکنون به ملاحظه موارد و جهاتی میپردازیم که که محتویات کتاب غبار حیثیت کتاب مقدس برای سقوی های اول و دوم، ستمی های بومی و مهاجر بخارایی و پار دریایی و خراسانیان و خراسان پرستان را پیدا نموده است.

قابل تذکر است که جلد دوم کتاب غبار که به قول شاغلی سیستانی در عناد و انتقام گرفتن خانواده نادر خان به رشته تحریر کشیده شده است ، روی همین دلیل برای گروه های ستمی و سقوی و مزدوران کرملین، علی السویه قابل استناد است.

به خاطر داریم که با سقوط رژیم والاحضرت سردار صاحب محمد داؤد خان توسط کودتای ثور، قوله های نادر غدار و نادر خائن در نشرات کشور آغاز یافت، چنانکه امروز هم یک عده ستمی و چپگراء، شعار گونه و به مثابه سادو های کوچه و بازار بدان قوله ها، تمرین میکنند، زیرا شوروی پرستان کشور، نادر افغان را به حیث بزرگترین دشمن کشور بلشویک و تفکرات بلشویکی میدانست، از طرفی هم با سرکوب نمودن دوره مدنیت سوز سقوی توسط نادر افغان و هم رزمان قهرمانش، گروه های مفسد و ضد ملی، سقوی های اول و دوم که مبدآ تاریخ کشور را از زمان به قدرت رسیدن بچه سقو به خاطر تاجک بودنش، تلقی میکنند، عقدۀ بزرگ تاریخی علیه نادر افغان و خانواده اش دارند.

افغاننستان در مسیر تاریخ، افغانستان در پنج قرن اخیر و عیار خراسان از زمره اولین کتبی است که به بذر مفکوره تاریخی خراسان سازی و خراسان بازی پرداخت و در حقیقت به مثابه زهری بود که به مسموم ساختن ذهنیت یک عده هم وطنان، بخصوص هم وطنان تاجک تبار کشور، انجامید و موجب یک تفرقه بزرگ قومی و سمتی در کشور گردید و متآسفانه نظریات و تیوری های تاریخی غبار، اولین و نخستین منبع همچو زهر پراگنی فکری در کشور محسوب میگردد، شاغلی سیستانی به حکم وجدان در زمینه وضاحت های دارد که ذیلاً نقل قول میگردد:«متأسفانه مؤرخان ناموری چون غبار و فرهنگ در تاریخ های خود برای انتقام کشی از رژیم سلطنت به اصطلاح در آثار خود (مین) های کاشته اند که اینک امروز از سوی دشمنان افغانستان انفجار داده میشود و روح و روان بسیاری از فرزندان اصیل وطن را خسته و زخمی میسازند.

به نظرم کاشتن تخم کینه های قومی خیلی بدتر و خطرناکتر از مین های کنار جاده است، زیرا در مین های کنار سرک ممکن جان چند نفر رهرو گرفته شود ولی در مین های تفرقه های قومی ممکن صد ها و هزاران انسان تباه شوند.

یقین دارم که اگر چنین نکته تحریک آمیز در تاریخ های غبار و فرهنگ وجود نمیداشت امروز چنین بحث های نفرت انگیز قومی مطرح نمیشد.ختم نظر طلایی و وجدانی شاغلی سیستانی»

با تائید  نظر وجدانی استاد سیستانی، افتراق ملی در کشور به اساس منطقه و نژاد و نام تاریخی سرزمین ما، نه تنها حیثیت ماین کنار جاده بلکه حیثیت بم های ذروی و هایدروجنی را داشته که وحدت ملی و تمامیت ارضی کشور را به مخاطره مواجه ساخت، چنانکه قوله های افغانستانی، خراسان، حاکمیت پشتون تبارن در کشور، تجزیه افغانستان به شمال و جنوب، افغانستان یک نام جعلی است، ما ملت واحد نیستیم، افغانستان توسط انگلیس ها طراحی شده، تاریخ اصلی افغانستان از حکومت بچه سقو شروع میشود، تاجک فوق همه، حمایت از داعش خراسانی به دلیل تاجک بودن شان، لویه جرګه را وجه قومی دادن ومنتفی کردن، طرد اصطلاحات وطنی و ترویج اصطلاحات ایرانی مانند دانشگاه و امثالهم  نتیجه نظریات خائنانۀ است که توسط مؤرخین فوق الذکر مطرح شده است.

فرموده علامه داکتر اقبال در مورد کتاب افغانستان در مسیر تاریخ و نویسنده آن مصداق کلام است مشعر بر اینکه:

زانکه حق در باطل او مضمر است

قلب او مؤمن دماغش کافر است

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Comments are closed.