توهین و تخریب شخصیت های بزرگ علمی و سیاسی

محمد داؤد مومند

453

 توهین و تخریب شخصیت های بزرگ علمی و سیاسی

کشورتوسط غبار

بمنظور حسن آغاز کلام، مرجه میدانم که یک پاراگراف نقد استاد محمد عزیز نعیم را که یکی از متقی ترین و صادق ترین فرزندان تاریخ معاصر افغانستان است، مجداً خدمت معروض دارم. استاد عزیز نعیم میفرمایند:«هرچند که من هرگز غبار را ندیده ام، اما فکر فکر میکردم که وی بحیث یک مبارزی که گرم و سرد روزگار را چشیده، لا اقل دارای متانت، وقار و آراستگی علمی باشد، اما متأسفانه مطالعه کتاب افغنستان در مسیر تاریخ، عقیده ام را نسبت به مؤلف آن تغییر داد و غیر از یک آدم صاحب عقده، حسود و بی موازنه  از نگاه احساسات و تفکر چیز دیگری در او سراغ نکردم.» ختم کلام استاد بزرگوار و با وقار محمد عزیز نعیم.

میر غلام  محمد غبار یک نویسنده زیرک و چیره دست و دارای یک کرکتر به ظاهر جذاب بود. سپری کردن چند سالی در زندان، تظاهر به ضدیت با حکومات ادوار خاندان نادر خان، تظاهر به مبارزه مشروطه خواهی و بعداً تغیر180 درجه به مبارزه چپگرایی مبتنی بر عقاید مبارزه طبقاتی، روابط پنهانی با دربار و صدراعظم وقت ، اخذ حمایت از دربار در انتخابات دوره هفتم شورای ملی، روابط  و رفاقت نزدیک با ببرک کارمل در قسمت مسائل سازمانی حزب دیمکراتیک خلق افغانستان در دوره انسانی دهه دیمکراسی، و محتویات سؤال برانگیز کتاب افغانستان در مسیر تاریخ، نمایانگر کرکتر دو چهره و چند بعدی غبار است.

اگر محبوس شدن غبار برای یک عده حامیان او، معیار مبارزه و بزرگی اوست، ببرک کارمل نیز که در همان ایام بالغ بر پنج سال در زندان بود، نیز باید از دلسوزی و کریدت مماثلی برخوردار گردد. تفاوت در چی و در کجاست؟

هردو مدعی و معتقد به مبارزه طبقاتی بودند.

هردو مخالف نظام های استبدادی  و اتوکرات بودند.

هردو مخالف استعمار و به اصطلاح امپریالیزم بودند.

هردو ملهم از طرز دید افکار بلشویک و بلاک شرق بودند.

هردو مخالف اشرافیت  مترقی و زعامت قشر اشرافی در جوف مترقی بودن در کشور بودند.

بخصوص که قرار مسموع، غبار با نوشتن یک توبه نامه از زندان رهایی یافت و و مورد لعن وطعن یک شخصیت با اراده پولادین یعنی داکتر عبدالرحمن محمودی و دیگران قرار گرفت.

اینکه ادعا میکنند که او را برای مدت چهار سال به فراه و قندهار تبعید کردند، نخست قندهار مرکز شاهنشاهیت افغانستان زندان گوانتانامو نبود که دولت امریکا مسلمان ها را برای سالیان متمادی با رنج و عذاب جهنمی در آنجا محبوس ساخته بودند.

ثانیاً غبار مانند محمد رسول خان پشتون که در دوره صدارت والاحضرت سردار داؤد خان به بغلان تبعید و در شراط بسیار بد زندان محبوس نگه داشته شد، محبوس نبود.

قرار روایت محترم اننجیر صاحب سیدال خان هومان که پدر مرحومش، به رتبه  تورن جنرال  بعد از تبدیلی سردار صاحب داؤد خان به حیث قوماندان قول اردوی قندهار مقرر گردید، تمام تسهیلات یک حیات مرفه را برای غبار مساعد ساخته بود، و غبار توانست که در پرتو همچو شرایط خوب، کتاب معنون به «احمد شاه بابا» را تألیف کند.

غبار در دوره هفت شوری، ظاهراً صاحب یک سیمای مشروطه خواه بوده و در محیط کابل از شهرت فراوان برخور دار بود، ولی بعد از آن آهسته آهسته ستاره وجاهت و شهرتش در سطح عوام الناس نزول کرد، چنانکه در انتخابات دوره دوازده شوری در برابر رقیه ابوبکر شکست خورد. و در همین دوره است که وی از سرحد مشروطه خواهی به مود بازار یعنی چپگرایی رو میآورد و همین تغییر نظر و عقیده و اقتضاء پرستی وی، عامل روابط نزدیک جدیدش با حزب دیمکراتیک خلق و ببرک کارمل میگردد، چنانکه با همچو تذلیل و حقیر ساختن شخصیت خود ، ماها به خانه ببرک میشتابد و لی ببرک مانند چپلک پلستیکی و بوت کهنه سرای کهنه فروشی در کابل او را از خانه خود دور می اندازد.

غبار خود را با دست و اراده خود برای تحصیل یک هدف سیاسی، چنان کوچک و زبون و بی وقار ساخت، کاری که هیچ یک شخصیت با وقار و پر وزن جامعه انجام نخواهد.

آخرین شهکار غبار نوشتن کتاب «افغانستان در مسیر تاریخ » است.

این کتاب مورد توجه و علاقه مندی خاص گروه های چپگراء از پرچم و خلق گرفته تا شعله جاوید و دیگران قرار گرفت. در موازات گروه های فوق الذکراین کتاب حیثت کتاب مقدس را برای عناصر ستمی، خراسانی، عناصر پرعقده ومعاندین سر سخت خانواده و دودمان نادر خان و آنانیکه به نام و تاریخ افغانستان معاصراعتقاد نداشته و عاشق نام خراسان اند، دارد. چنانکه در دوره  حکمرانی سقوی دوم یعنی شورای نظار و جمعیت و مفسدین مهاجر کولابی مسکون در کشور در مدخل راه سالنگ روی یک پایه مانند طاق ظفر نوشتند، به خراسان خوش آمدید و فوتو های مسعود و دبل عبدالله را در دو طرف آن قرار داده بودند.

شاغلی سیستانی به این ارتباط، شرافتمندانه مینویسد:«متأسفانه مؤرخان ناموری چون غبار و فرهنگ در تاریخ های خود برای انتقام کشی از رژیم سلطنت به اصطلاح در آثار خود (مین) های کاشته اند که اینک امروز از سوی دشمنان افغانستان انفجار داده میشود و روح و روان فرزندان اصیل وطن را خسته و زخمی میسازد.

به نظرم کاشتن تخم کینه های قومی خیلی بدتر و خطرناکتر از «مین های کنار جاده است. زیرا در «مین» های کنار سرک ممکن جان چند رهرو گرفته شود ولی در «مین» های تفرقه های قومی ممکن هزاران انسان تباه شوند.

یقین دارم که اگر چنین نکته تحریک آمیز در تاریخ های غبار و فرهنگ وجود نمیداشت امروز چنین بحث های نفزت انگیز قومی مطرح نمیشد.» ختم نوشته طلایی شاغلی سیستانی.

قابل تذکر است که دربذر همچو اندیشه زهر آلود خیانت افتراق ملی، علاوه بر غبار و فرهنگ، باید خلیل الله خلیلی را نیز با نوشتن کتاب مبتذل و ضد تاریخ و مفاخر ملی کشور بنام  «عیار خراسان» شامل نمود. زیرا نخست افغانستان خراسان شده نمیتواند.

ثانیاً توجیه خطاب عیاری به بچه سقو و حکمرانی گروه مدنیت سوز و ضد تمام مقدسات ملی اش، اهانت به تاریخ و مردم و زعماء تاریخی کشور است.

شاغلی سیستانی اندر باب ظلم و ستمی که غبار به حیث یک آدم ستم دیده بر دیگران روا داشته مینویسد:از مطالعه این کتاب و ستم های که بر مؤلف آن وسائر روشنفکران حق طلب ما روا داشته واقعاْ متأثر شدم، ..اما آنچه تأثرم را دو چندان ساخت، دیدن ستمی بود که با نوک قلم این مرد حق طلب و آزادی خواه، در حق برخی از شخصیت های علمی و فرهنگی کشور ما روا داشته شده و این ستم بمراتب آزار دهنده تر از ضرب و شتم شکنجه گران و ستمگران ستم پیشۀ دستگاه حاکمه وقت در کشور است.

این شخصیت های علمی که مورد کم لطفی غبار قرار گرفته اند، عبارت اند از مرحوم پوهاند حبیبی، مرحوم علامه سلجوقی، مرحوم نجیب الله توروایانا و مرحوم عبدالهادی خان داوی.

این اشخاص نه تنها در عمر خود مرتکب هیچگونه خیانت و جنایتی در حق وطن و مردم وطن نشده اند، بلکه حتی المقدور در راه بیداری مردم وطن و آگهی دادن به آنها برای نجات خویش از زیر چکمه های استبدادی رژیم حاکم در کشور، نیز گام برداشته اند. افزون بر این، آنها هر کدام با آفرینش آثار گرانبهای علمی، و فرهنگی خویش نه تنها خدمات نا فراموش شدنی برای وطن و مردم خود انجام داده اند، بلکه دین بزرگی بر گردن نسل های بعد از خود گذاشته اند.

اگر محصول کار و خون دل خوردنهای آنها برای روشن شدن تاریخ و فرهنگ کشور، چراغ راه ما نمیبود، نمیدانم ما چگونه میتوانستیم امروز از هویت فرهنگی خود در برابر یاوه سرایی های ایرانی ها و پاکستانی ها  و دیگران به دفاع برخیزیم و تاریخ خود را برخ آنها بکشیم؟

دفاع از حیثیت سیاسی و شخصیت فرهنگی این نخبگان جامعه ما، از حوصله این نوشته و یا یک نوشته خارج است. ولی درینجا صرف متذکر میشوم که میزان وطنپرستی  و مردم خواهی و دانشوری این شخصیت های فرهنگی اگر بالاتراز فقید غبار نباشد، به هیچ روی کمتر هم نیست. آقای عبدالعلی احراری بدرستی از مقام علمی علامه سلجوقی در جریده امید دفاع کرده اند و خبره گان دیگری ممکن بدفاع از دیگران بر خیزند.« واقعاً خجالت آور است که غبار خود بین، خود خواه و خود پرست، بر همچو واقعیت آفتابی خط بطلان میکشد، و غبار پرستان همچو کجروی ها و کج اندیشی های غبار را نادیده و نا شنیده میگرند.مومند»

شاغلی سیستانی در مورد علامه حبیبی مینویسند: یکی از شخصیت های علمی و فرزانه و طن که در کتاب غبار افغانستان در مسیر تاریخ مورد اتهام سبکی قرار گرفته، مرحوم پوهاند حبیبی است. من در مقاله دیگری، بخشی از کار نامه های علمی و سیاسی علامه حبیبی را بر شمرده ام، و درین جا صرف متذکر میشوم که برای اهل قلم و اهل تحقیق معلوم است که پوهاند حبیبی یکی از برجسته ترین دانشمندان افغان بود که در کشور ما بی بدیل و در سطح منطقه کم نظیر بود.

سخن گفتن در مورد مرحوم علامه حبیبی کاریست بس دشوار. او شخصیتی بود چند بعدی و باید کارشناسان و متخصصان رشته های مختلف فرهنگ در باره کار های علامه حبیبی به صورت مشخص صحبت کنند. او هم شاعر بود،هم نویسنده، هم مؤرخ بود و هم محقق، هم ادبیات شناس بود و هم جامعه شناس، هم سیاست دان بود و هم درین راه متحمل بسا رنج و درد و فراق از وطن شد.

حبیبی از لحاظ تبحرعلمی و آگاهی بر متون کلاسیک تاریخی و ادبی و نیز از لحاظ  طاقت کار و حوصله مندی برای بسر رساندن کار های بزرگ علمی-تحقیقی، شخصیت ممتاز و بی بدیل ما بود.

فهرست آثار تحقیقی تألیف شده به (132) اثر تحقیقی چاپ شده و هشتصد مقاله تحقیقی به زبان های پشتو، دری، اردو و عربی میرسد.

من فکر میکنم کسانیکه بخواهند در مورد تاریخ دوره اسلامی افغانستان کار کند، برای شان ممکن نیست بدون مراجعه به آثار علامه حبیبی از عهده چنین کاری بدرستی بر آمده بتوانند. او در بیش از سی و پنج کانفرانس علمی بین المللی اشتراک کرد و با ایراد سخن رانی های عالمانه در مجامع علمی در سطح ملی و بین المللی برای افغانستان افتخار آفرید.

همانگونه که علامه محمد قزوینی در ایران بنیان تاریخ نگاری علمی را گذاشت، در افغانستان هم علامه حبیبی اساس تاریخ نگاری علمی را بنیاد گذاشت. …لذا نخستین کسیکه در کشور ما به میتود و معیار های معاصر تاریخ نگاری توجه نمود و روش فهرست نویسی و تهیه فهرست اعلام جغرافیایی و رجال و ملل و نِحل (بخش ها- مومند) را در تاریخ نگاری خود رعایت نمود، پوهاند حبیبی بود.

به جز از حبیبی هیچکدام از مؤرخین کشور بشمول کاتب و کهزاد و غبار و فرهنگ، دست به چنین کار حوصله فرسا ولی پر اهمیت تاریخی نزده اند.

تبصره من:«حشمت خلیل غبار مدعی است که کتاب پدرش اولین تاریخ علمی در کشور است. اگر قضاوت در زمینه متکی بر روش و میتود متریالیزم تاریخی و اندیشه های چپی باشد، ادعای حشمت خلیل تا اندازۀ زیادی واقعیت دارد، با در نظر داشت اینکه بسیاری روایات غبار غیر مستند و شکل حکایات ملانصرالدین را دارد، ولی اگر علمی به مفهوم و معیار های متداول و قبول شده بین المللی باشد، شاغلی سیستانی ثابت نموده است که علامه حبیبی اولین تاریخ نگار کشور بود که تاریخ نویسی را بر بنیان میتود های علمی اساس گذاست.»

شاغلی سیستانی دوام میدهد: یکی از شهکار های علمی و تحقیقی  مرحوم حبیبی، نگارش تاریخ 1058 صفحه یی «افغانستان بعد از اسلام» اوست، که با استفاده از 310 منبع و مأخذ معتبر عهد اسلامی، با میتود و معیارهای  علمی تاریخ نگاری آنرا به پایان برده است. قابل تذکر است که تمام نسخه های آن کتاب از طرف دانشگاه ایران خریداری و به ایران انتقال داده شد و سر مشق کار تیزس های دکتورا در تاریخ دانشگاه ایران قرار گرفت.

حبیبی زبان های عربی، اردو و انگلیسی را میفهمید و با زبان های اوستایی، سانسگریت و فارسی باستان آشنایی داشت.

تأسیس فاکولته ادبیات و زبان ها در پوهنتون کابل، نیز یکی از دست آورد های علمی اوست.

اتهام حشمت خلیل غبار بر حبیبی: حشمت خلیل غبار مدعی است که حبیبی در مقدمه اشعار کتاب احمد شاه بابا، قسمتی از عناوین، تاریخ تولد، محل تولد، عمر، جلوس ، تعمیرات، نشان و تشکیلات اداری احمد شاه بابا را، از کتاب غبار تحت عنوان «احمد شاه بابا» بدون آنکه ذکری از نام و کتاب غبار به عمل آورد، اقتباس نموده، غبار خودش نیز قبلاً در زمینه اتهامی وارد آورده بود.

شاغلی سیستانی در مورد مینویسد: اتهام حشمت خلیل غبار از آن جهت غیر موجه است که او و یا پدرش نتوانسته مطلب و یا صفحه و یا حتی پراگرافی از مقدمه دیوان احمد شاه را که گویا از طرف حبیبی احیاناً اقتباس شده باشد، نشان بدهند.

حبیبی که خود قندهاری و در دامان یک خانواده علمی تولد و بزرگ شده بود، از چنان استعداد ذاتی و دانش متداول عصر خود بهره ور بود که در17 سالگی به معاونیت جریده طلوع افغان برگزیده شد….بدون تردید آگاهی های او در باره احمد شاه درانی (احمد شاه بابا-مومند) اگر بیشتر از غبار نبوده باشد، به هیچوجه کمتر نبوده است، پس مشابهت و همگونی عناوین مطروحه در مقدمه دیوان احمد شاه بابا، هرگز به معنی سوء استفاده از مفردات کتاب غبار نیست.(قابل تذکر است که غبار کتاب احمد شاه بابا را در مدت دوسالی که در قندهار سپری کرد، نوشت، اگر غبار همچو معلومات را در ظرف دو سال اقامت خود در قندهار بدست آورد، چه مانعی برای یک محقق بزرگ قندهاری مانند علامه حبیبی موجود بود که از بدست آوردن ان محروم باشد ؟ مومند)

شاغلی سیستانی دوام میدهد:وقتی می بینیم که آن همه تلاش های علمی و آن همه جان فشانی های حبیبی با مخالفت با رژیم استبدادی حاکمه به هیچ گرفته شده و به جای آنکه غبار بحیث یک آزادی خواه آگاه و ضد استبداد حاکمه، از حبیبی به نیکی یاد کند، او را مورد شکوه و اتهام سبکی قرار داده واقعاً جای تأثر و تأسف است که چرا بزرگان قلم ما در برابر همدیگر از گذشت کار نمی گرفته اند.

نباید شخصیتی چنین پرکار و حوصله مند و با صلاحیت علمی چون حبیبی را با یک اتهام غیر موجه و نا منصفانه توهین و یا تخریب کرد.

جواب سؤال فوق الذکر شاغلی سیستانی: میرغلام محمد غبار همانند والی علی احمد خان شاغاسی یکی از خود خواه ترین انسان های تاریخ معاصر کشور بود،

شاغلی سیستانی در حقیقت با تحریر نوشته ذیل خودش به سؤال فوق الذکر خود پاسخ داده است، چنانکه مینویسد:«.. در سراسر کتاب، هیچ شخصیت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دیگر کشور، مانند خود غبار نمی درخشد و شخص غبار، یکه تاز دایمی میدان مبارزه با رژیم بر سر اقتدار است. مبارزین دیگر، در کنج سلول های زندان فقط زجر میکشند و دم بر نمی آورند. گویا دیگر نیرو و توان مبارزه با دستگاه حاکمه را از دست داده اند و امیدی به پیروزی خود ندارند. از این است که از سایر مبارزان و زندانیان سیاسی، جز نامی، هیچگونه توصیف و تعریفی نشده است. به سخن دیگر غبار، در عین حالی که ناگزیر است از سایر زندانیان سیاسی نام ببرد، اما تعریف در خور شأن، هر یکی از آنها که یکجا با او به زندان رفته بودند و حتی برخی بعد از رهایی خودش از زندان، در زندان مانده بودند (مثل مرحوم سرور جویا، مرحوم برات علی تاج، و مرحوم فتح محمد میرزاد) نخواسته بدست بدهد. این امر نشان دهنده حس خود برتری و خود بر تر خواهی مرحوم غبار در برابر همرزمانش بود.

تبصره: غبار فاقد این نجابت است تا در تاریخ خود توضیح کند که چرا در دوره هفت شوری، صدراعظم شاه محمود خان غازی بطور علانیه به او رأی داد، و از اشتراک (محمد گل بابا) جلوگیری بعمل آورد- مومند.

شاغلی سیستانی به عنوان یک عکس العمل در برابر همچو اتهام حشمت خلیل و پدرش، برمرحوم علامه حبیبی از یک سرقت تاریخی و ادبی غبار یاد آوری نموده مینویسد:«…من هم میخواهم این گپ و این راز را فاش نمایم که مرحوم غبار آنچه در مورد حوادث قرن نزده افغانستان در جلد اول تاریخ خود متذکر شده است، مأخوذ از سراج التواریخ فیض محمد کاتب هزاره است. و اگر باور ندارید هردو کتاب را باز کنید و وقایع جنگ اول افغان و انگلیس را در آن ها مقایسه کنید، حتماً ملاحظه خواهی کرد که غبار محصول کار و خون دل خوردنهای مرحوم فیض محمد کاتب هزاره را «کُت و مُت» در کتاب افغانستان در مسیر تاریخ خود اقتباس کرده، منتها با ادبیات روانتر خودش، بدون آنکه نامی از کاتب مرحوم و یا اثر او در پای صفحات کتاب خود برده باشد. پس میتوان گفت که غبار از از سراج التواریخ کاتب سوء استفاده کرده است. (واقعاً خجالت آور است-مومند)

شاغلی سیستانی از جوان مبارزمیمنه گی بنام «ولی سرخابی»  یاد آوری میکند که شعری زیبای را سال ها بعد در رثای مرحوم عبدالرحمن لودین سروده و به غبار داده بود، ولی غبار از ذکر نام ولی سرخابی اجتناب ورزیده و صرف مینویسد:«… از جمله یک جوانک میمنه گی با تأثر این مرثیه را بنوشت و بمن داد.»

شاغلی سیستانی از یک سرقت شرم آور ادبی غبار پرده برداشته که آن را درج تاریخ خود نموده است.( بمنظور اجتناب از طوالت کلام از درج آن پارچه ادبی که اصلاً یک ایرانی آن را نوشته و غبار با بیشرمی تمام آن را بنام خسر بره خود نموده است صرف نظر میکنم- مومند)

شاغلی سیستانی به ارتباط این جعل غبار چنین مینویسد: این متن شفاف و آهنگ دار درعین حالیکه بیانگر شرایط و اوضاع ناگوار جامعۀ ماست، تا کنون کمتر کسی متوجه نویسنده اصلی آن شده است. این نوشته از نویسنده توانمند ایرانی «محمد مسعود» است که از کتاب «گلهای که در جهنم میروند» مرحوم غبار آن را اقتباس و بنام خسربره خود «محمد یعقوب خان کندکمشر» نموده که گویا او این پارچه زیبا را خودش سروده و آن را از زندان به غبار فرستاده است.!!!

(این را گویند سرقت با پشتاره- مومند)

نور بیا

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Comments are closed.