مفاهیم تروریزم، یا مبارزه سیاسی؟

محمد داؤد مومند

450

مفاهیم تروریزم، یا مبارزه سیاسی ؟ در نظر غبار

و داکتر صاحب سید عبدالله کاظم

در مقاله های دنباله دار محترم الحاج داکتر صاحب سید عبدالله کاظم، از قتل های سه گانه، تذکراتی به عمل آمده است که توسط ذواتی بنام های سید کمال، قاتل پدر سردار صاحب داوود خان، عیدالعظیم قاتل کارکنان سفارت برتانیه در کابل و عبدالخالق قاتل اعلیحضرت محمد نادر شاه (رح) صورت پذیرفته است.

نخست بصورت بسیار مختصر، مطالبی را در مورد سید کمال قاتل سردار محمد عزیزخان، از خلال نوشته داکتر صاحب کاظم انتخاب و به عرض میرسانم:

انجنیر سید کمال دو بار از طرف امان الله خان، برای تحصیلات تخصصی به جرمنی فرستاده شد. وی در زمان اغتشاش بچه سقو بوطن برگشته و در قندهار در حمایت غازی امان الله قرار گرفت. بعد از شکست قوای غازی امان الله، سید کمال مجدداً به جرمنی برگشت. باری هم به اساس خواهش غازی امان الله برای مدت شش ماه به روم رفت تا غازی امان الله خان را در قسمت ساختمان یک خانه مساعدت نماید. بعد از مدت مذکور سید کمال با مادر غازی امان الله به جرمنی برگشته، مدت یکنیم سال با علیاحضرت زندگی کرد. وی به درخواست های سفارت افغانستان مبنی بر مراجعت به افغانستان جواب مثبت نداد.

موصوف در اواخر سال 1933 در سفارت افغانستان، سردار محمد عزیزخان پدر سردار داوود خان را توسط تفنگچه به قتل رساند. وی در جریان تحقیقات خود میگوید که (تفنگچه را از یک شخص ناشناس خریده است)

تبصره اینجانب مومند: سید کمال مدت شش ماه در مصاحبت و خدمت غازی امان الله در قسمت ساختمان خانه جدید در روم قرار داشت. امان الله خان برای سید کمال مقام و منزلت یک پیر و پیشوا و پیامبر سیاسی را داشت، لذا منطقاً محال به نظر میرسد که سید کمال اراده همچو قصد، یعنی شهادت برادر نادر خان را با غازی امان الله مطرح نکرده باشد. اینکه غازی امان الله با سید کمال در زمینه موافقت نموده یا خیر، مطلبی است که تنها خداوند از آن اگهی دارد. الغیب و عندالله.

هم چنان سید کمال مدت طولانی در خانه علیاحضرت مادر امان الله زندگانی نموده، از عقل و منطق بعید به نظر میرسد که سید کمال با مادر پیر و پیشوای خود غازی امان الله نیز مشوره ننموده باشد.

مبتنی بر اصطلاحات حقوقی (استدلال بر سبیل تمثیل و مراجعه به ماسبق) به احتمال قوی علیاحضرت در زمینه تصمیم سید کمال نیز نظر مثبت داده باشد، چنانکه مطابق به روایت غباراز زبان دوستش شجاع الدوله خان، علیا حضرت مادرغازی امان الله به او تفنگچه را داده بود تا امیر حبیب الله خان را به قتل برساند و شجاع الدوله به غبار اعتراف نموده بود که حبیب الله خان را او به شهادت رساند.

متأسفانه الحاج داکتر صاحب سید عبدالله کاظم، که تقریباً در تمام موارد بر گفتار غبار مانند نصوص مذهبی با چشم پت استناد میکند، در قسمت مرگ امیر حبیب الله خان توسط شجاع الدوله خان، روایت فوق الذکر غبار را نادیده گرفته و در قسمت قتل حبیب الله خان به مکاشفات و الهامات پناه میبرد.

زیرا این روایت غبار دست غازی امان الله را در قضیه قتل پدرش امیر حبیب الله خان دخیل میسازد.

به هر صورت ادعای سید کمال در قسمت خریدن تفنگچه از کدام شخص نا شناس کاملاً دروغ به نظر میرسد و دست شخص نا معلوم ، ممکن مادر امان الله خان و یا غلام صدیق خان چرخی سفیر در فرانسه و یا کدام دست زیر پرده در مورد ذیدخل دیده میشود.

اینکه پلیس جرمنی به ادعای سید کمال، بدون تحقیقات مزید، در زمینه قناعت کرده باشد، به ضعف مسلکی پلیس جرمنی دلالت میکند. و یا اینکه هم ما از نتیجه تحقیق پلیس جرمنی در مورد صحت و ثقم ادعای سید کمال اطلاعی نداریم.

سید کمال در مورد انگیزه این قتل و جنایت ادعا میکند که:«من به این دلیل این سفیر را انتخاب کردم که (کاملاً) باور داشتم که یکی از مقصران اوضاع فعلی افغانستان میباشد.»

تبصره اینجانب مومند: از این ادعای سید کمال که او (کاملاً) مستشعر بوده که سردار عزیز خان، یکی از مقصران اوضاع فعلی در کشور است، از واقعیت فاصله گرفته و دروغ گفته است.

شاغلی سیستانی در تبصره خود به این ارتباط مینویسد، که سردار عزیز خان صرف به گناه برادربودن با غازی نادرخان به قتل رسیده است، زیرا هیچیک از مؤرخین معاصر در کتب خویش او را متهم به کدام خیانتی ننموده است.

ولی داکتر صاحب کاظم بدون اینکه ذکری از نام سیستانی بعمل آورد در رد نظر سیستانی در قسمت نود ویکم چنین نگاشته اند:(درین روزها یک تبصرۀ کوتاه نظرم را جلب کرد که نوشته بود:«دست محمد عزیز خان در قتل و کشتار سهیم نبود، چرا این مرد بیگناه را را سید کمال به قتل رسانید؟»

در جواب باید گفت که محمد عزیز خان شامل حلقه برادران خود بود. ..معلوم نیست که اگر زنده میماند در مقام سفارت اکتفاء میکرد و یا بر عکس؟ … انگیزه شهادت او در نتیجه انتقام و نیزعکس العمل در برابر سیاست کلی نظام بود.)

در جواب استاد کاظم در برابر نوشته و نظر شاغلی سیستانی مطالب ذیل شدیداً قابل تأمل است:

یک- داکتر صاحب کاظم  با این جمله که اگر سردار عزیز خان زنده میماند به وظیفه سفارت اکتفاء میکرد یا برعکس؟

منظور از استعمال کلمه (برعکس) این است که احتمال تقرر محمد عزیز خان بوظیفه صدارت و یا وزارت و امکان خیانت از جانب او بالقوه موجود بوده منتفی شده نمیتواند، زیرا او شامل حلقه برادران خود بود!!!!

این طرز تحلیل داکتر صاحب کاظم، منطق ملا نصرالدین را به خاطرم آورد بدین توضیح که روزی ملا نصرالدین به دخترک خود گفت که این کوزه را بگیر و از جوی آب بیاور و در ضمن دخترک را سیلی زده و گفت که هشیار باشی که کوزه را نشکنانی!

شخصی اینکار ظالمانه ملا نصرالدین را دید به ملا گفت که چرا دخترک بیگناهت را سیلی زدی؟

ملا نصرالدین به اعتراض کننده گفت که ای احمق نمیدانی که بعد از شکستن کوزه سیلی زدن دختر فایده ندارد، لذا او را پیش از پیش مجازات کردم تا کوزه را نشکناند!!!

جواب شاغلی کاظم هم به جواب سیستانی شباهت عام و تام به قصه ملانصرالدین دارد، به این مفهوم اگر محمد عزیز خان کشته نمیشد، امکان داشت که در آینده صدراعظم یا وزیر شده و مرتکب خیانت گردد!!!

دو- داکتر کاظم میفرمایند که انگیزه شهادت او در نتیجه انتقام و نیز عکس العمل در برابر سیاست کلی نظام بود!

شاید منظور داکتر صاحب کاظم انتقام غازی امان الله از خانواده نادر خان بوده باشد.

الف – آیا سید کمال روی کدام معیار حقوقی و قانونی و اخلاقی، انتقام غازی امان الله را از سردار عزیزخان میگرفت؟

ب- آیا غازی امان الله سید کمال را در قسمت گرفتن انتقامش بر سر قدرت سیاسی، ترغیب و تشویق نموده بود؟

به این ارتباط سوالی را از داکتر صاحب کاظم مطرح میکنم.

اگر یکی از بازماندگان کشتار و قتل عام قوم  مظلوم و محکوم صافی تحت قوماندانی والاحضرت سردار صاحب داوود خان، به عمل مماثل سید کمال، هم بمنظور انتقام و هم به ارتباط اینکه او برادر زاده و یازنه محمد نادر خان بود، وبا تلقی اینکه این خانواده در خدمت انگلیس قرار دارد، پیشوای سیاسی شما و شاغلی سیستانی یعنی سردار داوود خان را به قتل میرساند، قضاوت جناب شما در مورد چه میبود؟

و چه تفاوتی در انگیزه و اهداف  میان این دو قتل وجود میداشت؟

داکتر صاحب کاظم از قول مؤرخ سیاست باز یعنی غبار مینویسد: (سید کمال در برابر رژیم نادر شاه و وابستگی آنها به انگلیس ها عقده مند شده بود و بهمین دلیل سردار عزیز خان را کشت تا انزجار خود را بر ماهیت استبدادی شیوه سلطنت آن ها تبارز دهد و نیز حرکت ضد رژیم را در داخل و خارج کشور رونق دهد.)

تبصره اینجانب مومند:این عمل سید کمال، یک عمل تروریستی و از نگاه شریعت اسلامی قتل نفس و یک گناه کبیره بوده شرعاً مستلزم قصاص است و هم از نگاه حقوق جزاء و کود قضایی، یک جنایت شمرده میشود، تلقی و اقامه هر دلیل دیگر، استناد به قانون جنگل خواهد بود.

غبار به حیث یک عنصر چپگراء، ملحد و پیرو افکار بلشویکی، هرگز نظام بلشویکی اتحاد شوروی را که بیشتر از هیتلر، یعنی در حدود بیست ملیون انسان را کشت تقبیح نمیکند و بر خلاف رژیم قهرمان معارک تل و جبهات نجات کشور را که خار چشم دولت بلشویکی بود، استبدادی تلقی نموده و بر جنایت سید کمال مهر حقانیت را میگذارد.

نظر استاد کاظم در مورد این جنایت:( …. سید کمال خواست با قتل یکی از مهره های معتبر سلطنت توجه جهان را به ماهیت استبدادی و غیر مردمی رژیم جدید جلب کند و از طرف دیگر یک حرکت ملی را در مقابل کسانی بناء نهد که به زعم او آزادی کشور را به انگلیس فروخت.)

تیصره این جانب مومند: با کمال تأسف ملاحظه میگردد که دانشمند محترم داکتر سید عبدالله کاظم به حیث یک شخصی که دارای تحصیلات عالی و اکادمیک است، با ابراز همچو نظر، از علم و دانش اکادمیک شان نظر به دلایل عندی فاصله گرفته اند. نکات ذیل در توجیه داکتر صاحب بزرگوار قابل تأمل و توضیح است:

یک: صد سال قبل افغانستان را جهان اصلاً نمی شناخت. چهل سال قبل یکی از دوستانم که ده سال قبل از تجاوز شوروی به اضلاع متحده آمده بود برایم قصه کرد که روزی یکی از دوستان امریکایی از من سؤال نمود که از کجا هستی؟

برایش گفتم، از افغانستان. مجدداً پرسان کرد که افغانستان در کجاست؟ برایش گفتم افغانستان یکی از شهر بزرگ در اضلاع متحده است، و دوست امریکایی ام باور کرد. قابل تذکر است که قبل از تجاوز شوروی، به استثناء چند کشور همجوار، کسی افغانستان را نمی شناخت!

و نه برایش کدام اهمیتی قائل بود، تلقی نکسن در مورد کشور و مردم ما، مثال روشن مدعاست.

دو: کشتن یک سفیر یک کشور فقیر و منزوی در جهان، حیثیت انفجار بم اتومی اضلاع متحده را در هیروشیما و ناگاساکی نداشت که در تمام مطبوعات معتبر جهان منعکس گردیده، توجه جهان را به خود جلب نموده باشد.

مگس حین خروج از گوش فیل گفت که فیل جان خدا حافظ! فیل در جواب گفت که نه از آمدنت خبر شدم و نه از رفتنت. جهان، فیل بود و ترور سفیر کشور ما،  مثال دخول و خروج مگس را از گوش فیل داشت.

سه: توضیح نشد، که منظور استاد بزرگوار، صد سال پیش از کدام جهان است؟

جهان اسلام و مشرق زمین؟ جهان بلشویکی ؟ جهان کشور های استعماری و یا جهان آخرت؟

رژیم های مطلقه و حکمرانان  کشور های اسلامی، شیوه استبدادی و ضد مردمی خود را بنیان مذهبی میدادند. مشعر براین نصوص : (السلطان و ظل الله) و عام تر از آن :(اطیعوالله و اطیعوالرسول و اولی الامرمنکم).

رژیم مذهبی ایران صد سال بعد از دوره نادر خان، و استبداد خون آشام و ضد مردمی و انسانی امروزی این رژیم، مثال روشن مدعای فوق الذکر است.

آیا حکومت صد سال پیش نادر خان بعد از دوره جهنمی سقاوی که یک عمل اجتناب نا پذیر و مستلزم تصفیه بنیادی آشوبگران سقوی بود، ظالمتر و مستبد تر از رژیم سفاک و فاشیستی آخوندی ایران صد سال بعد بود؟

کشور شوروی بیشتر از بیست ملیون انسان را سر به نیست کرد، لذا کشتن سفیر افغانستان حثیت کشتن یک مگس را برای دولت شوروی نداشت و شاید هم این عمل سید کمال با در نظر داشت ضدیت دولت شوروی با زعامت خانواده نادر خان مورد حمایت دولت شوروی قرار گرفته باشد.

کشور های استعماری غربی منجمله، برتانیه، اضلاع متحده، فرانسه و غیره نه تنها در مناطق مستعمراتی مستقیما در جنایات جنگی و جرایم ضد بشری دخیل بودند بلکه در تدویر پلان همچو ترور ها هم سهم داشتند و تا هنوزهم دخیل هستند.

چهار: سید کمال تروریست میگوید که :«..این سفیر را انتخاب کردم که کاملاً باور داشتم که یکی از مقصران اوضاع فعلی افغانستان میباشد..»

سید کمال تروریست دروغ میگوید، به قول شاغلی سیستانی هیچ مؤرخی در زمینه کدام خیانت سردار عزیز خان چیزی ننوشته اند و او صرف بخاطری که برادر نادر خان بود بیگناه به شهادت رسید.

شاغلی الحاج استاد سید عبدالله کاظم، در نظر خود برای توجیه انگیزه عمل تروریستی سید کمال، از (ماهیت استبدادی و غیر مردمی رژیم جدید) صحبت مینمایند که مستلزم توضیحات ذیل است:

یک: آیا رژیم محمد نادر شاه فقید بعد از یک دوره وحشت و دهشت بچه سقو، که قیادت مردمی غازی امان الله را با تمام دست آورد های آن در ظرف نه ماه با خاک یکسان ساخت و شاه را مجبور به ترک وطن ساخت، امکان  بر قراری یک نظام دیمکراتیک و انتخابی آزاد وجود داشت؟

آیا نادرخان بعد از هزار مشکلات و شکست های متوالی و حتی حاضر شدن به قربانی (اعضاء گروگان شده خانواده اش در ارگ نزد بچه سقو)، و موجودیت آشکار دسایس داخلی و خارجی میتوانست، که با سرنوشت زعامت خود و آینده کشور بازی کند؟

آیا صد سال پیش چند کشور دارای نظام مردمی داکتر صاحب کاظم در جهان اسلام و مشرق زمین و حتی کشورهای غربی وجود داشت؟

آیا رژیم مصطفی کمال که یک نظام سرمشق و نمونه برای غازی امان الله بود، به صورت عام یک حکومت استبدادی و ضد مردمی بخصوص تبعیضی در برابر کرد تبار آنکشور نبود؟

پالسی تبعیضی که در حکومت نادر خان وجود نداشت؟

آیا دولت اضلاع متحده که صاحب قانون اساسی دو صد ساله و مبلغ دیمکراسی لیبرال در جهان است، تا قبل از سال 1964 یعنی تا 58 سال قبل صاحب یک حکومت مردمی بود که داکتر صاحب سید عبدالله کاظم از آن صحبت میکنند؟

در همین سال بود که تحت زعامت لیندن جانسن، برای سیاه پوستان اضلاع متحده که به شکل غلامی زندگانه داشته از حق کار و تعلیم و تربیه و تمام حقوق مدنی و انسانی محروم بودند، حقوق یک تبعه امریکایی داده شد. ولی تا امروز سیاه پوستان امریکا در قسمت دادن رأی با مشکلات فراوان روبروست و مبارزه و مجادله شان در زمینه دوام دارد.

این شیوه ضد مردمی دیمکراسی اضلاع متحده در دوره نادرخان سابقه ندارد.

سال 1964 همان سالیست که کشور و ملت ما تحت زعامت پسرغازی محمد نادر شاه شهید، یعنی جنت مکان اعلیحضرت محمد ظاهرشاه، صاحب قانون اساسی مترقی شد که در کشور های اسلامی و مشرق زمین نظیر نداشت، قانون اساسی و نظام مردمی که سردار صاحب داؤد خان طبق پلان دولت شوروی علیه آن کودتا کرد و یک نظام خود کامه، ضد مردمی، استبدادی و شبه کمونستی را در کشور مستقر ساخت، چنانکه خود شما به صراحت در زمینه فرموده اید :«با به میان آمدن حکومت محمد موسی شفیق، شوروی ها متوجه شدند که افغانستان با وجود زحمات سی سالۀ آنان، از زیر نفوذ شوروی خارج خواهد شد، لذا تصمیم گرفتند تا شفیق و نظام شاهی را از بین ببرند. و برای مرحله اول یعنی دوره انتقالی، داؤد خان را برای زعامت ترجیح دادند و مطرح ساختند.»

داکتر صاحب بزرگوار!

غازی محمد نادر خان طوریکه قبلاً تذکر رفت بعد از یک دوره وحشت و دهشت و تباهی کامل کشور توسط سقاویان جنایتکار به قدرت رسید، ولی سردار صاحب داؤد خان طبق پلان شوروی علیه قانون اساسی مترقی و مردمی سال 1964 و حکومت شفیق کودتا کرد. چیزی که جناب شما، خود بر آن معترفید.

اگر زعامت و جمهوریت سردار صاحب، توسط شوروی، به حیث مرحله اول و انتقالی مطرح شد، چه عیبی خواهد داشت که مطابق ادعای شما، دولت انگلیس، از زمره چهارنفر مدعی قدرت بعد از غازی امان الله، یعنی ازبک مهاجر بخارایی ولی خان وکیل سلطنت، والی علی احمد خان آغه لاله غازی امان الله ، غازی محمد نادرخان وغلام نبی خان چرخی، غازی نادر خان را که هم رجل ورزیده نظامی و هم از درایت بزرگ سیاسی برخوردار بود، طبق ادعای غبار و جناب شما، مورد مساعدت قرار داده باشد؟

نادرخان غازی مردم و کشور افغان را از دوره سیاه و ظلمانی و وحشت بچه سقو نجات داد ولی سردار صاحب، طبق آرزوی کرملن علیه یک نظام عنعنوی و قبول شده مردم افغانستان و قانون اساسی سال 1964 و حکومت شفیق آنهم به ذوق و پلان شوروی کودتا کرد.

نادر خان به حکومت جهل و جنایت شعارسقوی خاتمه داد و سردار صاحب، اختناق رژیم شوروی و نظام یک حزبی حکومات کمونستی را بر مردم افغانستان تحمیل کرد، و بدین ترتیب یک دوره اختناق و حکمرانی ضد مردمی را در وطن مستقر ساخت.

شخصیت اکادمیک ودانشمند واقع بین، داکتر صاحب خالدی در مضمون اخیر شان تحت عنوان (دولت، دموکراسی..) در مورد کودتای رهبر صاحب سردار داوود خان مینویسند:(متأسفانه کودتای بد فرجام 26 سرطان سردار محمد داؤود، به سقوط دولت شاهی مشروطه محمد ظاهر شاه، انحلال قانون اساسی دیمکراتیک و ختم دهه دیمکراسی انجامید. این کودتا سرآغاز دوران بی ثباتی در کشور است که تا امروز ادامه دارد. این کودتا بدون توجه به شرایط تغییر یافته در کشور، جلو تکامل دموکراسی پارلمانی، آزادی های سیاسی و اجتماعی و مطبوعات آزاد را گرفت و منجر به استقرار یک دولت دیکتاتوری یکنفره گردید.)

داکتر صاحب خالدی در نوشته حق بینانه و مدلل خود، توضیح نموده است که بعد از چهل و پنج سال حکومت غازی محمد نادرشاه، سردار صاحب داوود خان یک حکومت دیکتاتوری یکنفره (چنانکه جناب شما چند سال قبل نوشتید که حکم رهبر به مثابه قانون بود) و حکومت غیر مردمی را و آنهم بعد از یک دوره آزادی خواهانه و انسانی دهه دیمکراسی مستقر ساخت.

جناب داکتر صاحب کاظم در کتاب خویش تحت عنوان (ریداد های مهم دوره صدارت شاه محمود خان غازی) در مورد غازی محمد نادر خان کاملاً به شیوه و قضاوت متفاوت و وجدانی، از امروز در مورد غازی محمد نادر خان مینویسند:(باید خاطر نشان کرد که محمد نادر شاه در مدت کوتاه چهارسال سلطنت خود موفق شد تا کشور را از جنجال جنگ داخلی نجات دهد و حکومت مرکزی را چنان به سرعت تقویه کند که بعد از امیرعبدالرحمن خان نظیر نداشت.

موصوف شخص فعال، با درایت و صاحب انظباط قوی بود و اگر زنده میماند، شاید بسیار معتدل تر از برادر خود محمد هاشم خان حکومت میکرد و در راه ارتقای کشور قدم میگذاشت.)

نوشته فوق الذکر داکتر صاحب کاظم در مورد دوره کوتاه چهار ساله غازی محمد نادر شاه مبین تمام صفات عالیه یک زعیم و زمامدار بزرگ و ممتاز جامعه ماست. درین نوشته از لیاقت، اهلیت، فراست، تدبر، انظباط، فعالیت و شیوه حکومت داری ممتاز تذکر رفته است و اگر به شهادت نمیرسید، بسیار معتدلتر از برادر خود حکومت میکرد و کشور راه به شاهراه ترقی و سعادت رهنمون میشد.

وی موفق گردید که در دوره کوتاه زعامت خود به جنگ های داخلی خاتمه دهد، در حالیکه هشتاد سال بعد دولت مقتدر اضلاع متحده و کشور های ناتو و صرف نزدیک به سه هزار ملیون دالر موفق نگردید که جنگ های داخلی در افغانستان را خاتمه دهد و یا حد اقل در شهر کابل امنیت کابلیان را تأمین و ناموس شان را مصئون نگه دارد.

مگر دوستم سادیست در روز روشن به عفت و عصمت یک رقیب و مخالف خود تجاوز جنسی نکرد؟

الحاج داکتر صاحب سید عبدالله کاظم ادامه میدهند که: (…و از طرف دیگر یک حرکت ملی را در مقابل  کسانی بناء نهد که به زعم سید کمال آزادی کشور را به انگلیس ها فروخت!!!!!)

مایه نهایت تأسف است که داکتر صاحب کاظم به حیث یک شخص منور که بیشتر عمر خود را در جرمنی و اضلاع متحده سپری کرده اند و به قول خود شان، شاگردان شان اکنون به مقام پوهاندی رسیده اند، چنان تاریک می اندیشند که شهادت سردارعزیز خان بیگناه را توسط سید کمال گماشته شده، که هم یک گناه کبیره است و هم جنایت، نه تنها تقبیح نمیکنند بلکه آن را بمثابه یک عمل مترقی و انقلابی و روشنفکری، مشوق یک حرکت ملی میدانند!!!

یا بار خدایا چه میشنوم؟

در مورد آزادی و استقلال کشور باید تذکر داد، که بعد از استرداد استقلال کشور تحت زعامت غازی امان الله و به قیادت نظامی غازی نادر خان و تمام قهرمانان جبهات جنگ استقلال، افغانستان استقلال خود را حتی در زمان حکرانی بچه سقو نیز از دست نداده است چه رسد به دوره غازی نادر خان و خانواده وطنپرستش.

اینکه سید کمال جنایت کار، چه مفهومی از آزادی و استقلال را در ذهن رنجور خود داشت، نباید معیار قضاوت یک عقل سلیم در بدن سالم قرار گیرد.

شاغلی سیستانی در تبصره خود به ارتباط عمل جنایتکارانه سید کمال و محمد عظیم منشی زاده مینویسد: که قتل سردار محمد عزیز خان (شهادت – مومند) توسط سید کمال سر مشقی شد برای محمد عظیم. منشی زاده … وقتیکه از قتل سردار محمد عزیز خان توسط سید کمال مطلع شد، تصمیم گرفت تا سفیر انگلیس در کابل را بکشد.

داکتر صاحب کاظم در زمینه مینویسد:« بتاریخ شش سپتمبر سال 1933 محمد عظیم به عزم قتل سفیر انگلیس به سفارت مذکور رفت…..چون به سفیر دسترسی نیافت سه نفر از کارکنان سفارت که یکی انگلیس، دومی هندی و سومی افغان بود به قتل رساند. نفر افغان وظیفه باغبانی را در سفارت به عهده داشت.

شاغلی محترم داکتر صاحب سید عبدالله کاظم در مورد انگیزه قتل و ترور این سه نفر از قول تبصره داکتر کارپینتر بر کتاب (فرار از حرم) مینویسد : این موضوع  که عمل محمد عظیم منشی زاده جزء یک پلان قبلاً طرح شده سیاسی بود و یا عمل انفرادی و یا بخشی از یک توطئه سیاسی، تا کنون در افغانستان روشن نشده است.

غبار در زمینه اعدام محمد عظیم مینویسد:«….. محمد عظیم خان در پایه چوبه دار قرار گرفت، ….اما در تاریخ مبارزات کشور زنده ماند.»

اینکه میر غلام محمد غبار بحیث یک آدم دهری، چپگراء و حامی و ناشر افکار بلشویکی در جریده وطن، افکار و اعمالی را که منجر به قتل بیست ملیون انسان در اتحاد شوروی گشت تقبیح ننموده، ولی عمل ترور و قتل چند نفرانسان را به شمول یک هموطن بیچاره ما که بحیث باغبان برای تأمین نفقه و تهیه روزی برای خانواده و فرزندان خود کار میکرد، یک عمل مترقی در تاریخ مبارزات سیاسی تلقی میکند، پشتیبانی و حمایت از همچو عمل جرمی، که هم از نظر شریعت اسلامی و هم از نظر حقوق جزاء دنیای متمدن مردود شمرده میشود، دلالت بر ذهن بیمار و اندیشه ضد انسانی غبار میکند.

طوریکه داکتر صاحب کاظم از قول «داکتر کارپینتر» نقل قول میکند که (این عمل محمد عظیم منشی زاده جزء یک پلان قبلاً طرح شده سیاسی بود و یا عمل انفرادی و یا بخشی از یک توطئه سیاسی تا کنون روشن نشده است.) بالذات مغشوش کننده و شدیداً مورد سؤال است.

عشق وی به امان الله خان و گرفتن الهام از جنایت سید کمال ، جنایت محمد عظیم را، ماهیت مبارزه سیاسی داده نمیتواند. پرنسیپ های مبارزه سیاسی ترور، کشتن و قتل کردن و ارتکاب جنایت را عمل مجاز نمیداند.

معمولاً در قسمت قتل های سیاسی دست های مرموزی در کار است. قتل جان کنیدی، برادرش رابرت کنیدی، انورالسادات، اسحاق رابین صدر اعظم سابق اسراییل، جنرال ضیاء و غیره مثال های دست های زیر پرده را آشکار میسازد.

دلیلی وجود ندارد که محمد عظیم منشی زاده از طرف کدام دست مرموزی برای ارتکاب همچو جنایت استخدام نشده باشد.

جهان تا امروز از واقعیت قتل جان کنیدی بی خبر مانده است.

شاغلی سیستانی نیز در قسمت ارتکاب جرم محمد عظیم با پیروی از نظر مردود غبار و چپگرایان اندیشه های انقلابی ماکسیستی، مینویسد که (دو ماه از اقدام شجاعانه محمد عظیم در سفارت انگلیس در کابل، ….عبدالخالق هزاره یکی از خدمتگاران غلام نبی خان چرخی در صدد برآمد تا انتقام خون ولی نعمت خود را از شخص نادر شاه «اعلیحضرت غازی محمد نادر شاه – مومند» بگیرد.

شاغلی سیستانی بخواند و بداند که اقدام محمد عظیم را که یک عمل ترورستی بود  به احتمال قوی توسط دست های زیر پرده پلان شده بود  و با موازین حقوقی  دستور های شریعت اسلامی و حقوق جزاء در مبایت قرار دارد نباید شعارگونه یک عمل شجاعانه خواند.

اگر شخصی در دوره کودتایی سردار صاحب، تواریش حسن شرق را در سفارت  افغانی مقیم جاپان، ترور میکرد، جناب شما آن را روی احساس ملی یک عمل شجاعانه قلمداد میفرمودید؟

و آیا اگر فردی یا افرادی با در نظر داشت ماهیت ضد ملی  مزدوران کی- جی- بی در حکومت سرور و سرداراقتضایی تان داوود خان، به کشتن، این ذوات بی ناموس اقدام میکردیا میکردند، قضاوت جناب شما در مورد چه میبود؟

لطفاً وجدان را در قضاوت های اقتضایی تان در نظر بگیرید.

و چرا خود جناب شما به حیث یک عنصر مترقی و انقلابی و ملی نخواستید خاین بزرگ ملی ببرک کارمل را در شورای انقلابی به جهنم بفرستید، تا امروز ملت افغان بنام تان مانند وزیر اکبر خان افتخارو مباهات میکرد.

و یا چرا قاتل داؤد خان را که در همسایگی تان در یورپ زندگانی داشت، به جهنم نفرستادید؟

زهی بی غیرتی!!!

در مورد پلان شهادت بزرگ مرد، نادر شاه غازی قابل توضیح است، که در آن زمان متمولین و افراد سرشناس مقیم کابل هزاره های بی بضاعت را در خانه های خود استخدام میکردند که چندان تفاوت زیادی با غلامان نداشت.

خانواده غلام نبی خان چرخی به عوض اینکه شخص یا خانوادۀ را از چرخ لوگر استخدام نماید، از بی بضاعتی قوم هزاره استفاده سوء و غیر انسانی نموده برای خود غلامی بنام عبدالخالق یا به عبارت واقعی (بنده غلام نبی خان چرخی) برگزیدند و طوریکه شاغلی سیستانی نوشته اند، غلام نبی خان مقام ولینعمت آن جوان هزاره را حاصل نمود.

قصه شهادت قهرمان استقلال و نجات کشورغازی محمد نادر خان کدام گپ نو و تازه کتاب غبار سیاست باز نیست، بیشتر از شست سال (معمولاً شصت مینویسند) قبل به کرات از بزرگان شنیده بودم که زن و خانواده غلام نبی خان چرخی، نوکر و مزدور هزاره خود را باغ های سرخ و سبزو بهشت موعود، نشان داده و آن هزاره را شست و شوی مغزی نمودند تا به انتقام بادار و سردار و ولی نعمت خود، غلام نبی خان، به شهادت پیشوای کشور یعنی نادر شاه بزرگ اقدام ورزد.

مطابق به شریعت اسلامی و کود جزای قوانین مدنی، مشوق، ممد وهمکار عمل جنایت به همان سویه مرتکب عمل جنایی میگردد که عامل مستقیم و تعمیل کننده جنایت.

لذا خانواده غلام نبی خان چرخی و دست های محتمل مخفی، هادی و مشوق و رهنمای این جنایت، خود درین جنایت سهیم و مسئول اند.

سخن آخراینکه به شهادت رسانیدن سردار محمد عزیزخان، غازی محمد نادر خان و باغبان افغان در سفارت انگلیس و هم چنان قتل تبعه برتانوی و تبعه هندی آن سفارت اعمال جنایی بوده و تنها در قاموس سادیست های مانند ستالین و ماوتسیتونگ و دنباله روان دهری شان مانند غبار، به حیث مبارزه سیاسی و حرکت مترقی به حساب میرود و بس.

تذکر: از اشتباهات املایی و انشایی قبلاْ معذرت میطلبم.

د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه

د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :

Support Dawat Media Center

If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320

Comments are closed.