متن بیانیه دوکتور روستار تره کی
در سیمینار یادبود صدمین سالگرد
سردار م ، داؤد
کیش شخصیت در اولین قانون اساسی
جمهوریت افغانستان
مقدمه :
یکی از عوامل اعطای تحفه دیموکراسی از جانب شاه به مردم ظهور اختلاف در میان اعضای خانواده سلطنتی بود :
موضعگیری خصومت آمیز دربار در برابر سردار داؤد منبع ظهور عقده انتقام جویی ، نزد وی گردید . این عقده سایه سنگین در دادن شکل به ارتباطات سیاسی بعدی سردار داؤد به جا گذاشت .
سردار داؤد در 1962 م ضمن اشاره به خودسری و فساد دربار پیشنهادی به شاه ارائه کرد که طی آن تدوین قانون اساسی جدید مطرح شده بود . این قانون اساسی راه را برای قیام دیموکراسی هموار مینمود . طبق محاسبه سردار ، نامبرده این مجال را دریافت میکرد که به مثابه رهبر ملی از طریق آراء مردم به قدرت برسد .
در قانون اساسی ایکه بعدآ تنظیم گردید ( 1964 م ) ، احکامی گنجانیده شد که اعضای خانواده سلطنتی قانونآ از فعالیت های سیاسی و احراز مقامات بلند دولتی محروم میگردید : بار اول طی نیم قرن اخیر نظام سلطنتی افغانستان ، سلطنت از حکومت منفک شد .
تفکیک سلطنت از حکومت دو پیامد داشت :
ــ یکی اینکه تمامیت خانواده سلطنتی و بدنبال آن اتوریته نظام شاهی صدمه دید . تضعیف سلطنت یعنی مرکزیت قدرت در ممالک عقب مانده سنتی همیشه با بی ثباتی و بحرانات همراه است .
ــ دیگر اینکه مشروعیت مبتنی بر اشرافیت خانوادگی ، قبیلوی و سلطنتی را در شرایطی زیر سوال برد که جامعه عقب مانده افغانی برای تولید مشروعیت جدید بر مبانی دیموکراسی آمادگی نداشت .
بنآ انفصال سلطنت از سیاست ، نظام سلطنتی را معروض به بحران مشروعیت ساخت. این بحران از سقوط نا به هنگام 5 حکومت در دهه قانون اساسی آغاز و به کودتای مرحوم داؤد خان که خود زمینه ساز گدودی ها و بحرانات بعدی است ، ادامه پیدا کرد .
دهه قانون اساسی ( 1964 ـ 1973 م ) ، تجربه دوم ناکام دیموکراسی در تاریخ سیاسی افغانستان قیاس میشود . عوامل مختلفی درین ناکامی دخیل بود : از جمله :
کمبود سواد و شعور سیاسی ، ضعف طبقه متوسط ، فساد اداری ، افزاری ساختن قضیه آب هیرمند توسط ائتلاف چپی ها و ناسیونالیست ها ، مداخله سلطنت در امور پارلمان و حکومت یعنی آماده نبودن مقام سلطنت به عقب نشینی تدریجی به موازات پیاده شدن اصول دیموکراسی .
به عوامل ذکر شده باید عدم تطابق موازین دیموکراسی را با ستراتژی سیاسی کمونیست ها برجسته ساخت : حزب دیموکراتیک خلق در اینکه توان احراز قدرت سیاسی را از طریق رای مردم بدست بیاورد ، بی باور بود . بنآ با استفاده از اختلاف در میان خانواده سلطنتی و بادرک جاه طلبی های سردار داؤد ، روی اخیرالذکر سرمایه گذاری سیاسی کرد . حزب دیموکراتیک خلق اردو را به مرکز اصلی فعالیت سیاسی خود بدل نمود.
در دهه قانون اساسی ، افغانستان ثبات سیاسی خود را از دست داد : از 1964 تا 1973 طی قریب ده سال تطبیق قانون اساسی 5 حکومت زمام امور را بدست گرفت . عمر هر حکومت بصورت متوسط دو سال بود ، در حالیکه قانون اساسی موعد دوام حکومت را به استناد رای اعتماد یک دوره قانون گذاری ، 4 سال پیشبینی نموده بود .
رفع بحران ناشی از دهه قانون اساسی ، فعالین سیاسی و موسسان قانون اساسی بعدی را متوجه تقویت اتوریته دولت ساخت .
قانون اساسی فروری 1977 م اولین جمهوریت افغانستان قدرت سیاسی را به شیوه متمرکز سازمان داد . این قانون اساسی مظهر برجسته کیش شخصیت در شرایطی بود که فساد اداری و زیاده روی های دیموکراسی بر عمق بحران اجتماعی هرچه بیشتر می افزود . تمایلات گریز از مرکز که توسط مداخلات خارجی به ارامی شکل میگرفت ، کشور را آبستن زلزله ویرانگر سیاسی میگردانید .
نظام سیاسی :
قانون اساسی 1977 قالب شکل دهی نظام ریاستی ( پریزیدانسیل ) قرار گرفت .
قابل تذکر است که در نظام پارلمانی دهه 60 شاه غیر مسئول بود . اما حکومت در برابر پارلمان مسئولیت داشت . پارلمان میتوانست از حکومت سلب اعتماد کند و شاه حق داشت به پیشنهاد حکومت پارلمان را منحل نماید .
در نظام ریاستی مولود قانون اساسی جدید ، رئیس دولت همچنان شخصیت غیر مسئول باقی ماند . اما معاونین و وزرآ رئیس جمهور در برابر شورای مرکزی حزب و ملی جرگه مسئول شناخته شدند ( ماده 94 ) . این تجویز ، نظام را تا حدی از محتوای ریاستی فاصله داد و به رژیم پارلمانی نزدیک نمود .
اما این واقعیت که رئیس دولت حق انحلال پارلمان را نداشت ، قرینه قرابت نظام دولتی به سیستم ریاستی قلمداد شده میتواند .
نظام سیاسی 1977 به شدت تحت تآثیر ضوابط ایدیولوژی چپ واقع شد ( توضیح در بخش الف ) .
در قانون اساسی 1977 دو محور تمرکز قدرت مطرح شده بود : رئیس جمهور و حزب ( توضیح در بخش های ب و ج ) .
الف ــ استفاده از ترمنولوژی چپ ، در شکل دهی نظام سیاسی در قانون اساسی ، نظام دولتی را بسیار شبیه دیموکراسی های سوسیالیست اروپای شرقی ساخته بود : برای بار اول اصطلاحاتی چون دهقانان ، زحمتکشان ، منع استثمار ، انقلاب ملی و غیره در متن قانون اساسی گنجانیده شد . توآم با آن به تقویت کنترول دولت در ساحات اقتصادی ( منابع طبعی ، موسسات اقتصادی ، تولید و توزیع و تجارت ) ، و کلتوری ( وسائل ارتباط جمعی ) تآکید بعمل آمد .
نفوذ ایدیولوژی چپ در متن قانون اساسی ممثل نقش هم پیمانان سیاسی سردار داؤد در سمتدهی حوادث بعدی است که به کودتای اپریل 1978 علیه محمد داؤد انجامید .
ب ــ رئیس جمهور : برای 6 سال از طریق لویه جرگه انتخاب میشد و در رآس قوای سه گانه قرار داشت . نامبرده حزب واحد را رهبری مینمود .
صلاحیت های رئیس جمهور را در ساحات اجرایی ، تقنینی و قضایی میتوان چنین خلاصه کرد :
1 ــ در عرصه اجرایی ( مواد 75 ، 76 ، 77 ، 78 ) :
ــ قیادت اعلی قوای مسلح . تعیین ، تقاعد ، قبول استعفآ و عزل صاحب منصبان قوای مسلح و مامورین عالی رتبه .
ــ اعلام حرب و متارکه ( به مشوره لویه جرگه )
ــ اعلام حالت اضطرار ( ماده 114 )
ــ رهبری سیاست داخلی و خارجی
ــ تخفیف و عفو مجازات
ــ تعیین معاون یا معاونین ریاست جمهوری از جمله اعضای حزب و تعیین وزرآ از داخل یا خارج حزب ، عزل و قبول استعفای آنها .
ــ تعیین سران نمایندگی های سیاسی افغانستان نزد دول خارجی ، موسسات بین المللی و قبول اعتماد نامه های نمایندگان سیاسی خارجی .
ــ مراجعه به رفرندوم ( ماده 79 )
ــ افتتاح و ریاست لویه جرگه ( ماده 66 )
ــ توشیح تعدیل قانون اساسی ( ماده 122 )
- ــ در ساحه تقنینی :
ــ اشتراک اعضای حکومت رئیس جمهور در جلسات ملی جرگه به مثابه پارلمان یک اطاقه ( ماده 55 ) .
ــ درخواست سری بودن جلسه استیضاح ملی جرگه .
ــ توشیح قوانین و فرامین تقنینی ( اخیر الذکر در غیاب ملی جرگه ـ ماده 62 ) .
رئیس جمهور به حیث رهبر حزب واحد از مجرای حزب در ترکیب ملی جرگه اعمال نفوذ مینمود . ماده 49 قانون اساسی تصریح میکند : « اعضای ملی جرگه که 50 فیصد آنرا دهقانان و کارگران تشکیل میدهد ، از جانب حزب پیشنهاد و از طریق مردم برای مدت 4 سال انتخاب میشوند » .
- ــ در بخش قضائی :
ــ رئیس جمهور به تنهائی 9 عضو ستره محکمه را تعیین میکند و استعفای شانرا میپذیرد .
صلاحیت انحصاری رئیس دولت در تعیین قضات ستره محکمه در قانون اساسی
سلطنتی 1831 بلژیک ( ماده 95 ، 99 ) ، قانون اساسی 1958 جمهوریت یونان
( ماده 88 ) و قانون اساسی 1992 شاهی مراکش ( ماده 32 و 33 ) به مشاهده میرسد .
در نظام ریاستی امریکا قضات ستره محکمه از جانب رئیس جمهور به موافقت سنآ ، در قانون اساسی 1993 افریقای جنوبی ( ماده 96 ) به موافقت کابینه و در قانون اساسی 1963 ساحل عاج ( ماده 61 ) به تآئید شورای عالی قضآ تعیین میگردد.
ج ــ حزب واحد : ماده 40 قانون اساسی میگوید : « برای انعکاس خواسته های اجتماعی و تربیت سیاسی مردم ، تا زمانیکه این آرزو برآورده گردد و به رشد طبعی خود برسد ، سیستم یک حزبی در کشور به رهبری حزب انقلاب ملی که بانی و پیش آهنگ انقلاب مردمی و مترقی 26 سرطان سال 1352 هجری مردم افغانستان است ، برقرار خواهد بود » .
حزب انقلاب ملی از شماری از صاحب منصبان کودتاچی و بوروکرات های اپورتونیست در محور شخصیت سردار داؤد تشکیل شده بود و تکیه گاه مردمی نداشت . حزب به مثابه پل ارتباط میان مردم و حکومت قرار گرفته نتوانست .
حزب نتوانست تجانس سیاسی را میان اورگان های کلیدی دولت چون لویه جرگه ، ملی جرگه و حکومت تآمین کند .
در پراتیک ، نقش حزب در دادن مرکزیت و استحکام به نظام به شیوه دیموکراسی های توده یی در حد تیوری باقی ماند .
طبق حکم قانون اساسی ، حزب در ترکیب لویه جرگه سهم برجسته داشت ( ماده 65 ) . لویه جرگه مرکب بود از :
ــ اعضای ملی جرگه (که در حد50 فیصد میباید اعضای حزب میبودند ـ ماده 49 ).
ــ اعضای شورای مرکزی حزب
ــ اعضای حکومت و شورای عالی قوای مسلح ( همه وابسته به حزب ) .
ــ اعضای ستره محکمه ( که از وابستگی شان به حزب در قانون اساسی چیزی گفته نشده است ) .
ــ 30 نفر اعضآ که توسط فرمان رئیس جمهور تعیین میشوند ( غالبآ از میان منسوبین حزب ) .
ازانچه ذکر کردیم بر می آید که رئیس جمهور از مجرای حزب در حد 95 فیصد اعضای لویه جرگه را تعیین مینمود .
قانون اساسی 1977 بدنبال اولین کودتای نظامی توسط فعالین سیاسی جوان ، کم تجربه و احساساتی تنظیم گردید و به شدت تحت تآثیر کشمکش های جنگ سرد و گرایش های چپی جوانان انقلابی دنیای سوم واقع شد .
قانون اساسی 1977 مظهر برجسته کیش شخصیت ، در چند مورد با متون قوانین اساسی گذشته افغانستان مقاطعه کرد :
ــ اعلام نظام جمهوری ریاستی
ــ تشکیل پارلمان یک اطاقه
ــ اعلام حزب واحد و پخش نفوذ آن در میان اورگان های رئیسه دولت
ــ استفاده بی دریغ از ادبیات سیاسی چپی
ــ ذکر کمترین مورد رفرنس به اسلام
نتیجه :
قانون اساسی 1977 در مقطع پرتشنج تاریخ سیاسی افغانستان وضع شد : تجربه ناکام نظام پارلمانی ( دهه قانون اساسی ) دولت مداران را به سوی ایجاد چنان نظام سیاسی متمایل میساخت که توانایی کافی را در مقابله با گرایش های گریز از مرکز که از بیرون تغذیه میشد ، داشته باشد . برای تآمین چنین مقصدی نسبت فقدان ایدیولوژی ملی خلآ توسط ایدیولوزی کمونیست اکمال و نظام به بیراهه کشانیده شد .
قانون اساسی سردار داؤد تظاهر اراده روشنفکرانی است که در تلاش اند از طریق ایجاد یک نظام سیاسی اتوریتر و متمرکز به بحران و بی ثباتی سیاسی ناشی از زیاده روی های دهه قانون اساسی خاتمه دهند و در عین حال کشور را به کامپ شوروی وقت نزدیک بسازند .
در دهه 60 باری که افغانستان نظام پارلمانی را تجربه کرد ، به مقایسه امروز دارای ثبات نسبی بود .
امروز یک بار دیگر تعیین شکل نظام سیاسی آینده ( پارلمانی یا ریاستی ) در حلقه های روشنفکر افغانستان مطرح است . آنهم در شرایطی که طی 35 سال جنگ ، جامعه ازهم پاشیده افغانی بیش از همه وقت به مؤثریت یک نظام ضرورت احساس میکند تا ممثلیت آن . « پایان »
فرانسه
18 جولای 2009
دوکتور روستار تره کی
د دعوت رسنیز مرکز ملاتړ وکړئ
له موږ سره د مرستې همدا وخت دی. هره مرسته، که لږه وي یا ډیره، زموږ رسنیز کارونه او هڅې پیاوړی کوي، زموږ راتلونکی ساتي او زموږ د لا ښه خدمت زمینه برابروي. د دعوت رسنیز مرکز سره د لږ تر لږه $/10 ډالر یا په ډیرې مرستې کولو ملاتړ وکړئ. دا ستاسو یوازې یوه دقیقه وخت نیسي. او هم کولی شئ هره میاشت له موږ سره منظمه مرسته وکړئ. مننه
د دعوت بانکي پتهDNB Bank AC # 0530 2294668 :
له ناروې بهر د نړیوالو تادیاتو حساب: NO15 0530 2294 668
د ویپس شمېره Vipps: #557320 :
Support Dawat Media Center
If there were ever a time to join us, it is now. Every contribution, however big or small, powers our journalism and sustains our future. Support the Dawat Media Center from as little as $/€10 – it only takes a minute. If you can, please consider supporting us with a regular amount each month. Thank you
DNB Bank AC # 0530 2294668
Account for international payments: NO15 0530 2294 668
Vipps: #557320